خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ مرضیه کیان: شما هم وقتی در ظرفهای نذری را باز میکنید انتظار دیدن چلو خورشت را دارید؟ حالا میخواهد این خورشت، قیمه و قورمه باشد یا گوشت و مرغ! اما در هر صورت، دیدن یک پرس کوبیده با نان سنگک و دورچینهای معروفش، در ظرفهای نذری کمی دور از انتظار است! این مدل نذری برای خودش حکایتی دارد؛ اینکه حکایت چیست و چه شد که همنمکیها تصمیم گرفتند، غذای نذری را به این شکل و سیاق و با این عطر و بو پخش کنند را محمدرضا مشهدی اینطور تعریف میکند: «از آنجایی که کباب بو دارد و بچهها دلشان میخواهد، تصمیم گرفتیم تا امسال هم مثل سال گذشته در مناطق محروم منقل به پا کنیم و بساط کباب راه بیندازیم؛ البته فرق امسال با سال گذشته در این است که برای اینکه طعم کباب بیشتر ملموس باشد و کباب کوبیده به عنوان غذای سنتی ایرانی همان حال و هوای خودش را داشته باشد، در کنار منقل کباب، تنور هم قرار میدهیم تا نان سنگک تازه دستشان بدهیم و با دورچینهای معروف کباب کوبیده مثل ریحان و گوجه و پیاز حال و هوای کبابیها را تداعی کنیم.»
محمدرضا مشهدی مدیر مجموعه خیریه همنمک است؛ خیریهای که حدود ۱۸ ماه است از تیمی ۱۰ نفره شکل گرفته، تیمی که هر کدامشان کسب و کار دیگری دارند و همنمک را به نیت کار خیر راهاندازی کردهاند.
علت و انگیزه شکلگیری همنمک برای همه ما آشناست. همه و همه بارها آن را تجربه کردهایم و حتماً ناراحت هم شدهایم! اما تیم همنمک این داستان غمدار را به گونهای مفید جهت دادند. حالا این داستان مشترک چیست؟
داستان از جایی شروع میشود که محمدرضا مشهدی هم مثل ما در هر مجلس عروسی، دورریز غذاهای دستنخورده و خوشرنگ و عطر را میدید و حرص میخورد؛ همان غذاهایی که یا خوراک طیور میشد یا در سطلهای زباله رها میشد! غذاهایی که خیلی از نیازمندان آرزوی طعم چشیدنش را دارند! از همان جا بود که جرقه تشکیل تیمی برای جمعآوری دورریز غذای مجالس در ذهنش زده شد و با چند نفر از همفکرانِ مثل خودش این پویش را به راه انداختند.
در جریان فعالیتهای همنمک از ابتدا تا الان، اتفاقات بسیار زیادی افتاد؛ یکی از آنها بحث نذورات مردم بود و همین نذرها خیلی جاها مصرف شد، مثل جریان سیل آق قلا و سیستان و بلوچستان و زهکلوت، خدماترسانی به روستای جازموریان در جنوب کرمان، تأمین مواد ضدعفونی معابر در ایام کرونا، بستههای ارزاق، توزیع ماسک و اقلام ضدعفونی در بیمارستانها و خیلی کارهای دیگر… و کاری که الان دو سال پشت سر هم، تیم همنمک همراه با فالورهای صفحه اینستاگرامش که هم به صورت مالی است و هم به صورت فیزیکی، را از چند روز مانده به عید غدیر درگیر خود کرده، همین موضوع نذر غدیر با عنوان "نان داغ، کباب داغ" است.
مشهدی میگوید: «پارسال در روستایی نزدیک کهریزک بساط کباب به پا شد و ۴۰۰۰ پرس کباب کوبیده بین نیازمندان توزیع شد، امسال هم بر اساس آماری که گرفته شد، ۶۰۰۰ پرس تدارک دیدیم. در کنار غذا حدود ۹۶۰ بسته معیشتی هم آماده شده که بین خانوارها توزیع میشود.»
تیم همنمک از حدود ۵، ۶ روز قبل از عید غدیر درگیر تدارکات "نان داغ، کباب داغ" است؛ از خرید دام که شامل یک گوساله و ۷ رأس گوسفند میشود و ذبح آنها در روز سه شنبه و چهارشنبه و آماده کردن گوشت گرفته تا به سیخ کشیدن و انتقال به چند روستای اطراف ورامین و شهریار برای عمل طبخ در روز عید غدیر!
خوشفکری و نظم؛ در اولویت کارهای همنمک
البته آنها همه چیز را حسابشده و سنجیده پیش میبرند. تیم آمار همنمک کارشان این است که از چند روز قبل، آمار نیازمندان منطقه را میگیرد و به تعدادشان بین آنها بُن توزیع میکند، تا در روز نذری هر فرد با ارائه بُن، نذری را تحویل بگیرد؛ با این کار هم نظم مراسم به خوبی رعایت میشود و هم به همه نیازمندان نذری میرسد.
آنها یک خوشفکری بزرگ دیگر هم دارند. خانوادهها با ظرف و قابلمه خودشان برای تحویل، پای بساط کباب حاضر میشوند تا هم حس و حال طعم کباب در ظرفهای خودشان بیشتر شود و هم جلوی تولید زباله به خاطر ظرفهای یکبار مصرفی که به محیط زیست برمیگردد، گرفته شود.
دنبالکنندههای صفحه اینستاگرام هم نمک، حدود ۴۱۰۰۰ نفر هستند که از این تعداد ۲۱۰۰۰ نفر پای کار هستند؛ هم به صورت مالی کمک میکنند و هم در مرحله به مرحله، کنار تیم هستند که این کار باعث میشود هم اعتمادشان بیشتر جلب شود و هم در تمام کارها سهیم میشوند.
مشهدی میگوید: «شاید اگر کسی چند بار با نیازمندان برخورد داشته باشد و مشکلاتشان را ببیند، بعد از مدتی برایش عادی شود، اما ما با گذشت این یکی دو سال فعالیت بین نیازمندان هنوز هم با دیدن صحنههایی، تحت تأثیر قرار میگیریم و تلاشمان را بیشتر میکنیم؛ مصداق آن همین زمانی است که دوستان من در تیم میگذارند؛ اول قرار بود روزی ۳ ساعت از وقتمان را در روز صرف همنمک کنیم ولی روزهای پیاپی شده که ۱۶ ساعت از شبانهروز را درگیر کارهای همنمک هستیم! البته تأثیر معنویاش را در زندگی بارها حس کردهایم.»
بدون شک حس تجربه کردن پخش غذای نذری با این شرایط، خیلی متفاوت است و همان طور که از فیلمهای سال گذشته و چهره بچهها هم دیده میشود، تجربه این حس برای آنها هم متفاوت بوده.
خوبی دیگرش این است که در دل و ذهن بچهها عید غدیر با یک خاطره شیرین ثبت میشود، روزی که بوی نان و کباب در خانههایشان پیچیده بود و صدای خنده و شادمانی از اتاقکهایشان بلند میشد. اگر قرار است که اطعام عید غدیر ثواب داشته باشد، چه کار خیری بهتر از اینکه غذایی خوب، محترمانه، به دست کسانی برسد که از لحاظ اقتصادی دستشان به جایی بند نیست؟