همچنان که برای تماس با ظاهر قرآن کریم، طهارت با وضو یا غسل لازم است، برای تماس جان انسان با باطن قرآن و فهم و درک معانی و محتوای عمیق آن نیز به قلبی سلیم و جانی طاهر نیاز است.

به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام ابراهیم بهاری، پژوهشگر قرآنی و استاد حوزه علمیه در نوشتار پیش رو به تعریف تدبر، اهمیت تدبر در قرآن و فرق تدبر با تفسیر پرداخته است.

قسمت اول را از اینجا می‌توانید مشاهده کنید. بخش دوم و پایانی این متن در ادامه از نظر می‌گذرد؛

اهمیت تدبر در قرآن

چنان که اشاره شد، قرآن کریم در آیات فراوان به صراحت، یا با کنایه انسان را به تدّبر در آیات خود فراخوانده است. لحن خطاب‌های قرآن در این فراخوانی نشانگر اهمیت ویژه موضوع تدّبر است و ذهن انسان هوشمند را به این سوال معطوف می‌دارد که به راستی چه اهمیت و ضرورتی بر موضوع تدّبر مترتب است که این چنین مورد تأکید خداوند قرار گرفته است؟

برای پاسخ به این سوال مهّم لازم است ابتدا انسان و نیازهای معنوی او اجمالاً مورد بررسی قرار گیرد و سپس به بررسی نقش قرآن در رفع نیازهای انسان پرداخته شود تا نقش تدّبر در قرآن و اهمیت آن در فرایند بازسازی شخصیت انسان هر چه بیشتر آشکار گردد.

الف. انسان و نیازهای معنوی او: انسان موجود خارق العاده ای است که از دو بعد متفاوت ترکیب شده و می‌تواند در دو جهت کاملاً متضاد سیر کند؛ هم استعداد صعود به بالاترین مرتبه ممکن را دارد؛ «فَکانَ قابَ قَوسَینِ اَوْاَدْنی». (نجم: ۹) و هم دارای قابلیت سقوط به پست ترین مرتبه حیوانّیت، بلکه پایین‌تر از آن است؛ «اِن هُم اِلاّکالأَنعامِ بَل هُم اَضَلُّ سَبیلاً». (فرقان: ۴۴(

خداوند از یک سو انسان را به عنوان اشرف مخلوقات، جانشین خود، امانتدار، کریم، بصیر، مختار و با فضیلت و از سوی دیگر او را موجودی طالب هوا و هوس، ناسپاس و کفرپیشه، مجادله گر، عجول و شتاب زده، مال دوست، حریص وکم طاقت دانسته است.

پس، وجود این دو گرایش مادی و معنوی در طبیعت و سرشت انسان که ناشی از نیروی اراده و قدرت انتخاب اوست، زمینه ساز سعادت و شقاوت او خواهد بود و این انسان است که با نوع نگرش و گزینشی که دارد مسیر زندگی خویش را رقم خواهد زد. از این رو همواره نیازمند عاملی است که هم در بُعد عقلانی مدد کار خرد او باشد و او را در انتخاب نوع جهان بینی یاری رساند و هم در بعد اخلاقی و عرفانی مایه صفای روح و جلای دل او بوده و در وادی ظلمات نفس اماره بسان چراغی پرفروغ فراروی او قرار گیرد.

ورود به این ضیافت برای همگان آزاد است و میزبان حکیم کریم نه تنها ورود کسی را ممنوع نکرده، بلکه از همگان توقع حضور دارد و از اهمال کاران به شدت ناخرسند است؛ چنان که می‌فرماید: اَفَلا یتَدَبَّروُنَ الْقُرآنَ اَمْ عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها (محمّد: ۲۴) آیا به آیات قرآن نمی‌اندیشند؟ یا (مگر) بر دل‌هایشان قفل‌هایی نهاده شده است؟ میزان بهره مندی هر کس از این مائده الهی بسته به اشتها و ظرفیت وجودی اوست.

امام خمینی (ره) در این باره می‌فرماید: قرآن یک سفره‌ای است که خدا پهن کرده برای همه بشر، یک سفره پهنی است، هر که به اندازه اشتهایش از آن می‌تواند استفاده کند؛ اگر مریض نباشد که بی اشتها شود. امراض قلبیه، آدم را بی اشتها می‌کند؛ (قرآن) یک سفره پهنی است که همه از آن استفاده می‌کنند؛ مثل اینکه دنیا هم یک سفره پهنی است که همه استفاده می‌کنند: یکی علفش را از آن استفاده می‌کند، یکی میوه را از آن استفاده می‌کند، یکی مسائل دیگر را استفاده می‌کند. از همین دنیا، هر یک، یک طور استفاده دارد، انسان یک طور استفاده دارد، حیوان یک طور، انسان در مقام حیوانیت یک طور، (او) هرچه بالاتر برود از این سفره پهن الهی که عبارت از وجود است، (بیشتر) استفاده می‌کند. قرآن هم این طوری است، یک سفره پهن است برای همه، هر کس به اندازه اشتهایی که دارد و آن راهی که پیدا کند به قرآن، استفاده می‌کند. تفسیر سوره حمد، امام خمینی رحمه الله، ص ۱۷۳

راز محرومیت از قرآن

با وجود آنکه میهمانسرای رحمت الهی بدون استثنا به روی همه باز است و همواره خداوند سبحان از همگان دعوت به میهمانی می‌کند، ولی انسان‌های فراوانی یافت می‌شوند که با وجود احساس تشنگی و گرسنگی روحی و معنوی، از استفاده از آن ناتوان اند و یا بهره مثبتی از آن نمی‌برند. خداوند سبحان برای پاسخ به این معمّا چنین می‌فرماید: قُلْ هُوَ لِلَّذینَ امَنُوا هُدی وَ شِفآءٌ وَ الَّذِینَ لایومِنُونَ فی ءَ اذانِهِمْ وَقْرُ وَهُوَ عَلَیهِم عَمی (فصلت: ۴۴)

بگو این کتاب برای کسانی که ایمان آورده‌اند رهنمود و درمانی است و کسانی که ایمان نمی‌آورند در گوش‌هایشان سنگین است و قرآن برایشان نامفهوم است. قرآن کریم بهره مندی آنها را نه تنها مردود، بلکه برایشان زیان‌بار می‌داند: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلمُومنینَ وَ لایزیدُ الظّالِمینَ الاّخَسارا (اسرا: ۸۲)

و ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل می‌کنیم، ولی ستمگران را جز زیان نمی‌افزاید. اگر بیماری با خوردن میوه پر آب و شیرین و شاداب، بیماری اش بیشتر شود، این مشکل از ناحیه آن میوه نیست، بلکه سبب محرومیت و افزایش رنجوری او، دستگاه هاضمه خود او است.

قرآن همانند آن میوه شیرین است که انسان مستعد و سالم با استفاده از آن رشد و تکامل می‌یابد، امّا انسان‌های مریض از نظر فکری در برابر آن واکنش نشان می‌دهند و موضع گیری می‌کنند. این لجاجت و سرسختی سبب شدّت مریضی آنها می‌گردد و به همین سبب خداوند می‌فرماید: فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللّهُ مَرَضا (بقره: ۱۰) در دل‌هایشان مرضی است؛ و خدا بر مرضشان افزود.

همانطور که در مثال بالا افزایش بیماری مبتلایان به سو هاضمه در اثر خوردن میوه شیرین به نقص شخصی مریض برمی گردد نه به بدی میوه شیرین و سالم؛ افزایش مرض و زیان و خسارت در اینجا نیز به نقص کافران و منافقان برمی گردد نه به سو تأثیر قرآن حکیم. چه زیبا فرمود شاعر شیرین سخن سعدی شیرازی: گلستان سعدی، باب اول، حکایت ۴

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شوره زار خس

رمز توفیق در تدبر در قرآن

خدای سبحان برای فهم قرآن، وجود قلب پاک را لازم می‌داند؛ چنان که می‌فرماید: انَّهُ لَقُرانٌ کریمٌ * فی کتابٍ مَکنُونٍ * لایمَسُّهُ اِلاَّ المُطَهَّرُونَ (واقعه: ۷۹ ۷۷)

که این (پیام) قطعاً قرآنی است ارجمند. در کتابی نهفته که جز پاک شدگان بر آن دست ندارند.

همچنان که برای تماس با ظاهر قرآن کریم، طهارت با وضو یا غسل لازم است، برای تماس جان انسان با باطن قرآن و فهم و درک معانی و محتوای عمیق آن نیز به قلبی سلیم و جانی طاهر نیاز است. انسان باید رذائل اخلاقی و نیز جمود و انحراف فکری و اعتقادی را که همگی رجس و موجب آلودگی روح هستند از خود دور کند و دل و جان خویش را صیقل دهد تا آئینه قرآن گردد و معارف بلندش در آن نقش بندد.

ب. نقش قرآن در رفع نیازهای انسان: از آنجا که قرآن کریم، کتاب هدایت انسان است، باید او را در هدایت تمام ابعاد و استعدادهای ارزنده وجودیش یاری کند و به همین دلیل، بخشی از رهنمودهای قرآن برای پرورش عقل و فکر انسان تنظیم شده و بخشی دیگر به پرورش دل و جان او اختصاص دارد. تا آنجا که خدای سبحان گاه نزول قرآن را برای تفکر و تعقل و علم آموزی به مردم معرفی می‌کند و می‌فرماید: وَ اَنزَلَ اللّهُ عَلَیک الکتابَ وَالحِکمَةَ وَ عَلَّمَک مالَمْ تَکن تَعْلَمُ (نساء: ۱۱۳) و خداوند کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد و تو را چیزی آموخت که خود توانایی کسب آن را نداشتی و گاه نیز نزول قرآن را مایه شفای دل و صفای جان و رسیدن مردم به سلامت کامل و همیشگی معروفی می‌نماید و می‌فرماید: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُومِنینَ (اسرا: ۸۲) از قرآن چیزی را که شفای دل و رحمت برای مؤمنان است فرستادیم. از این رو بسیاری از نام‌های قرآن کریم که خداوند برای این کتاب مقدس بیان فرموده از جمله صفاتی است که برای پرورش عقل و پرورش روح انسان ضرورت دارد و استعدادهای نهفته او را شکوفا و بارور می‌سازد؛ صفاتی مانند فرقان، برهان، علیم، حکیم، بشیر و نذیر، نور، ذکر، مبین و میزان، که همه در زمره رسالت هدایت این کتاب شریف متجلّی گردیده و ناظر به دو بُعد پرورش عقل و جان آدمی است.

ج. نقش تدّبر در فرایند بازسازی شخصیت انسان: در مقایسه احوال کسانی که در زندگی خود قرآن را سرمشق قرار دادند و با تدّبر در قرآن، از آن به عنوان کتاب هدایت و زندگی استفاده کردند، با کسانی که چنین توفیقی را نداشته‌اند به دو نوع زندگی بسیار متفاوت برخورد می‌کنیم که با هم تفاوت ماهوی و بنیانی دارند. قرآن کریم زندگی دسته اول را «حیات طیبّه» می‌داند: مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکرٍ اَوْ اُنْثی وَهُوَ مومنیِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً (نحل: ۹۷)

هر کس که عمل شایسته ای انجام دهد خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمنان است او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم. و زندگی دسته دوم را اساساً زندگی نمی‌داند؛ بلکه مُردنی می‌داند که هیچیک از آثار حیات واقعی در آن یافت نمی‌شود: وَما یسْتَوی الأَحْیآءُ وَلاَ الأمَواتُ اِنَّ اللّهَ یسْمِعُ مَنْ یشآءُ وَما اَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ (فاطر: ۲۲) و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد می‌رساند، و تو نمی‌توانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته اند برسانی!

زندگی با «حیات طیبه» توأم با رحم و مروّت و انصاف، صداقت و صمیمیت، گذشت و ایثار و سبقت در کارهای خیر است. محیط این زندگی سراسر گُل است وریحان، عطر است و مشک افشان و نغمه خوش بلبلان قرآن طراوت حیات را برای متدبّران و دل سپردگان به قرآن صد چندان می‌کند و راه ورود به این حیات پاک و مبارک را برای طالبانش هموار و آسان می‌سازد؛ چنان که امام علی علیه السلام در رابطه با نقش هدایتگری قرآن می‌فرماید: آگاه باشید! همانا این قرآن پند دهنده‌ای است که نمی‌فریبد و هدایت کننده‌ای است که گمراه نمی‌سازد و سخنگویی است که هرگز دروغ نمی‌گوید. کسی با قرآن همنشین نشد، مگر آنکه بر او افزود یا از او کاست؛ در هدایت او افزود و از کور دلی و گمراهی اش کاست. آگاه باشید کسی با داشتن قرآن، نیازی ندارد و بدون قرآن بی نیاز نخواهد بود. نهج البلاغه، محمد دشتی، خطبه ۱۷۶، ص ۳۳۳ ولی زندگی دسته دوم همواره توأم با خشم و غضب، حیله گری، خودخواهی و خودپسندی، فریب و ریاکاری و شهوت و پستی است. محیط این زندگی گرچه به ظاهر زیباست، ولی در حقیقت شوره زاری است که به جای گل، خار و خاشاک می روید و مأمن جانوران موزی و درّندگان وحشی است. در چنین فضایی به جای آواز خوش قرآن، نفیر شیطان و زوزه گرگان بلند است؛ آیا به راستی حقیقت غیر از این است؟! و چه زیبا فرموده است خداوند سبحان که: وَالْبَلَدُ الطَّیبُ یخْرُجُ نَباتُهُ بِأِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذی خَبُثَ لایخْرُجُ اِلاّ نَکدا (اعراف: ۵۸) سرزمین پاکیزه (و شیرین) گیاهش به فرمان پروردگار می روید؛ امّا سرزمین‌های بد طینت (و شوره زار) جز گیاه ناچیز و بی ارزش، از آن نمی روید.

میزان بهره مندی از قرآن

قرآن کریم سفره کرَم الهی است و برای اکرام و ضیافت از انسان در مهمانسرای دنیاگسترده شده است؛ چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اِنَّ هذَاالْقُرآنَ مَائِدَةُ اللّهِ فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَائِدَةِ مَا اسْتَطَعْتُمْ میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج ۸، ص ۷۴. همانا قرآن سفره گسترده الهی است، پس در حد توان خویش از این خوان کرم بهره گیرید. (محمد: ۲۴)

جالب است که بدانید، یکی از معناهایی که برای «تدبرکردن» آورده‌اند، نیز همین است. «یعنی دیدن چیزی است در آخرکار، که در اول‌کار ندیده‌ایم». درهمین واژة ‹تدبر› دقت‌کنید و ببینید که قرآن چه واژi بسیار مناسب، دقیق و جالبی را برگزیده‌است. اگر دقت کنید، درمی‌یابید که از این گونه شگفتی‌ها در قرآن فراوان است.

۷. اگر با این روش خو کنید، بسته به ‹توان›، ‹کشش› و انگیزi خویش، دیر یا زود، هم عربی یاد می‌گیرید، هم با فرهنگ و شیوi نوشتاری و گفتاری قرآن، و هم با واژگان خاص آن آشنا می‌شوید؛ و دارای صفت ‹متدبّرالقرآن› می‌شوید. درنتیجه اگر کسی به‌جای آیه، حدیثی نقل‌کرد و آن را آیه خواند یا برعکس، شما که با آیات قرآن مأنوس هستید، آنها را باز خواهیدشناخت.

۸. ممکن است گفته شود این کارها از حافظ قرآن نیز برمی‌آید. درست است؛ ولی: هر حافظ قرآنی الزاماً متدبّر قرآن نیست و هر متدبّر قرآنی نیز نیاز ندارد که حافظ قرآن شود. متدبّر قرآن با شناخت باطن قرآن درست را از نادرست تشخیص‌می‌دهد، ولی حافظ قرآن با شناخت ظاهر آن. حافظ قرآن اگر متدبر قرآن نباشد، از روح کلی حاکم بر قرآن آگاهی چندانی ندارد؛ در نتیجه به هنگام برخورد با مسائل اجتماعی و سیاسی و با بزرگ‌بینی خود از اینکه حافظ قرآن است، ممکن است به انحراف رود؛ ولی متدبر قرآن به راحتی به انحراف کشیده نمی‌شود.

۹. یکی از دستاوردهای مهم تدبر قرآن، شناخت کلی قرآن و روح حاکم برآن است، به مانند یک پدیده، با ویژگی‌های خاص خود؛ که با این روش، خرده‌خرده ممکن‌می‌گردد؛ آنجا که خداوند به پیامبرش می‌فرماید: انّ علینا جمعه و قرآنه فإذا قرأناه فاتّبع قرآنه

۱۰. یکی از راه‌های تدبّر قرآن، گردHوری آیه‌های مختلف دربارi یک موضوع و نهادینه‌کردن آنهاست در خود، با تکرارکردن آنها. مثلاً در مورد «من یتّق‌الله…» اگر آیه‌ها را فراهم آوریم و هرروزه بخوانیم، پس از مدتی در ما نهادینه شده، و ‹تقوی› را در خود احساس‌می‌کنیم.

۱۱. در این روند، کسی که هنوز به شناخت قرآن دست‌نیافته، ممکن است تصورکند که قرآن چقدر آیات تکراری دارد، ولی چنین نیست. هیچ آیه‌ای بی‌دلیل تکرارنشده. پشت هر تکرار، چیزی نهفته است که تدبرکننده‌اش باید آن را دریابد.

۱۲. گاهی تصور می‌شود که برخی آیات نقیض یکدیگرند. این تصور هم باطل است. زیرا نشانه آن است که هنوز شناخت کافی از قرآن نیافته و ندانسته‌ایم که این هم یکی از شگردهای قرآنی‌است که آموزه‌های نهفته فراوانی، از جمله آموزه‌های روانشناسانه و جامعه‌شناسانه دربردارد.

۱۳. گاهی نیز قرآن کریم به موضوع‌هایی می‌پردازد که ظاهراً در جهان امروزی جایگاهی ندارد. این تصور نیز بیهوده است و باید نتیجه عکس بگیریم و بپذیریم که هرگاه قرآن کریم به موضوعی پرداخته، لازم بوده؛ و اگر ما به لزوم آن پی‌نبرده‌ایم، دلیلی بر بی‌اهمیت‌بودن موضوع نیست. و در واقع به‌گونه‌ای می‌خواهد به ما گوشزدکند که باید آن موضوع را پی‌گیری‌کنیم.

باید دانست که از برای هر یک از اعمال صالحه یا سیئه چنان که در عالم ملکوت صورتی مناسب با آن، در ملکوت نفس نیز صورتی است که به واسطه آن در باطن ملکوت نفس یا نورانیت حاصل می‌شود و قلب مطهر و منوّر گردد، و در این صورت نفس چون آئینه صیقل صافی گردد که لایق تجلیات غیبیه و ظهور حقایق و معارف در آن شود؛ و یا ملکوت نفس ظلمانی و پلید شود، و در این صورت قلب چون آینه زنگارزده و چرکین گردد که حصول معارف الهیه و حقایق غیبیه در آن عکس نیفکند. و چون قلب در این صورت کم کم در تحت سلطه شیطان واقع شود و متصرف مملکت روح ابلیس گردد، سمع و بصر و سایر قوانین به تصرف آن پلید در آید، و سمع از معارف و مواعظ الهی به کلّی بسته شود، و چشم، آیات باهره الهیه را نبیند و از حق و آثار و آیات او کور گردد، و دل تفقّه در دین نکند و از تفکر در آیات و بینات و تذکر حق و اسماً و صفات محروم گردد، چنان که حق تعالی فرموده است: لَهُمْ قُلُوبٌ لایفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ اَعْینٌ لایبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یسْمَعُونَ بِها اُولئِک کالأَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ (اعراف: ۱۷۹) نظر آنها به عالم چون نظر انعام و حیوانات گردد که از اعتبار و تدبّر خالی است.و قلوب آنها چون قلوب حیوانات شود که از تفکر و تذکر بی بهره است، بلکه از نظر درایت و شنیدن مواعظ و معارف حالت غفلت و استکبار آنان روز افزون شود، پس از حیوان پست تر و گمراه ترند. آداب الصلوة، ص ۲۰۱.

در انتها باید گفت: قرآن دریایی است که می‌توان از آن جرعه‌ای نوشید و سیراب شد، ولی کسی گوی را ربوده که آب کم‌جوید و تشنگی به‌دست‌آورد؛ تا چشمه‌های شناختش از هرسو روانه‌شود. این دریا هست؛ دیگر نیازی به جست‌وجوی دریا نیست؛ بلکه باید نسبت به این دریا احساس نیازکنیم. و تا هنگامی‌که در آن تدبر نکنیم آن را نخواهیم شناخت تا نسبت به آن احساس نیاز کنیم. چگونه قرآن را تدبر کنیم؟

۱. هرروز قرآن بخوانید. دست‌کم روزی یکی دو صفحه. حتی اگر عربی نمی‌دانید، بخوانید و با دقت بخوانید و از آغاز قرآن شروع‌کنید و به پایان آن برسید.(منظم و یکسان نه هرگاه از هرجا که شد.) روزهای اول شاید مشکل باشد ولی اگر هرروز بخوانید با قرآن مأنوس می‌شوید. هرکس با قرآن مأنوس شود، قرآن خود راهنمایش می‌شود.

۲. هر روز پیش از خواندن قرآن، دعای آن را نیز بخوانید و از خداوند تأثیر آن را بر جسم و روان خود بخواهید. بهترین دعا در این زمینه، چنین است:

اللهم بالحق انزلته و بالحق نزل اللهم عظّم رغبتی فیه واجعله نوراً لبصری و شفاءً لصدری و ذهاباً لهمی و حزنی. اللهم زیّن به لسانی و جمّل به وجهی و قوّ به جسدی و ارزقنی حق تلاوته علی طاعتک آناء اللیل واطراف النّهار و احشرنی مع‌النّبی محمّد و آله‌الاخیارالابرار.

ترجمه: خداوندا تو را سوگند به آن حقی که به خاطر آن نازلش‌کردی و به حق نزول آن، میل مرا به آن زیادکن و آن را نوری برای دیدگانم قرارده و درمانی برای روانم و زداینده‌ای برای اندوهم. خداوندا زبانم را با آن نیکوگردان و رویم را با آن زیباگردان و تنم را به آن نیرو بخش و حقی که از تلاوت آن نصیبم می‌گردد، اطاعت و فرمانبرداری از تو در روز و شب باشد و مرا با نبی خودت محمد و خاندان برگزیده و نیکوی او محشورگردان.

در این زمینه دعاهای دیگری هم هست، ولی این دعا بر دیگر دعاها برتری دارد؛ زیرا دارای مضمون‌های جالب، مفید و قابل‌فهمی است و با جسم و روان انسان در ارتباط کامل است.

۳. هیچ آیه‌ای را تا به اندازه درک خود نفهمیده‌اید، از کنار آن نگذرید. اگر وقت ندارید که در آیه تدبر کنید، آن را یادداشت‌کنید تا در فرصت مناسب به فهم آن نایل شوید.

۴. تا زمانی که با روش بالا مهارت لازم را در قرآن نیافته‌اید، از خواندن هرگونه شرح و حتی تفسیر، خودداری‌کنید؛ تا هیچ‌گونه پی‌شداوری نسبت به آیات حق نداشته‌باشید؛ و ذهنتان خالی از پیش داوری‌هایی باشد که بعضاً انسان را از قرآن دورمی‌کند.

۵. آیات مشابه را تا آنجا که می‌شود، با یکدیگر مقایسه و علت تشابه و تفاوت را دریابید.

۶. ممکن است امروز از یک آیه یک موضوع را درک کنید؛ و زمانی دیگر یا به راهنمایی خود قرآن و یا به دلیل آگاهی‌های بیشتر، موضوع دیگری را درک‌کنید. این یکی از ویژگی‌های قرآن کریم است که ممکن است یک آیه را حتی چندین سال بخوانید ولی به نکته یا نکته‌هایی که در خود نهفته دارد پی‌نبرید، و روزی به‌ناگاه چیزی برایتان روشن‌شود که هرگز فکرش را نمی‌کردید. با این حال نباید به این بسنده‌کنید که نکته اصلی را یافته‌ام؛ زیرا برخی آیات آنقدر نکته‌ها دارند که اعجاب‌برانگیزند.