خبرگزاری مهر - گروه هنر: زندهیاد رسول ملاقلیپور با نگاهی جزءمحور با سابقه عکاسی و مستندسازی در دوران دفاع مقدس، طی سالهای فعالیتش در سینما، همواره موضوعاتی را دستمایه خلق آثار خود قرار داد که از چشم بسیاری از فیلمسازان دور مانده بود.
آیین اهدای نخستین «نشان رسول» شهریور ۹۹ همزمان با شانزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم «مقاومت» برگزار میشود، تا نخستین «نشان رسول» به یاد زنده یاد رسول ملاقلیپور به یکی از سینماگران خلاق در حوزههای انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و مقاومت اعطا شود. به همین بهانه به سراغ کارنامه کاری رسول ملاقلیپور رفتیم تا مروری کنیم بر آنچه از وی در سینمای ایران به یادگار ماند و نام او را جاودانه کرد.
ورود به دنیای «تصویر» با عکاسی آماتوری
رسول ملاقلیپور ۱۷ شهریور ماه سال ۱۳۳۴ در اردبیل و در خانوادهای پرجمعیت چشم به جهان گشود. او در روزهای آغازین انقلاب عکاسی را به شکل آماتور آغاز کرد و با شروع جنگ ایران و عراق شروع به ساخت فیلمهای مستند از عملیاتهای مختلف جنگی کرد.
ملاقلیپور در سال ۱۳۶۲ با دوربین ۱۶ میلیمتری نخستین فیلم بلند سینمایی خود را تحت عنوان «نینوا» ساخت. فیلم قصه رزمندهای نوجوان به نام ابوالفضل است که به عنوان آرپیجیزن در گردان خود مشغول خدمت است، او مامور برگرداندن یک مجروح به پشت جبهه میشود و در حالی که آشکارا از این موضوع ناراحت است، کارش را انجام میدهد. در مسیر بازگشت، موتور او خراب شده و ابوالفضل به ناچار پای پیاده به سمت نیروهای خودی حرکت میکند… محمود نوروز، ابوالفضل دهقانیان، محمود ترکالکی، داود رحمتی و حسن کریمی بازیگران این فیلم بودند.
او دو سال بعد از ساخت این فیلم به سراغ «بلمی به سوی ساحل» رفت و آن را در سال ۱۳۶۴ ساخت. داستان این فیلم در اواخر مهر ماه ۱۳۵۹ و هنگامی که خرمشهر در خطر سقوط قرار دارد رخ میدهد. یک گردان از پاسداران به فرماندهی مرتضی برای کمک به رزمندگان این شهر از تهران حرکت میکند و چون جادههای آن حوالی در دست عراقیها است، آنان باید از بندر ماهشهر به وسیله هلیکوپتر خود را به خرمشهر برسانند. اما کوشش وی برای در اختیار گرفتن هلیکوپتر ناکام میماند و مرتضی گردانش را با یک لنج از طریق خلیج فارس به خرمشهر میرساند. خسرو ضیایی، عطاالله سلمانیان، بهزاد بهزادپور، جعفر دهقان، فرید کشن فلاح، اکبر منصورفلاح، سیدسعید سیدزاده، عباس زارع و صابر جهش در این فیلم به ایفای نقش پرداختند.
پس از آغاز جنگ در آخرین روز تابستان سال ۱۳۵۹، سینمای ایران نیز به مانند هر کشور صاحب سینمای درگیر جنگ نسبت به آن واکنش نشان داده و بخش مهمی از تولیدات نه چندان زیاد سالیانه خود را به سینمای دفاع مقدس اختصاص داد. فیلمهایی که هیجان و تعلیق نقش مهمی در شکلگیری آنها داشته و به مانند اسلاف خود وظیفه تهییج افکار عمومی را به عهده داشتند. کاری که سینما در کشورهای درگیر جنگ از زمان جنگ دوم جهانی تا به امروز، موظف به انجامش بوده و سینمای ایران نیز از این قاعده کلی مستثنی نبوده است. اشغال خرمشهر توسط رژیم عراق، متریال مناسب برای ساخت فیلمهایی پیرامون آن را در اختیار فیلمسازان قرار داده و نخستین بار رسول ملاقلی پور در تولید فیلم «بلمی به سوی ساحل» از آن سود جست. این فیلم در سال ۱۳۶۵ روی پرده سینماها رفت و در حالی که هنوز جنگ به اتمام نرسیده بود و مردم از نزدیک با پوست و خون خود این لحظات را پشت سر میگذاشتند از جمله فیلمهای نسبتاً پرفروش و پربیننده سینمای دفاع مقدس شد که تاکنون بارها و بارها روی آنتن شبکههای مختلف تلویزیونی رفته و یکی از مشهورترین فیلمهای سینمای دفاع مقدس برای عموم مخاطبان تلویزیون به حساب میآید.
«پرواز در شب» و روایتی عاشورایی
ملاقلیپور دو تجربه موفق را پشت سر گذاشت و از آن جایی که خودش نیز از اهالی جبهه و جنگ بود، یک سال پس از تولید فیلم «بلمی به سوی ساحل» و اقبالی که در سینماها کسب کرد به سراغ ساخت فیلم «پرواز در شب» رفت که در پنجمین جشنواره فیلم فجر موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم شد. فیلمی که هنوز هم یکی از مهمترین آثار عاشورایی سینمای ایران محسوب میشود.
ملاقلیپور برای ساخت این فیلم این بار به سراغ حوزه هنری و سوره مهر نمیرود، او این بار برای ساخت «پرواز در شب» سراغ مرکز گسترش سینمای تجربی و نیمه حرفهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میرود و بخشی از اثر را نیز خود در مقام تهیهکننده بر عهده میگیرد. در واقع او علاوه بر نگارش فیلمنامه و کارگردانی این بار تهیهکننده اثر نیز هست. فرج الله سلحشور، جعفر دهقان، علی یعقوبزاده، تاجبخش فنائیان، سیدجواد هاشمی، مصطفی لاجوردی، کامران نوروز، اکبر نیکرو و رضا مقیسه بازیگران فیلم هستند و داستان آن درباره یک گردان از نیروهای ایران است که در محاصره ارتش دشمن قرار گرفته و ارتباط آن با قرارگاه مرکزی قطع میشود.
پس از آغاز جنگ در آخرین روز تابستان سال ۱۳۵۹، سینمای ایران نیز به مانند هر کشور صاحب سینمای درگیر جنگ، نسبت به آن واکنش نشان داده و بخش مهمی از تولیدات نه چندان زیاد سالیانه خود را به سینمای دفاع مقدس اختصاص داد. فیلمهایی که هیجان و تعلیق نقش مهمی در شکلگیری آنها داشتند چهار نفر در دو گروه دو نفره از رزمندگان گردان انتخاب میشوند تا برای درخواست کمک خود را به قرارگاه برسانند که از آن میان سه تن شهید شده و تنها یکی (حمید) خود را به قرارگاه میرساند. فرمانده گردان (مهدی نریمان) برای تهیه آب آشامیدنی برای سربازان زخمی خود، خط محاصره دشمن را میشکند اما در بازگشت و در حالی که قمقمههای لبریز از آب را همراه دارد، هدف گلولههای دشمن قرار گرفته و تشنه لب به شهادت میرسد. سرانجام قوای کمکی سر میرسد و پس از مقابله با دشمن بقیه افراد گردان را نجات میدهند.
رسول ملاقلیپور با ساخت این اثر و نمایش فرمانده گردانی به نام مهدی نریمان مهمترین اثر سینمای دفاع مقدس در دهه ۶۰ را تولید کرد وی این بار به سراغ واقعه کربلا و روز عاشورا رفت و مخاطبی را که همچنان خود درگیر جنگ است و شاهد از دست رفتن عزیزان و هموطنان خود است را به لحاظ عاطفی درگیر کرد. وی با نگاهی عمیق به وقایع عاشورا این فیلم را ساخت و بخشهایی از حادثه کربلا را در دل روزهای جنگ روایت کرد که مهمترین اتفاق فیلم همراهی با مضامین عاشورایی است. رسول ملاقلی پور پس از سالها حضور در جبهه به عنوان عکاس و مستندساز، در سومین ساخته سینمایی خود به فیلمنامه توجه بیشتری نشان داده و بیشتر تمرکز خود را در این اثر سینمایی روی شخصیت پردازی بویژه شخصیت مهدی نریمان گذاشته است.
ملاقلیپور سال ۱۳۶۶ فیلمی نساخت و یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۶۷ پس از به پایان رسیدن جنگ میان ایران و عراق و پذیرش قطعنامه پس از گذشت هشت سال، به سراغ ساخت فیلم «افق» رفت. فیلم محصول بنیاد سینمایی فارابی است و در آن بازیگرانی چون جهانبخش سلطانی، سیدجواد هاشمی، حبیب اللهیاری، مهرزاد نوشیروانی، سیدعلی سجادی حسینی و حمید صالحین به ایفای نقش پرداختهاند. گروهی از غواصان بسیج و سپاه پاسداران برای انهدام سکوی الامیه تجهیز میشوند.
رزمنده ای به نام نصرت که سرپرست غواصان بوده، پس از ماموریتی که در آن زخمی شده و دوستش شهید، حال و روز روحی مساعدی ندارد. او به تنهایی به یک ماموریت شناسایی رفته و قصد عکس برداری از اسکله جهت شناسایی را دارد. همرزم او، احمد، که میداند نصرت بیمار است، با او همراه میشود، آنها که توسط نیروهای دشمن دیده شدهاند، به محاصره در میآیند.
در طی سالهایی که ایران در حال دفاع از خود بود و جوانان وطن با رشادت و از خودگذشتگی بی مثال در مقابل دشمن قد علم کردند، اتفاقات و داستانهای بسیاری رخ داد که صرفاً معطوف به جنگ نبودند و همیشه و همواره تازگی دارند. ملاقلیپور که با نگاهی جزءمحور ابتدای ورودش به این عرصه با عکاسی و مستندسازی بود، این نگاه را در خود داشت و از این رو در طی سالهای فعالیتش همواره آثاری را خلق کرد که در آن زمان از چشم بسیاری از فیلمسازان دور مانده بود و همین عامل نیز موجب شد تا آثار ملاقلیپور تبدیل به آثاری در سینمای ایران شوند که سالیان سال میتوان درباره آنها حرف زد و مطلب نوشت.
«افق» ملاقلیپور جزو همان دست فیلمها است که میتوان درباره آن بسیار نوشت. وی حالا به مرز پختگی رسیده است و با زیر و بم سینما نیز آشنایی بیشتری پیدا کرده، بنابراین در مقام کارگردان و نویسنده بر روی ریتم و تمپو اثر تمرکز بیشتری دارد و آثار از یکدستی بیشتری برخوردار هستند. «افق» یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای دفاع مقدس است که پس از پایان جنگ کلید خورده و پس از یک نمایش کاملاً معمولی در هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر و نامزدی در سه رشته (بهترین صداگذاری، فیلمبرداری، جلوههای ویژه)، تیرماه سال بعد روی اکران رفته و مخاطبان زیادی را به سالنهای سینما کشاند. خود ملاقلیپور در گفتگویی عنوان کرد «افق» برای سینمای ما و در عرصه فیلمسازی یک اتفاق بود و حکم صعود به مرحلهای بالاتر را داشت.
حالا ملاقلیپور در سینمای ایران و بخصوص در حوزه سینمای جنگ و دفاع مقدس تبدیل به یک نام شناخته شده، شده است. نام وی با سینمای جنگ گره خورده و انتظارات از او بالاتر رفته است. او در سال ۱۳۶۹ و در پایان دهه ۶۰ به سراغ ساخت «مجنون» رفت و با همراهی مسعود کرامتی و محمدرضا علیقلی این فیلم را تهیه کرد.
«مجنون»، «خسوف» و «پناهنده» سهگانه ملاقلیپور پس از پایان جنگ تحمیلی به حساب میآیند که در آن نگاه فیلمساز به جامعه بیش از هر چیز نگاه رزمندهای است که پس از سالها از جنگ برگشته و ناباورانه به جامعه خود مینگرد. جامعهای که تا حدود زیادی با آرمانهایش فاصله داشته و به همین خاطر هم در هر سه فیلم قهرمانها و ضدقهرمانها، شخصیتهای تک افتادهای بهحساب میآیند او این بار از نهاد و ارگانی بودجه نگرفت و فیلم را به همراهی کرامتی و علیقلی ساخت. خود مسعود کرامتی به همراه رضا خندان، بهزاد بهزادپور، پری امیرحمزه، پرستو گلستانی، پرویز شاهین خو، صدیقه کیانفر، حسن دادشکر، محمود بصیری، کامبیز صمیمی مفخم، احمد رجبی، مجید حمزه، زهره امیری، حمید عبدالملکی، فرهنگ حسینی، فرج مولایی، هاشم گرامی، علی ملاقلی پور، کیانوش گرامی در این فیلم به ایفای نقش پرداختند. ناصر برای تهیه پول که صرف مداوای بیمار قند و بهبود زندگی بی سروسامان خود و دوستش منوچهر کند، به خواسته شخصی به نام صفدری برای بمب گذاری در یکی از مناطق پرازدحام جنوب شهر تهران، تن میدهد، اما در اثر روبرو شدن با مسائلی در محل مورد نظر، از تصمیم خود منصرف شده و بمب را از آنجا دور میکند.
در جستجوی آرمان گمشده در «شهر»
«مجنون»، «خسوف» و «پناهنده» سهگانه این فیلمساز فقید پس از پایان جنگ تحمیلی به حساب میآیند که در آن نگاه فیلمساز به جامعه بیش از هر چیز نگاه رزمندهای است که پس از سالها از جنگ برگشته و ناباورانه به جامعه خود مینگرد. جامعهای که تا حدود زیادی با آرمانهایش فاصله داشته و به همین خاطر هم در هر سه فیلم قهرمانها و ضد قهرمانها، شخصیتهای تک افتادهای به حساب میآیند.
ملاقلیپور در سال ۱۳۷۱ دومین فیلم از سهگانه خود یعنی «خسوف» را به همراهی غلامحسین بلوریان و صادق جلالی تهیه کرد. بهزاد بهزادپور، محمدعلی کشاورز، فریبا کوثری، فریبرز عرب نیا، حمید عبدالملکی، شراره یوسف نیا، سیدعباس موسوی، محمود بصیری، فرج مولایی، حسن کاخی، هوشنگ قوانلو، زهره اویسی، جعفر بزرگی، هوشنگ فردوس، مجید نهاوندیان در این فیلم به ایفای نقش پرداختند و داستان نیز درباره خسرو است که چند قاچاقچی اشیای عتیقه را با وانت خود به گورستان میبرد تا آنها جسد مومیایی شده زنی را از گور بیرون بیاورند. خسرو در مسافرخانهای به سارا برمیخورد که به جسد شباهت دارد. سارا از خسرو میخواهد که او را در یافتن شوهرش کمک کند. شوهر سارا قرار است شب هنگام به مسافرخانه بیاید، اما صاحب مسافرخانه به خاطر نداشتن شناسنامه مانع از ماندن زن در آنجا است. خسرو با سارا به کاروانسرای قاچاقچیها میرود، اما کسی را در آنجا نمییابد.
او در «خسوف» تا حدودی از «مجنون» فاصله گرفته و تلاش کرده از استعاره نیز برای شکل دادن قصه خود بهره بگیرد. ملاقلی پور در این فیلم برای دومین بار عرصه اجتماع را برای روایت داستانش انتخاب میکند. فیلم حکایت دیگری از آدمهای حاشیه نشین و وامانده از جامعه است و فیلمساز با تأکید بر دشواریهایی که انسان را از پا در میآورد و او را از جامعه حذف میکند، فضایی تیره و تار را به تصویر میکشد. ملاقلی پور این فیلم را پاییز سال ۷۱ در تهران و در لوکیشنهای مختلف جلوی دوربین برد و سرانجام آن را به جشنواره فیلم فجر همان سال رساند. با این حال فیلم با بی اعتنایی مطلق داوران مواجه شده و در هیچ رشتهای نامزد سیمرغ نشد و تنها عکاس آن (شاپور پورامین) و خود ملاقلی پور برای ساخت آنونس فیلم، در بخش مواد تبلیغی نامزد سیمرغ شدند.
یک سال بعد ملاقلیپور فیلم «پناهنده» را ساخت. فیلمی که این بار خودش به تنهایی تهیه آن را برعهده دارد و مسعود کرامتی، احمد نجفی، شهره لرستانی، عبدالرضا اکبری، محمد کاسبی، هنگامه مفید، مرضیه برومند، علی اوسیوند، فرج مولایی، فرهاد محبت، رحیم عرب امینی، معصومه ملاقلی پور، علی نجومی، حجت موسی زاده، هادی جلالی، عباس محمدی، حمید آخوندی، علی جلالی، داود رسولیان و محمد آقاجانی در آن به ایفای نقش پرداختهاند. بنفشه و سعید زن و شوهری هستند که ۱۰ سال را در خارج از کشور با فعالیت در گروههای مخالف سپری کردهاند. این دو به رغم مخالفت مافوقشان معروف به زاپاتا با همکاری دوستشان به ایران فرار میکنند. آنها فکر میکنند که زاپاتا بر اثر شلیک چند گلوله توسط سعید کشته شده است. در حالی که او به خاطر پوشیدن جلیقه ضدگلوله از مرگ جسته و پس از گذشت دوست سعید و بنفشه، برای کشتن و یا باز گرداندن آنها به ایران آمده است.
ملاقلیپور پس از ساخت این فیلم در دوازدهمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور یافت اما بسیاری از منتقدان تاب حضور او را در سینمای اجتماعی نیاوردند و با نقدهای بسیاری همراه شد اما این فیلم در سال ۷۳ روی پرده رفت و موفق به جلب نظر تماشاگران شد.
بازگشت به سینمای جنگ، با نگاهی متفاوت
سال ۱۳۷۴ ملاقلیپور بار دیگر به سینمای جنگ بازگشت، اما با نگاهی متفاوت از قبل که با همراهی مرکز گسترش سینمای تجربی و افق فیلم ساخته شد. او این بار به سراغ بیماران یک بیمارستان صحرایی در جبهه رفت که پس از بمباران عراقیها به همراه مددکاران و پزشکان با چند آمبولانس به سمت مریوان حرکت میکنند. اما در میانه راه راننده یک آمبولانس به همراه تنی چند از مجروحان شهید میشوند و تنها یک مددکار زن به نام مریم قندی و یک مجروح جنگی به نام رضا زنده میمانند. مریم، رضا را که قطع نخاع شده به برانکارد میبندد و به راه میافتد. این دو در ابتدای راه چندان سر سازگاری با هم نداشته و جروبحثهای زیادی میانشان به وجود میآید. عاطفه رضوی، علی یعقوب زاده، جمشید اسماعیل خانی، بهروز رضوی، پیمان سنندجی زاده، حبیب الهیاری، نادر مقدس، علی سلیمانی، احمد نوروزی، احمد شهاب، آرش نوذری، وحید زری باف در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند.
رسول ملاقلیپور پس از ساخت «سفر به چزابه» و تقریباً با همان گروه تولید، «نجات یافتگان» را جلوی دوربین برد و به جشنواره فیلم فجر سال هفتاد و چهار رساند. اما فیلم پس از جشنواره توقیف شد.
«نجات یافتگان» هم به مانند «سفر به چزابه» مورد عنایت هیات داوران جشنواره هفدهم قرار نگرفته و از آن دست خالی بیرون آمد. اما فیلم در جشن خانه سینما در هفت رشته نامزد شده و دو تندیس زرین برای بهترین جلوههای ویژه (اکبر محمدی) و بهترین بازیگر نقش اول زن (عاطفه رضوی) را از آن خود کرد. سرانجام نیز تابستان ۱۳۷۸ پس از ۴ سال به شکل محدود اکران شد که طبعاً چندان مورد توجه علاقمندان سینما قرار نگرفت.
ملاقلیپور در همان سال ۷۴ و پیش از شروع نجات یافتگان «سفر به چزابه» را ساخت. در این فیلم نیز مانند فیلم قبلی مسعود کرامتی، فرهاد اصلانی، حبیب دهقان نسب، رضا خندان، پیمان سنندجی زاده، مهدی فقیه، علیرضا جلالی، عزیز هنرآموز، علی سلیمانی، علی فرهادی، حبیب اللهیاری، جواد میرمیران، کیوان محمودنژاد، وحید شیخلر، بابک برزویه به ایفای نقش پرداختند و مرگز گسترش سینمای تجربی و افق فیلم تهیه فیلم را برعهده گرفتند. داستان فیلم درباره وحید کارگردان شناخته شدهای است که زمانی در جبهههای جنگ بوده و حالا در حال فیلمبرداری فیلم جنگی خود است. او به موازات فیلمبرداری فیلمش از دوست قدیمی خود (علی) برای ساخت موسیقی فیلمش دعوت میکند. علی پس از دیدن تکههایی از فیلم شروع به ساخت موسیقی فیلم میکند در حالی که ارتباط درستی با مضمون آن پیدا نکرده است.
وحید که چندان از حاصل کار راضی نیست، از علی میخواهد که فردا همراه او سرصحنه فیلمبرداری برود تا بیشتر با فضای کار آشنا شود. ملاقلی پور هنگام نگارش فیلمنامه «سفر به چزابه» سراغ ادبیات رفته و از جریان سیال ذهن که نویسندگان بزرگ و مشهوری همچون: جیمز جویس، محمود دولت آبادی و …از آن سود جستهاند، برای روایت قصه پیچیده خویش بهره گرفته است. وی برای ورود تماشاگر به فیلم خود، از ترفند فیلم در فیلم بهره گرفته و سکانسهای ابتدایی فیلمش را به شکل دادن این ایده اختصاص داده است.
ملاقلی پور در دهه ۸۰ بار دیگر به قصه گویی جنگ برمیگردد اما از زاویهای دیگر و در زمانی دیگر. او بار دیگر به حواشی و اتفاقات پس از جنگ میپردازد و این بار در «قارچ سمی» جانبازان را دستخوش موضوع فیلم خود میکند رسول ملاقلیپور در سال ۱۳۷۷ یعنی سه سال پس از ساخت «نجات یافتگان» و «سفر به چزابه» و به دلیل شکست هر دو فیلم و عدم استقبال از آنها برای جبران زیانهای مالی به سراغ ساخت فیلم «کمکم کن» رفت، فیلمی ملودرام که آن را با مشارکت سازمان سینمایی سوره ساخت.
احمد نجفی، ماهایا پطروسیان، رامبد جوان، حبیب دهقان نسب، حسین رفیعی، سیامک انصاری، شیوا بلوریان، آرزو افشار، هنگامه خشندیش، آرش نوذری، مهدی میامی، نادیا دلدار گلچین در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند و قصه درباره شولان صاحب یک دامداری است که عرصه زندگی را بر دامپزشکی جوان به نام حبیب تنگ کرده و او وادار به خودکشی میشود.
«کمکم کن» فیلمی نیست که بتوان در کارنامه درخشان ملاقلیپور از آن به نیکی یاد کرد و حتی خود رسول نیز بارها و بارها بدون هیچ ابایی به این نکته اشاره کرده است که این فیلم را ساخت تا بتواند شکست دو فیلم قبلیاش را جبران کند.
ملاقلیپور در همان سال برای جبران فیلمی که ساخته بود، به سراغ «هیوا» رفت. او در قدمی دیگر فیلم «هیوا» را ساخت که شبیه نخی از دوران جنگ تا امروز بود و تفاوتهای میان این دو دوره را با داستانی عاشقانه و متفاوت در سینمای دفاع مقدس بیان کرد. «هیوا» اعتراضهای ملاقلیپور را زیرکانه نسبت به فراموشی ارزشهای جنگ بیان میکند و بار دیگر در مسیر تکامل فیلمهای این کارگردان قدم برمیدارد.
گلچهره سجادیه، آتیلا پسیانی، جمشید هاشم پور، عبدالرضا زهره کرمانی، فرهاد قائمیان، آناهیتا نعمتی، اتابک نادری، علی لک پوریان، علی فرهادی، سامان بهروزیان، علیرضا استادی، مهدی روزبهانی، سیدعلی صالحی و علی هاشمی در آن به ایفای نقش پرداختند و نگین فیلم، بنیاد سینمایی فارابی و مرکز توسعه سینمایی سوره تهیه آن را برعهده گرفتند.
ملاقلیپور در این فیلم بار دیگر به جبهه و جنگ پرداخت اما این بار از بعدی دیگر، او این بار به مسائل پس از جنگ و زنی که به دنبال پیکر همسر مفقودش است پرداخت. در واقع نگاه ملاقلی پور این بار به سمت مسائلی رفت که همچنان بسیاری از خانوادهها در پی جنگ تحمیلی درگیر آن بودند. «هیوا» در جشنواره فیلم فجر رکورددار شد و از ۱۳ نامزدی پنج سیمرغ را از آن خود کرد اما باز هم نتوانست در اکران موفق عمل کند و چندان مورد توجه علاقمندان به سینما قرار نگرفت.
رسول ملاقلیپور در سال ۱۳۷۷ یعنی سه سال پس از ساخت «نجات یافتگان» و «سفر به چزابه» و به دلیل شکست هر دو فیلم و عدم استقبال از آنها برای جبران زیانهای مالی به سراغ ساخت فیلم «کمکم کن» رفت، فیلمی ملودرام که آن را با مشارکت سازمان سینمایی سوره ساخت بنابراین او سال بعد به سراغ «نسل سوخته» رفت و بار دیگر به سینمای اجتماعی بازگشت. سعید پورصمیمی، نیکی کریمی، آتیلا پسیانی، فرهاد قائمیان، حبیب دهقان نسب، عبدالرضا زهره کرمانی، فاطمه نقوی، نگار آذربایجانی، سیامک انصاری، علی لک پوریان، امیرحسین صدیق، علی هاشمی، علیرضا استادی، پوریا آذربایجانی، فرج مولایی، مرتضی زارع در این فیلم به ایفای نقش پرداختند و موسسه وراهنر تهیه آن را برعهده گرفت. فیلمی اپیزودیک که سه داستان از سه نسل مختلف را به خود اختصاص داده است. او فیلمش را پیش از آغاز جشنواره فیلم فجر به اکران عمومی درآورد و با فروشی متوسط مواجه شد.
فضای تلخ فیلم را میتوان یکی از مهمترین دلایل استقبال نه چندان گرم تماشاگران به حساب آورد. اما «نسل سوخته» در چهارمین دوره جشن خانه سینما شرکت کرد و در پنج رشته از جمله بهترین فیلمبرداری و بهترین بازیگر زن (نیکی کریمی) نامزد تندیس زرین شد که تنها تندیس بهترین فیلمبرداری را از آن خود کرد.
ملاقلی پور در دهه ۸۰ بار دیگر به قصه گویی جنگ برمیگردد اما از زاویهای دیگر و در زمانی دیگر. او بار دیگر به حواشی و اتفاقات پس از جنگ میپردازد و این بار در «قارچ سمی» جانبازان را دستخوش موضوع فیلم خود میکند.
جمشید هاشم پور، میترا حجار، فرهاد قائمیان، رویا تیموریان، انوشیروان ارجمند، امیر جعفری، آتنه فقیه نصیری، عبدالرضا زهره کرمانی، افسون فرهت، علی سلیمانی، رضا شادمان، مرتضی زارع، آرش نوذری، علی ملاقلی پور، فرهاد خان محمدی، آیدا تبیانیان، سیمون سیمونیان، فرامرز روشنایی در این فیلم بازی میکنند و موسسه فرهنگی هنری سناءدل به همراه ملاقلیپور تهیه فیلم را برعهده میگیرند.
شروع فیلم در «قارچ سمی» فضای سورئالیستی دارد، اما داستان فیلم پس از بیمارستان کمکم شکلی روایی و واقعی به خود میگیرد و از فضای سورئالیستی دیگر خبری نیست. فیلم با وجود آنکه مورد توجه هیات داوران قرار گرفته و سه سیمرغ بهترین تدوین، موسیقی متن و طراحی صحنه و لباس را از آن خود کرد، چندان مورد توجه منتقدان قرار نگرفت. بخش مهمی از آنها روی ساختار دو پاره فیلم دست گذاشته و بخشی دیگر از تنش بیش از اندازه حاکم بر فیلم سخن گفته و قارچ سمی را نادیده گرفتند.
رسول ملاقلیپور که حالا میان فیلمسازی اجتماعی و فیلمسازی جنگ و دفاع مقدس در حال رفت و برگشت است، سال بعد به سراغ فیلم «مزرعه پدری» رفت. حبیب الله کاسه ساز تهیهکنندگی فیلم را برعهده گرفت و مهدی احمدی، جمشید هاشم پور، قاسم زارع، آتنه فقیه نصیری، قربان نجفی، حسن عباسی، محمد عفراوی، علی اسکندری، سیروس همتی، نادیا امیری، فرزین محدث، فاطمه امیری، صادق حدادی، شهاب تیموریان، هادی حجازی فر، بابک حمیدیان، یاشار گرامی، امین زمانی فرد، علی فرهادی، هدی حیدری، رامتین خداپناهی در آن به ایفای نقش پرداختند. محمود شوکتیان برای جلسه نقد و بررسی آخرین کتابش به نام «مزرعه پدری» به اهواز دعوت شده تا در یک همایش ادبی درباره ادبیات جنگ سخنرانی کند. او در زمان جنگ همسر و دو فرزندش را بر اثر بمباران دشمن از دست داده، اما در خیال خود آنها را زنده میپندارد و در این سفر نیز در ذهن خود با آنها همراه است. مزرعه پدری را میتوان یکی از متفاوتترین فیلمهای دفاع مقدس به حساب آورد.
رسول ملاقلیپور پس از «میم مثل مادر» ر صدد ساخت فیلم «عصر روز دهم» بر میآید، او برای ساخت این فیلم به کربلا سفر میکند تا لوکیشنها را بازدید کند در همین حین از فرصت استفاده کرده و مستند «۶ گوشه عرش» را جلوی دوربین میبرد که درباره ساخت ضریح امام حسین (ع) توسط هنرمندان برجسته اصفهانی است نکته مهم درباره این فیلم به سال تولید آن و همزمانی اش با ساخت «دوئل» ساخته احمدرضا درویش بازمی گردد که به لحاظ فیلمنامه، شخصیت پردازی و شیوه روایت کاملاً متفاوت از «مزرعه پدری» به نظر میرسد.
«میم مثل مادر» آخرین ساخته رسول ملاقلیپور است که در سال ۱۳۸۵ ساخته شد. فیلمساز بار دیگر در فضای میان اجتماع و جنگ با خود درگیر است. اما بعد اجتماعی آن شاید برای مخاطبان پررنگتر به چشم آید. گلشیفته فراهانی، حسین یاری، علی شادمان، شراره دولت آبادی، سحر دولتشاهی، امیرحسین صدیق، رامین راستاد، مریم کاتوزی، بهروز قادری، حنانه شهشهانی، نیلوفر اسفندیاری و جمشید هاشمپور در آن بازی کردند و منوچهر محمدی تهیه آن را برعهده گرفت. برعکس تمامی آثار قبلی ملاقلیپور که قهرمان فیلمهایش همواره مردان بودند، این بار یک زن قهرمان فیلم اوست. این فیلم ترکیبی از درام، عاطفه، حماسه و ستایش شخصیت مادر است.
قصه درباره سپیده است که در زمان جنگ پرستار بوده و پس از جنگ زمانی که باردار میشود متوجه میشود که فرزندش به دلیل استنشاق گازهای سمی دچار نارسایی تنفسی و معلولیت است، همین عامل نیز موجب اختلاف میان او و همسرش میشود. رسول ملاقلی پور «میم مثل مادر» را اواخر سال ۱۳۸۵ کلید زد و پس از آماده شدن آن را در جشنواره بینالمللی فیلم رشد سال بعد شرکت داد که ماحصل آن کسب دو جایزه بهترین بازیگر زن و بهترین بازیگر کودک و نوجوان بود. در عین حال این فیلم در دهمین دوره جشن خانه سینما هم شرکت کرده و در هفت رشته نامزد جایزه شد که به هیچیک دست پیدا نکرد. ملاقلی پور فیلم را پیش از جشنواره فیلم فجر در آبان ماه اکران کرد و مورد توجه بخش زیادی از تماشاگران سینمای ایران قرار گرفت.
رسول ملاقلیپور پس از این فیلم در صدد ساخت فیلم «عصر روز دهم» بر میآید، او برای ساخت این فیلم به کربلا سفر میکند تا لوکیشنها را بازدید کند در همین حین از فرصت استفاده کرده و مستند «۶ گوشه عرش» را جلوی دوربین میبرد که درباره ساخت ضریح امام حسین (ع) توسط هنرمندان برجسته اصفهانی است.
در نهایت ملاقلی پور در حالی که در شمال کشور به همراه رسول احدی مشغول نگارش فیلمنامه فیلم خود بود، ۱۶ اسفندماه سال ۱۳۸۵ بر اثر سکته قلبی جان به جان آفرین تسلیم کرد تا یادش با آثارش برای همیشه در اذهان باقی بماند.