توجه به چیدمان حوادث و انطباق آنها با زندگی روزمره در یک فیلم سینمایی اهمیت زیادی دارد. اما برخی فیلمسازان از نظر ذهنی به اندازه‌ای درگیر ارائه اثری مخاطب‌پسند می‌شوند که واقعیت‌های بدیهی را نیز در نظر نمی‌گیرند.

به گزارش خبرنگار مهر، به طور کلی آثاری که در ژانر وحشت تولید می شوند از ویژگی ساختارگرا برخوردارند. یعنی این گونه فیلم ها به شیوه تولید خود وابستگی زیادی دارند. به این خاطر که هدف مهم و اصلی فیلم ترساندن مخاطب است و برای دستیابی به این هدف باید چارچوب ها و فرمول هایی را مورد استفاده قرار بدهند که بهره گیری از آنها در این ژانر تثبیت شده است.

از سوی دیگر، ترس در غافلگیری و تعلیق و شکل گیری یک اتفاق بسیار غیرمنتظره و حتی خشن به وجود می آید. قتل، حمله های ناگهانی، حل یک معادله دشوار برای زنده ماندن، درگیری پلیس با تبهکاران و حضور موجودات غیرواقعی و عجیب و غریب جزو اتفاقاتی است که می تواند در قصه ترس به وجود بیاورد.

نمایی از فیلم "پارک وی"

در این ژانر اتفاقات از نظر مضمونی دو وجه کلی دارند. به این شکل که منشا اصلی قصه خیالی و غیرواقعی و در فضایی وهم آلود و خواب گونه اتفاق می افتد و داستان هایی که در فضای معمولی و عادی جامعه به وجود می آید؛ شخصیت ها رئالیستی هستند و همه چیز در بستری عادی و بدون هرگونه پیچیدگی یا تفاوت با شرایط روزمره جامعه شکل می گیرد.

در فضای سوررئالیستی می توان از هر عنصر، واقعه، شخصیت یا اتفاقی استفاده کرد. البته نحوه چیدمان وقایع اهمیت دارد. از این جهت که وقایع با همدیگر ارتباط داشته باشند و مخاطب بتواند آنها را به درستی درک کند، اما در فضای قصه های واقعگرایانه ژانر وحشت همه چیز باید با واقعیت منطبق باشد. فقط فرودآمدن ناگهانی اتفاق و تکیه بر عنصر غافلگیری و گاه به کارگیری خشونت زیاد عواملی هستند که باعث ترساندن مخاطب می شود.

"پارک وی" جزو آن دسته فیلم هایی است که بر اساس واقعیت شکل گرفته است. جوانی به نام کوهیار که از بیماری روانی رنج می برد و همراه مادرش زندگی می کند، در یک مکان عمومی با دختری به نام رها آشنا می شود و با او ازدواج می کند. اما از نخستین روز به آزار این دختر می پردازد و او را به شدت محدود می کند. به نحوی که دختر از تمامی ارتباط های اجتماعی دور می ماند و در نهایت همه چیز به خون کشیده می شود.

مقدمه چینی قصه ناباوری را از همان ابتدا در بیننده به وجود می آورد. به این ترتیب که هیچ خانواده ایرانی، آن هم وقتی از تمکن مالی بهره مند است و پدر خانواده با استفاده از ارتباط های اجتماعی توانایی تحقیق در مورد همسر آینده دخترش را دارد، هیچ وقت دخترشان را چشم و گوش بسته به پسری نمی دهند که درباره خانواده، سطح سواد، نوع رفتار و حتی شغل و ثروت او چیزی نمی دانند.

وقوع چنین اتفاقی در سطح خانواده ای که در فیلم به تصویر کشیده می شود، بسیار دور از ذهن و غیرقابل باور است. در صورتی که حتی خانواده نسبت به این مسائل بی تفاوت باشند، خود دختر به آسانی از کنار این مسئله نمی گذرد. به خصوص که علت ازدواج با پسر مورد نظر عشقی آتشین و خارج از قاعده نبوده و بیش از هر چیز فریفته ظاهر و ثروت پسر شده است.

نکته عجیب تر اینکه اتفاق رستوران و تلاش بیمارگونه پسر برای فروکردن غذا در دهان دختر باعث ایجاد تردید در خانواده دختر نمی شود. هر چند مادرخوانده دختر که یک روانشناس باتجربه است و به رفتار غیرطبیعی پسر شک می کند و دائم الخمر بودن پدر بهانه ای برای بی تفاوتی می شود. نکته ای که از ذهن هیچ انسان عاقلی دور نمی ماند. حتی یک دائم الخمر!

البته جیرانی در فیلم "پارک وی" به خلق صحنه هایی متفاوت و اشاره هایی پنهان به مسائل اجتماعی دست می زند که اثر را قابل اعتنا می کند. این فیلمساز مسئله آشنایی دختر و پسر در اماکن عمومی و نتایج فاجعه بار آن را بسیار زیرکانه مطرح می کند و آن را به نقد می کشد. بی آنکه کسی بتواند این نوع طرح مسئله را نفی کند یا حتی سازنده را به دادن پند و اندرز متهم کند. نکته ای که اگر به هر شکل دیگری مطرح می شد، برخورد منفی مخاطب را به دنبال می آورد.

دیگر اینکه فیلم در وجه جامعه شناختی خود به مسئله ضرورت بررسی روانشناسی دختر و پسر در آستانه ازدواج اشاره می کند. نکته ای که طی چند سال اخیر کمتر مورد توجه قرار گرفته و به فجایع تکاندهنده و جبران ناپذیری منجر شده است. به عبارت دیگر، خانواده ها و دولت به همان نسبت که به اهمیت آزمایش اعتیاد و تالاسمی توجه می کنند، باید روان افراد آماده ازدواج را نیز مورد آزمایش قرار دهند.

سازنده این فیلم برای اینکه بتواند بیش از پیش مخاطب خود را از سرنوشت رها بترساند و با استفاده از ایجاد چنین هراسی او را به سمت تزکیه نفس و آگاهی اجتماعی سوق دهد، شخصیت کوهیار را در نامتعادل ترین شکل ممکن به تصویر کشیده است. هر چند در این زمینه اغراق زیادی صورت می گیرد و کارگردان از جاده توجه به واقعیت ها کاملا خارج می شود.

به این جهت که روانشناسان افراد روانی را برخوردار از بهره هوشی متوسط و گاه بالاتر معرفی می کنند که تعادل میان احساسات و منطق شان به هم خورده است. این موضوع به خوبی در همه رفتارهای کوهیار دیده می شود، جز دو صحنه اصلی داستان که فیلم را به اوج می رساند. جایی که این پسر مادرش را می کشد و او را زنده می پندارد و در صحنه ایی که برای دستگیر نشدن قاتل پدر رها، موهای خود را رنگ می کند.

این اتفاق هر چند برای ایجاد تعلیق بیشتر در داستان به وجود می آید، اما کاملا غیرواقعی به نظر می رسد. به این خاطر که حتی یک دیوانه هم می تواند یک انسان مرده با زنده را تشخیص دهد و هیچ وقت حاضر به کشتن مادرش به عنوان تنها پناهگاه و همفکر اصلی خود نمی شود. مهمتر اینکه افراد با کمترین بهره هوشی نیز می دانند که وقتی پدر همسرشان را می کشند با رنگ کردن مو نمی توانند از دستگیری خود جلوگیری کنند و در ضمن هیچ انسانی به آسانی از پدرش نمی گذرد.

جیرانی به همان نسبت که به پایان قصه نزدیک می شود تمام قواعد یک اثر واقعگرایانه را فراموش می کند. صحنه درگیری میان رها و کوهیار در حالی اتفاق می افتد که تا پیش از این کوهیار همواره دختر را تحت تسلط خود دارد. علاوه بر این، وقتی رها چهار انگشت کوهیار را با ساطور قطع می کند، به جای غش و ضعف، بیننده فقط شاهد فریاد کشیدن این شخصیت است!

نکته بسیار آزاردهنده فیلم مربوط به صحنه ای است که پلیس به در خانه کوهیار می آید و آماده انجام عملیات می شود، اما در نهایت انفعال و بدون دلیل موجه حرف نامادری رها را می پذیرد که از آنها می خواهد تنهایی به درون ساختمان بروند. جیغ پایانی بدون اینکه دلیل آن مشخص شود و مقدمه ای برای ساخت قسمت دوم فیلم به حساب بیاید، حلقه غفلت کارگردان از واقعیت ها را کامل می کند.

البته با تمامی ضعف های آشکار و پنهان نمی توان از ویژگی های قابل توجه فیلم در زمینه فیلمبرداری و تدوین چشم پوشی کرد. عناصری که با قرار گرفتن در کنار چهره پردازی و طراحی جلوه های ویژه بسیار خوب فیلم، بیننده را به خوبی تحت تاثیر قرار می دهد و توان ترساندن مخاطب را به شکل ملموس به وجود می آورد. همچنین صحنه رانندگی خلاف جهت روی پل پارک وی بسیار خوب ساخته شده و شناخت کارگردان از جنس چنین اثری را نشان می دهد.

جدای از این، باید بازیگردانی جیرانی در این فیلم نیز مورد توجه و تقدیر قرار بگیرد. چون ژانر وحشت در کشور ما از نظر کارگردانی و بازی بسیار جوان است، اما بازی هایی که در این فیلم ارائه می شود در سطح نقش پردازان تخصصی ژانر وحشت است. دو بازیگر اصلی فیلم با آنکه جوان هستند و دیگر نقش پردازان باتجربه فیلم نیز با آنکه امکان بازی در فیلم های ترسناک را نداشته اند، به خوبی توانایی تحریک حس همذات پنداری و ایجاد وحشت در مخاطب را دارند.