والاترین مرتبه تربیت این است که انسان پیوسته خود را در امتحان الهی ببیند و آن را نردبان سیر به سوی مقصدی کند که برای آن آفریده شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، مصطفی دلشاد تهرانی نهج البلاغه پژوه در یادداشتی به نقش و جایگاه ابتلاء و امتحان در تربیت انسان پرداخته است:

روش ابتلاء و امتحان نیکوترین روش در شکوفا کردن استعدادهای بشر و آشکار نمودن گوهر حقیقت آدمی و خالص ساختن وجود انسان و مشخص کردن شایستگی‌ها و مراتب افراد و وسیله جدا نمودن و تمییز آنان است.

«وَ إِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» (بقره / ۱۲۴) و چون ابراهیم را پروردگارش با اموری چند بیازمود و وی همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم.

بدون ابتلاء و امتحان نه جایگاه و مرتبه آدمیان مشخص می‌شود و نه امکان تمیز و تفکیک آنان فراهم می‌گردد، و نه زمینه ظهور بواطن و کسب کمالات آماده می‌شود.

معنا و مفهوم ابتلاء و امتحان

«ابتلاء» و «بلا» هر دو به معنی امتحان و آزمایش است، بدین ترتیب که کاری را به کسی پیشنهاد می‌کنند یا او را در حادثه و واقعه‌ای قرار می‌دهند تا بدین وسیله خود را نشان دهد و صفات باطنی او را مانند اطاعت، شجاعت، سخاوت، عفت، علم و وفا و یا نقطه مقابل اینها و میزانشان را دریابند؛ و بدیهی است که امتحان و آزمایش همواره به وسیله عمل باشد، زیرا ابتلاء جز با عمل معنا نمی‌یابد و در صحنه عمل است که صفات باطنی انسان ظاهر می‌شود؛ و نیز استعدادهای انسان از قوّه به فعل در می‌آید و به سوی کامل شدن پیش می‌رود.

هرگاه بخواهیم انسان را به سوی مقصد تربیت سیر دهیم، باید به وسیله مجموعه‌ای از اعمال دریابیم که او تا چه اندازه آمادگی و صلاحیت آن مقصد را دارد، تا بتوانیم زمینه لازم را برای این سیر به درستی فراهم کنیم؛ و نیز برای اینکه دریابیم که متربّی در چه مرتبه‌ای است و چه توانایی‌ها و صلاحیت‌هایی دارد و بخواهیم آن توانایی‌ها و صلاحیت‌ها ظهور کند، باید یک سلسله امور را که متناسب مقصد تربیت است بر او وارد کنیم، و این عمل ابتلاء و امتحان نامیده می‌شود؛ و همه چیز برای این است که باطن‌ها ظهور کند و صلاحیت‌ها و عدم صلاحیت‌ها ظاهر شود. این همان چیزی است که پیوسته درباره انسان تحقق می‌پذیرد.

لحظه لحظه امتحان‌ها می‌رسد

سرّ دل‌ها می‌نماید در جسد

(مثنوی معنوی، مولوی، دفتر پنجم)

ارسال رسل، انزال کتب، تحوّلات و تطوّرات، خیر و شرّ، نعمت و نقمت، وسعت و تنگی، فراوانی و کمبود، فقر و غنا، امنیت و ترس، حیات و مرگ، همه و همه برای این است که صلاحیت و عدم صلاحیت انسان نسبت به مقصدی که آدمیان برای آن آفریده شده‌اند ظهور یابد.

ابتلاء و امتحان الهی

امتحان‌ها و ابتلاهای الهی برای آن است که انسان بدین وسیله به کمالی که شایسته آن است برسد. یک وقت چیزی را مورد امتحان قرار می‌دهند تا مجهولی را به معلوم تبدیل کنند، مانند به کار بردن ترازو برای توزین شیء یا به کار بردن میزان الحراره برای تعیین درجه گرما و مانند اینها. ما غالبآ از باطن اشیا و امور بی خبریم و از مجرای امتحان تلاش می‌کنیم تا باطن آنها را تشخیص دهیم و نادانی خود را نسبت به اشیا و امور برطرف سازیم. این نوع امتحان یعنی به کار بردن میزان و مقیاس برای کشف مجهول درباره خدای متعال صحیح نیست، بلکه امتحان الهی معنایی دیگر دارد و آن از قوّه به فعل درآوردن استعدادها و تکمیل آن هاست.

اینکه خداوند انسان‌ها را به وسیله امور گوناگون امتحان می‌کند، بدین معنی است که به وسیله اینها هر کسی را به کمالی که لایق آن است می‌رساند. فلسفه مشکلات و بلاها فقط سنجش وزن و درجه و کمیّت نیست، زیاد کردن وزن و بالابردن درجه و افزایش دادن به کمیّت است. خداوند امتحان نمی‌کند که وزن واقعی و حدّ و درجه معنوی و اندازه شخصیت کسی معلوم شود؛ امتحان می‌کند تا بر وزن واقعی و درجه معنوی و حدّ شخصیت آن بنده افزوده شود. خداوند امتحان نمی‌کند که بهشتی واقعی و جهنّمی واقعی معلوم شود، امتحان می‌کند و انسان‌ها را در نعمت‌ها و نقمت ها، راحتی‌ها و سختی‌ها، و خیر و شرّ قرار می‌دهد تا صلاحیت باطنی انسان‌ها از نظر استحقاق ثواب یا عقاب به منصّه ظهور برسد و هر که می‌خواهد به بهشت برود و هر که می‌خواهد به قرب الهی برسد، در خلال این امور خود را شایسته و لایق بهشت کند یا به بالاتر از آن دست یابد و هر که شایستگی و لیاقت ندارد سر جای خود بماند. (المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، ج ۴، ص ۳۵-۳۴؛ بیست گفتار، مطهری، ص ۱۷۹-۱۷۸)

«وَ نَبْلُوکُمْ بالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً» (انبیاء / ۳۵) و شما را از راه آزمایش به بد و نیک خواهیم آزمود.

اگر ابتلاها و امتحان‌های الهی به بدی و نیکی، سختی و آسانی، مصیبت و دولت نباشد، استعدادهای انسان به فعلیّت نمی‌رسد و اعمالی که مقیاس پاداش و کیفر است ظهور نمی‌کند، زیرا تنها بر اساس صفات درونی و استعدادهای پنهانی نمی‌توان پاداش داد و کیفر نمود، بلکه باید این صفات و کیفیّت ها و استعدادها ظهور یابند تا انسان‌ها مستحق ثواب و عقاب شوند.

«أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ» (عنکبوت / ۳-۲) آیا مردم پنداشته‌اند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها می‌شوند و مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟ و بی گمان کسانی را که پیش از اینان بودند آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفته‌اند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد.

نظام هستی بر ابتلاء و امتحان استوار است و هر که ادّعایی کند باید بداند که هزاران امتحان در پیش دارد. به تعبیر «ملّای روم» آن انسان بی اطّلاع از فنّ خیاطی چون ادّعای خیاطی کند، بلافاصله یک قواره پارچه اطلس پیش رویش می‌گذارند و می‌گویند یک قبای گشاد بِبُر و در نتیجه این امتحان، راستگو از دروغگو معلوم می‌شود. اگر مردم در ناگواری‌ها و جز این امتحان نمی‌شدند، هر ناکسی مدّعی می‌شد که در روز جنگ رستم دستان است.

صد هزاران امتحان است ای پسر

هر که گوید من شدم سرهنگِ در

گر نداند عامه او را ز امتحان

پختگان راه، جویندش نشان

چون کند دعویِّ خیّاطی خسی

افکند در پیش او شَه، اطلسی

که بِبُر این را به غَلْطاق فراخ

ز امتحان پیدا شود او را دو شاخ

گر نبودی امتحانِ هر بَدی

هر مُخَنَّث در وَغا رُستم بُدی

(مثنوی معنوی، مولوی، دفتر سوم)

ابتلا و امتحان راهی نیکو در به فعلیت درآمدن استعدادها و ظهور استحقاق‌ها

از نیکوترین راه‌ها برای به فعلیت درآمدن استعدادها و ظهور استحقاق‌ها قرار گرفتن در ابتلاها و امتحان‌های گوناگون است که چنان چه انسان به آن ابتلاها و امتحان‌ها رویکردی درست داشته باشد و از پیش خود را برای آنها آماده نموده باشد زمینه‌ای مناسب برای رشد و کمال می‌گردد، زیرا در میدان حوادث و در عرصه ابتلا و امتحان است که استحقاق‌ها بروز می‌کند و هر کس شایسته جایگاه مناسب خویش می‌شود.

«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرِینَ» (محمد / ۳۱) و البتّه شما را می‌آزماییم تا مجاهدان و شکیبایان شما را باز شناسانیم. بنابراین به سبب ابتلا و امتحان الهی است که استعدادها به فعلیت درمی آید و استحقاق‌ها ظهور می‌کند و هر که به آنچه شایسته اوست می‌رسد. امیرمؤمنان علی (ع) در این باره فرموده است: «أَلاَ إِنَّ اللهَ تَعَالَی قَدْ کَشَفَ الْخَلْقَ کَشْفَةً، لاَ أَنَّهُ جَهِلَ مَا أَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ أَسْرَارِهِمْ وَ مَکْنُونِ ضَمَائِرِهِمْ، وَلکِنْ لِیَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا، فَیَکُونَ الثَّوَابُ جَزَاءً وَ الْعِقَابُ بَوَاءً.» (نهج البلاغه، خطبۀ ۱۴) بدانید که خداوند احوال مردمان را آشکار نمود، نه آنکه بر اسرارِ پوشیده آنان دانا نبود و بر آنچه در سینه‌های خود نهفته اند بینا نبود، بلکه خواست آنان را بیازماید تا کدامیک از عهده تکلیف، نیکوتر برآید تا پاداش برابر کار نیک بود، و کیفر مکافات کار بد باشد.

پس ابتلا و امتحان الهی برای آن است که شئون باطنی و لیاقت ذاتی انسان‌ها به فعلیت درآید و مستحق آن چیزی شوند که درخور آنند، نه آنکه چیزی بر خداوند معلوم شود. به بیان امیرمؤمنان (ع): «وَ إِنَّ سُبْحَانَهُ أَعْلَمُ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، وَلکِنْ لِتَظْهَرَ الاَْفْعَالُ الَّتِی بِهَا یُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ.» (همان، حکمت ۹۳) هر چند خدا از خود آنها به آنها داناتر است، لیکن ابتلا و امتحان برای آن است که کردارهایی که شایسته پاداش و کیفر است [به خود ایشان] آشکار گردد.

عمومیت ابتلا و امتحان

ناموس ابتلا و امتحان، ناموسی الهی است که همیشه جاری است و همگان را دربرمی گیرد و انسان‌ها پیوسته به راه‌ها و وسایل گوناگون در ابتلا و امتحانند. هر چه به نوعی با انسان ارتباط دارد وسیله امتحان است. خداوند امتحان و ابتلا را به تمام اموری که به نحوی به انسان مرتبط می‌شوند، عمومیت داده است. گاهی این امور مربوط به خود انسان و اجزای وجود اوست که خداوند انسان را با آنها امتحان می‌کند، مانند چشم و گوش و حتّی اصل حیات؛ و گاهی این امور چیزهایی خارج از وجود انسان است که مرتبط به اوست، مانند زن و فرزند، خاندان و دوست، مال و مقام، و بالاخره هرچیزی که به نوعی مورد استفاده و محل ارتباط انسان است؛ و همچنین امور مقابل اینها، مانند مرگ یا مصیبت‌های دیگری که انسان با آنها روبه رو می‌شود. هر جزئی از اجزای عالم و هر حالتی از حالات آنکه به انسان مرتبط می‌شود، از جمله وسایل و عواملی است که خداوند انسان را با آن امتحان می‌کند؛ و این ابتلا و امتحان تمام افراد بشر را دربر می‌گیرد، مؤمن یا کافر، نیکوکار یا بدکار، پیامبر یا مقام‌های پایین‌تر، همه و همه در ابتلا و امتحانند و هیچکس از این ناموس عمومی الهی مستثنا نیست. (المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، ج ۴، ص ۳۵)

آیات متعدّد قرآن کریم و سخنان پیشوایان حق بیانگر این حقیقت است. خدای متعال هر آنچه را که در زمین است وسیله ابتلا و امتحان معرفی کرده است: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الاَْرَضِ زِینّةً لَهَا لِنَبْلُوَهَمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (کهف / ۸) ما آنچه را بر زمین است، زیوری برای آن قرار دادیم تا مردمان را بیازماییم که کدامشان نیکوکارترند.

دنیا محل ابتلای انسان است و آنچه در آن جلوه دارد وسیله امتحان و سنجش اعمال آدمی و مایه ظهور استعدادها در جهات مثبت و منفی است. زیورهای دنیا و جاذبه‌های آن آدمی را به خود مشغول می‌کند و انگیزه‌های گوناگون را در درون آدمی بیدار می‌نماید تا در کشاکش این انگیزه‌ها و درخشش آن زیورها، انسان آزموده شود و میزان قدرت ایمان و نیروی اراده و معنویت و فضیلت خود را به نمایش بگذارد. امیرمؤمنان علی (ع) در نامه‌ای به معاویه، این حقایق را بدو گوشزد کرده و چنین فرموده است: «أَمّا بَعْدُ فَإِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْیَا لِمَا بَعْدَهَا، وَ ابْتَلَی فِیهَا أَهْلَهَا لِیَعْلَمَ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً. وَ لَسْنَا لِلدُّنْیَا خُلِقْنَا، وَ لاَ بِالسَّعْیِ فِیهَا أُمِرْنَا، وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِیهَا لِنُبْتَلَی بِهَا، وَ قَدِ ابْتَلاَنِی اللهُ بِکَ وَ ابْتَلاَکَ بِی: فَجَعَلَ أَحَدَنَا حُجَّةً عَلَی الاْخَرِ.» (نهج البلاغه، نامۀ ۵۵)

امّا بعد، خدای سبحان دنیا را برای آخرت قرار داده و مردم دنیا را در آن به آزمایش نهاده تا معلوم دارد که کدامیک نیکوکارتر است. ما را برای دنیا نیافریده اند، و نه ما را به کوشش در آن فرموده‌اند. ما را به دنیا آورده‌اند تا در آن آزموده شویم، و همانا خدا مرا به تو آزمود و تو را به من آزمایش نمود، و یکی از ما را حجّت دیگری مقرر فرمود.

درگیری حق و باطل، و پیروی از حق و دنباله روی باطل عرصه امتحان و جداشدن صفوف است. «وَلکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ» (محمد / ۴) تا برخی شما را به وسیله برخی دیگر بیازماید.

هرگونه رابطه انسانی و هر داشتن و نداشتنی مایه ابتلا و امتحان است که این جهان به تمامی صحنه آزمایش است. «لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ» (آل عمران / ۱۸۶) هر آینه در مال‌ها و جان‌هایتان آزموده خواهید شد.

«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الاَْمْوَالِ وَ الاَْنْفُسِ وَ الَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ» (بقره / ۱۵۵) و هر آینه شما را به چیزی از [قبیل] بیم و گرسنگی، و کاهشی در اموال و جان‌ها و محصولات می‌آزماییم، و شکیبایان را مژده ده.

هدف از آفرینش رساندن آدمیان به کمال شایسته ایشان است و قرار گرفتن انسان در این مرتبه از هستی و انتقال از این نشئه و نشئه دیگر نیز آزمونی است تا انسان‌ها از یکدیگر متمایز شوند.

«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (ملک / ۲) خداوند مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید.

عمومیت ابتلا و امتحان در نظام هستی چنان است که هیچ چیز از آن خالی نیست. امام صادق (ع) فرموده است: «مَا مِنْ قَبْضٍ وَ لاَ بَسْطٍ إِلاَّ وَ لِلّهِ فِیهِ مَشِیئَةٌ وَ قَضَاءٌ وَ ابْتِلاَءٌ.» (الکافی، کلینی، ج ۱، ص ۱۵۲) هیچ قبض و بسطی نیست مگر آنکه خداوند در آن مشیّت و حکم و امتحانی دارد.

هیچ چیز از قبض و بسط الهی بیرون نیست که هستی عین ابتلا و امتحان است و هر گامی که انسان برمی دارد و هر حرکتی که می‌نماید و هر تصمیمی که می‌گیرد و هر تدبیری که به کار می‌بندد، گام در امتحانی می نهد و محک زده می‌شود. پس آدمی باید به هوش باشد و بهترین تدبیر را پیش گیرد و درست عمل کند و اگر در امتحانی کوچک و ناچیز قبول گردید، مغرور نشود و خود را مردود نکند.

گر تو نقدی یافتی، مگشا دهان

هست در ره، سنگ‌های امتحان

سنگ‌های امتحان را نیز پیش

امتحان‌ها هست در احوال خویش

گفت یزدان از ولادت تا به حَیْن

یُفْتَنُونَ کُلَّ عامٍ مَرَّتَیْن

امتحان بر امتحان است ای پدر

هین به کم‌تر امتحان، خود را مَخَر

(مثنوی معنوی، مولوی، دفتر سوم)

نقش ابتلا و امتحان در خالص ساختن انسان

علاوه بر آنچه ذکر شد، ابتلا و امتحان بهترین وسیله برای خالص ساختن انسان و فراهم کردن زمینه اتّصاف به صفات و کمالات الهی است، چنان چه خدای متعال فرموده است: «وَ لِیَبْتَلِیَ اللهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَ اللهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» (آل عمران / ۱۵۴) و [ابتلاها و امتحان‌ها] برای این است که خداوند آنچه را در دل‌های شماست [در عمل] بیازماید؛ و آنچه را در قلب‌های شماست پاک گرداند، و خدا به آنچه در سینه هاست داناست.

راه ورود به درگاه الهی خالص شدن آدمی از ناخالصی هاست و انسان در بوته ابتلا و امتحان به خلوص می‌رسد. در حدیث امام صادق (ع) آمده است: «یُفْتَنُونَ کَمَا یُفْتَنُ الذَّهَبُ؛ یُخْلَصُونَ کَمَا یُخْلَصُ الذَّهَبُ.» (الکافی، کلینی، ج ۱، ص ۳۷۰) مردم چنان که طلا [در بوته] آزمایش می‌شود، امتحان می‌شوند؛ و چنان که طلا خالص می‌شود، خالص می‌شوند.

اگر انسان نگاه خود را تصحیح کند و بیاموزد که همه چیز وسیله ابتلا و امتحان است، به خوبی می‌تواند از این امور در جهت رشد و کمال خویش بهره ببرد. در این صورت سخت‌ترین بلاها نیز معنایی دیگر می‌یابد و با رویکرد درست و تدبیر صحیح، دستاویز کرامت و سعادت انسان می‌شود.

اندر بلای سخت پدید آرند

فضل و بزرگمردی و سالاری (رودکی)

والاترین مرتبه تربیت این است که انسان پیوسته خود را در امتحان الهی ببیند و آن را نردبان سیر به سوی مقصدی کند که برای آن آفریده شده است. آنچه مهم است این است که متربّی به دریافتی صحیح از ابتلا و امتحان دست یابد تا بتواند از چنین نردبان‌هایی با استمداد از الطاف الهی و عمل ایمانی، و صبر و استقامت، بالا رود و کرامت و عزّت یابد، نه اینکه سقوط نماید و در حقارت و ذلّت سرنگون شود، چنان که در آموزه‌ای والا آمده است: «عِنْدَ الاِمْتِحَانِ یُکْرَمُ الرَّجُلُ أَوْ یُهَانُ.» (غررالحکم، آمدی، ج ۲، ص ۳۰) هنگام آزمایش است که انسان خود را گرامی یا خوار می‌دارد.