خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: متن زیر گفتگویی خیالی اما مبتنی بر واقعیت با یک نوزاد در سال ۱۴۴۳ هجری شمسی است که توسط محمدرضا آرام: پژوهشگر حلقه سیاست خانواده مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیهالسلام نوشته شده است.
مصاحبهگر: سلام خدمت همه شنوندگان عزیز. امروز ۳۰ اردیبهشت سال ۱۴۴۳ هجری شمسی است. درست پنجاه سال از ابلاغ سیاستهای کلی جمعیت میگذرد. امروز به پنجاه سال قبل تفاوتهای زیادی کرده است؛ مهدکودکها به خانه سالمندان تغییر کاربری دادهاند، بیمارستانهای شهر از سالخوردگانی پر شده که عصای دستی ندارند و گورستانهای شهر با قبرهای ده طبقه دیگر جای خالی ندارند. اما امروز در یکی از معدود بیمارستانهای دارای بخش زایمان حاضر شدهایم.
اینجا مملو از مسئولین کشوری و لشکری برای مشاهده و عکس یادگاری با یک گونه نادر انسانی است. به همین مناسبت قصد داریم با این نوزاد تازه متولدّ شده یا همان گونه نادر انسانی مصاحبهای داشته باشیم. ظاهراً این کوچولو سالهاست از عالم ذر با دنیای ما آشنایی دارد.
مصاحبهگر: سلام گوگولی!
نوزاد: سلام آقای مجری.
مصاحبهگر: اسم شما چیه؟
نوزاد: پدر و مادرم هنوز به توافق نرسیدند!
مصاحبهگر: پدر و مادر شما چقدر با شما فاصله سنی دارند؟
نوزاد: ۴۵ سال
مصاحبهگر: پس باید بگیم شما با پدربزرگ و مادربزرگ سر و کار دارید؟!
نوزاد: وقتی والدینم در ۴۰ سالگی ازدواج کردند، شما چه انتظاری دارید؟! خدا رو شکر با تجرّد نیمی از افراد جامعه و ناباروری حدود نیمی از زوجهای میانسال، خیلی خوشحالم که من بعد از کلی درمان ناباروری و صرف هزینههای هنگفت دولتی -برای رایگان شدن این درمان-، بالاخره به دنیا آمدم.
مصاحبهگر: خدمات دولتی را از بدو تا به دنیا آمدنتان را چگونه ارزیابی میکنید؟
نوزاد: خیلی عالی. همه خدمات زایمان رایگان شده است.
مصاحبهگر: از خدمات دولتی برای والدینتان اطلاعی دارید؟ آنها را چگونه ارزیابی میکنید؟
نوزاد: مطلع هستم. ششماه مرخصی با حقوق برای مادر و دو ماه مرخصی با حقوق برای پدر بعلاوه یک وعده شام در کاخ ریاستجمهوری.
مصاحبهگر: از منشأ این خدمات آگاهید؟
نوزاد: به یُمن سیاستهای کلی جمعیت، ۵۰ سال است که کلی همایش و سمینار برگزار و یه عالمه مجله و ویژهنامه و مقاله تولید شده است. تازه دهها پژوهشکده و دانشکده مرتبط با این سیاستها تأسیس شده و برای افراد زیادی اشتغالزایی شده است. ثمره این همه کار علمی این بوده که مهمترین مشکل تحدید نسل در ایران، «کمبود خدمات قبل، حین و پس از زایمان» است. برای تخصیص این خدمات و تمرکز بر دغدغه افزایش جمعیت، پس از ده سال مناقشه بر سر اینکه آیا مسأله جمعیت در ایران باید متولی داشته باشد یا نه، بالاخره تصمیم بر این شد که باید یک فرد با اختیارات فوقالعاده متولی امر جمعیت در ایران شود. با توجه به وقت محدود و لزوم گزارش کار در کوتاه مدت، تصمیم نهایی این فرد بر این شد که چون ما نمیتوانیم مردم را به زور به فرزندآوری وادار کنیم، پس با مشوقهایی آنها را تشویق به فرزندآوری میکنیم! یکی از مهمترین مشوقهای دولتی همین مشوقهای مربوط به زایمان است.
مصاحبهگر: به نظر شما با این همه تسهیلات و خدمات دولتی، چرا همسالان شما روز به روز کمتر میشوند و نرخ باروری هر سال پایینتر از پارسال است؟
نوزاد: پنجاه سال است که از بحران جمعیت سخن میگوئید. پنجاه سال است که همه برای فردایشان قصد تغییرات کوتاه مدت داشتند. هیچکس وقت کافی برای کار درست و بلندمدّت نداشت. تصوری که افزایش نسل میشد به بساطت و سرعت یک کارگاه جوجهکشی و ارائه یک گزارش پیشرفت از آن بود! حالا نیم قرن از آن روز میگذرد و شما درگیر آمار نقطه به نقطه فرزندآوری هستید. حالا نیم قرن میگذرد و فقط به دنبال یافتن گروهها و جریانات مقصر در این ماجرا هستید.
مصاحبهگر: کمی واضحتر توضیح دهید. چه راهکارهای بلندمدتی توسط مردم و مسئولین باید انجام میشد؟
نوزاد: اول اینکه برای افزایش فرزند، زوجین را به عنوان جامعه هدف انتخاب کردید. طبیعی است که با محدودیت جامعه هدف، اثرگذاری محدودتر و نتیجه ضعیفتر میشود. مردم و مسئولین غافل از میلیونها جوان مجرد هرگز ازدواج نکرده بودند. اگر همان ۱۵ میلیون جوان مجرد هرگز ازدواج نکرده، ازدواج میکردند و با همان نرخ باروری، دو فرزند به دنیا میآوردند، وضع امروز ما این نبود و من مجبور نبودم با عمو و دایی و خاله و عمه صرفاً از طریق کتاب تعلیمات اجتماعی یا کتب تاریخ آشنا شوم. کاش به جای ممنوعیت ازدواج چند صد نوجوان زیر ۱۸ سال به فکر ازدواج به هنگام پدر و مادر من بودید تا امروز مجبور نباشم، خواهرها و برادرهایی از جنس ربات داشته باشم.
مصاحبهگر: مهمترین عامل افزایش نرخ تجرد و طبعاً کاهش باروری را چه میدانید؟
نوزاد: وقتی نظام آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی و نظام سربازی را کنار تشکیل خانواده و فرزندآوری قرار میدهیم، میدیدم که این نظامات طولانی مدت مهمترین مانع بر سر راه تشکیل خانواده هستند. نظاماتی که نه اجازه ورود به بازار کار میدهند و نه کسب مقام والای نانآوری برای مردان و خانهداری برای زنان. حالا بسیاری از افراد جامعه باید به جای فرزند دلبندشان، دلخوش به مدرکهای شکلاتی در کنج خانههایشان باشند و تمام لذتشان از فرزند، لایک کردن تصاویر نوزادان در اینستاگرام باشد.
مصاحبهگر: آیا خودتان را مقصر نمیدانید؟
نوزاد: چرا! قرار بوده ما فرزندان عصای دست والدینمان باشیم، غمخوار و همدم روزهای تنهایی و پیری آنها باشیم، قرار بود ما یار و یاور آنها باشیم. اما حالا تبدیل به باری سنگین بر دوش آنها شدهایم تا شاید بتوانند پس از سی چهل سال این بار سنگین و پرهزینه را بر زمین بگذارند بی آنکه هیچ توقعی از زحمات این سالها از ما داشته باشند.
ما فرزندان ناخلف، احسان و نیکی به والدین را از یاد بردهایم و پشتپا به تمام حقوق و عقوق والدین زدهایم. لازم نیست پدرها و مادرهایمان ما را به زبان عاق کنند. ما عاق شدههای عملی والدینیم. ما نسلی هستیم که دیگر والدینمان به یاری ما در دوران ناتوانیشان چندان امیدی ندارند. حالا تربیت ما را رها کردهاند و دعایشان این شده است که کمتر آنها را مورد آزار و اذیت قرار دهیم.
وقتی نسل ما اینگونه است، چگونه انتظار دارید تا والدینمان به افزایش امثال ما فکر کنند یا ما بخواهیم در آینده افرادی همچون خودمان به بلای جانمان شوند.
مصاحبهگر: اگر به چهل پنجاه سال قبل برگردیم، به آن نسل چه توصیههایی دارید؟
نوزاد: دلخوش کردن به مشوقها، سازمانها، متولیان و قوانین برای جلوگیری از تحدید نسل، بیشتر شما را تهدید میکند. همانگونه که نسلهای پیش از شما بدون پول و مشوق فرزندان زیادی آوردند، شما نیز میتوانید فرزندان زیادی تربیت کنید. کافی است تشکیل به هنگام خانواده را به عنوان یک اصل اساسی در تمام نظامات – مخصوصاً نظامات آموزشی- قرار دهید و به فکر برداشتن موانع اصلی تشکیل خانواده و فرزندآوری باشید. کافی است بیشتر به چرایی حرمت عقوق والدین و عقوق فرزندان فکر کنید.