به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی «کافه هفت»، نشست تحلیل و بررسی فیلم «سراسرِ شب» با حضور فرزاد موتمن کارگردان، سینا حجازی بازیگر، زامیاد سعدوندیان فیلمنامهنویس، سهراب خسروی تدوینگر و بابک میرزاخانی آهنگساز، مسعود بهارلو مجری و شاهین شجریکهن منتقد در ادامه سلسله برنامههای آفلاین «کافه هفت» برگزار شد.
مسعود بهارلو در ابتدای جلسه با اشاره به آغاز اکران فیلم در برنامه سینماماشین گفت: فرزاد موتمن کارگردانی است که به شدت به ژانر علاقهمند است و فیلمهایش پر از ارجاع به تاریخ سینما، ادبیات، موسیقی است و «سراسرِ شب» هم در اساس فیلم ارجاع است.
شاهین شجریکهن منتقد درباره این فیلم عنوان کرد: به نظرم «سراسرِ شب» به نوعی شاید واکنشی عامدانه یا غیرعامدانه به همه کسانی باشد که مدام میگفتند فرزاد موتمن باید فیلم خودش را بسازد و نباید قواعد تحمیلشده در سینمای ایران را بپذیرد و فیلم تجاری بسازد و باید کار خودش را بکند. حالا او کار خودش را کرده و این فیلمی است که کاملاً از نگاه و جهانبینی و سلیقه هنری کارگردانش سرچشمه گرفته است.
وی ادامه داد: ریشههای سینمایی و ادبی فیلم به ویژه برای مخاطبی که اهل فیلم دیدن و رمان خواندن باشد، خیلی آشکار است و مخاطبی که تجربه مواجهه با آثار مختلفی را داشته باشد به همان نسبت ممکن است دریچههای سخاوتمندانهتری به روی او باز شود.
در ادامه جلسه فرزاد موتمن کارگردان فیلم گفت: ایده «سراسرِ شب» در سالهای ۹۰ و ۹۱ و در یک دوره سخت و غریب از زندگی من به سراغم آمد. اصل ایده از یک تماس شکل گرفت و در کنار اتفاقاتی که برای من افتاده بود، تبدیل به یک ایده و فکر شد. وقتی درگیر این ایده بودم، به ناگاه یاد رمان «پس از تاریکی» هاروکی موراکامی افتادم و این شد اولین منبع اقتباس برای این فیلم. البته باید بگویم نویسنده نیستم و «سراسرِ شب» تنها فیلمی است که من به همراه زامیاد سعدونیان آن را نگارش کردیم. مابقی فیلمهای من را فیلمنامهنویسها نوشتند. در بدو امر به این رسیدم که باید از جایی الهام بگیرم و رمان موراکامی، یک شروع خوب بود. البته موراکامی هم این ایده را که دختری به خواب عمیق رفته، از «زیبای خفته» گرفته و این مرا به سمت قصه «شارل پرو» برد. شخصیت داود در فیلم که یک کارگردان بیکار و بیپول است، من را به یاد رمان «گرسنگی» اثر «کنوت هامسون» انداخت که رمان مورد علاقه من است و اگر یک رمان باشد که قرار باشد آن را با خود به قبر ببرم، این رمان است. این یک رمان عجیب و مدرن است در حالی که در اواخر قرن نوزدهم نوشته شده است.
وی ادامه داد: این فیلمنامه را تا سال ۹۶ شروع نکردم. به خاطر این که بینایی خوبی نداشتم، فقط به آن فکر کردم و تمام زمانم را گذاشتم تا بتوانم از فیلمها و رمانهای مختلف دیالوگ جمع کنم. کمکم، بافت «سراسرِ شب» برای من شکل گرفت. دوست داشتم وقتی برای اولین بار یک ایده را خودم پرورش میدهم، آن را به سینمایی که خودم دوست دارم نزدیک کنم. سینمایی که داستان تعریف میکند اما تعریف نمیکند. دور داستان میپلکد و صریحاً داستان را نمیگوید. سینمایی که واقعی است اما بهشدت تخیلی است و نمیترسد از این که تخیل لجامگسیخته در آن بدود. سینمایی که دیالوگهایش روزمره نباشند و بتوانی آنها را به یاد بیاوری. یعنی مثل دیالوگهای «سانست بولوار»، دیالوگ سینمایی باشند. سینمایی که آدمهایش «فیلمی» هستند و لزوماً آن چیزی نیستند که ما در اطرافمان میبینیم، بلکه قرار است تأثیرشان را بر زندگی ما بگذارند.
این کارگردان سینما تاکید کرد: در نتیجه، بهتدریج چارچوبهایی برایش پیدا کردم و سال ۹۶ با مجموعهای از این ایدهها، نسخه اول «سراسرِ شب» شکل گرفت و از وقتی که به طور جدی قرار شد فیلم تولید شود و در دفتر جواد نوروزبیگی مستقر شدیم، زامیاد سعدوندیان به من پیوست و من خیلی خوشحال بودم که این اتفاق دارد میافتد چون کاراکترهای من به جز داود و طناز، جوان بودند و حالا یک جوان در کنار من بود. نسخه دوم اساساً توسط زامیاد نوشته شد که البته اداره نظارت گفت قصه دختر کتک خورده تغییر کند و بعد، ورسیون سوم و نهایی کار توسط من و زامیاد نوشته شد.
بهارلو در این بخش از موتمن پرسید: با توجه به این که «سراسرِ شب» اولین فیلمی است که در نگارش فیلمنامهاش دخالت داشتید و از فضای شخصی شما میآید، میتوانیم آن را شخصیترین فیلم شما بدانیم؟
کارگردان فیلم سینمایی «سراسرِ شب» عنوان کرد: باید اینگونه بگویم من فقط یک فیلم ساختهام و آن «سراسرِ شب» است. هرچه که به غیر از این فیلم ساختهام صرفاً مشقی بوده برای این که این فیلم ساخته شود. در فیلمهایی که قبلاً ساختهام، فیلمهایی مثل «صداها» و «شبهای روشن» بوده که دوستشان داشته باشم اما «سراسرِ شب» برای من یک چیز دیگر است. دقیقاً آنگونه است که من سینما را میفهمم. این به آن معنا نیست که هیچ عیبی ندارد، اما آنچیزی است که بیشتر به آن احساس نزدیکی میکنم. شاید فیلمنامههای سعید عقیقی یا «سایه روشن» امیر افشار را دوست داشته باشم اما دقیقاً آنچیزی نیستند که میپسندم. فیلمهایی هم در کارنامهام هست که کالا هستند. اما این فیلمی است که من با دلم آن را ساختم.
در بخش دیگری از این نشست که در کافه هفت برگزار شد، سینا حجازی بازیگر فیلم «سراسرِ شب» گفت: پیش از این بارها حضورم به عنوان بازیگر جلوی دوربین سینما مطرح شده بود اما این اتفاق نیفتاده بود. این بار وقتی فیلمنامه را خواندم و با آقای موتمن صحبت کردم، به این نتیجه رسیدم که فیلم فضا و قصه متفاوتی دارد و آنقدر همکلامی با این کارگردان برای من جذاب بود که مطمئن شدم اگر قرار باشد من در یک فیلم بازی کنم، آن فیلم «سراسرِ شب» است. برای این فیلم زحمت زیادی کشیده شد و به دیده شدنش امیدوار بودم که متأسفانه مهجور ماند و نمایش آن به درازا کشید و حالا در یک شرایط خاص در حال اکران است که همه چیز در هولناکترین شکل ممکناش است.
وی ادامه داد: از آنجا که پدرم بازیگر بود این فضا را میشناختم اما همواره آنقدر که با میکروفن راحت بودم، از بازی جلوی دوربین سینما میترسیدم. با این اتفاقاتی که پیش آمده فکر میکنم آخرین بار باشد که در فیلمی بازی کردهام. با این حال معتقدم همانطور که همه چیز این فیلم تا به حال عجیب بوده، عاقبتش هم عجیب خواهد بود و اگر عاقبت خوبی داشته باشد، شاید باز هم بازیگری را ادامه دهم.
زامیاد سعدوندیان نیز درباره حضورش در نگارش این اثر در کنار فرزاد موتمن گفت: بودن کنار این کارگردان برای من هم یک ورکشاپ بود و باعث شد به دانستههایم اضافه شود و هم این که توانستیم نگارش اثری را به صورت مشترک پیش ببریم که برای خودم لذتبخش بود. بهخاطر تسلط کارگردان به سوژه، در مرحله نگارش محدودیتی وجود نداشت و این اجازه بود که به هر چه میخواهیم فکر بکنیم. حدود یک سال درگیر نگارش این فیلمنامه بودیم و خیلی پای این کار انرژی گذاشتیم.
باید اینگونه بگویم من فقط یک فیلم ساختهام و آن «سراسرِ شب» است. هرچه که به غیر از این فیلم ساختهام صرفاً مشقی بوده برای این که این فیلم ساخته شود. در فیلمهایی که قبلاً ساختهام، فیلمهایی مثل «صداها» و «شبهای روشن» بوده که دوستشان داشته باشم اما «سراسرِ شب» برای من یک چیز دیگر است. سهراب خسروی تدوینگر این فیلم نیز با اشاره به جذابیتهای همکاری با فرزاد موتمن گفت: متأسفم که نمایش فیلم به این شکل امکانپذیر شده است. «سراسرِ شب» را از نظر فرم و شکل و حس باید روی پرده دید و حتی معتقد بودم که فیلم باید در فصل سرما نمایش داده شود تا مخاطب بتواند به خوبی با آن ارتباط برقرار کند. الان صدای فیلم، آن طور که در سالن سینما باید شنیده شود، به گوش نمیرسد و این چندان جالب نیست. البته من هم مثل بقیه عوامل فیلم خوشحالم که فیلم، با همین وضعیت در حال نمایش است.
وی ادامه داد: ما خیلی آرام آرام جلو رفتیم تا به این فرم برسیم. فیلم از نظر قطعها، دارای فرمی خاص است. فیلمی آرام که در شب میگذرد اما جامپکاتهایش آن را از حالت متداولی که چنین فیلمی میتوانست داشته باشد، جدا میکند. این ویژگی فرمی تدوین «سراسرِ شب» است و برایم جالب بود که آقای موتمن هم خیلی در این راه همراه و حتی جلوتر از من بود. همراهی و اعتماد وی به تدوین فیلم خیلی کمک کرد.
موتمن عنوان کرد: زمانی که ما فیلم را در تدوین نهایی کوتاه میکردیم، دوست عزیزم علیرضا معتمدی کارگردان فیلم «رضا» نیز کنار ما بود.
در این نشست بابک میرزاخانی آهنگساز فیلمهای اخیر موتمن درباره موسیقی «سراسرِ شب» عنوان کرد: فرزاد موتمن برخلاف خیلی از کارگردانها، آنقدر در حوزه موسیقی آگاهی دارد که میتواند به خوبی و با جزئیات، حسی که از موسیقی متن میخواهد از آهنگساز طلب کند، خصوصاً این که سلیقه شنیداری ما به هم نزدیک است.
شجریکهن درباره موسیقی فیلم عنوان کرد: موسیقی فیلمهای ما غالباً از فیلم جدا هستند. دقیقاً بعد از آثار اصغر فرهادی، موسیقی کمحجم و به تیتراژ آخر فیلمها محدود شده بود و در سینمای حال حاضر ما، موسیقی حجم زیادی دارد اما بداعتش کم شده است. اما موسیقی «سراسرِ شب» نسبت به فضای رایج در سینمای ایران، حال و هوایی متفاوت دارد.
بابک میرزخانی آهنگساز فیلم در بخشی از این نشست عنوان کرد: برای موسیقی فیلم دو سبک میشناسم؛ یا شخصیت محور یا اتمسفرمحور. موسیقی «سراسرِ شب»، اتمسفر محور است و بر اساس حس جاری سکانسها، گسترش مییابد. من در این فیلم سعی کردم با سینا حجازی هم مراودهای نداشته باشم که حسی از او نگرفته باشم برای اینکه مرزهای فیلم مشخص شود.
فرزاد موتمن در بخشی از این نشست که نسخه کامل تصویری آن منتشر خواهد شد، گفت: نکتهای که هست این است که نابغهها میتوانند خلق کند و من نابغه نیستم. علاقه من در سینما کلاژ است و من ترجیح میدهم از چیزهایی که خوشم میآید بردارم. من احساس میکنم ما در این فیلم تحت تأثیر موراکامی بودیم اما اواسط کار ما فهمیدیم که قصه شبیه «آلفاویل» است. چیزی که خیلی به ما کمک کرد این بود که روایت این فیلم در شب بود و در شب ما میتوانیم از خیلی چیزها بگذریم.
منتقد این جلسه عنوان کرد از نظرم این فیلم برای قشر خاصی از مخاطبان قابل درکتر است و لذت بردن از آن یک مقدماتی را میخواهد.
فرزاد موتمن در این زمینه عنوان کرد: در یک قسمتهایی دیالوگها ارجاع داده میشود که تماشاچی عادی آن را درک نمیکند اما او را به خنده میاندازد، الگوی دیالوگنویسی، الگوی سینمای کلاسیک است. مانند «سانستبولوار». نکتهای که در فیلمهای ما غایب است، دیالوگنویسی است. در سالهای اخیر که دیالوگهای فیلمهای ما، فحاشی است اما سلیقه من دیالوگ سینمایی است، نه دیالوگ روزمره. دیالوگ فیلم باید با دیالوگ روزمره متفاوت باشد زیرا معتقدم کسی به سینما میآید، میخواهد اتفاقی متفاوت از روزمرهاش ببیند.
شجریکهن در این نشست گفت: فراتر از بحث ساختار و محتوا، باید به این نکته اشاره کرد که سینمای ایران در دو دهه گذشته در سیطره کنترل کسانی بوده که یکسری باورها را در فضای حاکم بر سینمای ایران تئوریزه و القا کردهاند؛ از جمله این که باید فیلمها را از نظر مایههای فرهنگی و اشارات سینمایی و تکنیک باید ساده و سادهتر کرد تا مخاطب آن را بفهمد. کوچکترین چیزی که ردی از پیچیدگی با خود داشته باشد، در دفاتر تولید روی آن انگشت میگذارند و میگویند آن را کسی نمیفهمد و … یعنی جدای از بحث سانسور و حاکمیت سرمایه در مواجهه با صاحبان فکر و ایده و فیلمنامهنویسان، این نگرش هم لگد دیگری به هنرمند میزند. این که سینمای ایران به این روزگار رسیده که فیلمهای جریان اصلی تا این حد سقوط کردند که دیگر از فیلم تجاری قابل تشخیص نیستند، نتیجه حاکمیت این نگرش بوده و «سراسرِ شب» جزو دسته فیلمهایی است که اصولاً خارج از این محدوده ساخته شدهاند و این که امکان نمایش پیدا کرده جزو اتفاقهای خوب است که نشان میدهد قواعدی که به ما تحمیل شده و همه آن را دست بسته پذیرفتهایم و جرأت نمیکنیم ارجاع ادبی بدهیم و قصه سیالتری را روایت کنیم، میتواند خرافه باشد و اگر کسی کارش را بلد باشد میتواند با همین دستمایهها میتواند فیلمی بسازد که روی پای خود بایستد.
در این نشست علی قنبری شاعر معاصر و گروهی از منتقدان و روزنامهنگاران به طرح پرسشهایی پیرامون فیلم پرداختند.