خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه - مهدی مقدسی*: معمولاً هر ساله همزمان با سالروز قیام گوهرشاد، از آنجا که قیام گوهرشاد شش ماه زودتر از تصویب قانون کشف حجاب اجباری شکل گرفته است، در مورد جایگاه مسئله حجاب در این قیام تشکیک میشود. چند روز گذشته نیز، توئیت و سپس یادداشتهایی از محسن حسام مظاهری، دکترای جامعه شناسی موجب شکل گیری مباحثی شده که در برخی خبرگزاریها و نیز شبکههای اجتماعی انعکاس یافته است. متون مظاهری از این جهت میتواند مورد نقد قرار گیرد که او به طور کاملی و بیشتر از متونی که در این مقطع زمانی در سالهای گذشته منتشر میشد، در رابطه با موضوع تشکیک کرده است.
روایت محسن حسام مظاهری از قیام گوهرشاد حاوی دو نکته اصلی است. اول اینکه آنچه در گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ شمسی رخ داد، قیام نیست؛ رخداد است و دوم اینکه علت اعتراض مردم نه مسئله حجاب بلکه اجباری شدن کلاه شاپو بوده است. هدف یادداشت حاضر صرفاً به بحث گذاشتن ادعای دوم مظاهری ناظر به چند یادداشت و توییتی است که منتشر ساخته است. این یادداشت بررسی ادعای عجیب اول را به پس از ارائه نظرات او در این مورد موکول میکند.
اصلی ترین دلیلی که مظاهری برای نفی اصالت مسئله حجاب در قیام گوهرشاد ارائه میکند، قرابت زمانی قانون اجباری تغییر لباس (کلاه شاپو) است. او مینویسد: «مهم آن است که ریشه هر اعتراضی را دقیقاً در همان زمینه وقوعش بشناسیم و بفهمیم».
در نظریات جامعه شناختی جنبشهای اجتماعی مفهومی تحت عنوان «عامل شتاب دهنده» یا «عامل مداخله گر» وجود دارد. بسیاری از اندیشمندان این حوزه، از جمله اسملسر، یکی از عوامل بروز و شکل گیری جنبشها را همین عامل شتاب دهنده (که میتواند یک اتفاق یا چند اتفاق نزدیک به هم باشد) میدانند. عاملی که میتواند واقعهای باشد و در واقع به مثابه آتش زنه ای است که بر خاکستر آمادهای ریخته و آن را شعله ور میسازد.
اثبات اینکه مشهدیها در پی قانون لباس متحدالشکل، یکی از عوامل شتاب زا، قیام کردند نفی این نیست که حجاب مسئله اصلی آنها یا به نوعی به تعبیر اندیشمندان جنبشهای اجتماعی «التهاب ساختیِ» آن باشد. اینکه کشف حجاب اجباری شش ماه بعد قانون شد نفی این نیست که حکومت در حال آماده کردن جامعه برای این قانون بود. کما اینکه آن را در چند مرحله اجرا کرد و قانون کشف حجاب اجباری در دی ماه ۱۳۱۴ آخرین مرحله آن تلقی میشد. همچنین نفی این نیست که مردم از آن آگاه بوده و آن را پیش بینی میکردند.
حسام مظاهری با اصالت دادن به «عوامل شتاب زا» نمیتواند بسیاری از جنبشهای اجتماعی را تحلیل کند و مجبور است علت وقوع جنبشها را به یک رویداد خاص تقلیل دهد. با این نگاه اعتراضات گسترده مردم در انقلاب اسلامی را باید نتیجه مقاله رشیدی مطلق دید. یا میلیونی شدن تظاهرات در سال ۵۷ را باید صرفاً ناشی از وضعیت اقتصادی بغرنج مردم در سالهای نزدیک به انقلاب دانست. وگرنه حسام مظاهری به این سوال که «اگر دغدغه مردم، اسلام و عقیده بود چرا از سال ۴۲ انقلاب رخ نداد؟» چگونه پاسخ میدهد؟ مظاهری با این نگاهش لابد معتقد است که آنچه مردم در انقلاب مشروطه به آن اعتراض کردند فلککردن دو تاجر تهرانی بوده است! با این نگاه چرا مظاهری نتیجه نمیگیرد که مردم مشهد به خاطر گرفتارشدن مجتهدشان، آیت ا… حسین قمی، دست به اعتراض زدهاند نه قانون لباس متحدالشکل؟ کمااینکه عامل شتابزای قیام گوهر شاد بیش از آنکه ماجرای جشن شیراز یا قانون لباس متحدالشکل باشد، همین دستگیری است. اگر دستگیری قمی نبود قیام گوهرشاد رخ نمیداد. شهربانی مشهد در همان گزارشی که مورد استناد مظاهری قرار گرفته مینویسد: «علت طغیان و سبب اصلی، حرکت آقای حاج حسین قمی بوده به علت اینکه مردم به وی معتقد میباشند
[۱]». نمیتوان اینکه «چرا مشهد قیام کرد و نه اصفهان و قم» یا دیگر شهرها را از دلایلی چون این دانست؟ نمیتوان تعصب مشهدیها به لباسهایشان را با اصالت مسئله حجاب جمع کرد؟ شاید در نگاه مکانیکی آقای مظاهری نه، اما در نظریات جنبشهای اجتماعی میشود و باید. حسام مظاهری در جملاتی طعنه آمیز می پرسد: «معترضان مشهدی آنقدر بصیرت داشتهاند که قانون چندماه بعد را پیش بینی کنند؟» یا مینویسد: «اگر بحث کشف حجاب بود، چرا دقیقاً در تیرماه اعتراض رخ داد؟ کشف حجاب که نشانههایش از سالها قبل، لااقل از اواخر ۱۳۰۶ مشهود بود. رقص دختران در جشن شیراز هم که مربوط به فروردینماه است. چرا معترضان چندماه صبر کردند تا دقیقاً بعد از ابلاغ قانون اجباریشدن کلاه شاپو به واقعه چند ماه و چند سال قبل اعتراض کنند؟». باز هم اثبات فاصله چندماهه جشن شیراز تا قیام مشهد، نفی پیوستگی آنها نیست. به خصوص که آنچنان که مخبرالسطلنه هدایت نیز نوشته است، دستور رضاشاه برای کشف حجاب و شاپوی اجباری همزمان صادر شد: «امر شد که از اول فروردین ۱۳۱۴ مردها کلاه فرنگی (لگنی) بر سر بگذارند و زنها چادر را ترک کنند [۲]».
حسام مظاهری کتاب سینا واحد را که حاوی خاطرات قیام گوهرشاد است، نمیپذیرد. بدون ارائه توضیحی خاطرات بهلول را پر از تناقض خوانده و استناد به آنها را قبول نمیکند. به استناد به افراد و کتبی دعوت میکند که در همان زمان یا در سالهای نزدیک به آن زیستهاند. آیا حسین مکی، نماینده مجلس شورای ملی در دورههای پانزدهم، شانزدهم و هفدهم از فاصله چندماهه میان جشن شیراز و قیام مشهد مطلع نبود؟ مکی که از اولین کسانی است که در مجلس شورای ملی در دهه ۲۰ یعنی یک دهه پس از قیام، در مورد جنایت گوهرشاد نطق کرده است، در جلد ششم از کتاب تاریخ بیست ساله با بخشی تحت عنوان «شیراز موجد قیام مشهد بود» به استقبال قیام گوهرشاد رفته و اعتراضات مردم شیراز به کشف حجاب دختران مدرسه مهرآیین در جشنی در مدرسه شاپور شیراز را که موجب تعطیلی بازار و دستگیری سید حسام فال اسیری مجتهد شیراز و سپس برخی حوادث در سطح کشور شد، عامل به وجود آمدن قیام مشهد میداند [۳].
برخلاف آنچه مظاهری، البته بدون اطلاع انکار میکند، نه فقط مردم مشهد بلکه همه ایرانیان قانون کشف حجاب را پیش بینی می کردهاند. عبدالرسول نیر شیرازی، از آزادی خواهان و مشروطه طلبان به نام شیرازی که سالهای حکمرانی رضاشاه را زیسته در کتاب خاطرات خود، که آن را در شهریور ۱۳۲۵ به پایان رسانده، هنگام ذکر اجباری شدن کلاه شاپو مینویسد: «همه میدانستند این مقدمه کشف حجاب زن هاست [۴]». مکی مینویسد: در جلسات علمای مشهد این نتیجه حاصل شد که «دنباله تغییر لباس به برداشتن حجاب منتهی خواهد شد و باید با شدت از آن جلوگیری» نمود. در گزارش شش صفحهای شهربانی مشهد به شهربانی کل کشور، که حسام مظاهری نیز آن را مطالعه کرده است، تنها یک خط به سخنرانیهای بهلول در مسجد گوهرشاد اشاره شده و در همان خط محتوا و ایده آن سخنان طولانی اینگونه گزارش شده است: «روی منبر مردم را تحریک میکند که در مقابل کلاه لبه دار استقامت نمایند و میگوید اگر بر سر شما کلاه لبه دار بگذارند چند روز دیگر هم حجاب از ناموس شما برداشته خواهد شد». مکی همچنین محتوای سخنرانیهای علما در منزل یکی از روحانیون مشهد ساعاتی پیش از حرکت مردم به سوی مسجد گوهرشاد را اینگونه روایت میکند: خطبا «به وعظ و خطابه پرداختند و چنین نتیجه میگرفتند که این تغییر لباس مقدمه رفع حجاب از بانوان خواهد بود [۵]». آیا اینها نشان دهنده اصلی بودن مسئله حجاب در مقابل مسائلی چون کلاه شاپو یا هجرت آیت الله قمی نبود؟ اصلاً اگر کشف حجاب نبود، چگونه «ایدئولوژی جنبش» شکل میگرفت و «بدنه جنبش» با آن همراهی میکرد؟
مخبرالسلطنه هدایت، که در مجموع با ثبات ترین نخست وزیر عصر پادشاهی رضاشاه است، نیز مسئله اصلی قیام گوهرشاد را حجاب میداند. او که خود در دهه سی شمسی از دنیا رفته، در کتاب خود، خاطرات و خطرات، که در سال ۱۳۲۹ نگارش آن را به پایان رسانده، نوشته است: «در خراسان بر سر بی حجابی غوغائی شد که به تحصن در اطراف بقعه متبرکه کشید و از استعمال حربه آتشین مضایقه نشد. جمعی مقتول شدند. اسدی متولی باشی بر سر آن کار بر دار رفت [۶]». حسین فردوست، از رجال عصر پهلوی نیز در این باره میگوید: «عده زیادی از مردم در حرم حضرت رضا (ع) متحصن میشوند و اعلام میکنند که تا مسئله حجاب رفع نشود از اینجا خارج نمیشویم. فرمانده لشکر مشهد به نام سرتیپ ایرج مطبوعی در این باره به رضاخان گزارش میدهد و رضاخان هم دستور میدهد که سربازان به صحن حرم وارد شوند و تهدید کنند و اگر مردم خارج نشوند تیراندازی کنند [۷]».
مسئله من هیچ وقت قیام گوهرشاد نبوده و تا به حال در مورد آن مطالعه نکردهام. مشغله ذهنی من تعارضات هویتی فارس است؛ از این رو تاریخ شیراز میخوانم. من کتاب خاطرات و خطرات مخبرالسلطنه را نخواندهام. فقط بخشهایی از آن را که در مورد دوره حکومت او در ایالت فارس در دوره جنگ اول جهانی است مطالعه کردهام. بر اثر کنجکاوی صفحات مربوط به سالهایی که در آن اتفاقاتی از جمله قیام گوهرشاد روی داده را دیدهام. مراجعه من به کتاب حسین مکی فقط از طریق اعلام و دیدن صفحاتی است که در مورد شیراز نوشته است. روایت او از گوهرشاد را از این طریق دیدهام. خاطرات فردوست را هم نخواندهام. لذا در مطالعاتی که کاملاً به قیام گوهرشاد بی ارتباط بوده است، این روایتهای دست اول را یافتهام. مطمئنم به مراتب استنادات بیشتری را در اثبات اصالت مسئله حجاب در قیام گوهرشاد میتوان یافت. اینکه مسئله اصلی در قیام گوهرشاد، بیحجابی است، همچون خورشید در تاریخ ایران میدرخشد.
اما محسن حسام مظاهری، هرچند که آثارش حاکی از اهل مطالعه بودنش است، درباره قیام گوهرشاد کار نکرده است. چون کار نکرده به راحتی میتواند تشکیک کند. روایتهای «منوتو» یی از تاریخ کار مطلعین نیست. مظاهری چون کار نکرده میتواند به سادگی با مقایسه تاریخ تصویب قانون کشف حجاب اجباری با قیام گوهرشاد بگوید: «تصویب کنندگان [نامگذاری روز حجاب] حتی زحمت تورق کتاب تاریخ معاصر ایران را هم به خود نداده اند»؛ او بعد از این توئیت متوجه خاطرات بهلول و کتاب سینا واحد شده است. اگر از آنها اطلاع داشت به این راحتی نمیگفت حتی تاریخ را ورق نزدهاند. حداقل موضوع را بحث برانگیز مییافت و اینگونه ساده انگارانه با تصویب نامگذاری روز حجاب روبرو نمیشد. بعد از آن است که تلاش میکند گزارش اسدی، تولیت آستان قدس به مرکز را به نفع روایتش تفسیر کند. چون در مورد موضوع کار نکرده مجبور میشود برای اثبات حرفش به طعنه و کنایه و تحقیر روی آورد و با به حاشیه رفتن خواننده را متقاعد کند. او که با ژستی علمی در متونش از بالا به پایین با دیگران برخورد کرده و آنها را به عدم مواجهه صحیح روش شناختی متهم میکند، کجا علمی برخورد کرده است؟ او با ذهنیتی ایدئولوژیک میگوید چون اول تابستان است این روز را برای روز حجاب و عفاف انتخاب کردهاند. اینکه تلاشها برای ثبت خاطرات و گرامیداشت قیام گوهرشاد را به پای نفسانیت یک فعال فرهنگی و حس ناسیونالیستی او مینویسد، اخلاقی است؟ برادر عزیز جناب آقای مظاهری، «اعدلوا هو اقرب للتقوی».
[۱] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده وقایع مسجد گوهرشاد، شماره بازیابی ۴۲۲/۹ ص ۵۷-۶۲
[۲] مهدیقلی هدایت (مخبراللسلطنه)، خاطرات و خطرات، کتابفروشی زوار، ۱۳۴۴، ص ۴۰۷
[۳] حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، جلد ششم، نشر ناشر، ۱۳۶۲، ص ۲۵۲
[۴] عبدالرسول نیر شیرازی، روزگار پهلوی اول، تصحبح و توضیح دکتر محمدیوسف نیری، انتشارات دریای نور، ۱۳۸۷، ص ۳۳۲
[۵] حسین مکی، همان، ص ۲۵۳
[۶] مهدی قلی هدایت، همان، ص ۴۰۸
[۷] حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، جلد اول، انتشارات اطلاعات، ۱۳۸۷، ص ۶۹- ۷۰.
*: دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی دانشگاه شیراز