داود مهدوی زادگان گفت: جریانات روشنفکری با هر ذوق و سلیقه‌ای در مواجهه خصمانه با شیخ عباس و مخصوصاً کتاب مفاتیح الجنان بوده‌اند به طوری که کسروی روزی را برای سوزاندن مفاتیح تعیین کرد.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: اخیراً کلیپ‌های مختلفی از عبدالکریم سروش در فضای مجازی منتشر شده که با واکنش‌های کارشناسان دینی مواجه شده و به آنها پاسخ گفته شده است. یکی از این کلیپ‌ها با عنوان «آفات و خرافات» منتشر شد که آیت الله ابوالقاسم علیدوست از اساتید سطح عالی و خارج حوزه علمیه قم به آن پاسخ گفت. کلیپ دیگری نیز منتشر شد که در آن ادعاهایی در مورد مفاتیح‌الجنان و مرحوم شیخ عباس قمی شده است، این ادعاها مشابه آن سخنانی است که در کلیپ اول ذکر شده است.

سروش همچنین به کتاب مفاتیح‌الجنان حمله می‌کند و با ذکر یک عبارت از زیارت هفتم امیرالمومنین (ع)، یک ادعای واهی نسبت به آن مطرح می‌کند و از این طریق صحت آن را زیر سوال می‌برد. وی ادعا می‌کند که مفاتیح‌الجنان مشحون از روایات و ادعیه بدون سند است و آنهایی هم که سند دارد، سندهای معتبری نیست

در این کلیپ ادعا شده است که «تمام روایات مشکوک است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود و همه را باید زیر یک علامت سوال بزرگ ببریم.» وی حرف‌هایی را به یک منبری سرشناس (شیخ حسین انصاریان) و همچنین یکی از مراجع تقلید (آیت الله سیستانی) نسبت می‌دهد که صحت آن مورد تردید است. سروش همچنین به کتاب مفاتیح‌الجنان حمله می‌کند و با ذکر یک عبارت از زیارت هفتم امیرالمومنین (ع)، یک ادعای واهی نسبت به آن مطرح می‌کند و از این طریق صحت آن را زیر سوال می‌برد. وی ادعا می‌کند که مفاتیح‌الجنان مشحون از روایات و ادعیه بدون سند است و آنهایی هم که سند دارد، سندهای معتبری نیست.

وی می‌گوید بیشترین سخت‌گیری را در مسئله منقولات باید کرد چراکه منقولات ما را از معقولات دور کرده است. او می‌گوید یک دین عقلانی معرفت اندیش نمی‌تواند دین خرافی معیشت اندیش را تحمل کند و مفاتیح‌الجنان کتاب رسمی دین معیشت اندیش است.

برای بررسی و نقد این اظهارات در گفتگو با حجت‌الاسلام داوود مهدوی زادگان، نکات این کلیپ را مورد ارزیابی قرار دادیم. متن زیر مشروح گفتگوی مهر با این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است.

حجت‌الاسلام مهدوی زادگان گفت: پاسخ مطالبی که دکتر سروش گفته‌اند با کمترین سرچ در اینترنت قابل دسترسی است. با این حال من سعی می‌کنم به سهم خودم برخی از جواب‌ها را مطرح کنم.

وی ادامه داد: بنده سال‌ها قبل سیر تحول معرفتی دکتر سروش را بر اساس نظریه تحول پذیری معرفت بشری که خود ایشان در «نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت» طرح کرده است و با تکیه بر آثار و نوشته‌های ایشان مورد بررسی قرار دادم و عنوان کردم که سیر معرفتی ایشان از نگاه معنویت گرایانه به سمت نگاه دنیاگرایانه تغییر کرده است. این تحقیق را با عنوان از قبض معنا تا بسط دنیا سال‌ها قبل منتشر کردم. در مورد مباحث ایشان در این کلیپ در چند بخش نکاتی را مطرح می‌کنم.

وی افزود: حرفی که ایشان مطرح کرده ناظر به منقولات و روایات است. ایشان معتقد است که بسیاری از این منقولات در تعارض با معقولات است و اعتبار منقولات به معقولات است و بر سخت‌گیری در پذیرفتن منقولات تاکید دارند و بر همین اساس می‌گویند اصل در منقولات بر مشکوک بودن است مگر خلاف آن ثابت شود. در این رابطه ایشان نمونه‌هایی را ذکر می‌کند که این نمونه‌ها مربوط به مطالبی است که درباره مرحوم شیخ عباس قمی و کتاب شریف مفاتیح‌الجنان است که مصداقی هم از آنجا ذکر می‌کند.

مهدوی زادگان گفت: در پاسخ، اولین نکته این است خود ایشان عامل به حرف‌هایی که زده، نیست. ایشان در صحبت‌های خود مطالبی را به دو نفر نسبت می‌دهند که این مطالب معلوم نیست چقدر صحت و اعتبار دارد. می‌گوید من این حرف را از یک نفر که اهل فلسفه است، شنیده‌ام و به اعتبار اینکه شنیده، مطالبی را به یک منبری نسبت می‌دهد. یا در مورد یک مرجع، می‌گوید من این مطالب را از کسی شنیده‌ام که در رفت و آمد به نجف است. طبق قواعدی که ایشان مطرح می‌کنند باید از ایشان بپرسیم صرف اینکه از کسی مطلبی را شنیده‌ایم کفایت می‌کند یا باید در مورد مطالب مطرح شده، تحقیق کرد؟ این افرادی که این مطالب به آنها نسبت داده شده الان در قید حیات هستند، اگر به قول آقای سروش باید در منقولات سخت گیر باشیم، پس باید ایشان به خاطر اهمیت مسئله از این دو نفر سوال می‌کردند و بعد از اینکه اطمینان حاصل کردند، سخن بگویند. چطور بدون تحقیق، و به صرف اینکه مطلبی را از کسی شنیده‌اند، این مسئله را پذیرفته‌اند. آیا به صرف اینکه ناقل خبر اهل فلسفه است یا در رفت و آمد به نجف است، برای قبول خبر کفایت می‌کند. این سهل گیری در پذیرش اخبار مطلوب با اصل سخت‌گیری در منقولات، قابل جمع نیست.

وی ادامه داد: باید توجه داشت که بسیاری از راویان احادیث هم وقتی روایتی را معتبر می‌دانند بر همین اساس عمل می‌کنند. آنها هم می‌گویند که راوی‌ای که این روایت را برای من نقل کرده شخص معتبری است لذا این روایت را محتوم می دانم. لذا می‌خواهم بگویم خود آقای سروش نسبت به قواعدی که مطرح می‌کنند ملتزم نبوده‌اند.

این سخن همواره دغدغه فکری علمای امامیه و اهل تسنن بوده است و همواره دقت زیادی داشتند که روایات، معتبر و مستند باشد و روایات جعلی در کتب روایی ما وارد نشود. به همین خاطر دو علم رجال و علم درایه را تأسیس کردند

وی افزود: علاوه بر این در باب اعتبار روایات، اینکه باید نسبت اعتبار به روایات دقت و سخت گیری داشته باشیم حرف جدیدی نیست که آقای سروش خیال کند تازه به آن رسیده است. بلکه این سخن همواره دغدغه فکری علمای امامیه و اهل تسنن بوده است و همواره دقت زیادی داشتند که روایات، معتبر و مستند باشد و روایات جعلی در کتب روایی ما وارد نشود. به همین خاطر دو علم رجال و علم درایه را تأسیس کردند. در علم رجال در مورد راویان احادیث به شدت تحقیق کرده‌اند که چه راوی‌ای موثق و چه راوی‌ای غیر موثق است. علما همواره این اهتمام را داشته‌اند و عجیب است که آقای سروش این‌طور تصور می‌کند که تازه ایشان فهمیده‌اند که باید روایات معتبر باشند.

مهدوی زادگان گفت: مضافاً بر اینکه تفسیر ایشان از سخت‌گیری در روایات محل بحث و مخدوش است. ایشان می‌گوید باید در پذیرش منقولات سخت گیر بود و ما هم می‌گوئیم باید سخت گیر بود. اما این سخت گیری به این معنی نیست که اصل را بر این بگذاریم که روایات را باید مشکوک بدانیم. اتفاقاً اگر سخت گیر باشیم در روایات احتیاط می‌کنیم و به راحتی روایات را کنار نمی‌گذاریم و به راحتی روایتی را مشکوک نمی‌دانیم و آن را کنار نمی‌گذاریم. سخت‌گیری در روایات به این معنی است که کاملاً از تمام جهات از جمله سند، محتوا، از منظر لغوی و… روایت را مورد بررسی قرار بدهیم و آن وقت که به این نتیجه رسیدیم که روایت معتبر است، آن را بپذیریم. سخت گیری به احتیاط است نه اینکه به راحتی یک روایت را کنار بگذاریم و بگوییم مشکوک است. باید گفت اصل بر مشکوک نبودن روایت است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. چون علما اهتمام داشته‌اند که روایات معتبری به دست ما برسد لذا به راحتی نمی‌توانیم بگوییم روایت مشکوک است، پس کنارش بگذار. احتیاط، دستور عقلایی است یخلاف طرد روایت که دستور غیر عقلایی است. فرضاً اکثر روایات مشکوک الصدور باشد، حکم عقل در اینجا چیست؟ آیا عقل به استناد مشکوک بودن منقولات، می‌گوید که همه را کنار بگذارید یا اینکه احتیاط می‌کند و می‌گوید اسناد هریک را بررسی کنید، روایت قطعی السند را قبول کنید؟ مسلماً رأی عقل معرفت اندیش دومی است. آن عقل مصلحت اندیش است که بسادگی بصرف یک احتمال، روایات را کنار می‌گذارد. اصولاً جمله «مگر خلاف آن معلوم شود»، دلالت بر لزوم تحقیق دارد.

وی ادامه داد: نکته دیگر درباره پذیرش روایات مربوط به اعتبار عقلی است. این اعتبار عقلی هم جای بحث دارد. اعتبار عقلی را باید از استحسانات تفکیک کنیم. خیلی اوقات پیش می‌آید چون روایت به ذوق و سلیقه ما نمی‌خورد لذا به سادگی آن را کنار می‌گذاریم. در حالی که اگر به دقت عقلی بخواهیم تحقیق کنیم متوجه می‌شویم که این روایت ممکن است به ذوق ما خوش نیاید ولی وقتی تأمل عقلی می‌کنیم می‌بینیم روایت قابل قبول است و می‌توان به آن توجه کرد.

وی افزود: در بحث معقول بودن منقولات باید به مسئله عصری بودن معقولات توجه داشت. خب این حرفی است که خود آقای سروش در آثار خود به خصوص در مباحث قبض و بسط تئوریک شریعت بر آن تاکید داشتند. ایشان مسئله عصری بودن تفکر را مطرح می‌کردند. بر این اساس ممکن است چیزی در عصر حاضر معقول به نظر بیاید ولی در گذشته معقول نبوده است یا بالعکس. بنابراین وقتی کسی روایتی را بررسی می‌کند باید به این نکته توجه کند که این روایت باید در زمان صدور خود، معقولیت خود را داشته باشد. در آن زمان اگر معقولیت داشته باشد، پذیرفتنی و مقبول است ولو اینکه در زمان ما ممکن است معقول به نظر نیاید چراکه ممکن است همان روایت در عصر بعد دوباره معقولیت خود را به دست بیاورد و خودش معقولیت خود را آشکار کند.

نکته مهم دیگر این است که معقولیت روایت تنها به اعتبار سند نیست بلکه معقولیت روایت به محتوای آن هم هست. این مطلب بویژه در مورد سخنان حکمت آمیز و اخلاقی و ادعیه و زیارات بیشتر صدق می‌کند. فرضاً روایتی منسوب به معصوم علیه السلام حاوی سخن حکمی است یا متضمن آموزه‌های اخلاقی است یا ذکر دعا و زیارت ندبی است، ولی سند روایت مشکوک است. با وصف این، محتوای روایت معقول است. در اینجا بسیاری از علما به روایت عمل می‌کنند. به اصطلاح می‌گویند عمل عقلاء جبران ضعف سند را می‌کند. این عمل عقلاء هم به اعتبار محتوای معقول روایت است. مگر مثنوی مولوی منسوب به قرآن یا کلام پیامبر خدا است که برخی شیفته آن می‌شوند؟ خیر، بلکه بخاطر محتوای بعضاً معقول آن است که می‌پذیریم. حال متن دعایی یا زیارت نامه ممکن است در انتساب به معصوم علیه السلام مشکوک باشد، ولی به اعتبار محتوای معقول آن، پذیرفتنی است. کنار گذاشتن چنین متنی معقولیت ندارد.

این نحو از برخورد با شیخ عباس قمی تازگی ندارد و اختصاصی هم به سروش ندارد. جریانات روشنفکری با هر ذوق و سلیقه‌ای در مواجهه خصمانه با شیخ عباس و مخصوصاً کتاب مفاتیح الجنان بوده‌اند. به طوری که کسروی روزی را تعیین کرد که در آن روز همه اقدام به مفاتیح سوزی کنند. یعنی او به مراسم مفاتیح سوزی اهتمام داشت

وی ادامه داد: مطلب بعد در مورد جناب شیخ عباس قمی و کتاب شریف مفاتیح‌الجنان است. آقای دکتر عبدالکریم سروش به گونه‌ای درباره ایشان صحبت می‌کند که گویی مرحوم شیخ عباس هیچ التزام و اهتمامی در اعتبار و مستند بودن روایاتی که در این کتاب شریف نقل کرده‌اند، نداشته‌اند و هر روایتی را به سادگی در اینجا وارد کرده‌اند. این نکته لازم است گفته شود که این نحو از برخورد با شیخ عباس قمی تازگی ندارد و اختصاصی هم به سروش ندارد. جریانات روشنفکری با هر ذوق و سلیقه‌ای در مواجهه خصمانه با شیخ عباس و مخصوصاً کتاب مفاتیح الجنان بوده‌اند. به طوری که کسروی روزی را تعیین کرد که در آن روز همه اقدام به مفاتیح سوزی کنند. یعنی او به مراسم مفاتیح سوزی اهتمام داشت. بنابراین این خصومت جدیدی نمی‌تواند باشد. اما به نظر می‌رسد دکتر سروش نسبت به مرحوم شیخ عباس قمی که در زهد و تقوا زبان زد همه معاصران خودش بود نهایت بی انصافی را به جا آورده است. خوب بود که ایشان نظری به مقدمه مفاتیح می‌کرد و بعد این سخنان را مطرح می‌کرد.

وی افزود: مرحوم شیخ عباس در مقدمه کتاب مفاتیح ذکر می‌کند جمعی از مؤمنین به ایشان مراجعه می‌کنند و درباره معتبر بودن کتاب دعایی که در آن دوره رایج بوده به اسم مفتاح الجنان سوال کردند. ایشان می‌گوید من بخاطر این تقاضا خود را ملزم کردم که یک بازخوانی نسبت به روایات این کتاب داشته باشم و هر روایت و دعایی که سند معتبر داشت اضافه کنم و هر آنچه سند مخدوش داشت حذف کنم. متن سخن ایشان این است:

«بعضی از اخوان مؤمنین از این داعی درخواست نمودند که کتاب «مفتاح الجنان» را که متداول شده بین مردم مطالعه نمایم و آنچه از ادعیه آن کتاب که سند دارد ذکر نمایم و آنچه را که سندش به نظرم نرسیده ذکر ننمایم و اضافه کنم بر آن بعضی ادعیه و زیارات معتبره که در آن کتاب ذکر نشده و نامیدم آن را به «مفاتیح‌الجنان».

بر این اساس کتاب مفاتیح الجنان تألیف شد که به اعتقاد مرحوم شیخ عباس، سند روایاتی که در آن کتاب آمده، کاملاً معتبر است. البته ممکن است سند برخی از این روایات از نظر محدث دیگر بعضاً معتبر نباشد اما این ملاک نیست. مهم این است که مرحوم شیخ عباس اهتمام زیادی داشتند که ادعیه و زیاراتی را منتشر کند که اینها از نظر ایشان معتبر بوده باشد.

مهدوی زادگان گفت: مطلب بعدی مصداقی است که دکتر سروش به عنوان نقدی بر مفاتیح الجنان مطرح کرده است. ایشان عبارتی را در یکی از زیارت‌های مربوط به امیرالمومنین پیدا کرده‌اند. در زیارت هفتم امیرالمومنین جمله‌ای هست که آقای سروش این جمله را بزرگ نمایی کرده است و خواسته با توجه به تفسیری که از این جمله در ذهن ایشان بوده، بگوید که در این کتاب دعای ما چه جور زیارتنامه هایی آمده است. در زیارت هفتم کلمه «الانزع البطین» آمده است. در این زیارت می‌خوانیم «اللّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ، وَیَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ، وَیَا أَسْرَعَ الْحاسِبِینَ، وَیَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِینَ، بِمُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیِّینَ، رَسُولِکَ إِلَی الْعالَمِینَ، وَبِأَخِیهِ وَابْنِ عَمِّهِ الْأَ نْزَعِ الْبَطِینِ، الْعالِمِ الْمُبِینِ، عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ» که اشاره سروش به انزع البطین است.

وی ادامه داد: با عرض معذرت از محضر مقدس امیرالمومنین، آقای سروش این جملة انزع البطین را به کچل چاق ترجمه کرده است. این‌طور مطرح کرده که چطور می‌شود در یک زیارتنامه ای چنین زیارتنامه ای مطرح شود. به نظر ایشان تاکنون هیچ کسی به این عبارت توجه نکرده و حالا ایشان متوجه این معنا شده و بر همین اساس معتقد است وقتی در زیارتی چنین جملات اهانت آمیزی وجود دارد باید آن کتاب را کنار گذاشت.

وی افزود: من واقعاً از دکتر سروش که مدعی تحقیق و تعقل و سخت‌گیری در پذیرش مسائل است و می‌گوید که باید دقت‌های عقلی را در همه چیز به کار ببریم، خیلی تعجب می‌کنم. خیلی عجیب است که ایشان به راحتی چنین معنایی را از چنین جمله‌ای استخراج می‌کنند و ترجمه می‌کنند. اگر یک فرد عادی کمترین تحقیقی را درباره این عبارت در کتب لغت انجام دهد، می‌تواند به این برسد که این معنایی که ایشان ذکر کرده بسیار با آن معنای واقعی این جمله فاصله دارد. یکی از معانی سخت گیری همین است که تحقیق شود که آیا به راستی از این جمله همین معنا فهمیده می‌شود؟ آیا ممکن نیست که این واژه معانی دیگری هم داشته باشد؟ لازم است عرض کنم که انزع در لغت به دو معنا به کار رفته یکی به معنای جداشده است و دیگری به کسی می‌گویند که دو طرف پیشانی سرش مو نداشته باشد. اما بطین، هم به معنای چاق بودن است و به معنای اصطلاحی مملو بودن و پُر بودن هم به کار می‌رود. مثل متین که به معنی متنی که پر و محکم است.

مهدوی زادگان گفت: اگر به لحاظ لغوی دقت کنیم اگر همان معنای پیشانی که دو طرف آن کم مو باشد، را در نظر بگیریم، این در واقع در آن زمان در نزد عرب به شخصی که مدل موی سرش به این شکل باشد، أنزع گفته می‌شد. این مو در آن زمان خیلی جالب بوده است. مدلی بوده که همه می‌پسندیدند که به این شکل موهای سر شأن را کوتاه کنند. در آن زمان انزع بودن به این معنا یک چیز خوبی بوده است و دو طرف موی سر را کوتاه می‌کردند و به معنای کچل بودن نیست. پس، این کلمه در عصر خودش، مصداقی از کار معقول بوده است و چون موی سر حضرت وصی علیه السلام (محتملاً) شباهت به این شکل از مو کوتاه کردن‌ها داشته، انزع گفته شده است.

انزع البطین اساساً وصفی است که از ناحیه پیامبر نقل شده است. روایتی از امام رضا نقل شده که امیرالمومنین و شیعیانش را به انزع البطین توصیف کرده است. در کلام پیامبر این انزع را به عنوان جدا شده از شرک معنا شده است. یعنی کسی که از شرک جدا شده است. بطین هم در کلام پیامبر به مملو بودن از دانش و علم معنا شده است

وی افزود: علاوه بر این انزع همان طور که عرض کردم معنای دیگری دارد که معنی جداشدن را دارد. کسی که از چیزی جدا شده را انزع می‌گفتند. انزع البطین اساساً وصفی است که از ناحیه پیامبر نقل شده است. روایتی از امام رضا نقل شده که امیرالمومنین و شیعیانش را به انزع البطین توصیف کرده است. در کلام پیامبر این انزع را به عنوان جدا شده از شرک معنا شده است. یعنی کسی که از شرک جدا شده است. بطین هم در کلام پیامبر به مملو بودن از دانش و علم معنا شده است.

وی ادامه داد: در آن روایت از امام رضا نقل شده که پیامبر به امیرالمومنین می‌فرماید «یَا عَلِیُّ! إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ غَفَرَ لَکَ وَلِأَهْلِکَ وَلِشِیعَتِکَ وَمُحِبِّی شِیعَتِکَ وَمُحِبِّی مُحِبِّی شِیعَتِکَ فَأَبْشِرْ فَإِنَّکَ الْأَنْزَعُ الْبَطِینُ مَنْزُوعٌ مِنَ الشِّرْکِ بَطِینٌ مِنَ الْعِلْمِ» بعد پیامبر در این روایت این انزع البطین را معنا می‌کند که می‌فرماید مَنْزُوعٌ مِنَ الشِّرْکِ بَطِینٌ مِنَ الْعِلْمِ؛ تو جداشده از شرک و مملو از علم و دانش هستی.

مهدوی زادگان گفت: حداقل می‌توانیم بگوییم یک معنای از انزع البطین این است. یک معنا هم آقای سروش به معنی کچل چاق معنا کرده‌اند. ما از آقای سروش سوال می‌کنیم وقتی یک عبارتی که پشتوانه روایی در کلام پیامبر دارد و روایت برای آن داریم و آن جمله را می‌توان به دو معنا در نظر گرفت چگونه است که شما یک معنا را گرفته‌اید و معنای دوم را کنار گذاشته‌اید؟

وی ادامه داد: سوال از آقای سروش این است که آیا می‌دانی که این عبارت معنای دیگری هم دارد؟ اگر نمی‌دانی چرا تحقیق نکردی؟ آن سخت گیری که از آن دم می زنی چرا در اینجا به کار نبردی؟ صرفاً همین معنا بدوی را گرفته‌ای و بدون اینکه سخت گیر باشی براساس آن، زیارتنامه ای که پرمحتواست را به راحتی کنار می‌گذاری. اما اگر نمی‌دانی که این معنای دومی دارد این ایراد به شما وارد است که چرا خود شما این سخت‌گیری را که از آن دم می زنی، رعایت نمی‌کنی. اگر میدانی که این معنای دومی دارد چرا در گفته‌های خود اشاره‌ای به معنای دوم نکردی؟ آیا این، نوعی اغواگری نسبت به کتاب شریف مفاتیح و این زیارتنامه نیست؟ چه چیزی باعث شده که با اینکه می‌دانستی انزع البطین معنای دومی هم دارد تکیه بر معنای اول می‌کنی و اهانت به یک زیارت شریف می‌کنی؟

مضافاً اینکه فرضاً أنزع البطین به همان اول است و جنین معنایی نا مأنوس است. اما چرا باید کل زیارتنامه را کنار گذاشت. وقتی محتوای زیارتنامه است، چرا باید کنارش گذاشت. خب، آن روایت را حذف می‌کنیم بلکه داخل پرانتز می‌گذاریم نه آنکه حذفش کنیم. سخت‌گیری در این‌طور جاها است که خود را خوب نشان می‌دهد. هیچ عاقلی متنی را بخاطر وجود یک جمله نامانوس، آن متن را کنار نمی‌گذارد.

وی افزود: می‌خواهم بگویم انتظاری که از دکتر سروش داریم این است که نسبت به گفته‌های خود ملتزم باشد تا دیگرانی که می‌خواهند از او پیروی کنند از او یاد بگیرند.

مهدوی زادگان در پایان گفت: خلاصه کلام من این است که اینکه آقای دکتر سروش می‌گوید باید در منقولات سخت گیر باشیم ما هم به این مسئله معتقدیم ولی سخت گیری به این معنی است که روایتی که به نظر معقول نمی‌آید بر آن تحقیق بیشتری بکنیم. سخت گیری، احتیاط در طرد است و نه تساهل در طرد. قطعاً کتاب شریف مفاتیح الجنان که متضمن روایات زیادی از معصومین علیهم السلام است، بر کتاب مثنوی مولوی فضیلت دارد. انتظار ما از دکتر سروش این نیست که عمر خود را صرف شرح بخش‌هایی از این کتاب شریف (مفاتیح الجنان) بکند. لکن این انتظار بجاست که لا اقل مرتبت آن را کمتر از مثنوی مولوی هم نداند. قطعاً چنین نیست که با تضعیف مفاتیح‌الجنان و انسان پارسایی چون شیخ عباس قمی ره بتوان مقام و جایگاه مولوی و مثنوی را بالا برد بلکه برعکس است. هر قدر که ارزش کتب ادعیه و زیارات را تضعیف کنیم، ارزش کتب عرفانی و ادبی به مراتب، بیش از آن کتب مقدسه از ارزش می‌افتند.