خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: پرویز قاسمی، رایزن فرهنگی ایران در قرقیزستان در پنجمین یادداشت خود از سلسله یادداشتهای ماموریتش در قرقیزستان نیز به «مساله» آموزش زبان فارسی در این کشور پرداخته و یک نکته مهم را پیش میکشد، آیا صرفاً نزدیکی فرهنگی دو کشور برای ترغیب جوانان قرقیزی به یادگیری زبان فارسی اهمیت دارد؟ یا باید مساله بازار کار را هم در نظر گرفت؟ این یادداشت را که تاریخ فروردین ۹۸ با خود دارد، در ادامه بخوانید:
پیش از عزیمت به محل ماموریت جدید در حوزه روس زبان؛ جایی که بیشتر و پیشتر توسط روسها از آن به عنوان خارج نزدیک یاد میشود؛ در مطالعات شخصی و آزادم در طول سالهای گذشته و هم این اواخر از طریق مطالعه سوابق مربوط به فعالیتها و همکاریهای فرهنگی با قرقیزها بر این نکته واقف و آگاه شده بودم که برقراری ارتباط سازنده با دانشگاهها و مراکز علمی اموزشی و تلاش برای لینک و پیوند دادن دانشگاههای محل ماموریت با دانشگاهها و مراکز همتا در ایران و از همه مهمتر توجه ویژه به همکاریها در حوزه زبان فارسی در دانشگاههای قرقیزستان باید جایگاه پررنگ و شایستهای در فعالیتهای رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در بیشکک داشته باشد.
اتفاق خوبی که خوشبختانه در چند سال گذشته در ارتباط با همکاریهای علمی دانشگاهی ایران و روسیه شاهد بودهایم و این نمیشد جز به یمن تلاش و اراده رایزنان فرهنگی ما در روسیه و البته حمایت سفیر وقت فرهیختهمان در آن دیار (دکتر مهدی سنایی) از این نوع ابتکارات و همکاریها. از رهگذر اهتمام سفارت و رایزنی فرهنگی کشورمان در مسکو به تقویت ارتباطات و همکاریها با دانشگاههای روسیه و توجه به دورههای آموزش زبان فارسی و اتاقهای ایران؛ اکنون تعاملات پایدار و نهادینه شدهای بین دانشگاهها و مراکز علمی آموزشی دو کشور برقرار شده و همین مسئله خود نتایج و آثار بسیار مثبتی را در سطوح مختلف بر جای گذاشته است. در قرقیزستان آسیای مرکزی نیز شرایط برای شروع کاری مثل آنچه در روسیه انجام شده تقریباً مهیا بوده و هست؛ اتفاقاً در اینجا چه بسا فضا و زمینه برای این نوع تعاملات مناسبتر هم هست.
در طول اندک مدتی که در قرقیزستان هستم آغوش قرقیزها را برای همکاریهای فرهنگی دانشگاهی کاملاً باز میبینم اما خب البته اینجا مسکو نیست. نصف توجهی که دانشگاههای داخل ما خاصه علامه طباطبایی و امام خمینی و الزهرا و تهران و شهید بهشتی… به روسیه دارند اگر به آسیای مرکزی هم داشته باشند خیلی کارها را میشد و میشود انجام داد و امیدواریم ما به عنوان بخش فرهنگی کار در مدتی که هستیم بتوانیم راهی را و دری را در این حوزه باز کنیم. این شدنی است در کنار اراده و همت و پشتکار رایزنی فرهنگی مستظهر به حمایت سفیر خوش مرام و البته به شرط برخورداری از حمایت ستاد و خاصه بنیاد سعدی که قرقیزستان را کمی تا قسمتی بیشتر از آنچه هست؛ دریابد.
قرقیزستانی که دانشگاهها و بخصوص حوزه زبان فارسیاش حتی در چند مدرسه قرقیزی که زبان فارسی در آنها تدریس میشود؛ بیشتر و بیشتر باید دیده شود و راه پس و پیشی هم غیر این نیست. مراکز قابل توجهی در دانشگاهها و در مدارس قرقیزستان برای آموزش زبان فارسی – چه به عنوان زبان اول و چه به عنوان زبان دوم و اختیاری- دایر شدهاند و هزینههای بسیاری هم برای انها و ایضا تاسیس و تجهیز اتاقهای ایران و مراکز ایرانشناسی شده است و همه اینها برای ادامه کار و البته تقویت و به روز رسانی برنامهها و فعالیتها نیاز به حمایت اطمینان بخش دارند. صادقانه عرض میکنم ما در قرقیزستان با انبوه نیازها و درخواستها برای حمایت در حوزه زبان فارسی و مشتقاتش مواجه هستیم. مشتقاتی که بعضاً تعریفشان با آنچه قبلاً میدانستیم و میپنداشتیم، تفاوت دارند. «بورس تحصیلی» از جمله همینهاست.
اینجا؛ در قرقیزستان و در گروههای زبان فارسی دانشگاهها و در رایزنی فرهنگی بیشتر و بیشتر این واژه گفته؛ شنیده و بکار برده میشود. بورسیه در اینجا با «خیریه» همساز شده است و اساساً بسیاری از برنامهها و فعالیتها و اقدامات در قرقیزستان بنوعی با پسوند و پیشوند خیریه گره خوردهاند. در همان ۲۰ روز اول حضور در این کشور تقریباً فقیر (فقیر در مقایسه با سایر جمهوریهای آسیای مرکزی) برای چند برنامه خیریه دعوت شدیم و در دو سه تای آنها شرکت کردیم. بورسیه تحصیلی هم در اینجا اینگونه معنا پیداکرده است. چه میشود کرد؛ کاری که دیگران و قبلیها با این واژه کردهاند و گره ای را یحتمل باز؛ شاید ما هم برای پیشبرد برنامهها و فعالیتهایمان همان تعریف نهادینه شده را بپذیریم و ناگزیر به همان سبک و سیاق ادامه دهیم.
اینجا در قرقیزستان؛ در حالیکه بسیاری از دانشجویان زبان فارسی مستعد اعطای بورس تحصیلی (بخوانید دریافت کمک هزینه تحصیلی) هستند تا بلکه زبان فارسی را به عنوان زبان دوم انتخاب کنند که آن هم معلوم نیست در سال بعد با مشاهده جذابیتهای انگیزشی سایر زبانهای شرقی در بین همگروههایشان از جمله برخورداری از تجهیزات و امکانات آموزشی؛ دورههای مختلف دانش افزایی؛ ایجاد اشتغال و… دوباره زبان فارسی را ادامه دهند؛ همیشه و مثل هر جای دیگری چه از سوی همین دانشجویان و چه از سوی اساتید و مدرسان زبان فارسی و دلسوزان فرهنگ و ادب فارسی دغدغههایی مطرح میشوند که بعضاً پاسخ درخوری برای قانع کردنشان وجود ندارد. سوالات و دغدغههایی چون امکانات و تجهیزات مدرن آموزشی؛ شرکت در دورههای دانش افزایی در ایران؛ بازار و آینده کاری فارغ التحصیلان زبان فارسی و...
در دیدارها و گفتوگوها وقتی از وضعیت و مشکلات زبان فارسی و راهکارها صحبت به میان میآید خواه ناخواه بحثها به سمت مقایسه وضعیت زبان فارسی و بازار کار آن با سایر زبانهای شرقی میرود و حرفها و استدلالهای ما از اشاره به قرار گرفتن دوکشور در یک حوزه فرهنگی تمدنی مشترک و جایگاه و پیشینه زبان فارسی در منطقه و لزوم دسترسی قرقیزها و سایر مردمان منطقه به منابع دست اول تاریخی و… از طریق یادگیری زبان فارسی و… فراتر نمیرود. تنها و تنها شاید معدود افراد انگشت شماری باشند که با وقوف بر این مشکلات زبان فارسی را با اراده و پشتکار خود ادامه دهند و زندگی و عمر خود را برای این کار و این راه صرف کنند. علیرغم همه مسائل و مشکلات و محدودیتهایی که وجود دارد؛ چه از ناحیه ما در بعد حمایت از آموزش زبان فارسی در خارج از کشور در شرایط امروز و چه از ناحیه جوانان قرقیز به خاطر ضعف بنیه مالی و اقتصادی؛ در قرقیزستان زمینه و شرایط برای فعالیت در حوزه زبان فارسی و از قبل ارتباطات علمی دانشگاهی به همین سبک و منوالی که توضیحش رفت؛ فراهم است و بنظر میرسد میتوان با تجدید نظر؛ تدبیر و حمایت بیشتری کارها را در این حوزه سامان داد.
از جمله اینها میتوان فعلاً و عجالتاً و حتیالامکان به جای افزایش کمی واحدهای آموزش زبان فارسی و افزایش تعداد اتاقهای ایران؛ تا گذار از مرحله و شرایط کنونی؛ حفظ وضع موجود برای آبروداری و ارتقای کیفیت را مورد توجه و اهتمام قرار داد. اینکه بدانیم پس از گذشت یک دهه از تاسیس و فعالیت رایزنی فرهنگی و این همه هزینه و سرمایه گذاری در زمینههای مختلف فرهنگی در کجای قله قرار داریم؛ اینکه تاسیس و راه اندازی و حمایت از دورههای زبان فارسی و اتاقهای ایران در دانشگاهها و مدارس؛ چه خروجی داشتهاند و چند نفر ایرانشناس قابل و مترجم خوب از دل این کارها و فعالیتها بیرون آمدهاند؛ نیاز به آسیب شناسی دارد. البته که ما در قرقیزستان وجود و حضور ۱۰۰ یا ۵۰ ایرانشناس و مترجم توانمند را انتظار نداریم ولی آیا نمیتوان به میزان تعداد انگشتان یک دست را نیز انتظار داشت؟ این انتظار کی و چگونه محقق خواهد شد و یا اساساً با این رویکرد و شیوه آموزشی و حمایتی امیدی در افق و چشم انداز آینده برای نیل به این هدف میتوان متصور شد؟
پرویز قاسمی
رایزن فرهنگی در قرقیزستان- بیشکک
فروردین ۹۸