خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_رسول خدارحمی: با شروع سال نو میلادی جهان وارد مرحلهی تازهای از حیات شد. پاندمی کرونا به سرعت همه جای دنیا را فرا گرفت. کووید ۱۹ حرکت خویش را از چین آغاز کرد و با شتابی رو به رشد مرزهای غرب آسیا، اروپا و امریکا را در نوردید. اواخر ژانویه بود که سازمان بهداشت جهانی اعلام وضعیت اضطراری کرد. چندی بعد و در ۱۱ مارچ ۲۰۲۰ کرونا به یک بیماری همهگیر جهانی تبدیل شد.
خبر آمدن کرونا موجی از وحشت در میان مردم به راه انداخت. برخی از مردم رفتارهای هیجانی و ناپختهای از خود به نمایش میگذاشتند. صفهای طویل در مقابل فروشگاهها، خالی شدن قفسههای سوپرمارکتها، درگیریهای لفظی و فیزیکی بر سر دستمال توالت و ماسک، هجوم برای خرید اسلحه، همه و همه تصاویری بود که مدام از طریق رسانههای دنیا مخابره میشد. در امریکا نه تنها مردم در شرایط مبهم و نگرانکنندهای به سر میبردند بلکه جنگهای مزایدهایِ ایالتها بر سر خرید دستگاههای تنفس مصنوعی مقامات سیاسی این کشور را به جان هم انداخته و دردی بر دیگر دردهای مردم این کشور افزوده بود. اختلاف میان ایالتهای امریکا به قدری بالا گرفته بود که فرماندار ایلینوی در واکنش به این وضعیت لب به اعتراض گشود و فضای ملتهب موجود را احیاگر غرب وحشی دانست. [۱] آنسوی اقیانوس اطلس نیز وضعیت به همین شکل در جریان بود؛ جدالی سخت میان کشورهای اروپایی بر سر تصرف محمولههای ماسک...
دنیا در حال گذار از مرحلهای دشوار به سر میبرد. ملتها و دولتها در این کارزار سخت چهرهی واقعی خود را به نمایش گذاشتند. برخی از این آزمون سربلند بیرون آمدند و برخی دیگر مردود شدند. چند سوال اما همچنان بدون پاسخ مانده بود. چرا و چگونه جهان به این درد مبتلا شد؟ علت تصاویر ناخوشایندی که از رسانهها بازتاب پیدا میکرد، چه بود؟ تصاویر خالی شدن قفسهها، صفهای طولانی، گریههای پرستار انگلیسی که به دلیل طمع برخی از مردم نتوانسته بود مایحتاج روزانهی خود را از فروشگاه تأمین کند [۲] و رشد تصاعدی خرید اسلحه در امریکا چه معنایی میتوانست داشته باشد؟ چه بلایی بر سر دنیا آمده بود که اینچنین به صحنهی نزاع و ستیز تبدیل شده بود؟
یکی از بهترین پاسخها، شاید پاسخی باشد که چارلز داروین به این سوالات داده است! داروین با طرح نظریهی فرگشت در قرن نوزده میلادی بنیانی جدید در زیستشناسی پدید آورد. اصل تنازع بقا و گزینش طبیعی داروین در محافل علمی آن روزها سر و صدای زیادی بر پا کرده بود. آرام آرام تفکری جدید در حال شکلگیری بود. ایدههای داروین به دلیل خصوصیات منحصر به فردی که داشت در مباحث بیولوژیک محصور نماند و شاخههای گوناگونی از دل آن پدید آمد. توماس هنری هاکسلی اولین کسی بود که به تبلیغ جدیِ منظومهیِ فکری داروین پرداخت و نخستین بار عنوان داروینسم را برای آن انتخاب کرد. دیر زمانی نگذشت که شعبههای دیگری همچون داروینیسم اجتماعی و داروینیسم اقتصادی از بطن ایدههای داروین زاده شدند. اینگونه بود که داروینیسم از مرز اندیشههای ذهنی چارلز داروین فراتر رفت. از هربرت اسپنسر، توماس مالتوس و جوزف فیشر در جامعهشناسی گرفته تا جوزف شومپیتر، ریچارد نلسون، سیدنی وینتر و میلتون فریدمن در اقتصاد به اندیشهورزی در حوزهی داروینیسم پرداختند.
داروینیسم پس از طی مسیری پر فراز و نشیب، اکنون به این نقطه از زمان و مکان رسیده است؛ ایدهای که سبک زندگی برخی از ملتها و دولتهای دنیا تبدیل شده و وضعیت کنونی را پدید آورده است. دو جملهی «در اینجا غرب وحشی حاکم است» و «این یک دزدی دریایی مدرن است» [۳] که یکی از زبان روبرت پریتزکر فرماندار ایلینوی و دیگری از زبان اندریاس گیزل سناتور آلمانی بیان شده، گویای وضع داروینیسم در عصر کنونی است. داروینیسمی که مبتنی بر تنازع بقا ایالتهای امریکا را به جان هم انداخته و از دولتهای غربی دزدان دریایی مدرن به وجود آورده است.
چندی پس از ظهور داروینیسم از دل آن شاخهای متولد شد که عنوان داروینیسم اجتماعی را بر آن نهادند. داروینیسم اجتماعی نیز همچون نظریهی فرگشت بر اصل تنازع بقا و گزینش طبیعی تکیه دارد. آنتونی گیدنز جامعه شناس مشهور انگلیسی در رابطه با این شعبه از داروینیسم میگوید:
«بر اساس نظریهی داروینیسم اجتماعی جوامع انسانی مانند ارگانیسمهای زیستی با یکدیگر منازعه میکنند.» [۴]
لودویک گومپلویچ جامعهشناس لهستانی نیز معتقد است تکامل اجتماعی و فرهنگی نتیجهی تنازع بین گروههای اجتماعی است. بنابراین وقتی از تنازع سخن گفته میشود فقط تنازع گروهی مد نظر است نه تنازع فردی. [۵]
هربرت اسپنسر که پیش از داروین ایدهی بقا اصلح را مطرح ساخته بود، به شدت از کپیتالیسم و اقتصاد بازار آزاد دفاع میکرد و مخالف کمک دولت به کارگران و فقرا بود. اسپنسر معتقد بود که در مسیر تطور تمدنها کسانی که قادر به تنظیم خود با شرایط موجود نیستند از گردونهی حیات حذف و منقرض خواهند شد. او رها کردن بیوهها و یتیمان که در حال جدال با مرگ و زندگی هستند را سرشار از منفعت میدانست [۶] و قائل به حذف طبیعی ضعیفان، فقرا و بیماران بود.
اکنون و با شیوع کرونا در دنیا گویی اندیشههای اسپنسر و سایر داروینیستها از لابلای سطر کتابهایشان بیرون آمده و جان تازهای به خود گرفته است! مبتنی بر مشی داروینیسم، بیماران سالمند کرونایی باید به حال خود رها شوند تا در آغوش مرگ جای گیرند [۷]، بیماران دارای سندروم داون حق پذیرش در برخی بیمارستانها را ندارند تا اینکه دست طبیعت بیاید و مبتنی بر گزینش طبیعی جان آنها را بستاند؛ [۸] سفیدپوستان از حق حیات سهم بیشتری نسبت به سیاهپوستان دارند [۹] و فقیران محکومند تا در صف اول ابتلاء به کرونا و مرگ ناشی از آن قرار گیرند. آن صفهای طویل، قفسههای خالی و خرید سلاح نیز بیانگر جدال بر سر بقاست که از بطن سبکزندگی داروینیستی برخاسته است. بنابراین آنچه که جهان کنونی را به محل ستیز انسانها و تمدنها تبدیل ساخته و در حال تسخیر سنگر به سنگر آرمانها و اصول اخلاقی است چیزی نیست جز داروینیسم.
منابع:
[3] https://www.bbc.com/news/world-52161995
[4] کتاب: جامعهشناسی، آنتونی گیدنز، ترجمه: منوچهر صبوری، ۱۳۸۶، ص ۶۹۰.
[۵] کتاب: نظریههای جامعهشناسی، غلامعلی توسلی، ۱۳۸۷، ص ۸۰
[۶] کتاب: ایستایی اجتماعی، هربرت اسپنسر، ۱۸۵۱، جان چامپون لندن، ص ۳۲۳ (لینک کتاب)
[۷] https://www.bbc.com/news/world-europe-52014023
[8] https://www.mirror.co.uk/news/us-news/coronavirus-people-downs-syndrome-could-21772296