به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام محمد عرب صالحی، رئیس پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی به اهمیت تراث علمی گذشته و خطر قطع طلاب و پژوهشگران با این تراث پرداخته است؛
با نگاهی به دروس خارج حوزه علمیه یک نکته به وضوح خودنمایی میکند و آن اینکه در نوع دروس بررسی تاریخچه مسئله کنار گذاشته شده است. پیش از این بودهاند مدرسینی که در هر مسئله فقهی یا اصولی ابتدا تاریخ مسأله را از ابتدای پیدایش تا کنون در فقه یا اصول شیعه و اهل سنت بررسی می کردهاند. الآن هم کم و بیش هستند مدرسان محقق و توانمندی که بر این عهد استوار مانده و دروس مجتهدپروری دارند، اما تعداد این درسها اندک است.
نکته مهمتر موضوعی است که تا پیش از این هم بسیار نادر بوده و خود امری بس مهم و قابل توجه است و آن بررسی تاریخ تطور مسائل علم است که بسی سختتر از پیشین است. در تقریرات فقهی جسته و گریخته به برخی موارد بر میخوریم که برای تثبیت یا رد یک نظر، تاریخ تطور آن بررسی شده، اما چنین امر مهمی در نوع درسها و کتب امری مغفول مانده است. هر دو برای تربیت شاگرد و برای اینکه شاگردانی مجتهد بار بیایند بسیار مؤثر است. هر دو برای اینکه ذهن شاگردان را باز کرده و منحصر به دیدگاههای استاد نکند بسیار مؤثر است هر دو برای اینکه رابطه با تراث علمی باقی بماند بسیار حیاتی است.
امروز در حوزه، درسی به نام تاریخ تطور مسائل اصول یا مسائل فقهی نداریم یا لااقل بنده سراغ ندارم. احاطه بر اقوال فحول و علمای گذشته و ادله آنان از یک سو و مهمتر از آن تجزیه و تحلیل آن سهم مهمی در پیدا کردن ملکه اجتهاد دارد. امروز نوع شاگردان و طلاب اگر مباحثهای در کار باشد به همان گفتههای استاد بسنده کرده و همان را بازگو میکنند و این برایشان نهایت کار مطلوب است. احاطه بر تاریخ تطور یک مسأله اولاً ملاپرور است، ثانیاً از فتوا دادنهای بدون پشتوانه علمی جلوگیری میکند، ثالثاً احساس رسیدن به ملکه اجتهاد را سالها به تأخیر میاندازد. رابعاً به استقلال رأی مجتهد کمک میکند و به او جرأت بر فتوای جدید البته مبتنی بر اصول و قواعد علمی میدهد. هم اکنون مهمترین زنگ خطر که به صدا در آمده این است که یک استاد یا طلبه خود را از انظار و تراث گذشتگان بی نیاز ببیند.
در سالهای اخیر در بعضی رشتهها مثل علم کلام، تحقیقاتی در خصوص تاریخ تطور مسائل آن علم توسط برخی از محققان انجام شده و به خوبی مورد استقبال محافل علمی حوزوی و دانشگاهی هم واقع شده است.
در حوزه علوم اسلامی حوزوی در خصوص تاریخ مسائل علومی مثل فقه و تفسیر قدمهایی برداشته شده و تدوین دائرة المعارف های فقهی و قرآنی نویدبخش ورود حوزههای علمیه به این امر مهم است، اما هیچیک حاوی تاریخ تطور مسائل و چرایی و چگونگی تطورات نیست. در همین خصوص هم سوگمندانه باید گفت اولین دانشنامه قرآنی که تدوین و چاپ شد توسط دانشگاه لیدن هلند و با مشارکت دانشمندان عمدتاً غیر مسلمان انجام گرفته است؛ مشخص است چنین دانشنامهای قاعدتاً نباید با اصول و قواعد و مبانی ما سازگار باشد؛ امروزه در دنیا نگاه به دانشنامهها نگاه به یک کتاب مرجع است؛ یعنی کسی بخواهد قرآن مسلمانها را بفهمد طبعاً سراغ دانشنامهها میرود.
به نظر میرسد پیشنهادات ذیل به عنوان قدم اولیه بتواند تحرکی ولو اندک در زمینه علم اصول در این راستا ایجاد کند؛ شبیه همین طرح در دانش فقه هم دقیقاً قابل اجراست.:
۱. طرح هدایت و تجمیع پایان نامههای سطح چهار در موضوع تاریخ تطور مسائل علم اصول زیر نظر یک گروه مشخص از اساتید متبحر در علم اصول. به هدف تدوین تاریخ تطور مسائل علم اصول.
۲. طرح هدایت و تجمیع پایان نامههای سطح سه در موضوع تاریخ مسائل علم اصول زیر نظر یک گروه مشخص از اساتید متبحر در علم اصول. به هدف تدوین تاریخ مسائل علم اصول (دائرة المعارف علم اصول)
۳. طرح اجرای مصاحبه در این موضوع با اساتیدی که در این زمینه ورود کردهاند با سلسله سوالات مشخص و تدوین آن در مجلدات خاص.
۴. تأسیس یک مجله با عنوان تاریخ تطور مسائل علم اصول
۵. تأسیس یک مجله با عنوان تاریخ مسائل علم اصول
۶. تشکیل کلاسهای تدریس تاریخ تطور مسائل علم اصول
۷. ایجاد یک گرایش اصلی با عنوان تاریخ تطور مسائل علم اصول ذیل مراکز تخصصی فقه و اصول در مقطع سطح ۴ در راستای تربیت اساتید متخصص در این حوزه مطالعاتی
۸. برگزاری نشستهای علمی تخصصی در اصل موضوع و در مسائل آن با شرکت اساتید فن.
۹. بدیهی است کار اساسی باید از پایه شروع شود و حداقل از سطوح عالی، هم اساتید در تدریس خود و هم فضلا در تحقیقات پژوهشی خود ورود جدی و منسجم به این مباحث داشته باشند. تا با ادامه آن در دروس خارج، این امر نهادینه شود.
در پایان توجه به این نکته را لازم میدانم و آن اینکه لازمه بقای یک حوزه پویا و روزآمد برنامه ریزی برای تحول مدام در جهت ارتقای آن است و بدون تحول و ارتقا حتی به زلالی آب هم باشد اگر در برکهای ماند و از سیلان و تحول بازماند تدریجاً از یک جریان تأثیرگذار در عالم اسلام به یک موجود کم اثر تبدیل شده و کسانی که اهلیتش را ندارند جای خالی آن را پر خواهند کرد. قطعاً چنین نخواهد شد.