به گزارش خبرنگار مهر، در سلسله یادداشتهایی که پیش روی شماست قواعد اندیشه در قرآن و به تعبیری قواعد اندیشه قرآنی توسط مصطفی عباسی مقدم استاد علوم قرآن دانشگاه کاشان از متن آیات استخراج شده است. از آنجا که اندیشه و تعقل در قرآن جلوههای بسیار و آثار سرشار دارد، منظور ما انواع و شاخههای مختلف آن یعنی هرگونه عقلورزی، تأمل، فکر، تعمق، آینده نگری و عاقبت اندیشی را شامل میشود. منظور از قواعد هم قانونمندیها و ضوابطی است که بر اندیشه مومنانه در پرتو قرآن احاطه دارند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در محفل انس با قرآن کریم در نخستین روز ماه مبارک رمضان، که امسال به دلیل کرونا به صورت ویدئوکنفرانس برگزار شد، به بحث قواعد قرآن برای زندگی انسان و ضروت استخراج آن توسط محققان و پژوهشگران پرداختند.
و اینک بیانی مختصر از این قواعد:
قاعده دهم: نفی تعصب و تحجر
انسان از هرچه بگذرد، از عقیده و باور خود نمیگذرد، بهخصوص آنگاه که با خشونت و دیگرستیزی همراه شود. مصیبت آنجاست که باورش بهجای تکیه بر منشأ و پشتوانه منطقی و درست، متکی بر اغوا و فریب یا خرافه باشد. این همان تعصب و جزماندیشی است. تعصب درواقع نوعی خشونت فکری و گفتاری است که میتواند به خشونت رفتاری نیز منجر شود، حتی اندیشه هرگاه راکد و متوقف بماند و از پویایی و پیشرفت دور افتد، تبدیل به تعصب خواهد شد.
در میان گزارشها و قصص قرآن، بیشترین تعصب در برخورد یهود دیده میشود. مثلاً خودشان را -بیآنکه دلیل قانعکنندهای ارائه کنند- قوم برتر و دوستان خدا و دور از دوزخ میشمردند: - «وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَی نَحْنُ أَبْنَاءُاللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ.» یهود و نصاری گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان (خاص) او هستیم.» بگو: «پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات میکند؟! بلکه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی که آفریده» (مائده :۱۸) «وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَعْدُودَةً» (بقره: ۸۰) و یهودیان گفتند آتش ما را لمس نخواهد کرد، مگر چند روزی.
البته در برخورد همه اقوام مشرک مانند قوم ابراهیم، نوح، هود و صالح هم عدم پذیرش دلایل روشن مشهود است. قوم نوح وقتی با دعوت گویا و فطرتپذیر او مواجه میشدند، بهجای تأمل و بررسی و احیاناً پرسوجوی بیشتر، متعصبانه انگشت در گوش خود میکردند و لباس بر سر میکشیدند و مستکبرانه بر باورهای خود پافشاری میکردند: «جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَارًا» (نوح / ۷)
دو تعریف تعصب: تعصب در میدان باورها تعریفی دارد. استاد مطهری میگوید: «تعصب و تحجر بهمعنای ایستایی، تحولناپذیری، جمود و برنتابیدن فرهنگ و ارزشهای حق و متعالی است که هم در ساحت بینش و دانش (تحجر) و هم در حوزه گرایش و رفتار (جمود) بروز و ظهور دارد و عقل و دل و ابزارهای معرفتیاب و منابع شناختزا را نیز شامل میشود.» (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج ۱۹، ص ۱۱۰)
امیرمؤمنان (ع) طبق نقل نهجالبلاغه، شیطان را امامالمتعصبین لقب میدهد، زیرا در برابر فرمان خدا به سجود در برابر آدم، تکبر و تعصب ورزید و بر آدم (ع) – بهخاطر خلقت خویش- افتخار کرد و از جهت اصل و ریشه خود، نسبتبه او تعصب ورزید و اولین کسی بود که بیدلیل از فرمان خداوند سر باز زد و گفت او از خاک و من از آتشم. این اصطلاح یک تعریف روانشناختی نیز دارد؛ واژه تعصب از لفظ عصب گرفته شده و بهمعنای آن است که شخص نسبتبه چیزی واکنشهای عاطفی و احساسی بهدور از هرگونه معیار عقلانی داشته باشد.
در اصول کافی آمده که وقتی از امام سجاد (ع) درباره عصبیت میپرسند، میفرماید: «عصبیت آن نیست که شخصی قبیله خود را دوست داشته باشد، بلکه تعصب ناپسند آن است که انسان قبیله و خویشان خود را بر ظلم یاری نماید و بر اشتباهات و کجرویها و کارهای ناپسند آنها پافشاری داشته باشد.»
برای مقابله با تعصب چه باید کرد؟
شناخت ویژگیهای متعصبان اولین راهکار است. باورهای یک فرد متعصب بیشتر از آگاهیهای اوست. درواقع او عقیدهپرست است، نه عقیدهشناس و در راه باورش -ولو از جنس بت و چوب و سنگ و فرمان مافوق و یا عواطف کور ناشی از عقده حقارت- جان خود را نیز میدهد. ویژگی دیگرش این است که دیگران و عقیدهشان را اصلاً نمیشناسد و تا ندیده و نشناخته متعصب و سختگیر است. بدین سبب است که افراد دنیادیده که با ملل و مذاهب دیگر آشنایند برخورد ملایمتری با دیگران و غیرخودیها دارند.
ویژگی سومشان زبونی درونی در عین شجاعت بیرونی است. پشت این ظاهر دلیر، روح هراسناکی است که با تلنگرِ آگاهی و شوکِ عقلانی فرو میریزد. بر این اساس، برای غلبهبر تعصب شخصیت و تحجر ذهن و جمود اندیشه و لجاجت رفتار، باید از طریق علم و هنر، میزان آگاهی و بصیرت را افزود و زمینههای تعصب از قبیل همچشمی و برتریطلبی و فرقهگرایی را زدود و آهنگ ائتلاف و همدلی میان انسانها سرود و این راه را بهتدریج پیمود. از سویی، آنچه بازدارنده رفتار متعصبانه است قانون فراگیر است چراکه گفتهاند: «شهر بیقانون بهشت متعصبان است»، البته در مواجهه قانونمدار و همهجانبه، مدارا و طی مراحل روشنگری توأم با هدایت و تربیت نیز ضروری است.