خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ مرضیه کیان: «از همان روزی که در برنامه تلویزیونی، ضدعفونی کردن معابر توسط گروههای جهادی را دیدم، به این فکر افتادم که اگر کمکی از دستم برمیآید در این اوضاع انجام دهم، ولی از آنجایی که مشکل ریه داشتم تصمیم گرفتم تا به کمک بچههای وودیانو کار دیگری را انجام دهیم.»
همان جا بود که طاها آران و مونا آذرنیا، ایده اولیه "مرهم" به سرشان زد؛ مرهم، هدیهای چوبی با طراحی خاص است که از ۱۷ اسفند ۹۹ که #در_خانه_بمانیم همه جا را پر کرد، همراهان پویش مرهم ایران را در خانه نشاند و طرحی را که محمدحسین مقدم آماده کرده بود را به پاس قدردانی از پرستاران و کادر درمان توسط وودیانویی ها، روی قطعات چوبی پیاده کرد و مرهم ساخته شد. مرهمهایی که قرار شد کمی گرمای امید را به دلهای پرستاران بازگرداند و نشان بدهد که با در خانه نشستن و ساختن مرهمهای چوبی، هم قدردان زحمات پرستاران هستند و هم به وظیفه اجتماعیِ در خانه ماندن عمل کردهاند.
آران از جزئیات پویش مرهم ایران میگوید: «از وقتی قرار شد که در خانه بمانیم و پویش مرهم ایران به راه افتاد، تمام کارگاههای تولیدی و آموزشی وودیانو را تعطیل کردیم و بنا شد همگی با در خانه ماندنِ کامل و قرنطینه به معنای واقعی، کار را ادامه دهیم. این قرنطینه شدن تا جایی بود که از وقتی محسن رضایی به عنوان اولین بانی تصمیم گرفت تا قطعات چوبی را تهیه کند و به دست دنبال کنندههای پویش مرهم ایران برساند، چند نفر دیگر هم از ارومیه و مشهد و کرج و کرمان بانی شدند. به دنبال فراهم شدن چوبها، سمباده و رنگ و طرح هم ارسال میشد به خانه مرهم ایرانیها! تا نیاز نباشد کسی برای خرید و تهیه وسایل مرهم از خانه بیرون بیاید، حتی بسته بندی مرهمها هم از بازار تهیه نمیشد و بسته بندیها با خلاقیتهای خاص در خانه انجام درست میشد.»
وقتی خبر پویش مرهم ایران در فضای مجازی پیچید، دیگر فقط محدود به وودیانو نشد، بلکه از سراسر ایران به این پویش پیوستند؛ از شمال و شمال غرب و شرق گرفته تا جنوب و جنوب شرق و غرب! و باز هم فقط محدود به افرادی نشد که کار کردن با چوب را بلدند! بلکه با آموزشهای رایگانی که در صفحه اینستاگرام مرهم پخش میشد، حتی افرادی که یک بار هم کار منبت و چوب را انجام نداده بودند به این پویش پیوستند و نتیجه آن ۵۰۰۰ مرهمِ آماده شد.
گردنبند مرهم برای خانمهای پرستار و سنجاق سینه مرهم برای آقایان ساخته شد. فراگیری این پویش آنقدر بالا بود که همه دوست داشتند کاری انجام دهند و هنرهای دیگر مثل کار با سرامیک، کاشی و سوخته نگاری هم به جمع مرهم ایران پیوستند.
تحویل دادن مرهمها به کادردرمان داستانهایی برای خودش داشت که آران میگوید: «کسانی که میتوانستند خودشان مرهم را به بیمارستانها میبردند و تحویل میدادند و اگر نمیتوانستند برای تیم مرهم ارسال میکردند و توزیع از آنجا انجام میشد؛ توزیع بین بیمارستانهای کرج، نیشابور، تهران، تبریز، بابل، ساری، اصفهان، کاشان، سمنان، مشهد، سبزوار، اراک، بیرجند، نیشابور، قزوین، تفرش، آمل و خیلی شهرهای دیگر انجام شد.»
با این حجم از استقبال، مرهم خانوادهای شد به بزرگی ایران؛ برای خوشحال کردن کادر درمان ۵۰ بیمارستان در سراسر کشور! حالا دیگر پویش مرهم ایران تبدیل شده به پویشی خودجوش که قرار نیست فقط به دوران کرونا و همین یک طرح محدود شود! قرار است این تیم، یک خیریه باقی بماند و در مسائل دیگر مثل حمایت از بیماران سرطانی هم ادامه دار باشد.