حجت الاسلام سید محمدکاظم حسینی به مناسبت ولادت امام موسی کاظم (ع) در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: در زندگینامه امام موسیبنجعفر (ع) سخن از حوادث گوناگون و بیارتباط با یکدیگر و تأکید بر مقام علمی و معنوی و قدسی آن سلاله پیامبر (ص) و نقل قضایای خاندان و اصحاب و شاگردان و مباحثات علمی و کلامی و امثال آن، بدون توجه به خط جهاد مستمری که همه عمر ۳۵ ساله امامت آن بزرگوار را فراگرفته بوده است، ناقص و ناتمام میماند. تشریح و تبیین این خط است که همه اجزای این زندگی پرفیض را به یکدیگر مرتبط میسازد و تصویری واضح و متکامل و جهتدار که در آن هر پدیدهای و هر حادثهای و هر حرکتی دارای معنایی است ارائه میکند.
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: سوالات مهمی در این جا مطرح است. چرا حضرت امام صادق (ع) به مفضل میفرماید امر امامت این جوان را فقط به اشخاص مورد وثوق بگو؟ و به عبدالرحمن بن حجاج به جای تصریح به کنایه میگوید زره بر تن او راست آمده است؟ و به یاران نزدیک چون صفوان جمال او را به علامت و نشانه معرفی میکند؟ و بالاخره چرا در وصیتنامه خود، نام فرزندش را به عنوان وصی پس از نام چهار تن دیگر میآورد که نخستین آنان منصور عباسی و سپس حاکم مدینه و سپس نام دو زن است؟
وی ادامه داد: پس از ارتحال آن حضرت جمعی از بزرگان شیعه نمیدانند جانشین آن بزرگوار همین جوان ۲۰ ساله است. چرا در گفتگو با هارون که به او خطاب میکند: «خلیفتان یجبی الیهما الخراج» زبان به سخن نرم و انکارآمیز میگشاید اما ابتدائاً در خطاب به مرد زاهد نافذالکلمهای به نام حسن بن عبداللَّه سخن را به معرفت امام میکشاند و آن گاه خود را امام مفترضالطاعة یعنی صاحب مقامی که آن روز خلیفه عباسی در آن متمکن بود معرفی میکند؟
سید محمدکاظم حسینی اضافه کرد: چرا به علیبنیقطین که صاحب منصب بلندپایه دستگاه هارون و از شیفتگان امام است عملی تقیه آمیز را فرمان میدهد اما صفوان جمال را بر خدمت همان دستگاه شماتت میکند و او را به قطع رابطه با خلیفه فرا میخواند؟ چگونه و با چه وسیلهای آن همه پیوند و رابطه در قلمرو گسترده اسلام میان دوستان و یاران خود پدید میآورد و شبکهای که تا چین گسترده است میسازد؟
وی سپس گفت: چرا منصور و مهدی و هارون و هادی هر کدام در برههای از دوران خود کمر به قتل و حبس و تبعید او میبندند؟ و چرا چنان که از برخی روایات دانسته میشود، آن حضرت در برههای از دوران ۳۵ ساله در اختفا به سر برده و در قرای شام یا مناطقی از طبرستان حضور یافته و از سوی خلیفه وقت مورد تعقیب قرار گرفته و به یاران خود سفارش کرده که اگر خلیفه درباره من از شما پرسید بگویید او را نمیشناسیم و نمیدانیم کجاست؟
سید محمدکاظم حسینی اظهار داشت: چرا هارون در یک سفر حج آن حضرت را در حد اعلی تجلیل میکند و در سفر دیگری دستور حبس و تبعید او را میدهد و چرا آن حضرت در اوایل خلافت هارون که وی روش ملایمت و گذشت در پیش گرفته و علویان را از حبسها آزاد کرده بود تعریفی از فدک میکند که بر همه کشور وسیع اسلامی منطبق است؟ تا آنجا که خلیفه به آن حضرت به تعریض میگوید پس برخیز و در جای من بنشین.
وی خاطرنشان کرد: چرا رفتار همان خلیفه ملایم پس از چند سال چندان خشن میشود که آن حضرت را به زندانی سخت میافکند و پس از سالها حبس حتی تحمل وجود زندانی او را نیز بر خود دشوار مییابد و او را جنایتکارانه مسموم و شهید میکند؟ اینها و صدها حادثه توجه برانگیز و پرمعنی و در عین حال ظاهراً بیارتباط و گاه متناقض با یکدیگر در زندگی موسیبنجعفر (ع) هنگامی معنی میشود و ربط مییابد که ما آن رشته مستمری را که از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظه شهادتش ادامه داشته مشاهده کنیم.
سید محمدکاظم حسینی در پایان گفت: این رشته همان خط جهاد و مبارزه ائمه (ع) است که در تمام دوران زندگی اهل بیت و در شکلهای گوناگون استمرار داشته و هدف از آن اولاً تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارائه تصویری روشن از معرفت اسلامی است و ثانیاً تبیین مسئله امامت و حاکمیت سیاسی در جامعه اسلامی و ثالثاً تلاش و کوشش برای تشکیل آن جامعه و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظم اسلام (ص) و همه پیامبران است. یعنی اقامه قسط و عدل و زدودن انداداللَّه از صحنه حکومت و سپردن زمام اداره زندگی به خلفاءاللَّه و بندگان صالح خداوند.