به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «ساکن دو فرهنگ (دیاسپورای ارمنی در ایران)» نوشته روبرت صافاریان بهتازگی توسط نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شده است.
اینکتاب دربرگیرنده مجموعهای از نوشتههای روبرت صافاریان مدرس و منتقد سینمایی کشور است که با موضوع تاریخ و زندگی ارمنیان در ایران نوشته شده است. اینمطالب به گفته او برای غیر ارمنیها نوشته شدهاند؛ یعنی کسی از درون جامعه ارمنیها، آنها را برای مخاطب عام ایرانی نوشته است. اینمقالات در فاصله سالهای ۱۳۸۵ تا ۹۵ نوشته شدهاند. بیشترشان هم در دوهفتهنامه دوزبانه هویس (امید) منتشر شدهاند. صافاریان از زمان تاسیس ایننشریه در سال ۸۵، تا سال ۹۴ سردبیر آن بوده است. برخی از دیگرمقالات کتاب هم در رسانههای دیگر منتشر شدهاند که سپس دوباره در نشریه هویس بازچاپ شدهاند.
نشر مرکز تاکنون ترجمه کتابهای «تاریخ سینما»، «تدوین فیلم و ویدئو»، «ازو و بوطیقای سینما» و رمانهای «یادداشتهای سردبیر هایاتسک» و «خانه دو طبقه خیابان سنایی» را منتشر کرده است.
صافاریان درباره نوشتههای خود در کتاب «ساکن دو فرهنگ» میگوید مقالاتش تصویر متفاوتی از ارامنه ایران ارائه میکنند؛ تصویری که ارمنیان از خود به جامعه عرضه میکنند، معمولا بر ملاحظات و کلیشههای زیادی استوار است که در ایننوشتهها به قدر کافی دربارهشان صحبت شده است. به گفته او مخاطب ایرانی هم دوست دارد همین تصویر کلیشهای را ببیند و بشنود. گویی توافق خاموشی در اینزمینه وجود دارد؛ که هرکس سرگرم کار خود باشد و تنها از باب ادبی و نزاکت، گاهی با طرف مقابل سلام و علیکی هم بکند.
نویسنده کتاب میگوید کوشش این بود که فارغ از تعارفات معمول عموم جامعه ایران و ارمنیها، جامعه اقلیت ارمنی را معرفی و قانونمندیهای مناسبات آنها را با جامعه بزرگ ایران آشکار کند. لفظ دیاسپورا هم در عامترین معنی خود در زبان ارمنی، زیستن در یکجا و جای دیگر را وطن خود دانستن است.
کتاب «ساکن دو فرهنگ» ۴ فصل اصلی با عناوین «تاریخ»، «فرهنگ زندگی»، «هنر و ادبیات» و «نژادکشی» دارد. فصل اول دربرگیرنده اینبخشهاست:
«ارامنه کی و چطور به ایران آمدند؟»، «آیا ارمنیها اقلیت هستند؟ آیا اقلیت بودن بد است؟»، «سه نسل: سپاهی، عاشیق، بازرگان»، «نِرگاقت یا بازگشت به وطن»، «نگاهی به کتاب تاریخ جلفای نو»، «یک بحث قدیمی: ایرانیان ارمنی یا ارامنه ایران»، «دیدار جاثلیق آرام اول از ایران»، «ارامنه ایران در نخستین سالهای استقرار جمهوری اسلامی» و «آلبرت کوچاریان چه میگفت و چه کرد»
در دومین فصل کتاب هم مخاطب با این موضوعات روبرو میشود: «تابوی ازدواج با غیر»، «آیا "چندفرهنگگرایی" برای توصیف جامعه ارامنه ایران فرمول مناسبی است؟»، «ترجمه به مثابه خیانت»، «شُبهه اجبار»، «فرهنگ کفش و فرش»، «چرا ارامنه نوروز را جشن نمیگیرند؟»، «بیخیالِ "جِرورهنِک"»، «در یک نام چیست؟ در یک "آ" چیست؟»، «فارسی را در چندسالگی آموختم؟» و «شهرهای ترکیبی و اهمیت خاک».
«روزنامه ارمنیزبان "آلیک" هشتادساله شد»، «آل احمد درباره ارامنه»، «لئوناردو آلیشان: ساکن سهفرهنگ»، «بازسازی زندگی ارامنه در رمان چراغها را من خاموش میکنم»، «نگاهی به کتاب یک روز مانده به عید پاک»، «تصویری ناقص از وضعیت جامعه ارامنه ایران»، «پرسش "رفتن یا ماندن" برای هنرمندِ ایرانی _ ارمنی»، «دیاسپورا، کتاب، مهاجرت»، «به زبان کهن مینویسد که اندک مردمانی آن را میدانند»، «ایرانی، ارمنی، جهانوطن»، «سفر به سنت استپانوس»، «مجادله شرق و آلیک»، «اگزوتیسم در چندقدمی»، «عشق فهرست»، «تاثیرگذاری و تاثیرپذیری نقاشان ارمنی ایران» و «بردنِ خاک به گالری» هم عناوین بخشهای سومین فصل کتاب هستند.
در فصل «نژادکشی» هم ۵ بخش اصلی وجود دارد که عناوینشان به اینترتیب است: «قتلعام ارامنه و بازار سیاست و فرهنگ جهانی»، «راه هراند دینک، در چهارمین سالگرد ترور او»، «هراند دینک که بود؟»، «درباره یرواند اُتیان و کتاب سالهای نفرینشده» و «ماهیت نژادکشی و اهمیت اندیشیدن».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
اما برگردیم به پرسش اصلیمان. من به عنوان کسی که زبان فارسی زبان اول نوشتاریام هست، اما هنوز در خانواده و با دوستان و آشنایان و بستگان ارمنی به ارمنی حرف میزنم، در کودکی و نوجوانی فاقد ارتباطات خانوادگی با فارسیزبانان بودهام. این وضعیت چه تاثیری روی زبان فارسی من داشته است؟ فعلا به چند مشاهده و فرضیه اکتفا میکنم:
زبان فارسیام به نسبت ساده است. بخصوص از نظر دامنه واژگان و کاربردهای استعاری. البته اینامر میتواند ناشی از شخصیت نگارنده و سلیقه ادبی او باشد و ارتباطی با ارمنیزبان بودن نداشته باشد. کما اینکه در سینما نیز از پیچیدهگویی و استعارهپردازی غلیظ گریزانم. ولی میتواند با این واقعیت نیز ارتباط داشته باشد که در کودکی به زبان فارسی تکلم نکردهام. طور دیگری بگویم. من هنوز میتوانم به لهجه ای که پدر و مادرم ارمنی را حرف میزدند حرف بزنم، یعنی اینلهجه را که لهجه روستایی ارمنی است تقلید کنم. هنوز هم چه بسیار میگویم که «اگر مادر بود میگفت...» و در پیاش واژگان و ساختارهای زبانیای را به کار میبرم که مادرم به کار میبرد و الان منسوخ شده است. چیزی معادل این رابطه نزدیک و صمیمانه با زبان مادریام، با زبان فارسی برایم وجود ندارد.
اینکتاب با ۱۹۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۷ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شده است.