به گزارش خبرنگار مهر، مصطفی دلشاد تهرانی استاد دانشگاه در یادداشتی به ضرورت اعتدال و میانه روی در عرصهٔ اعتقادی پرداخته است:
پاسداشت اعتدال و میانهروی در عرصه اعتقادی، ضرورتی اساسی است، زیرا با کمترین بی اعتدالی و گامنهادن در افراط و تفریط، مرزهای اعتقاد سالم و درست، فرو میریزد و انسان در اعتقاداتی افراطی یا تفریطی گام مینهد و به سرعت پیش میرود تا خود را به تباهی و نابودی کشانَد، چنان که امام علی (ع) در این باره هشدار داده است: «هَلَکَ فِیَّ رَجُلاَنِ: مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَالٍ.» (نهجالبلاغه، حکمت ۱۱۷)
درباره من، دو گروه نابود شدند: دوستدار افراطکننده و گزافهگوی و دشمن کینهتوز و دشمنخوی. تمام اعتقادات چنین است که اگر در آن افراط و تفریط صورت پذیرد، از اندازه درست بیرون رود و در جایگاهی تباه شده قرار گیرد و به تباهی کشد؛ اعتقاد به خداوند، پیامبر، و امام؛ و علم امام و عصمت و شفاعت، و دیگر اعتقادات. خداوند در قرآن کریم از غلوّ در دین پرهیز داده و فرموده است: «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ وَ لاَ تَقُولُوا عَلَی اللهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَی مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَ لاَ تَقُولُوا ثَلاَثَةٌ انْتَهُوا خَیْرًا لَکُمْ إِنَّمَا اللهُ إِلهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدًا.» (نساء /۱۷۱)
ای اهل کتاب، در دین خود از اندازه فراتر مروید و غلو مکنید و بر خدا جز راست مگویید؛ همانا مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به سوی مریم افکند، و روحی است از او، پس به خدا و فرشتگان او ایمان آورید و مگویید خدا سه است: أب و ابن و روح القدس. [از این گفته] بازایستید که برای شما بهتر است. جز این نیست که الله خدایی یکتاست، پاک و منزّه است، از اینکه او را فرزندی باشد.
در میان پیروان هر دینی، غلّو پیدا شده، آسیبهای اساسی به اعتقادات پیروان آن دین وارد کرده است؛ و خداوند از پیروان هر دینی میخواهد که در دین خود غلّو نکنند. در میان مسلمانان نیز به سبب عوامل گوناگون از جمله: عواطف و احساسات تند و دوستی افراطی، نادانی و ناآگاهی، خرافهپروری، قدرتطلبی برخی اشخاص و گروهها، میل به اباحیگری، طرفدارسازی، مریدپروری و دشمنی با دین و پیشوایان دین، مجموعهای اعتقادات غلوآمیز شکل گرفته و رواج یافته است.
در میان مسلمانان، غلّو از عصر پیامبراکرم (ص) پیدا شد و همچنان رشد کرد و صورتهای گوناگون یافت. رسول خدا (ص) با پیدایش نخستین جوانههای غلّو، از مسلمانان خواست تا درباره او غلّو نکنند: «لاَ تُطْرُونِی کَمَا أَطْرَتِ النَّصَارَی عِیسیَ بْنَ مَرْیَمَ (ع)؛ فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ، فَقُولُوا: عَبْدُاللهِ وَ رَسُولُهُ.» (مسند أبی داود الطیالسی، صفحۀ ۶)
در مدح و ستایش من آنسان که نصارا درباره عیسی بن مریم (ع) مبالغه کردند، مبالغه نکنید که من فقط بنده خدایم؛ پس درباره من [فقط] بگویید که او بنده خدا و فرستاده اوست.
پیامبر اکرم (ص) سخت بیمناک بود که مبادا برای او الوهیت و ربوبیت قائل شوند و او را از مرتبهاش بالاتر قرار دهند. روایت شده است که آن حضرت فرمود: «لاَ تَرْفَعُونِی فَوْقَ قَدْرِی، فَتَقُولُوا فِیَّ مَا قَالَتِ النَّصَارَی فِی الْمَسِیحِ؛ فَإِنَّاللهَ اتَّخَذَنِی عَبْدًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَنِی رَسُولاً.» (الکامل فیاللغة و الادب، مبرّد، جلد ۱، صفحه ۲۰۳) مرا بالاتر از آنچه هستم قرار مدهید، و آن سان که نصارا درباره مسیح سخن گفتند، درباره من سخن مگویید، که به درستی خداوند پیش از آنکه مرا فرستاده [خویش] گیرد، بنده [خود] گرفته است.
پیامبر خدا (ص) این چنین شأن خود را بیان کرده است تا راه غلوّ درباره او بسته شود، ولی جمعی از پیروان پیامبر، درباره او، و دین او، و اوصیای او، به راهی که میخواستند رفتند و پیرایهها از غلوّ برساختند، حال آنکه رسول خدا (ص) درباره آنان چنین به تهدید سخن گفته بود: «إِیَّاکُمْ وَ الْغُلُوَّ فِی الدِّینِ، فَإِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانْ قَبْلَکُمْ بِالْغُلُوِّ فِی الدِّینِ.»
(مسند احمد بن حنبل، جلد ۱، صفحات ۲۱۵، ۳۴۷) بپرهیزید از زیادهروی و غلوّ در دین [خود]؛ زیرا آنان که پیش از شما بودند، به سبب غلوّ در دین [خود] نابود شدند.