محمدهادی کریمی نویسنده و کارگردان «پسرکشی» ضمن طرح برخی ناگفته‌ها درباره حضور این فیلم در جشنواره فجر و عرضه اینترنتی آن، تأکید کرد این فیلم را اثری خوش اقبال در سینمای ایران می‌داند.

خبرگزاری مهر - گروه هنر- محمد صابری، نیوشا روزبان: رابطه محمدهادی کریمی به‌عنوان یک پزشک با «سینما»، فراتر از رابطه یک فیلم‌نامه‌نویس و یا کارگردان صرف است. سابقه حضور جدی او در عرصه مطبوعات سینمایی و نیز چند نوبت تجربه عضویت در هیئت‌ها و شوراهای مختلف سینمایی این موقعیت را به او داده تا نگاهی چند وجهی نسبت به آنچه در سینمای ایران در جریان بوده است، داشته باشد.

فیلم سینمایی «پسرکشی» ششمین فیلم محمدهادی کریمی در مقام فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان است. این کارگردان پیش از این فیلم‌هایی چون «کمدی انسانی»، «بشارت به یک شهروند هزاره سوم»، «برف روی شیروانی داغ»، «امشب شب مهتابه» و «غیر منتظره» را هم کارگردانی کرده و نگارش فیلم‌نامه‌هایی با سوژه‌های ملتهب مانند «اتانازی»، «مارال»، «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» و «شمعی در باد» را برای فیلمسازان دیگر در کارنامه خود دارد.

فرآیند حضور «پسرکشی» در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر با حواشی بسیاری همراه بود، فیلمی که در ابتدا به عنوان یکی از پنج فیلم رزرو از سوی هیأت انتخاب معرفی شد، در طول برگزاری جشنواره فیلم فجر به دلیل تأخیر در آماده شدن «خورشید» به کارگردانی مجید مجیدی به بخش اصلی راه پیدا کرد، بعد از مدتی که «خورشید» خود را به این جشنواره رساند، شرایط برای دیده شدنش محدودتر شد و سرانجام هم با این گمانه‌زنی که اساساً فیلم از سوی هیأت داوران داوری نشده است، پرونده حضورش در این رویداد بسته شد!

مشکلات «پسرکشی» اما تنها به جشنواره فیلم فجر منتهی نشد و با وجود آنکه فیلم فرصت اکران در نوروز ۹۹ را به دست آورد، با رقم خوردن بحران کرونا، این فیلم نیز از مواجهه با مخاطبان در سالن تاریک سینما محروم شد تا سرانجام به اکران آنلاین همراه با سایه تهدید انتشار نسخه قاچاق تن داد!

با تمام این شرایط اما محمدهادی کریمی معتقد است فیلمی از جنس «پسرکشی» همین که ساخته می‌شود، یعنی اثری خوش اقبال بوده است.

اکران آنلاین «پسرکشی» فرصتی شد تا با محمدهادی کریمی درباره حواشی این فیلم و مهم‌تر از آن حال و روز این سال‌های سینمای ایران به گفتگو بنشینیم.

مشروح بخش نخست گفتگوی خبرگزاری مهر با محمد هادی کریمی را در ادامه می‌خوانید؛

* آقای کریمی بد نیست از اینجا شروع کنیم که به نظر می‌رسد فیلم «پسرکشی» علی‌رغم همه امتیازات بالایی که در ساخت و مضمون دارد فیلم خوش شانسی نبوده است! هم آن برخوردهای ناشایست در جشنواره فجر از سوی مسئولین برگزاری و نادیده گرفتن در داوری و هم منتفی شدن اکران نوروز و ماجرای اکران آنلاین و دیده نشدن آن بر پرده سینما و قاچاق آن در کانال‌های مختلف! ابتدا روایتی از شما درباره «پسرکشی» داشته باشیم که چرا این فیلم مهم، در عرضه دچار بدشانسی‌های بزرگ شد و مشخص‌تر دوست دارم بدانم بعد از گذشت ماه‌ها از جشنواره فجر چه حسی نسبت به رفتارهای توهین‌آمیز جشنواره نسبت به این فیلم دارید؟

من فکر می‌کنم «پسرکشی» اتفاقاً فیلم خوش‌اقبالی است، چرا که ساخته شده است و در کشوی میز یا پستویی در ذهن بایگانی نشده است، آن هم در شرایطی که برخلاف دهه‌های پیش در حال حاضر سینمای ایران جریان اصلی اش این فیلم‌های به قول شما مهم و دارای امتیاز، نیست، کلاً جریان اصلی اگر هم داشته باشد به ۲ دسته تقسیم می‌شود، سری اول به اصطلاح کمدی‌هایی هستند که در همه‌چیز از روی هم کپی‌برداری می‌کنند. دسته دیگر فیلم‌هایی هستند که آن‌ها را اصطلاحاً فیلم‌های ارگانی می‌خوانند، فیلم‌هایی که از اول ساخته شده‌اند در جهت یک سری اهدافی که اساساً خارج از دایره سینما است. البته ممکن است در بین این فیلم‌ها آثار خوب سینمایی هم وجود داشته باشد، اما هدف‌گذاری اولیه آن‌ها، سینما به مفهوم سینما نبوده است.

در این شرایط شاهد یک ریزش در مخاطبان هستیم که سابق بر این فیلم‌هایی مانند «پسرکشی» جلوی این ریزش را می‌گرفتند، چرا که این سینما، سینمایی است که برای مخاطب ایرانی بدون هیچ هنجارشکنی و آتراکسیونی قصه می‌گوید و کارگردانی، بازی، گریم، نور و به زبان ساده جریان اصلی سینما در آن وجود دارد. به همین دلیل به نظرم خوش‌اقبالی «پسرکشی» این بود که با وجود مشکلات بسیار ساخته شد.

بسیاری از کسانی که اکنون در موزه سینما مدام تندیسشان رونمایی می‌شود و یا برایشان بزرگداشت گرفته می‌شود سیمرغ بلورینی نداشته‌اند و نامزد دریافت جایزه هم نشده‌اند، اساتیدی که روی توانایی آن‌ها هیچ تردیدی نیست در نتیجه از دید من واقعاً جشنواره ملاک نیست و اگر در دوران جشنواره خیلی ساکت بودم به این دلیل بود که می‌دانستم هر فیلمی راه خودش را خودش باز می‌کند اما در مورد برخورد به قول شما ناشایست جشنواره فجر باید بگویم بسیاری از کسانی که اکنون در موزه سینما مدام تندیسشان رونمایی می‌شود و یا برایشان بزرگداشت گرفته می‌شود سیمرغ بلورینی نداشته‌اند و نامزد دریافت جایزه هم نشده‌اند، اساتیدی که روی توانایی آن‌ها هیچ تردیدی نیست در نتیجه از دید من واقعاً جشنواره ملاک نیست و اگر در دوران جشنواره خیلی ساکت بودم به این دلیل بود که می‌دانستم هر فیلمی راه خودش را خودش باز می‌کند و جشنواره‌ها هیچ کمکی در این راه نمی‌کنند یا کمک اندکی دارند.

بسیاری از فیلم‌ها که در یاد شما مانده و بخشی از نوستالژی شما شده است، فیلم‌هایی است که مثل «پسر کشی» مورد بی مهری و برخورد ناشایست از سوی فستیوال‌ها قرار گرفته‌اند، ضمن آنکه من به این برخوردها زیادی عادت کرده‌ام، پیش از این برای فیلمنامه‌های «مارال»، «رستگاری»، «شمعی در باد» و «انعکاس» تا جایی که یادم مانده اتفاقات بد خارج از روالی در دقایق آخر داوری افتاد یا تعداد نامزدها و جوایز فیلم «برف روی شیروانی داغ» که در زمان خودش بحث برانگیز شد.

* درباره فرآیند عرضه فیلم و تماشای آن از سوی مخاطب هم همین نظر را دارید؟

برای «پسرکشی» ابتدا اکران نوروز ۹۹ در نظر گرفته شده بود و من از این مسئله خوشحال بودم، چرا که می‌دانستم فیلمی است که بعد از مدت‌ها خانواده‌ها در کنار هم می‌توانند به سینما بروند و آن را ببینند. مدت‌ها است که گویا سینما برای مخاطب زیر ۳۰ سال است و مثلاً یک مخاطب ۵۰ ساله وقتی فیلم‌های سینمایی را می‌بیند خودش را در فیلم نمی‌بیند یا اگر هم ببیند بسیار منفعل و در حاشیه است. در این شرایط اینکه فیلمی ببینیم که احساس کنیم بعد از دیدن آن می‌توانیم به مادربزرگمان بگوییم که یک فیلم دیده‌ام که می‌توانی در آن خودت را ببینی بسیار مهم است.

به همین دلیل من بسیار امیدوار بودم به اکران عید نوروز اما شرایط به‌گونه‌ای شد که این اتفاق رخ نداد. البته من این مسئله را باز مثبت می‌بینم چرا که علیرغم ضرر مادی که در بخش خصوصی به واسطه منتفی شدن اکران نوروزی داشتیم یک امتیاز و دست آورد اکران آنلاین داشت و آن اینکه همزمان در شهرستان‌ها و جاهایی که سینما نداشتند هم فیلم برای هر مخاطبی در هر رده سنی می‌تواند به نمایش در بیاید، آن سالمندی که نمی‌تواند سینما برود یا کسی که اساساً سال‌ها است به هر دلیل و مشکلی نمی‌تواند در سالن فیلم را ببیند، البته بزرگترین آفت اکران آنلاین قاچاق و پخش ماهواره‌ای است که به نظرم یک عزم بالاتری را از سوی نهادهای بالادستی می‌طلبد و موضوع با شکایت حقوقی مالکین فیلم یا مالکین درگاه‌ها و بر خط‌ها درست نخواهند شد.

* یعنی مخالفتی با اکران آنلاین «پسرکشی» نداشتید؟

من به تصمیم تهیه‌کننده فیلم یعنی صادق یاری احترام گذاشتم و در این مورد نظر او را بر هر نظر دیگری مقدم دانستم، بالاخره ما از لحاظ مالی بسیار متضرر شدیم، چرا که به محض عرضه فیلم در فضای مجازی، بلافاصله در ماهواره و کانال‌های مختلف نسخه آن قابل دسترس بود، اما از جایی باید عمل‌گرا باشیم و تجربه کنیم. یکی از خوش‌اقبالی‌های «پسرکشی» این است که الان با استقبال در اکران آنلاین مواجه شده است، یعنی از خانواده‌ها بازتاب خوبی داشته‌ایم. تأکید می‌کنم همه فیلم‌هایی که در اکران ۱۳۹۹ بوده و یا هستند، به خاطر بحران کرونا و باز بودن نصفه نیمه سینما همگی با شکست فاحش در اکران مواجه می‌شوند.

برخی از این فیلم‌ها سرمایه‌گذاری دولتی داشته‌اند و یا سرمایه‌گذارشان شبه‌دولتی بوده است. اما «پسرکشی» در بخش خصوصی تهیه شده و از پول بخش خصوصی استفاده کرده است اما خوشبختانه استقبال از فیلم رضایت‌بخش است و همین جا باید از دست‌اندرکاران هر دو درگاه اکران، فیلیمو و نماوا که مسئولانه عمل می‌کنند تشکر کنم، حل معضلی مثل قاچاق هم، پیش‌تر عرض کردم عزمی فراتر می‌طلبد که در حال حاضر نیست چرا که قرار است سینما کلاً مورد بی مهری قرار بگیرد.

* درباره جشنواره فجر به نظر می‌رسد هنوز با محافظه‌کاری صحبت می‌کنید؛ سکوت شما تا آنجا که می‌گویید جشنواره اهمیتی نداشت قابل‌قبول است اما به نظر می‌آید که یک اتفاقی در مدل برخورد با این فیلم رخ داده که نباید تبدیل به یک بدعت برای رسمی‌ترین رویداد سینمایی کشور شود. این فیلم، فیلم گمنامی نبود و توسط یک سینماگر معتبر ساخته شده و وقتی رونمایی شد با یک فیلم مهم مواجه شدیم اما مدل پذیرش و مهم‌تر از آن بی‌توجهی در داوری‌ها نسبت به آن خیلی عجیب بود؛ واقعاً چرا نسبت به این اتفاق نه در جشنواره و نه بعد از آن واکنشی نشان ندادید؟

(می‌خندد) اگر بخواهم اعتراض کنم، آن قدر مسائل مختلف برای اعتراض وجود دارد که دیگر به این مسئله نمی‌رسد، این در حالی است که همه می‌دانند من هر فیلمی که ساخته‌ام به جز فیلم اولم که تهیه کننده‌اش حاضر نشد به جشنواره بدهد در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر حضور داشته است.

ماجرای «پسرکشی» و حضورش در فجر هم حتماً دلائلی داشته است روشن و یا ناواضح که به طرف توضیح آن هرگز نرفته‌ام که بنا به آن دلائل نخواسته‌اند و یا دوست نداشته‌اند و یا مردد بوده‌اند که این فیلم باشد یا نباشد! یا من باشم یا نباشم …این فیلم در حال حاضر اکران شده و مخاطب باهوش می‌تواند متوجه شود که چرا این اتفاق برای چنین فیلمی رخ داده و چه چیزی در این فیلم می‌تواند باشد که باعث نگرانی یک عده شود؟

رویه من اما اعتراض به سبک مرسوم نیست؛ معتقدم اگر شما در خیابان ایستاده‌اید و یک نفر با سرعت از کنار شما رد می‌شود و آب گل‌آلود را به لباس شما می‌پاشد، شما به‌جای دعوا و درگیری باید سریع بروید و پیرهن خود را بشویید چرا که هرچقدر این لک روی پیرهن بماند پاک کردن آن سخت‌تر می‌شود. بعداً اگر توان آن را دارید باید چاله‌ای که آب در آن جمع شده است را پرکنید تا نفر بعدی اینگونه نشود.

فکر کنید شما در یک کوچه که راه برای شما است در حال رانندگی هستید، طرف مقابل ورود ممنوع می‌آید و به شما می‌کوبد، اینجا دیگر شما نباید جواب دهید که چرا این ماشین به ماشینتان کوبیده است، بلکه آن‌ها باید بگویند چرا این اتفاق رخ داد. در ماجرای حضور «پسرکشی» در جشنواره فجر، آن‌ها چه کسانی هستند؟ کسانی که بخشی از خود ما هستند در سینمای ایران هم آن‌قدر در روند ساخت یک فیلم و عرضه آن مشکلات مشابه وجود دارد، که واقعاً نمی‌توان روی یکی تمرکز کرد! فکر کنید شما در یک کوچه که راه برای شما است در حال رانندگی هستید، طرف مقابل ورود ممنوع می‌آید و به شما می‌کوبد، اینجا دیگر شما نباید جواب دهید که چرا این ماشین به ماشینتان کوبیده است، بلکه آن‌ها باید بگویند چرا این اتفاق رخ داد. در ماجرای حضور «پسرکشی» در جشنواره فجر، آن‌ها چه کسانی هستند؟ کسانی که بخشی از خود ما هستند.

به تعبیری در چنین شرایطی خیلی «آن ها» به آن مفهوم وجود ندارد. آن‌ها بخشی از ما هستند که خیلی راحت می‌توانند چشم‌های خود را روی بازی‌ها، قصه، موسیقی و …همکارانشان دریک فیلم ببندند، اما بعد بشنویم که در محافل و خلوت‌ها بگویند که سال‌ها بود فیلمی این چنین ندیده بودیم که نان سینما را فقط بخواهد بخورد، علیه تبعیض جنسی باشد اما خودش جنسیت زده نباشد، از زن‌ها دفاع کند اما فمینیستی نباشد، علیه خشونت باشد اما مروج خشونت نباشد، همه حرف‌ها را بگوید اما با این حرف‌ها نخواهد کاسبی کند و سینما باشد.

خب من با سختی بسیار قصه‌ای را به تصویر کشیده‌ام که حرف روز را می‌زند و می‌گوید این‌قدر تنی و ناتنی نکنیم. دشمنی‌ها را باید یک جا کات کرد. باید نشان دهیم که خون به خون شستن محال آمد محال، این‌ها را مخاطبین فیلم خوب در می‌یابند، و مدام از من می‌پرسند ما امتیازهای فیلم را دریافته‌ایم پس چرا در داوری؟ که بلافاصله آبروداری می‌کنم و مثل همیشه لبخندی هرچند تصنعی می‌زنم و می‌گویم خب داوری سلیقه‌ای است اما جواب می‌شنوم نه دیگر موضوع سلیقه نیست و چیز دیگری است، و این قضاوتی که مردم به درست درباره بعضی از همکاران من دارند بیشتر آزارم می‌دهد تا رفتار آن‌ها که ریشه‌اش را می‌دانم چیست.

حالا تصور کنید در جشنواره می‌خواستم به این موارد اعتراض کنم و می‌گفتم که فیلم من باید در جشنواره فلان جایزه را بگیرد و چه و چه… آیا واقعاً حق یک هنرمند همین سیمرغ‌ها است؟ نه. حق من این است که قانون کپی‌رایت را تصویب کنید، حق من این است که حقوق مؤلف تصویب شود. حق ما یک احترام است.

حق ما این است که سالن‌دار به تفکر و فردیت ما فیلمسازان و سلیقه مخاطبان احترام بگذارد، همیشه می‌گویند دو سین «سرمایه» و «سانسور» سینما را نابود می‌کند. شخصاً معتقدم این روزها سانسور هم با سرمایه اتفاق می‌افتد، چراکه قبل از اینکه اثر به ارشاد برسد، سانسور اصلی از سوی «سرمایه» اعمال شده است.

* یکی از نکاتی که در نیم ساعت اول فیلم «پسرکشی» ذهن مخاطب را درگیر می‌کند مسئله باورهای غلط است که در شکل‌های مختلف می‌تواند در زندگی کاراکترها تأثیرگذار باشد. کلیدواژه‌هایی که در کارهای قبلی شما هم چندان غریب نیست. این مسئله از کجای جهان ذهنی شما می‌آید و نمایشی شدن آن قرار است چه مسئله‌ای را برای مخاطب امروز حل کند؟

عمیقاً معتقدم یک کار هنری می‌تواند بخشی از ذهن مخاطب شود. ممکن است یک نفر «پسرکشی» را ببیند و ۱۰ یا ۱۱ سال بعد، تحت‌تاثیر چیزی که دیده آن را در قالب یک اثر هنری دیگر بازنشر دهد. همانطور که ما الان چیزی می‌سازیم و یا می‌نویسیم که پیشینه‌اش چیزهایی است که در گذشته خوانده‌ایم و دیده‌ایم و در ذهن ما رسوب کرده است، مثل انعکاسی که در آینه‌های تو در تو اتفاق می‌افتد. همچنین مثل بسیاری دیگر، من هم معتقدم تا زمانی که بشر روی کره زمین هست، نیازمند آن است که باورهای غلط خود را تصحیح کند و برای اینکه باور غلط یک جمع تصحیح شود، یک نفر باید از میان همان جمع بلند شود و حرفی بزند. اگر یک هندی بخواهد درباره یک باور غلط در میان اعراب چیزی بگوید این امر پذیرفتنی نیست. چراکه آن فرد این زیست را نداشته است و نمی‌تواند در این زمینه حرفی بزند.

تا زمانی که بشر روی کره زمین هست، نیازمند آن است که باورهای غلط خود را تصحیح کند و برای اینکه باور غلط یک جمع تصحیح شود، یک نفر باید از میان همان جمع بلند شود و حرفی بزند. اگر یک هندی بخواهد درباره یک باور غلط در میان اعراب چیزی بگوید این امر پذیرفتنی نیست. چراکه آن فرد این زیست را نداشته است و نمی‌تواند در این زمینه حرفی بزند در این مورد خاص «پسرکشی» هم در تاریخ پسرکشی‌های پنهان فراوان بوده است. هر چند موارد دخترکشی به علت پنهان نبودن زیاد دیده شده است. حالا علت پسرکشی چه بوده است؟ دخترستیزی!

یعنی دخترستیزی مردان باعث شده که خودشان کشته شوند. جالب است این همه شاه و فرمانروا در تاریخ داشته‌ایم که عمر بسیار کمتری نسبت به مردان هم عصر خود داشته‌اند، دلیل این امر این است که در دوران نوزادی اتفاق‌هایی برای آن‌ها رخ می‌داد که در نتیجه آن اگر نمی‌مردند و زنده می‌ماندند دچار انواع و اقسام بیماری‌ها و یا اکثراً دچار حالت‌های روان‌پریشی می‌شدند.

* این همان زاویه نگاهی است که همه را قربانی یک باور غلط تصویر می‌کند، حتی کسی که خود به آن باور عمل می‌کند…، و شخصیت‌پردازی‌ها دقیقاً در این راستا طراحی شده که حس مهر و نفرت کلیشه‌ای نسبت به آن‌ها نداشته باشیم و همه آن‌ها را قربانی یک باور غلط ببینیم.

وقتی که می‌خواهم شخصیت‌پردازی کنم، نمی‌توانم آدم‌ها را بد یا خوب ببینم. آدم بدهای من، همان آدم خوب‌های من هستند که باور غلط دارند و آدم خوب‌ها آدم‌هایی هستند که زمانی آن باور غلط را داشته‌اند و آن را کنار گذاشته‌اند. یا آن باور غلط را دارند و در تردید هستند که آن را کنار بگذارند یا نه.

به نظرم شخصیت‌پردازی چیزی جز هایلایت کردن باورهای یک آدم نیست. برخلاف آنچه که مرسوم شده و می‌بینیم که می‌گویند مثلاً این فرد بد است. چرا این فرد بد است؟ این شخصیت بد نیست بلکه چند باور غلط دارد و یک خودشیفتگی هم روی آن آمده و از آن فرد یک چیز عجیب‌وغریبی ساخته است، اگر باورهای همین آدم کنار برود، می‌تواند در یک دگردیسی و در یک نقطه عزیمت قرار بگیرد و یک صیرورت را از سر بگذراند و یک آدم خوب در جهان قصه شود.

تمام داستان‌های جهان که هوش را از سر آدم می‌پراند روایت نقطه عزیمت همین آدم‌های بد و پوست‌اندازی آن‌ها بوده است. اینکه چطور یک دزد تبدیل می‌شود به یک انسان خیر و شهرداری که از آزادی‌خواهان شهر خود حمایت می‌کند.

من این دگردیسی و عزیمت را دوست دارم. اینکه بالاخره این شخصیت فیلم ما که روز اول می‌گوید چرا اینجا گل انداخته‌اند و جوان‌ها بی‌خود عاشق می‌شوند و چه و چه، در نهایت به این نقطه می‌رسد که همین عشق نجات بخش است. یعنی از ضدیت با عشق، به عشق می‌رسد…

ادامه دارد…