به گزارش خبرنگار مهر، اقدام بیتا فرهی بازیگر فیلم "پارک وی" در انتشار آگهی ترحیم مرگ هنری خود را باید از اقدامات منحصر بفرد سینمای ایران محسوب کرد. نه اینکه اینگونه اقدام ها در سینمای جهان و بازیگران فرنگی انجام نشود، بلکه معمولاً پشت چنین حرکت هایی انگیزه های تبلیغاتی وجود دارد که با دامنه دار شدن آن به نوعی فیلم هم مورد توجه قرار می گیرد و جنجالی می شود.
اما اقدام فرهی از این جهت که نوعی اعتراض خاموش به اتفاقاتی است که در فیلم بر سر شخصیتی که ایفا کرده گذشته، می تواند متفاوت باشد. شخصیتی که در لحظات دراماتیک که باید همذات پنداری مخاطب را جلب کند، باعث خنده می شود. این کاراکتر از آن مادرهاست که سلطه ای مقتدرانه بر پسرش دارد و اتفاقاً هر دو بیمار روانی حاد هستند. در فیلم وقتی کوهیار مادرش را به ضرب ماهیتابه از پا درمی آورد، جسد او را مرتب و آراسته بر صحنه نمایش قرار می دهد تا همه چیز برای ایفای نقش رها فراهم باشد. در چنین موقعیتی جسد بی جان مادر مدت طولانی تاب می آورد بدون آنکه هیچ سستی در خود احساس کند!
اعتراض فرهی به دنبال خود نامه اعتراض آمیز بازیگر دیگر فیلم نیوشا ضیغمی را به همراه داشت که داغ دلش تازه شود و او هم از مثله شدن نقش خود شکوه کند. بازیگر جوانی که از واکنش ها و حرکت هایش مشخص است موج سوار بااستعدادی است! اما ماجرای فرهی و کارگردان فیلم فریدون جیرانی که برای ساخت مجموعه "در دل تاریکی" در ترکیه به سر می برد به همینجا ختم نشد. یکی از شبکه های رادیویی که به نقد فیلم های روی اکران می پردازد، هفته گذشته این دو هنرمند را در یک برنامه زنده پشت خط تلفن رو در روی هم قرار داد و جالب اینکه در این ارتباط غیرمستقیم هم هر کس حرف خودش را می زد.
فرهی همچنان بر موضع خود به عنوان بازیگری که به خاطر اجرای کارگردان به سخره گرفته شده و کارگردانی که دلایل خود را برای این پرداخت داشت. اما دو نکته حاشیه ای دیگر باقی می ماند که کار قضاوت را به مخاطب وامی گذارد. برخی شنیده ها حاکی از این است که این خانم بازیگر هنگام فیلمبرداری حاضر به چهره پردازی سنگین یک جسد که با ضربه ماهیتابه از پا درآمده و مدتی را هم در صندوق عقب ماشین گذرانده و تازه روی سن نمایش باید روی صندلی بنشیند، نشده و ... همین وجه بخشی از باورپذیری کاراکتر او را زیر سئوال برده است.
اما نکته دوم مربوط به سابقه نه چندان خوش جیرانی در کار با بازیگران نقش مکمل است که سال ها قبل اسباب دلخوری فریماه فرجامی در فیلم "آب و آتش" را فراهم کرده بود. قضاوت بر سر اینکه حق با این بازیگر برجسته است یا آن کارگردان حرفه ای با این حاشیه های پررنگ با شما.
* مانی حقیقی از فیلمسازانی است که طبق موج فراگیر بین فیلمسازان در سکوت خبری فیلم هایش را آغاز می کند و به شدت مواظب لو نرفتن هر خبری در مورد فیلمش است؛ از عقد قرارداد با بازیگران تا حتی یک خطی فیلم. اینکه این رویکرد می تواند به عنوان حربه تبلیغاتی برای مطرح شدن فیلم در نظر گرفته شود و امتحانش را هم پس داده، بماند.
اما لنگیدن کار از محکم کاری زیاد هم حکایت دیگری است. محمدرضا فروتن بازیگر این فیلم که همراه با افسانه بایگان و ترانه علیدوستی در حال دورخوانی و تمرین فیلمنامه هستند، در این مقطع حساس نقش خود در فیلم را لو داده و با تشریح کاراکتر استاد دانشگاهی که آن را بازی خواهد کرد، در واقع درزی به پروژه مسکوت "کنعان" باز کرده است. معلوم نیست حقیقی باز شدن این درز را چگونه تعبیر می کند، ولی چیزی که مشخص است اینکه سکوت خبری هم پز روشنفکری است که سینمای ایران آن را هم مانند همه پدیده های غربی، درسته و بدون آسیب شناسی آن در جامعه وطنی، آزمون می کند.
* از فداکاری های پدر برای پسر در قصه ها و مثل ها بسیار گفته اند و بسیار شنیده ایم. اما حکایت محمدولی احمدلو، پدر شاهد احمدلو در مدیوم سینما، تصویر بزرگنمایی شده این رابطه است. حکایت حمایت این پدر از پسرش که زمانی بازیگر کودک فیلم های کیمیایی مانند "دندان مار" بود و بعدتر به فیلمسازی کوتاه و بلند روی آورد، جالب است.
احمدلو پدر با نام هنری "مردوخ" که از سال 1351 در فیلم های متعددی ایفای نقش کرده، هنگامی که در اختتامیه جشنواره فجر سال 84 به جای شاهد روی صحنه رفت تا جایزه اولین فیلم بلند او "چند می گیری گریه کنی؟" را بگیرد به قدری تحت تأثیر جو قرار گرفته بود که از روی سن پائین نمی آمد و همچنان به ابراز احساسات جمعیت پاسخ می داد. در این میان جمله جالب حسین پاکدل مجری مراسم در وصف حظ بردن این پدر از دست پرورده خود سازنده یکی از حاشیه های پررنگ اختتامیه بود.
احمدلو پدر همواره از گفتن این مطلب ابایی نداشته و ندارد که حاضر به انجام هر کاری در فیلم های پسرش است تا او به موفقیت برسد. البته تعبیر اغراق شده این جمله را می شد در همان جشنواره فجر دو سال قبل دید که چه برخوردی با منتقدی که از فیلم "چند می گیری گریه کنی؟" ایراد گرفت، داشت! فیلم جدید احمدلو پسر چند روزی است اکران شده و الحق که پدر برای ایستادن پای حرفش سنگ تمام گذاشته است.
در فیلم "اگه می تونی منو بگیر" سکانسی هست که برای شازده (حمید لولایی) جشن عروسی گرفته اند و بزن و بکوب است. پدر فیلمساز علاوه بر اینکه به حضور لولایی نه شازده واکنش نشان داده و با بوسیدن دست او ابراز احساسات می کند، در جشن و پایکوبی و در واقع گرم کردن مجلس عروسی نمایشی فیلم کوتاهی نکرده و سنگ تمام می گذارد. قابل توجه کسانی که معتقدند سینما رسالت آموزش و تربیت آدم ها را دارد ... این پدر و پسر الگوی خوبی برای درس اخلاق هستند.
* حاشیه های دو فیلم "رئیس" و "سنتوری" که از زمان جشنواره فجر سال گذشته تا به امروز ادامه دارد، به نظر می آید پررنگتر از متن شده و چه بسا تمهیدی تبلیغاتی برای مورد توجه قرار گرفتن به تعبیر برخی. "سنتوری" در جشنواره در حالی به نمایش درآمد که به خاطر ایام محرم دو ترانه و بخش هایی از فیلم حذف شده بود. ماجرای صدای محسن چاووشی روی کاراکتر علی سنتوری با بازی بهرام رادان هم حکایت تکراری است که امروز همه از آن باخبرند.
از هنگام جشنواره تا امروز که مردادماه برای اکران فیلم تعیین شده، کمتر هفته ای بوده که خبری از "سنتوری" برجسته نشود. مجوز نگرفتن محسن چاووشی، به نمایش درنیامدن فیلم در پی آن، جایگزینی صدای رادان به جای چاووشی، تمرینات رادان در استودیو ... و بالاخره نزدیک کردن صدای رادان به چاووشی که اکران فیلم را همراه با دو ترانه حذف شده در مرداد امکانپذیر کرده برخی خبرهایی است که مرتب اکران یا تعویق نمایش فیلم یا احتمالاً توقیف آن را در صدر اخبار قرار می داد.
درست مانند فیلم "رئیس" که با کمی شدت و ضعف از هنگام جشنواره خبرساز شد. تصمیم کارگردان برای نمایش ندادن فیلم در سینمای مطبوعات جشنواره، ادامه فیلمبردای بخش هایی از فیلم، نامشخص بودن زمان نمایش فیلم و مسائل برآمده از آن هم "رئیس" را روی خط خبرها قرار داد تا بالاخره در نیمه تابستان شاهد اکران همزمان این دو فیلم پرحاشیه از دو فیلمسازی باشیم که هر کدام در نوع خود صاحب سبک هستند و آثارشان همیشه جنجالی است. اکران این دو فیلم در تابستان از هم اکنون تب اکران را بالا برده است. این هم شیوه ای کاملاً حرفه ای برای مورد توجه قرار گرفتن فیلم های به نوعی مسئله دار.
* سعید سهیلی کارگردانی که "سنگ، کاغذ، قیچی" را روی اکران، "چارانگشتی" را آماده اکران و "چارچنگولی" را در مرحله انتخاب بازیگر دارد، هفته گذشته با حضور در یک برنامه زنده رادیویی علاوه بر پاسخ دادن به انتقادات وارد شده به فیلم، به نوعی از بازیگران فیلم هایش هم تقدیر کرد. از حضور جمشید هاشم پور، امین حیایی و اندیشه فولادوند در "سنگ، کاغذ، قیچی" و ادامه این همکاری در "چارانگشتی" با هاشم پور و فولادوند و البته بهرام رادان.
سهیلی به گفته رادان استناد کرده و فیلم "چارانگشتی" را بهترین بازی او می داند که در اکران عمومی همه به حرف او خواهند رسید. از آنجا که هنوز فیلم اکران نشده، این حرف ها در حد ادعای بازیگر و کارگردان تابع همان مثل معروف "کس نگوید که ماست من ترش است" باقی می ماند.
اما دامنه ادعاهای فیلمساز تا جایی گسترده می شود که فیلمنامه جدید خود "چارچنگولی" را هم یک اثر استثنایی در حوزه سینمای کمدی دانسته و البته آهنگساز "سنگ، کاغذ، قیچی" هم این گفته را تأیید می کند. فیلمنامه ای کمدی که بسیاری از بازیگران بزرگ سینمای ایران آرزوی بازی در آن را داشته و ابراز تمایل کرده اند.
امیدواریم "چارچنگولی" بعد از ساخت هم بدل به اثری خاص و تأثیرگذار شود و تنها در حد حرف و ادعای فیلمساز باقی نماند. ولی یادمان نرفته که سهیلی تابع این اظهار نظر کلیشه ای است که فیلم هایش فرزندانش هستند و از همه آنها چه قبل از ساخت و چه پس از آن در مقام دفاع و تمجید برمی آید. در هر صورت بازیگرانی که برای نقش گرفتن از دفتر این تهیه کننده به دفتر آن تهیه کننده می روند، بگوش باشند!