خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: چند روزی است که فضای رسمی و غیر رسمی شبکههای اجتماعی پر شده است از کلیدواژه «طرح ازدواج اجباری»؛ موضوعی که علاوه بر اینکه در کانالهای سرگرمی مستمسک ساختن لطیفه و محتواهای طنز گوناگون قرار گرفته است، در فضای جدیتر نیز منتقدانی پیدا کرده است. طرحی که در عالم واقع وجود خارجی ندارد و اساساً در مجلس نیز چنین موضوعی مطرح نشده است.
اما اصل ماجرا چه بوده است و این هیاهو چگونه به راه افتاده است؟ متنی با عنوان «قانون دوازدهگانه برای تسریع و شتاب ازدواج» اولین بار در سال ۱۳۹۷ بدون داشتن نام نویسنده در یک سایت منتشر شده بود و یک رسانه اخیراً آن متن را بازنشر داده است.
اما چگونه میشود که در هزاره سوم و عصر جامعه شبکهای و در زمانهای که امکان راستی آزمایی انواع محتواهای رسانهای وجود دارد؛ بازهم شایعات، فیکنیوزها و اخبار دارای اطلاعات غلط و گمراه کننده ما را بهگونه ای اسیر خود میکند که واقعیت را علیرغم ظاهری شفاف، نادیده گرفته و در شیپور محتوای غلط میدمیم؟!
مساله اینجاست که سرریز یا انفجار اطلاعات، عصر حاضر را نهفقط به دوران فراوانی داده که به عصر اطلاعات گمراهکننده یا حتی ضداطلاعات تبدیل کرده است. ما امروز باید بدانیم علیرغم تصور قبلی که فراوانی اطلاعات میتواند منجر به آگاهی بیشتر شود؛ این موضوع در واقعیت مصداق دیگری یافته است و عملاً ناآگاهی نسبت به چگونگی شکلگیری اطلاعات همچنین اخبار جعلی و رباتهای خبرساز میتواند مخاطب را گمراه کند.
اخبار و اطلاعات گمراه کننده اساساً برای نیل به هدفی از پیش تعیین شده منتشر میشوند تا ضمن مهندسی افکار عمومی در موضوعی خاص، از یک مساله مهم در قالبهای گوناگون اعتبارزدایی شده و در نهایت افکار عمومی دچار بیتفاوتی شده و در مورد اصل یک موضوع مهم واکنشهای دقیق نشان ندهند. اساساً سازندگان این دست از محتواها گاهاً پا را یک گام جلوتر نهاده و ضمن حساسیت زدایی از موضوعات مهم، حساسیتسنجی نیز انجام میدهند و نتایج حاصل از آن هر چه باشد نیز مورد استفاده برای طرح ریزی رسانهای بعدی آنها قرار میگیرد.
در این میان اما مخاطبان و رسانههای جریان اصلی نقشی حیاتی ایفا میکنند. چنانچه رسانههای اصلی حاق موضوعات را شفافسازی و اطلاع رسانی نکنند و جریانات رسانههای اجتماعی بر آتش اطلاعات گمراه کننده بدمند، مخاطب فاقد مهارت تجزیه و تحلیل محتواهای رسانهای در دامن انواع محتواهای فاقد اعتبار افتاده و خود نیز در چرخه بازنشر اطلاعات گمراه کننده نقش آفرینی میکند.
آنچه میتواند به عنوان دیواری بلند در برابر اخبار و اطلاعات نادرست و گمراه کننده رسانهها، مردم و مسؤولان را مصون نماید، تجهیز به دانش و مهارت سواد رسانهای و اطلاعاتی است. مهارتی که به مخاطبان میآموزد بررسی «منبع» دارای اهمیت برای پذیرش یا عدم قبول یک محتواست و آنها را در راستای کشف «منبع معتبر» یاری میرساند. به مخاطبان میآموزد به محض قرار گرفتن در معرض یک محتوا نباید اصل را بر صحت تام و تمام آن بگذارند و باید آن را از سه رسانه معتبر و اصلی نیز راستی آزمایی کنند.
مخاطبان دارای سواد رسانهای میدانند شایعات دارای چه نشانههایی هستند و از فوریت بخشیهای ساختگی داخل متون رسانهای آگاه هستند. مخاطبان دارای سواد رسانهای میدانند در عصر سرریز اطلاعات احتمال ساخت محتوای فریبنده که احساسات آنها را برانگیخته سازد، زیاد است و مخاطب اساساً به عنوان کالایی جهت کسب سود (چه اقتصادی و چه سیاسی و فرهنگی و…) تلقی میشود و از این رو فاصله و نسبت خود را با رسانه به درستی تنظیم میکنند. مخاطبان دارای سواد رسانهای میدانند کثرت اطلاعات و فراوانی پخش یک محتوا لزوماً به معنای صحیح بودن آن نیز قلمداد نشده و هر محتوایی بدون ارجاع مشخص به منبع معین، فاقد اعتبار لازم است.
به هر روی در زمانهی فیکها و شایعات رسانهای به سر میبریم، بستر مناسب توسعه این دست از اطلاعات نیز شبکههای اجتماعی هستند. امکان و ابزاری که این روزها فراگیر شده و حتی برخی مواقع از رسانههای اصلی نیز سبقت میگیرد و همین سبقت نیز بازار اخبار دروغ را علی رغم زیست در عصر شفافیت، داغ میکند تا جایی که موضوعی در عالم واقع وجود خارجی ندارد اما برایش میزگرد برگزار میکنند، در تاکسی و مترو همه دربارهاش صحبت میکنند و عدهای نیز به لطیفههایش میخندند. این وضعیت یعنی سواد رسانهای منجر به خرد و تربیت رسانهای از نان شب هم واجبتر است.
معصومه نصیری