خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: منابعی چون «قلائد النحور فی وقایع الایام و الشهور» اثر مرحوم آیت الله ذبیح الله محلاتی، «معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین» اثر شیخ محمدمهدی حائری مازندرانی، «فیْضُ العَلام فی عَمَل الشُّهور و وَقایعِ الْاَیّام» اثر شیخ عباس قمی، «تقویم شیعه» اثر شیخ عبدالحسین نیشابوری و… روایت کردهاند که عمر سعد با لشگرش روز سوم محرم سال ۶۱ هجری برای قتل سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) به کربلا وارد شو و مقابل آن کاروان آن حضرت لشگرگاه ساخت و خیمه برافراشت. به روایت منابعی چون «الارشاد» اثر شیخ مفید، «نَفَسُ المَهْموم فی مُصیبَةِ سیّدنا الحُسَیْن المَظْلوم» اثر شیخ عباس قمی و «بحار الانوار» تعداد سپاهیان عمر سعد چهار، یا ۶ و یا ۹ هزار نفر بوده است.
یکی دیگر از منابع مهمی که به روایت رخداد کربلا و حوادث پیرامونی آن پرداخته تاریخ طبری است. ترجمه تاریخ طبری به فارسی ۴۲ سال پس از درگذشت او یعنی به سال ۳۵۲ هجری آغاز شد. انشای دیگری از این کتاب به قلم شیوا و فارسی روان ابوعلی محمد بلعمی، وزیر منصور بن نوح سامانی نیز اکنون در دست ماست. در این انشا بلعمی به تصحیح برخی روایتهای طبری نیز پرداخته است. به دلیل همین تصحیح و اضافات بود که کتاب بلعمی بعدها به عنوان یک اثر جداگانه مورد پذیرش قرار گرفت.
از انشای ابوعلی بلعمی نسخ متعددی بر جای مانده است. دکتر محمد سرور مولایی با تصحیح یکی از نسخههای این انشا متعلق به گنجینه نسخ خطی مجموعه آستان قدس رضوی که ۲۲۴ ورق دارد و حوادث میان سالهای ۱۵ تا ۱۳۲ هجری دربر دارد، کتاب «قیام سیدالشهدا حسین بن علی (ع) و خونخواهی مختار؛ به روایت طبری و انشای ابوعلی بلعمی» را به مرحله طبع رساند.
این کتاب برای نخستین بار در سال ۱۳۵۹ توسط انتشارات بنیاد فرهنگ ایران وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی وقت (وزارت علوم فعلی) در ۱۲۴ صفحه و شمارگان سه هزار نسخه منتشر شد. این کتاب بعدها از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بازچاپ شد. محتوای کتاب با خبر بیعت خواستن یزید و مخالفت امام حسین (ع) و عبدالله بن زبیر آغاز شده و با روایت مصاف لشکر مختار ثقفی با مصعب بن زبیر و قتل مختار به پایان میرسد. گفتوگوی امام (ع) و عمر سعد را به روایت از این کتاب در ذیل بخوانید:
«دیگر روز عمر بن سعد خبر حسین از کربلا شنید. روی آنجا نهاد. چون سپاه بدید، حسین برنشست با آن صدوچهل مرد و پیش صف اندر آمدند و صف زدند و بر جای بی ستادند. عمر بن سعد از میان سپاه بیرون آمد و بر حسین سلام کرد و حسین جواب داد. پس گفت: یا حسین، هرچند که بدین کار شما حقترید، مگر خدای عزوجل چنین همی خواهد که این کار شما را نباشد و تو بیش از آن جهد نتوانی کردن و خون ریختن که پدرت کرد علی – رضی الله عنه – و همه زندگانی به تلخی گذاشت و آخر کشته شد و برادرت حسن – رضی الله عنه – چو دانست که این کار شما را نخواهد بود دست بازداشت. اگر تو نیز دست بازداری به بود تا هلاک نشوی.
حسین – رضی الله عنه – گفت: از سه کار یکی با من بکن، یا مرا دست بازدارید تا به مکه شوم و آنجا باشم و خدای عزوجل همی پرستم و اگرنه دست باز دارید تا به گوشهای بنشینم در شهری و خدای عزوجل همی پرستم و با کافران همی جهاد کنم تا شهادت یابم و گرنه بگذارید تا خود به یزید بروم.
عمر نامه کرد به عبیدالله بن زیاد که حسین چنین و چنین همی گوید و اندرین یک هفته روزگار شد. و حسین به لشکرگاه خویش بود و عمر به لشکرگاه خویش. و حسین به هر نماز امامی کردی و عمر با لشکر خود از پس وی نماز کردندی…»