خبرگزاری مهر - گروه هنر- عطیه مؤذن: بیش از دو ماه از نامه مهم عبدالعلی علی عسکری رئیس صداوسیما به مرتضی میرباقری معاون سیما میگذرد؛ نامهای که طی آن علی عسکری به طور مشخص به جنجالها و حواشی یک سریال ورود کرده و خواستار بررسی اتفاقات پشت پرده شده بود. او در این نامه با اشاره به حواشی قسمت آخر مجموعه «پایتخت ۶» دستور داده بود که بررسی شود این اقدام حاصل اشتباه، بیتوجهی و وادادگی بوده است یا نتیجه «عملیات مرموز و فتنهانگیز ستون پنجم فرهنگی دشمن».
بعد از رسانهای شدن این نامه هر چند اصل ارسال آن بهصورت رسمی از سوی سازمان صداوسیما تأیید و یا تکذیب نشد اما واقعیت امر این بود که به واسطه همین نامه کوتاه و برای اولینبار «امکان عملیات مرموز و فتنهانگیز ستون پنجم» از سوی عالیترین مقام رسمی سازمان صداوسیما و نه منتقدان این رسانه، تأیید شد؛ البته که پس از آن و تا امروز هیچ خبری از سرنوشت «بررسی» ها مخابره نشده و معلوم نیست معاون سیما چه پاسخی به دستور فوری ریاست سازمان در قبال این مأموریت داده است؟
در فضای رسانهای کشور اما تفاسیر مختلفی از این نامه شد و برخی هم «ستون پنجم دشمن» را با مصادیق «نفوذ» تطبیق دادند؛ واقعیت این است که این نامه و پاسخهای داده نشده به آن یک پرسش اساسی و بنیادین در اذهان افکار عمومی و حتی رسانهها و چهرههایی از خواص بر جای گذاشت که درهای صداوسیما تا چه حد برای «جریان نفوذ» باز است که امکان تأثیرگذاری بر جزئیات یک مجموعه نمایشی پرمخاطب را میتواند داشته باشد و اساساً آیا مصادیقی از نفوذ ستون پنجم دشمن در سازمان صداوسیما اثبات شده است یا خیر؟ مبحثی که کلیدواژههای مرتبط با آن هر از گاهی مطرح و در قالب پردههایی از این بحران رونمایی میشود که بیشتر هم توسط بخشی از چهرههای خود سازمان صداوسیما به این پشتپردهها اشاره شده و بهنظر لازم است به صورت جدیتر پرونده «نفوذ در صداوسیما» گشوده شود.
روایت اول شخص یک تهیهکننده از «نفوذ»
چندی پیش محسن مقصودی مجری و تهیهکننده برنامه «ثریا» یادداشتی را با این عنوان که «برای کشف نفوذ در رسانه ملی دنبال یک نفر نگردید» نوشت. او که برنامهاش در راستای رویکرد ضبطی شدن برنامههای زنده، به جرگه تولیدیها پیوست و او از ادامه تولید و پخش غیرزنده آن انصراف داد، یک بار دیگر مساله «نفوذ» را در این یادداشت مطرح کرد. او پیش از این هم تعطیلی برنامه «ثریا» را حاصل پشت پردههایی از تلاشهای یکی از مجریان سازمان دانسته بود و در این یادداشت هم با تاکید دوبارهای نوشت: «جریانی در سازمان وجود دارد که مانع از بروز و ظهور بهتر و مؤثرتر جریان انقلابی در صداوسیما میشود؛ بیمهریها و بداخلاقیهایی که در ماجرای «ثریا» و «جهان آرا» شد نمونهای از آن است.»
مقصودی در این یادداشت به نکات مهمتری هم اشاره کرده و در نهایت خطاب به مدیر صداوسیما گفته است که «برای کشف نفوذ نباید صرفاً دنبال یک شخص و یا چند نفر بود. نفوذ اصلی، تغییر دستگاه فکری و تصمیمسازی در بخش مهمی از مدیران سازمان است.»
آنچه مقصودی در این نوشته به آن اشاره میکند، البته سابقهای طولانی در میان مواضع منتقدان سازمان صداوسیما از سالهای قبل تا به امروز داشته است؛ «هشدار درباره نفوذ در رسانه ملی» تازه نیست؛ با چنین دیدگاهی «نفوذ» فراتر از یک اشتباه و تأثیر سهوی بر روی خروجی یک برنامه باید تحلیل شود. اشتباهی که البته هنوز درک مشترکی نسبت به آن وجود ندارد. از طرفی رئیس صداوسیما آن را حرکتی «وابسته به ستون پنجم دشمن» میداند و از طرف دیگر برخی آن را در حد یک «اشتباه» و نهایتاً «گاف» تحلیل میکنند. پس چگونه میتوان انتظار داشت درباره رویکردها و اتفاقات ریز و درشتی که خروجی آنتن را به بی مایگی و سخیف بودن در بسیاری از برنامه سوق داده ارزیابی درستی داشت؟
بر همین اساس در این گزارش تلاش کردهایم در قالب گفتگوهایی صریح «امکان و مصادیق نفوذ در رسانه ملی» را از چند منظر مختلف بررسی کنیم؛ حمید شاهآبادی معاون صدای رسانه ملی، غلامرضا کاتب عضو و محمدحسین صوفی دبیر شورای نظارت بر صداوسیما هر یک روایتهایی از «نفوذ» در صداوسیما و لزوم چارهجویی در این زمینه ارائه کردهاند. بهروز افخمی کارگردان سینما و تلویزیون هم که در مقطعی مدیریت در تلویزیون را هم تجربه کرده و در سالهای اخیر تبدیل به یکی از مجریان ثابت برنامههای سینمایی در قاب سیما شده است، اما دیدگاه و منظری به کل متفاوت به موضوع «نفوذ» دارد که فارغ از هر قضاوتی میتواند فتح بابی برای گفتگوهای جدیتر در حوزه «مدیریت رسانه» باشد.
آنچه در ادامه میخوانید حاصل پیگیری خبرنگار مهر برای رسیدن به پاسخ چند سوال است؛ نفوذ در صداوسیما بهعنوان اصلیترین بازوی رسانهای نظام جمهوری اسلامی ایران آیا ممکن است؟ اگر بله مصادیق آن تا به امروز چه بوده است و مهمتر از همه اینکه در واکنش به این پدیده تا به امروز چه کرده و بعد از این چه باید بکنیم؟
میل به نفوذ در رسانه ملی بیکران است
حمید شاهآبادی معاون صدای سازمان صداوسیما است که پیش از این سابقه مدیریت در وزارت ارشاد و دیگر نهادهای فرهنگی را هم در کارنامه خود داشته است. شاهآبادی درباره احتمال وجود جریان نفوذ در سازمان صداوسیما به خبرنگار مهر گفت: واقعیت این است که میل نفوذ در صداوسیما، میلی بیکران است. همه نهادها و دستگاههای غربی این میل را دارند چراکه صداوسیما جای تأثیرگذاری است.
وی با اشاره ضمنی به نامه رئیس سازمان صداوسیما درباره فتنهانگیزی ستون پنجم دشمن، افزود: قطعاً اندیشه نفوذ در ذهن خیلیها هست؛ چه افراد ضعیفالنفس داخلی و چه سرویسهای جاسوسی بیگانگان. رئیس سازمان هم دستور دادند که آیا در این مصداق خاص پروژه نفوذ در میان بوده است و یا خطای اداری که باید این دستور طبق ساز و کاری بررسی شود. با این حال من به عنوان کسی که در رسانه هستم و این فضا را میشناسم، اطلاع دارم که خیلی از افراد اندیشه و تمایل به نفوذ را دارند به ویژه که وقتی کارهایی به شکل برون سپاری انجام میشود و خارج از عوامل خود سازمان صورت میگیرد این احتمال وجود دارد.
وی اضافه کرد: ما البته نیتخوانی نمیکنیم اما باید از چنین هوش و ذکاوتی برخوردار باشیم. من و مدیران شبکههای رادیویی در معاونت صدا باید این دقت را داشته باشیم و دیگران در حوزههای دیگر و اجازه ندهیم هیچ کسی از هیچ منفذی عبور کند. کسی که با اندیشههای ما سر و کار ندارد و با این مبانی میانهای ندارد و دنبال اهداف خودش و جدا کردنهاست، برای چنین اتفاقاتی تلاش میکند.
شاه آبادی درباره اینکه چقدر با چنین افرادی سر و کار داشته است، گفت: حتماً چنین کسانی بودهاند. افرادی که بن مایههای فکری آنها سکولار و وادادگی است همه جا هستند و اینجا هم هستند و همه جا حتی در اقلیت میتوان اینها را یافت و ما مواجهه داشتهایم. با این حال مدیران اینجا و سیستم نظارتی تلاش کرده است که در بسیاری از موارد چیزی خلاف مبانی روی آنتن نرود. هرچند خطا هم ممکن است وجود داشته باشد بعضی از این خطاها امکان دارد سر و صدای بیشتری هم داشته باشد اما مساله اصلی این است که ما جهتگیری درستی داشته باشیم.
شاهآبادی: زمانی اشتباه در برنامهریزی یک برنامه است و از ابتدا کسانی که در حال کار هستند نمیدانند که مفهومی را که در حال انتقال آن هستند غلط و از اشتباه قبلی نابخشودنیتر است. زمانی هم اشتباه مبنایی است یعنی افرادی اندیشه غیردینی دارند و در حال کار هستند. آنچه که یک مدیر باید به خاطر آن مواخذه شود اشتباه دومی و سومی است نه اشتباه مصداقی معاون صدا با تشریح چند نوع اشتباه از خطاهای فاحشی که باید جلوی آنها را گرفت سخن گفت و بیان کرد: باور من این است که باید مدیران و حتی منتقدان بین برخی از این اشتباهات فرق قائل شوند؛ زمانی اشتباه مصداقی است مثل اشتباهی که درباره شبکه پنج رخ داد، ولو اینکه مدیر شبکه برکنار شد اما روی آنتن و در لحظه رخ داده بود. زمانی اشتباه در برنامهریزی یک برنامه است و از ابتدا کسانی که در حال کار هستند، نمیدانند که مفهومی را که در حال انتقال آن هستند غلط است و این یکی از اشتباه قبلی نابخشودنیتر است. زمانی هم اشتباه مبنایی است یعنی افرادی اندیشه غیردینی دارند و در حال کار هستند. آنچه که یک مدیر باید به خاطر آن مواخذه شود اشتباه دومی و سومی است نه اشتباه مصداقی.
وی افزود: زمانی اشتباه در طراحی یک برنامه است و حتی بالاتر از طراحی برنامه در رویکرد و اندیشه است مثل شبکهای که بخواهد تفکری را ترویج دهد که ما اصلاً آن را قبول نداریم. اشتباهات مصداقی مکرر اتفاق میافتد و البته هجمههایی هم که به ما میشود هجمه به همین اشتباهات مصداقی است که مثلاً چرا مجری برنامه صبحگاهی رادیو فلان حرف را زده است و میخواهند ۱۰ نفر را به خاطر یک جمله محاکمه کنند. جملهای که نادانسته یا از روی بی اطلاعی بیان شده است. چنین اشتباهی خیلی فرق دارد با خطای فاحشی که تهیهکنندهای طراحی غلطی را برای برنامهای انجام میدهد که حتی با مبانی ما هم ناسازگار است. ما باید از چنین خطاهایی مراقبت کنیم چراکه پروژه نفوذ در چنین زمانهایی است که خود را نشان میدهد.
وی درباره سلیقهای بودن برخی خط قرمزها نیز پاسخ داد: مصداق در خط قرمز میتواند سلیقهای باشد ولی رویکردها و جهتگیریها خط قرمزی نیست و کاملاً با مبانی سر و کار دارد. کسی که در اتمسفر صداوسیما کار کرده و نفس کشیده باشد، میداند رویکردها چیست. قاضی هم قوانین را میداند اما ممکن است در انطباق قانون با مصداق اشتباه داشته باشد.
شاه آبادی در پایان سخنانش با اشاره به تفکری که بسیاری از کارها را با توجیه جلوگیری از تماشای ماهواره انجام میدهد، اظهار کرد: ممکن است برخی بگویند اگر ما فلان تصویر را نشان ندهیم مردم از ماهواره میبینند اما اینها جواب درست نیست چون ما مسئول اقدام و کار خودمان هستیم.
«نفوذ» از نگاه اعضای شورای نظارت بر صداوسیما
«شورای نظارت بر صداوسیما» طبق قانون، رسمیترین نهاد برای نظارت بر تحولات و سیاستگذاریهای رسانه ملی است. این شورا به دلیل اهمیت نقشی که میتواند داشته باشد، متشکل از نمایندگان سه قوه است؛ ۲ نفر منتخب رئیسجمهور، ۲ نفر منتخب رئیس قوه قضائیه و ۲ نماینده مجلس در این شورا عضویت دارند و در قالب برگزاری جلسههایی دورهای عملکرد سازمان صداوسیما را مورد ارزیابی قرار میدهند.
غلامرضا کاتب از نمایندگان مجلس در دوره گذشته بود که در کنار احسان قاضیزاده نمایندگی قوه مقننه در شورای نظارت بر صداوسیما را برعهده داشت. او درباره اینکه چقدر درهای صداوسیما به روی نفوذ فرهنگی باز است به خبرنگار مهر گفت: اگر سریال و برنامهای تحت نظارت تیم کارشناسی و قویای باشد آنها تسلط پیدا میکنند و اتفاقاتی مثل «پایتخت» رخ نمیداد. شاید بعضاً کسانی که مأموریت نظارت و کنترل را بر عهده دارند اگر تیمهای کارشناسی و متخصص نباشند در حوزه فیلم و سریالها که اثرات فرهنگی مهمی دارد چنین اتفاقاتی رخ میدهد.
وی با اشاره به اینکه برای جلوگیری از نفوذ باید روی بدنه تیمهای کارشناسی و متخصصان فرهنگی کار کرد، گفت: حضور این افراد مانع میشود که عدهای ایدههای غیرفرهنگی را رواج دهند.
کاتب در پاسخ به اینکه این نفوذ در چه بخشهایی از صداوسیما بیشتر دیده میشود، تصریح کرد: بیشتر در بحث فیلم و سریالها که بار فرهنگی آنها بیشتر است دیده میشود و اگر موارد لازم لحاظ نشود بیشترین آسیب را هم آنها خواهند زد. بنابراین باید در بحثهای کارشناسی و تخصصی از افرادی استفاده کرد که بر برنامهها اشراف و تسلط داشته باشند.
این عضو شورای نظارت بر صداوسیما در پاسخ به اینکه چقدر با سازوکار نظارتی درون صداوسیما آشنایی دارد که بداند این تسلط و تخصص به میزان کافی در آن وجود دارد یا خیر؟ اعتراف کرد که آشنایی کاملی با این سازوکارها ندارد.
محمدحسین صوفی از مدیران سابق صداوسیما که در دوره اخیر فعالیت شورای نظارت بر صداوسیما دبیری این شورا را برعهده داشته هم درباره امکان نفوذ در رسانه ملی، به خبرنگار مهر گفت: ما در عرصههای گوناگون حرفهای متفاوتی در دنیای امروز میزنیم؛ بویژه در دنیای استکبار که آنها همیشه سعی دارند دست برتر را به لحاظ موضعگیری و تصمیمسازیها داشته باشند و خدا را شکر ما در مقابل آنها هم سخنان متفاوتی را بیان کردهایم. جمهوری اسلامی طی این سالها در حوزه مسائل سیاسی، نظامی و منطقهای رویکردهای متفاوتی داشته است و در سالهای اخیر در عرصه رسانه و در سطح بینالملل توانستهایم موضعگیری کنیم و محل رجوع و منبع باشیم. ما تبدیل به یک قدرت منطقهای در حوزههای مختلف از جمله رسانهای شدهایم و این موجب شده تهدیدات ما هم بیشتر شود. مردم تهدیدات اقتصادی و نظامی را دیدهاند و نوعی دیگر از تهدید، تهدید فرهنگی و رسانهای است که باید نسبت به آن هوشیاری بیشتری داشته باشیم.
زمانی شبیخون فرهنگی جلوهای از ولنگاری فرهنگی و از هم پاشیدگی خانوادگی دارد و به دنبال ترویج ابتذال و بداخلاقی است و در جایی هم همین رویکردها را از طریق نفوذ انجام میدهد صوفی با اشاره به پیشینه بحث نفوذ در صداوسیما گفت: در سالهای گذشته مقام معظم رهبری از واژگانی مثل تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی استفاده کردهاند و یکی از مصادیق شبیخون فرهنگی میتواند نفوذ باشد. زمانی شبیخون فرهنگی جلوهای از ولنگاری فرهنگی و از هم پاشیدگی خانوادگی دارد و به دنبال ترویج ابتذال و بداخلاقی است و در جایی هم همین رویکردها را از طریق نفوذ انجام میدهد. تعبیر مقام معظم رهبری این است که فرد با همان دست مخملین ورود میکند و این در حالی است که ما پس پرده را میبینیم.
دبیر شورای نظارت بر صداوسیما درباره اینکه تاکنون با مصداقی از نفوذ مواجه شده است یا خیر بیان کرد: همیشه میبایست مراقب جریان نفوذ بود و حالا اینکه واقعاً در رسانه ملی چنین چیزی وجود دارد یا خیر؟ من نمیدانم و حتماً باید مدیران و حوزه مرکز صیانت صداوسیما (حراست سابق) پاسخ دهند. با این حال این مهم است که دوستان ما در جایجای رسانه ملی بیش از گذشته مراقب باشند هرچقدر قدرت ما افزایش پیدا میکند فشار و تهدید بیشتر میشود و جلوهای از تهدید هم میتواند نفوذ باشد.
صوفی تصریح کرد: دوستان باید در انتخاب عوامل برنامهساز، انتخاب موضوع، تهیه متن و فیلمنامه نظارتهایشان بیشتر باشد و مراقبتها باید به لحظه باشد نه اینکه فردی احساس کند نظارتی روی او صورت نمیگیرد. اصول حرفهای را باید همگان حس کنند. عدهای از واژه غلطی به عنوان سانسور و ممیزی یاد میکنند که به نظر من اساساً اینها وجود ندارد بلکه یک سری ضوابط و هنجارها و قواعد است که همه جا وجود دارد. حتی رسانههای پیشرو ضوابط و مقرراتی دارند که میبایست همه تهیهکنندگان رعایت کنند.
وی در پاسخ به اینکه چقدر چارچوبها برای سازندگان آثار شفاف است، متذکر شد: هیچ برنامهسازی نمیتواند بگوید که مقررات و ضوابط سازمان را نمیداند. به طور مثال اگر کسی اکنون بخواهد سریالی بسازد حتماً به او خواهند گفت بایدها و نبایدها و الزامات چیست.
دبیر شورای نظارت بر صداوسیما در پایان با بیان اینکه نفوذ امری پیچیده است درباره جلوگیری از مصادیق احتمالی آن عنوان کرد: اگر مسئولان مربوطه در صداوسیما بتوانند نظارتها را بیشتر کرده و در فیلمنامه و انتخاب عوامل دقت کنند مانع این نفوذ خواهند شد. برنامهساز یک هویت اجتماعی و هویتی فردی دارد و کسی که در صداوسیما کار میکند باید به هنجارهای پذیرفته شده صداوسیما احترام بگذارد. در برخی از برنامهسازان ما چنین چیزی وجود ندارد و به غلط رفتارها و اظهارات خود را در فضای غیر از سازمان، حریم خصوصی مینامند. در صورتی که اگر شما پذیرفتهاید که در صداوسیما برنامهسازی کنید حریم خصوصی شما به عنوان برنامهساز هم حریم عمومی تلقی میشود.
بهروز افخمی: پیشفرضهای این بحث را قبول ندارم!
بهروز افخمی کارگردان سینما و تلویزیون و از چهرههایی است که بیش از هر چیز به «صراحت کلام» و «مواضع خاص» در فضای رسانهای شهره است. وقتی به بهانه تجربه حضورش در صداوسیما هم بهعنوان مدیر و هم در مقام سریالساز و برنامهساز، برای صحبت درباره سوژه «نفوذ» از او دعوت به گفتگو کردیم، با اندکی تردید پذیرفت اما وقتی باب گفتگو باز شد، بیش از آنکه پیشبینی کرده بودیم حرف داشت و حاصل آن گفتگویی صریح و مشروح درباره «نفوذ در رسانه ملی» شد. اظهاراتی که در مواردی چنان شاذ و متفاوت است که میتواند نقطه آغازی برای گفتگوهای چالشیتر و صریحتر بر سر «سهم و نقش رسانه در فرهنگ» قلمداد شود.
گروهی در تلویزیون به دنبال یافتن توطئه چینی هستند و یا سعی دارند نشانههای فراماسونری را در محصولات نمایشی پیدا کنند و این کارشان عکسالعمل به روشنفکرانی است که فکر میکردند کارهای بزرگی در حوزه داستان نویسی و فیلمسازی انجام میدهند! افخمی در آغاز درباره بحث نفوذ و اینکه چقدر در تلویزیون امکان مواجهه با ستون پنجم دشمن وجود دارد به خبرنگار مهر گفت: من اصلاً پیش فرضهای این بحث را قبول ندارم اینکه فکر کنیم عدهای میتوانند به تلویزیون وارد شوند و به شکل پیچیدهای اهداف زیرپوستی و زیرزمینی را پیش ببرند به این احتیاج دارد که اعتقاد داشته باشیم آثار داستانی میتواند روی افکار و رفتار مردم تأثیر بگذارد. من این مساله را اصلاً قبول ندارم و فکر میکنم آثار نمایشی که در تلویزیون تولید میشود صرفاً برای سرگرمی و گذران اوقات فراغت مردم است که به طور طبیعی چشمانداز و جهانبینی کسی هم که آن را میسازد در آن منعکس میشود.
وی درباره تأثیر این محصولات حتی به صورت ناخودآگاه روی مخاطب اظهار کرد: اینها خرافاتی است که خود روشنفکران درست کردهاند. گروهی در تلویزیون به دنبال یافتن توطئهچینی هستند و یا سعی دارند نشانههای فراماسونری را در محصولات نمایشی پیدا کنند و این کارشان عکسالعمل به روشنفکرانی است که فکر میکردند کارهای بزرگی در حوزه داستاننویسی و فیلمسازی انجام میدهند! وقتی گروهی خود را بیش از حد باور دارند گروهی هم پیدا میشوند که به دلیل اختلاف عقیده با این گروه مثلاً به دلیل بچه مسلمان بودن، همین توهم را پیدا میکنند که آن گروه اول واقعاً میتواند چنین کاری را انجام دهد.
افخمی اضافه کرد: باید در نظر بگیریم که مردم در طول تاریخ حرف حکمای بزرگ و یا پیامبران الهی را چقدر در جهت تغییر اندیشه و رفتارشان گوش کردهاند، آن وقت میتوانیم ببینیم چقدر چیزی را که اتفاقاً در لفافه هم پیچیده شده میپذیرند و این از همان خرافات روشنفکرانه است. مردم حرف صریح و حکیمانه پیامبران را هم به راحتی نمیپذیرند، آن وقت چطور میشود کسی بیاید حرفی را که خودش فکر میکند خیلی حکیمانه است، در لفافه بپیچد و از سانسور عبور بدهد و بعد خیال کند که مردم فهمیدهاند و تأثیر هم گرفتهاند. کسی که اینطور خیال میکند دچار توهم و خود بزرگبینی است و از آن طرف هم شاید کسی پیدا شود حرفهایش را باور کند و سعی کند در کارهای آن آدم متوهم دنبال توطئه بگردد. در واقع ممکن نیست در آثار نمایشی رمزگویی کنید که در ناخودآگاه مردم تغییر عمده داشته باشید.
مجری سابق برنامه سینمایی «هفت» در ادامه با ذکر مثالی از تفاوت فضای حاکم بر «مردم» با آنچه در فضای رسانهای تصور میشود، گفت: من سال گذشته در مراسم وداع با سردار سلیمانی در تهران حضور داشتم و متوجه شدم جماعتی از مردم تهران در این مراسم هستند که هیچ شباهتی به من ندارند. نه تنها شباهتی به من یا نحوه زندگی من نداشتند، بلکه حتی من را نمیشناختند! به طور مثال وقتی من در شمال شهر تهران راه میروم، علیرغم اینکه از لحاظ سیاسی دشمنتراشیهایی برای خودم کردهام باز هم تعداد زیادی به من سلام میکنند و لااقل من را میشناسند اما در مراسم سردار سلیمانی حتی یک نفر به من سلام نکرد، ۹۰ درصد زنان چادری بودند و من فکر میکردم این جمعیت تا حالا کجا بودند.
افخمی: در مراسم وداع با سردار سلیمانی جماعتی را در تهران دیدم که نمیشناختم و حتی فکر نمیکردم وجود داشته باشند اما این گروه هستند و زمانی که احساس نیاز کنند به میدان وارد میشوند. این گروه نه سبک زندگیاش با فیلم و سریالها تغییر کرده است نه عقایدش با محصولات نمایشی دگرگون میشود؛ اینها همه مردمی هستند که ما نمیبینیم و نمیشناسیم. ما خودمان پنج درصد از مردم با ادعای زیاد هستیم که فکر میکنیم ۵۵ درصد مردم هستیم! وی تأکید کرد: خود من این جمعیت را در تهران نمیشناختم و حتی فکر نمیکردم وجود داشته باشند اما این گروه هستند و زمانی که احساس نیاز کنند به میدان وارد میشوند. این گروه نه سبک زندگیاش با فیلم و سریالها تغییر کرده است نه عقایدش با محصولات نمایشی دگرگون میشود؛ اینها همه مردمی هستند که ما نمیبینیم و نمیشناسیم. ما خودمان پنج درصد از مردم با ادعای زیاد هستیم که فکر میکنیم ۵۵ درصد مردم هستیم.
مجری «نقد سینما» در ادامه درباره طرح تئوریهایی چون توطئه و نفوذ عنوان کرد: این حرفها بین ما روشنفکران و طبقه متوسط جریان دارد که فکر میکنند با فرهنگتر هستند و به دلیل پولدارتر بودن یا زیادتر حرف زدن تصور دارند که متفکرتر هم هستند. درحالی که اینها پنج درصد و پنج میلیون نفر از کل جمعیت ایران هستند که خود را مهم تلقی میکنند.
افخمی افزود: مردم واقعی مملکت، ما نیستیم ما گروهی کوچک هستیم که از «مردم» جداییم. در بین ما عدهای با هم مخالف و موافق میشوند و رو به روی هم میایستیم و فکر میکنیم مردم به ما توجه دارند درحالیکه این پیش فرضها کلاً غلط است.
وی در ادامه درباره اینکه استفاده از کلماتی مانند نفوذ یا ستون پنجم دشمن چقدر میتواند به نوعی «نپذیرفتن مسئولیتها» اشاره داشته باشد؟ گفت: شما میخواهید بگویید مدیریت تلویزیون دچار ترس وسواسی شده چون وظایف خود را به درستی انجام نداده است؛ این حرف درست است. در هر دورهای گروه جوانتر میآمدند و برای اینکه میخواستند جای پیرترها را بگیرند، از این زاویه ورود میکردند که ما حرفهای جدیدی داریم و نظریههایی شبیه به توطئه و سوءظن نسبت به همه و اینکه شیطانپرستان تلویزیون را اشغال کردهاند بیان میکردند و از این موضع ورود میکردند تا مسئولان کهنسال را از دور خارج کنند.
این کارگردان سینما که در دهه شصت در بخشهای مدیریتی تلویزیون هم حضور داشته است، بیان کرد: این تصور در زمان ما هم وجود داشت ما هم که جوان بودیم شاید حرفهایی را میزدیم که ظاهرش این بود که برای اسلام دل میسوزانیم اما میخواستیم لیاقت خود را نسبت به نسل گذشته نمایش دهیم. این داستان همیشگی جوانان تازه به دوران رسیده و باهوشتر و باعرضهتری است که فکر میکنند باید نسل گذشته را کنار بزنند و جای آنها را بگیرند.
پیرمردهایی که متهم به شیطانپرستی میشوند!
افخمی اظهار کرد: از طرفی نسل گذشته چون ایدههایش پسرفت کرده است این حرف کم و بیش دربارهاش مصداق دارد. این قانون طبیعت است و این روشها برای ورود نسلهای تازهتر برقرار است. به طور مثال شوراهای تصویب فیلمنامه و طرح و برنامه تلویزیون حدود ۲۰ سال و برخی حدود ۴۰ سال است تغییر نکرده است، خب این شوراها هرچه ایده داشتهاند در این سالها ارائه کردهاند. حالا ممکن است عدهای برای برکناری این شوراها بگویند این پیرمردها غافل هستند که شیطانپرستها به همه جا رسوخ کردهاند.
فقط آدمهای متوهم که همه جا دنبال علائم و رمزها میگردند ممکن است خیال کنند که فیلمساز کار خیلی مهمی کرده و موفق شده مثلاً یک نماد صهیونیستی را در یک برنامه تلویزیونی یا یک فیلم داستانی بچپاند! وی درباره نمادسازیها در فیلم و سریالها توضیح داد: البته من نمیگویم این نمادسازیها نیست. قبول دارم عدهای ممکن است سراغ نماد چشم فلان انجمن یهودی هم بروند و باز ممکن است روی عدهای دیوانه اثراتی هم داشته باشد، باور میکنند و تسلیم قدرتشان میشوند و این وسط عدهای هم وحشتزده میشوند اما اینها روی مخاطب تأثیر ندارد و آنها زندگی خودشان را دارند و فقط آدمهای متوهم که همه جا دنبال علائم و رمزها میگردند ممکن است خیال کنند که فیلمساز کار خیلی مهمی کرده و موفق شده مثلاً یک نماد صهیونیستی را در یک برنامه تلویزیونی یا یک فیلم داستانی بچپاند. باید از آنها پرسید که پرسید خب که چی؟
افخمی تصریح کرد: دلیلش هم این است که ماهیت رسانه چیزی غیر از سرگرمیسازی نیست رسانه نمیتواند عمیق باشد اما ما که در رسانه کار میکنیم دوست داریم خیال کنیم که کارمان بسیار مهم است و دست به بازتولید دوقطبیهای عجیب میزنیم.
این سینماگر که پیش از نظریات او درباره جشنوارههای خارجی و رویکردهای سیاسی آنها بازتابهای فراوانی داشته درباره نسبت دیدگاههای قبلی خود بهخصوص درباره جشنواره «کن» با آنچه امروز درباره بیاهمیت بودن رسانه و محصولات نمایشی میگوید، توضیح داد: ممکن است به نظر برسد که تضاد دارد اما توضیحش این است که مدیر جشنواره کن نقشهای میکشد و فکر میکند پروتکلی را پیش میبرد اما معنایش این نیست که لزوماً موفق است و میتواند از طریق فیلم عقاید مردم را عوض کند. در این میان فیلمسازی که قبول میکند وارد این دایره توطئه شود و به توصیهها و دستورات و پروتکلها توجه کرده و در فیلمش آنها را رعایت میکند به مردم و کشورش خیانت کرده است حتی اگر این خیانت منشأ هیچ اثری نباشد.
وی اضافه کرد: نتیجه این خیانت ممکن است به جایی نرسد اما آن فیلمساز خیانت کرده است و باید خجالت بکشد که در جشنوارهای فیلم میسازد که از او خواسته است تغییراتی در فیلمش بدهد که سیاهنمایی کرده باشد. البته آن فیلمهای سیاهنما که به سفارش کن ساخته میشد تأثیری روی مردم نداشت و جذاب هم نبود. اینها ساخته میشد که در جشنوارههای خارجی جایزه بگیرد چه بسا مورد تأیید وزارت امور خارجه هم بود. آنها خیلی خوششان میآمد که این جوایز را برنده شویم. با این حال فیلمسازی که به تولید ایدهای ضد ایرانی که برای یک جشنواره سفارش داده شده عمل کرده است به نحوی پیش خدمتی و نوکری کرده است اما اینکه فیلمش تأثیری گذاشته باشد نه این را قبول ندارم. این فیلمها تحسین شدهاند، جایزه بردهاند برخیشان فروش میلیونی هم داشتهاند و خیلیها آنها را دیدهاند اما مردم نه تأثیری گرفتهاند و نه چیزی یاد گرفتهاند.
افخمی در پاسخ به این سوال که چقدر همین اتفاق که به زعم وی در جشنوارههای خارجی رخ میدهد ممکن است در تلویزیون نیز اتفاق بیفتد و آیا این همان مصداق «نفوذ» نمیتواند تلقی شود بیان کرد: بله این اتفاق رخ داده است و فیلمهایی مثل «یک خانواده محترم» که با سرمایه سیما فیلم در بدنه صداوسیما ساخته شد، محصول همین نگاه است اما باز هم میگویم تأثیری روی مخاطب نداشته است.
وی تأکید کرد: نفوذ زمانی معنادار میشود که روی مخاطب تأثیر داشته باشد. فیلم و سریال و برنامهای که با نگاه حتی یک شخص خائن ساخته میشود و افراد حزب اللهی هم باور کردهاند که او نفوذ کرده اگر تأثیری بر مخاطب نداشته باشد، هر دو طرف دچار نوعی نگاه کمدی و از جنس توهم شدهاند! این مساله را هم نباید فراموش کرد که طبیعتاً هر فیلمی نگاه فیلمساز را منعکس میکند و این مساله با توطئه و نفوذ خیلی فرق دارد. اینکه فیلمساز بخواهد زیر پتو کنایهای را به مدیران صداوسیما و کشور بزند با ترویج یک جهان بینی انحرافی فرق دارد. این نکته هم درست است که بگوییم که مدیریت تلویزیون در مواردی اشتباه کرده که کارگردانانی را به کار گرفته که جهانبینی آنها در راستای تحقیر مردم بوده است، چون این اهمیت دارد که جهانبینی نباید ضدملی و با نگاه مسخره کردن یا بیارزش تلقی کردن باشد هرچند ممکن است مدیران برای همین موضوع هم پاسخ دندان شکن داشته باشند!