يا علي ابن موسي الرضا! تو تنفس صبحي و تلاوت واژگان نور . تو آيه ايثاري ، تلالو عشقي و صداقت بي دريغ . يا علي ابن موسي الرضا ! حضور جاودانه ات تكثير ايمان است بر چهره آدميان . اي هشتمين تشعشع خورشيد عشق ، نامت را بر بلنداي آفتاب خواهند نوشت آنان كه تورا اندك شناختند . ذي قعده شادان از ولادت مردي است كه خراسان تا ابد بر او خواهد باليد .
گنبدت نوراني ات هماره نوراني باد و سرشار از شكوه ياس هاي آسماني .
سلام بر تو كه خلاصه خوبي هايي و خاطره زيبايي ها . سلام بر تو كه زمين و آسمان از ولادتت سرشار غرورند .
حضرت علي ابن موسي الرضا عليه آلاف التحيه و الثنا در يازدهم ذي قعده سال 148 ه ق در شهر مدينه ديده به جهان گشودند . درباره ماه و سال ولادت و همچنين تاريخ شهادت آن حضرت اختلاف است و برخي از رواه ولادت آن حضرت را به سالهاي 148 و 151 و 153ق نسبت مي دهند اما روايت پيش گفته معتبر تر از سايرين است . كنيه آن حضرت ابوالحسن و ابوعلي است و القاب ايشان عبارتند از : رضا، صابر، زكي، ولي، فاضل، وفي، صديق، رضي، سراج الله، نورالهدي، قرة عين المؤمنين، مكيدة الملحدين، كفوالملك، كافي الخلق، رب السرير، و رئاب التدبير. اما مشهورترين لقب آن حضرت «رضا» است . نام پدر شان حضرت امام موسي الكاظم ع و نام مادر گراميشان ام البنين است . امام ع مدت بيست سال ، امامت شيعيان را برعهده داشتند كه اين بيست سال مصادف است با دوره پاياني خلافت هارون عباسي. پس از آن سه سال از دوران خلافت امين ، دو سال از جنگ و جدايي ميان خراسان و بغداد و سر انجام دوره اي از خلافت مأمون در دوره امامت ايشان قرار دارد . پنج پسر و يك دختر براي ايشان ذكر كرده اند. هفده سال از بيست سال امامت حضرت رضا(ع) در مدينه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت. امام رضا(ع) در مدينه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را به عهده گرفت، و به رسيدگى امور پرداخت . ايشان به تدريس و تعليم علوم آل الله به شاگردان خود ادامه مي داد و به تكميل حوزه علميه جدش امام صادق(ع) مشغول بود . موقعيت امام رضا(عليه السلام) در مدينه، همه علما و شخصيتهاى سياسى و اجتماعى حجاز را تحت الشعاع خود قرارداد. مردم آن بزرگوار را در همه شؤون مادى و معنوى، مرجع و پناه خود مى دانستند. آن حضرت براى رفع مشكلات اجتماعى، فرهنگى و سياسى مردم، در همه امور دخالت مى كرد، و در متن جامعه قرار داشت، و در امور و مسائل مختلف اجتماعى هرگز لحظه اى بى تفاوت نزيست، به ويژه در دو بعد فرهنگى و سياسى، تلاش فراوان داشت. درباره ولايتعهدي مامون و پذيرش اين امر از سوي امام ع بحث هاي مختلفي مياني مورخين تاريخ اسلام صورت گرفته است .
بر اساس اسناد تاريخي ، همواره مأمون با حضرت مكاتبه داشت و از او مى خواست تا به مرو آيد. او آن قدر بر اين امر اصرار ورزيد كه به نوعي به اجبار ، امام ع را به سرزمين مرو فراخواند . امام على بن موسى(ع) كه شيوه خلفا را مىشناخت و زندان هاي طولانى پدر را با همه تلخى ها و رنج هايش به ياد داشت و مىدانست كه به هر حال، مأمون از حضور آزادانه امام ميان مردم نگران است و از اين نگرانى، آسان نخواهد گذشت. لذا امام ع به سوي مرو رفت . در مسير حركت امام ع از مدينه به سوي مرو مردم هر شهر عاشقانه به ديدار او مي شتافتند و آن حضرت را چون نگيني در حلقه مي گرفتند . امام ع در حركتش از مدينه به خراسان به شهر نيشابور رسيد مردم زيادى به استقبال امام(ع) شتافتند و از امام درخواست كردند تا آنها را با حديثى از پدران خود خشنود سازد. امام(ع) فرمود: پدرم از پدرش و او نيز از پدرش...تا على(عليه السلام) و او از رسول خدا(ص) و رسول خدا(ص) نيز از خداوند متعال نقل فرمود كه: لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابي; لا اله الا الله دژ استوار من است، پس هركس در اين حصار وارد شود از عذابم محفوظ است. امام چند قدمى حركت كردند و سپس برگشت و فرمود: بشرطها و انا من شروطها، به شرطهاى آن و من از جمله شرطهاى آن هستم. اين حديث به حديث سلسله الذهب معروف است .
امام پس از مدتي به خراسان وارد شد . در آن مكان مامون ابتدا به امام (ع) پيشنهاد خلافت كرد اما امام به هيچ وجه آن را نپذيرفت . پس از آن وي از امام (ع) خواست كه ولايتعهدي را عهده دار شود. امام نيز از اين امر به شدت احتراز جست . مأمون دست از پيشنهاد خود برنداشت و مذاكرات به مدت دو ماه ادامه يافت. سرانجام پيشنـهاد خـلافت را بـه ولايتعهدى تغيير داد و با گستاخى تمام امام (ع) را به قتل تهديد كرد . حضرت، كه هيچ راه گريزى براى خود نيافت، مجبور شد مقام ولايتعهدى را بپذيرد مشروط بر اين كه به فرموده خود امام(ع) ، از موضع حكومتى امر و نهى نكند ، فتوا ندهد ، قضاوت نكند وكسى را بر مسند ننشاند و كسى را از مقام خود عزل نكند و چيزى را كه در حكومت است، تغيير ندهد . هر حال، مقام ولايتعهدى به طور رسمى در ماه رمضان سال 201 هجرى قمرى اعلام شد و مأمون آن را به تمامى آفاق كشور ابلاغ كرد . امام رضا(ع) دردوران ولايتعهدي شان در جهت كاستن از فشار هاي وارده بر شيعيان گامهاي مهمي برداشتند . امام رضا(ع) عالم آل محمد بودند و دانشمند خاندان طه . ابراهيم بن عباس صولى گويد: هرگز نديدم چيزى از امام رضا(ع) پرسيده شود و او پاسخش را نداند و در زمان و عصر او كسى را داناتر و آگاه تر از او نيافتم. همو مى گويد: هرگز نديدم ابوالحسن (ع) كسى را با سخن خود ناراحت كند و هرگز سخن كسى را قطع نمى كرد. هيچ گاه - در صورت قدرت و توانايى - حاجت كسى را رد نمى كرد. هرگز پاى خود را در برابر همنشينش نمى گشود و در نزد او بر جايى تكيه نمى داد. هرگز صداى آن حضرت به قهقهه بلند نمى شد، بلكه خنده آن حضرت فقط تبسم بود. حضرت(ع) همواره همراه غلامان بر سر يك سفره مى نشست و مى فرمود: هيچ كس را بر ديگرى برترى نيست مگر به تقوا و اطاعت از خداوند و ...كمالات اخلاقي آن حضرت به اندازه اي است كه در اين مقال اندك نمي گنجد . سرانجام با انجام كليه تمهيدات مامون نتوانست حضور گهر بار امام (ع) را تحمل كند و در آخر صفر سال 203 ه ق ايشان را با سم به شهادت رساند . پيكر مطهر او را در طوس در قبله قبه هاروني سراي حميد بن قحطبه طايي به خاك سپردند . مرقد مطهر ايشان در مشهد مقدس زيارتگاه عاشقان خاندان طه از سراسر جهان است .