به گزارش خبرنگار مهر، انتشارات گوتنبرگ کتاب «وقتی به فوتبال فکر میکنیم به چه فکر میکنیم» اثر سایمون کریچلی و ترجمه شایان صولتی را با شمارگان هزار نسخه، ۱۹۸ صفحه و بهای ۲۷ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر کرد. مقدمه این ترجمه را بیژن ذوالفقارنسب، از مربیان فوتبال ایران نوشته است. این کتاب پیشتر با ترجمهای از سیاوش آقازاده مسرور توسط نشر ققنوس منتشر شده بود.
سایمون کریچلی، فیلسوف معاصر و در قید حیاتِ بریتانیایی یکی از مهمترین اندیشمندان روزگار ماست که جذابیت نوشتارهایش بویژه درباره مرگ شهرتی جهانی پیدا کرده است. یکی از مهمترین کتابهای او «کتاب فیلسوفان مرده» نام دارد که در آن چگونگی مردن شماری از مهمترین اندیشمندان از یونان باستان تا جهان معاصر را روایت کرده است. برای نویسنده در این کتاب و دیگر آثارش مساله محدودیت و ناتوانی انسان، اهمیت وافری دارد.
کتاب شامل ۱۶ فصل است که عناوین آن به ترتیب از این قرار است: «سوسیالیسم»، «احساس شور و شعف»، «حذف سوژه از فوتبال»، «توپ بودن چه حالی دارد؟»، «تکرار بدون ریشه»، «نمایش هویت و بیهویتی»، «وقتی موسیقی طنین انداز میشود»، «تئوری و پراکسیس»، «حماقت»، «ذکاوت»، «زیزو»، «نوستالژی در مربیگری»، «زمان مخصوص کلوپ»، «تاریخ گرایی فوتبال»، «بازپس گرفتن» و «انزجار».
کریچلی تحت عنوان «سوسیالیسم» فوتبال را به سیاست گره زده و بهقول خود به «بوطیقای فوتبال» میپردازد. او چنین نوشته است: «آنچه در یک تیم سازمان یافته رخ میدهد، دیالکتیک بیوقفهای است بین فعالیت جمعی و مشترک گروه و فعالیتهای حمایتگرانه و تکمیلی بازیکنانی که وجودشان تنها به واسطه تیم معنی مییابد.»
روایت کریچلی از فوتبال را شخصیتهایی چون زینالدین زیدان، مارتین هایدگر و یورگن کلوپ مربی لیورپول پیش میبرند. تفکرات دقیق کریچلی به خوانندگان کمک میکند که دوباره درباره رابطهشان با فوتبال فکر کنند.
کریچلی در بخشی از مقدمه خود بر این کتاب نوشته است: «در کمال تعجب و خرسندی، در حین نوشتن این کتاب کوچک کشف کردم که بیشتر باورهای حقیقی فلسفیام – در مورد مسائل کلی مثل مکان، زمان، احساس، عقل، زیباشناسی، اخلاقیات و سیاست- بیش از هر چیزی در مورد فوتبال صدق میکند. درواقع، چه بسا این مسائل فقط در مورد فوتبال صدق کند. طبیعتاً این قضیه یا به این معناست که فلسفه را میتوان به ورزشی کموبیش کم اهمیت تقلیل داد، یا به این معنا که فوتبال حائز امتیاز ویژهای است که به ما امکان میدهد بینشی پایدار درباره معنای انسان بودن در این جهان به دست آوریم. بسیار امیدوارم بتوانم خواننده را متقاعد کنم که مورد دوم صحیح است.»