به گزارش خبرگزاری مهر، امیر مسروری، طلبه، روزنامهنگار و پژوهشگر در صفحه شخصی اینستاگرام خود نوشت: حتماً ماجرای فجیع قتل دختر نوجوان در مناطق شمالی کشور را در روز گذشته شنیدهاید. فاجعهای شبکههای اجتماعی را در برگرفته و بسیاری با چند کلیدواژه آن را به دین و موضوع دین اجتماعی پیوند زدند. در ذیل این موضوع چند نکته را باید به طور جدی دقت کرد:
۱. فاجعه رخ داده حتی اگر به تعصبات مذهبی قاتل (شرم دارم واژهی پدر را استفاده کنم) گره خورده باشد نیازمند بررسی آسیب شناسی و تحلیل و حتی یک اقدام روانشناختی است. بر این اساس چه آنان که مستقیماً رابطهی دین اجتماعی و رومینا را به کلی نفی میکنند و چه آنان که معتقدند دین عامل این اتفاق بوده را فاقد وجاهت کارشناسی باید دانست. حادثهای رخ داده و بایستی منتظر ماند تا اقدامات پلیسی و انگیزههای فردی چقدر در این موضوع درگیر است.
۲. جایگاه زن در اسلام ناب جایگاه مرتفعی است. نه آنکه فقط در ۱۴۰۰ سال پیش و در قبایل بدوی سخن از حقوق اقتصادی و معیشتی و جایگاه زن در انتخاب همسر محصور باشد، بلکه خطاب تمامی دستورات خداست و در تمام خطابهای الهی زن هیچ تفاوتی با مرد در تخاطب ندارد. بر این اساس آنچه اهمیت پیدا میکند چگونگی نگریستن به مسئله زن در دین، قرائتهای این نگرش و دیدگاه و از همه مهمتر عمل یک مسلمان در قبال زن است. باید اذعان و اقرار کرد تا حدود بسیار زیادی این مناسبات با یکدیگر متفاوت است. در حقیقت جایگاه زن در دین، نوع نگرش و خوانش زنانه از دین و از همه مهمتر عمل انسان در قبال زن، تا حدود بسیار زیادی متفاوت است و این به سبب تفاوت در سنت مکتوب و شفاهی است که متأسفانه سنت شفاهی بر سنت مکتوب چربیده و توانسته پیروز شود!
۳. حادثه رومینا و رومینا ها یک چیز را یاد آور میکند، نهادهای دینی ضرورت جدی تری برای دنبال کردن مفاهیم دین اجتماعی دارند و موظف هستند در نهادهای نرم افزاری و حتی مغز افزاری خود مسئله زن در موضوع دین اجتماعی را باز تعریف یا اصلاح کنند. در منظر دین شناسان و دین پژوهان اگر دین کارکرد اجتماعی دارد و قلمرو آن به این موضوع میپردازد بایستی مشخص باشد این قلمرو دقیقاً کجاست نه آنکه با قتلهای این چنینی هجمهها علیه دین و قلمرو اجتماعی دین باز طرح شود و صرفاً گروهی آن را قبیح و گروهی دیگر به دروغ آن را به تعصبات دینی برگرداند.
ای کاش مراکز مطالعاتی دینی در پروندههای اینچنینی از قاضی یا دادگستری این وقت را میگرفتند در پروسهی بازجویی یا بررسی روانشناختی پرونده به عنوان یک پژوهشگر حضور داشته باشند و نگاه قاتل را از منظر دینی بررسی کنند یا حتی نظام مسائل جدیدی به دست بیاورند. به طور مثال آیا میتوان هنوز مفهوم ولی برای چنین دختری استصحاب کرد؟ یا احراز یا عدم احراز صلاحیت واگذاری دختر به آن خانواده توسط چه مرجعی باید انجام شود؟ نوع رابطه این دو فرد (دختر و پسر در صورت واقعیت) چه حکمی دارد و آیا میتوان آن را غیر حرام دانست و از تعصبات واکنشی آن جلوگیری کرد؟ این سوال و صدها سوال دیگری که میتوان پرسید.
ای کاش نهادهای دینی برای این موضوع و موضوعاتی از این دست دغدغهی بیشتری داشتند.