خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: محمد جواد گودینی
ابوبکر عبد الله بن زبیر بن عوام بن خویلد بن أسد، از چهرههای برجسته و تأثیرگذار قریش در قرن نخست هجری بود و در بسیاری از تحولات سیاسی سده اول، حضور پررنگی داشت و نقش قابل ملاحظهای ایفا کرد. وی از لحاظ خویشاوندی نیز از جایگاهی برجسته برخوردار بود؛ چرا که پدرش زبیر بن عوام صحابی معروف رسول خدا (ص) بود و مادرش أسماء دخت ابیبکر خلیفه اول که به أسماء ذات النطاقین شهرت داشت. (۱)
عبدالله که صحابی فرزند صحابی بوده است، در نبرد جمل نقش بسزایی ایفا کرد و در کنار پدرش زبیر و طلحه و خالهاش عایشه همسر پیامبر (ص)، حضوری چشمگیر داشت و بویژه در تشویق خالهاش به پیکار، نقش آفرین بوده و در این نبرد، با امیرمومنان علی بن أبیطالب (ع) و یاران امام (ع)، به پیکار برخاست. پس از آنکه امیرمومنان (ع) توانست آتش نبرد جمل را خاموش کند، عبدالله بن زبیر را که از سرآمدان جنگ جمل علیه امام علی بن أبی طالب (ع) بود، به عنوان اسیر جنگی نزد امام (ع) آوردند. حضرت سید الأوصیاء علی بن أبی طالب (ع) با گذشت، مهربانی، شفقت و حُسن خلق بسیار بالایی که از آن برخوردار بود، عبدالله بن زبیر را مورد عفو و بخشش قرار داد و به او فرمود: برو، دیگر تو را نبینم. (۲)
عبدالله به دلیل انتساب خویشاوندی به زبیر بن عوام، عایشه و ابوبکر خلیفه اول، از چهرههای مورد توجه جهان اسلام بود و همواره تحرکات، اهداف و کردارش برای گروهی از مردم الهام بخش و قابل توجه بوده است. وی در روزگار خلافت معاویه نیز هوای خلافت در سر داشت و پس از وفات معاویه در سال ۶۰ هجری، عبدالله بن زبیر یکی از چند نفری بود که از بیعت با یزید بن معاویه سرباز زد و حکومت یزید را گردن ننهاد. یزید نیز که از جایگاه ابن زبیر و خطرات احتمالی وی و بویژه ریاست طلبیاش آگاهی داشت، در نامهای به فرماندار مدینه یعنی ولید بن عتبة، چنین نوشت:
«از حسین (ع)، عبدالله بن عمر و فرزند زبیر [عبدالله] بیعت بگیر؛ در این فرمان هیچ گونه رخصت [کوتاهی] پذیرفته نیست تا زمانی که بیعت نمایند. با درود.» (۳)
امیر مدینه، امام حسین بن علی (ع) و عبدالله بن زبیر را به دار الاماره فراخواند و عبدالله بن زبیر که پس از گفتوگو با امام حسین (ع)، هدف امیر مدینه از این دعوت نابهنگام را حدس زده بود، از دیدار با امیر مدینه امتناع ورزید و عذری آورده و همان شب از مدینه گریخت و روانه مکه شد و در آنجا منتظر فرصتی برای قیام علیه امویان بود.
پس از آنکه سالار شهیدان (ع) قیام آسمانی خویش در رویارویی با ستمگری خاندان اموی را شروع کرد، از مدینه راهی مکه شد. عبدالله بن زبیر، تا زمانی که امام حسین بن علی (ع) در مکه بود، سخنی از قیام علیه بنی امیه نمیگفت؛ چرا که میدانست با وجود حضرت حسین (ع) در مکه، کسی به او توجهی نکرده و قیامش محکوم به شکست خواهد بود و مردم گرد او حلقه نخواهند زد.
پس از آنکه کوفیان در نامههای بی شمار امام حسین بن علی (ع) را به عراق دعوت کرده و امام (ع) از مکه به سمت عراق حرکت کرد، عبدالله بن زبیر فرصت را برای خیزش و شروع حرکتی در رویارویی با امویان مناسب یافت و قیام خود را علیه دستگاه بنی امیه رسماً آغاز و یزید بن معاویه را مردی فاسق و بی توجه به دین معرفی کرد که شایستگی برای خلافت ندارد. (۴)
قیام امام حسین بن علی (ع)، به شهادت آن حضرت (ع) و اسارت همراهان امام (ع) در محرم سال ۶۱ هجری انجامید و رسوایی بسیاری برای خاندان اموی و یزیدیان به وجود آورد و موجی از نفرت نسبت به امویان در جهان اسلام پدیدار شد. در این شرایط، ابنزبیر نیز کوشید از فضای به وجود آمده بهره جسته و از عواطف مردمی که نفرت از بنی امیه وجودشان را پرکرده بود، به نفع قیام خویش بهره برداری کند.
عبدالله بن زبیر که بستر را برای خلافت خویش فراهم دید، بر مناطق بسیاری از جهان اسلام بویژه حجاز و بخشی از عراق مسلط شد و برای مشروعیت خلافتش، کوشید از علویان بیعت گرفته و آنان را به پذیرش خلافت خویش قانع سازد؛ اما موفقیتی در این راه کسب نکرد. عبدالله علویان را به قتل تهدید کرد و محمد حنفیه (از فرزندان امام علی (ع) که در آن هنگام، از بزرگان بنی هاشم و چهرههای مطرح علوی به شمار میرفت) را به همراه گروهی از علویان دستگیر و محبوس ساخت. محمد حنفیه نیز از مختار بن أبی عبید ثقفی درخواست کمک کرد و مختار ثقفی، او را به همراه دیگر علویان از فشارهای سیاسی عبدالله بن زبیر نجات بخشید. (۵)
به هر روی جریان زبیری توانسته بود بر مناطق وسیعی از جهان اسلام سیطره یافته و از این رو، نبرد با شامیان که از بنی امیه جانبداری میکردند، گریزناپذیر بود. یزید بن معاویه که از جانب ابنزبیر احساس خطر میکرد، یکی از سرسپردگانش به نام مسلم بن عقبه را فراخواند و به او مأموریت داد ابتدا به سمت مدینه رفته و قیام مردم مدینه علیه یزید را سرکوب کند؛ آنگاه از مدینه راهی مکه شده و فتنه عبدالله بن زبیر را خاموش کند و مردم حجاز را به فرمانبرداری امویان بازگرداند.
مسلم این مأموریت را پذیرفت و پس از سرکوب قیام مردم مدینه و ستمگری بسیار در شهر پیامبر (ص) که به واقعه حرّة شهرت دارد و نمادی از ستمگری افسارگسیخته امویان محسوب شده و نقطهای سیاه در کارنامه یزیدیان است (۶) روانه مکه میشود تا جریان زبیری را برای همیشه درهم کوبیده و از میان ببرد. اما در راه مکه، مسلم بن عقبه که جنایات بسیاری در حق مردم مدینه روا داشته بود، به هلاکت رسید و حُصَین بن نُمَیر فرماندهی لشکر یزید بن معاویه را عهده دار شد.
لشکر شام به سرکردگی حصین به اطراف مکه رسیدند و مردم این شهر مقدس را که از قیام عبدالله بن زبیر حمایت میکردند، تحت محاصره شدید قرار دادند. شامیان گستاخی را به نهایت رسانده و بر فراز کوه ابوقبیس (اطراف مکه) منجنیق قرار دادند و کعبه معظمه را سنگ باران کردند.
در اثنای نبرد شامیان با عبدالله بن زبیر و مقاومت مردم مکه، خبر مرگ یزید بن معاویه به آل زبیر رسید. پس از مرگ یزید، سپاهیان شام که از جریان مرگ خلیفه شأن اطلاع نداشتند، به فرماندهی حصین بن نمیر تا حدود چهل روز با زبیریان مبارزه میکردند و به جنگ خویش ادامه دادند. پس از گذشت چهل روز، خبر وفات یزید به عبد الله بن زبیر رسید و او نیز خطاب به شامیان که در حال مبارزه با او بودند، بانگ زد و گفت:
طغیانگرتان [یزید بن معاویه] به هلاکت رسیده است!
شامیان سخنان عبدالله را باور نکردند و گمان بردند او میخواهد روحیه شامیان را تضعیف کند. اما ثابت بن قیس نخعی از شام نزد حصین بن نمیر آمد و خبر مرگ یزید بن معاویه خلیفه ستمگر اموی را تأیید کرد و این خبر در میان ارتش شام پخش شد. حصین بن نمیر نیز که با شرایطی جدید مواجه شد، درخواست کرد تا با عبدالله بن زبیر دیدار و گفتوگو کند. حصین در دیدارش با ابن زبیر خطاب به وی گفت: اگر این مرد [یزید بن معاویه] وفات کرده باشد، تو از همگان سزاوارتری. بیا با تو بیعت کنیم و سپس همراه من به شام بیا. سپاهیانی که همراه من هستند، از بزرگان شام به شمار میروند.
اما عبدالله بن زبیر که به شامیان اطمینان نداشت، این پیشنهاد را نپذیرفت. شامیان نیز به سرزمین خویش بازگشتند. (۷)
پس از مرگ یزید بن معاویه، فرزندش معاویه ثانی به خلافت رسید. وی از کردار پدرش به شدت اظهار بیزاری و در ادامه نیز از خلافت کناره گیری کرد. در این شرایط، اوضاع برای مدتی کوتاه به نفع خاندان زبیری پیش میرفت و بیشتر مناطق جهان اسلام با عبدالله بن زبیر بیعت کرده و به نام او خطبه میخواندند و او را به خلافت پذیرفته بودند؛ حتی در منطقه شام نیز بخش بسیاری در بیعت آل زبیر بودند (به استثنای مردم اردن). با افزایش دامنه نفوذ خلافت زبیری، عبدالله بن زبیر، بنی امیه از جمله مروان بن حکم و فرزندش عبدالملک را از منطقه حجاز بیرون کرد و آنان رهسپار شام شدند.
اوضاع شام در آن هنگام آشفته بود و بسیاری در بیعت زبیریان بودند؛ اما اوضاع با روی کار آمدن مروان بن حکم و دستیابی او به خلافت و در ادامه، بیعت بزرگان اموی با وی، به نفع امویان تغییر کرد و او توانست حکومت را در شام قبضه کرده و به تدریج بر اوضاع حکومتی مسلط شود. با افزایش سلطه بنی امیه، حکومت زبیری نیز رو به ضعف گرایید. (۸)
مروان بن حکم اگر چه توانست قیام توابین را در هم شکسته و این قیام را که به خونخواهی امام حسین بن علی (ع) به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی در حال انجام و پیشروی به سوی شام بود، سرکوب کند، اما در تسلط یافتن بر منطقه حجاز و به زانو درآوردن عبدالله بن زبیر، توفیقی نیافت.
پس از قیام توابین، مختار بن أبی عبید ثقفی نیز قیامی را با گرایش شیعی و انگیزه خون خواهی امام حسین (ع) در سرزمین عراق ترتیب داد و به موفقیتهای چشمگیری نیز دست یافت؛ از این رو ابن زبیر از جانب مختار احساس خطر کرد و برادرش مصعب بن زبیر را به سال ۶۷ هجری به فرمانداری بصره برگزید و در همین سال با افزایش دامنه نفوذ مصعب بن زبیر در سرزمین عراق، عرصه بر مختار ثقفی تنگ شد. در ادامه، مختار با کوتاهی و در مواردی خیانت یارانش مواجه شد و توسط زبیریان به فرماندهی مصعب به شهادت رسید. با شهادت مختار، حکومت زبیریان در عراق استقرار یافت و عبدالله بن زبیر توانست یکی از سرسختترین مخالفان خویش را از سر راه بردارد و بر سرزمین استراتژیک عراق سیطره یابد. (۹)
اگر چه زبیریان توانستند موفقیتی نسبی بدست آورند، اما این موفقیت تداوم نداشت. پس از دوران خلافت کوتاه مروان بن حکم، پسر زیرک و خردمندش عبدالملک به خلافت رسید و با تدبیرهای نظامی مناسب، توانست زبیریان را مرحله به مرحله تضعیف کرده و آنان را به زانو درآورد.
هنگامی که عبدالملک به قدرت رسید، بخش بیشتر جهان اسلام در اختیار ابن زبیر بود؛ وی با فراست در جریان رویارویی زبیریان و مختار دخالتی نکرد و منتظر فرجام نبرد زبیریان و مختار ماند. پس از شکست مختار، عبدالملک وارد عمل شد و توانست مصعب بن زبیر را که در سرزمین عراق قدرت یافته و با حُکم برادرش عبدالله، فرماندار عراق شده بود، شکست دهد. مصعب در سال ۷۱ هجری از عبدالملک بن مروان شکست سختی خورد و بدین ترتیب دوران حکومت زبیریان بر سرزمین دجله و فرات پایان یافت و مصعب نیز به قتل رسید. (۱۰)
پس از قتل مصعب و گسترش نفوذ بنی امیه بر عراق، اکنون نوبت به سرزمین حجاز رسیده و عرصه بر عبدالله بن زبیر تنگ شد. در این زمان عبدالملک بن مروان، فرمانده شجاع و جنایتکارش یعنی حجاج بن یوسف ثقفی را برای نبرد با عبدالله بن زبیر به مکه فرستاد.
حجاج که وفاداری شگفت انگیزی به عبدالملک داشت و در بی رحمی و کشتار کم نظیر بود و البته از نبوغ نظامی و جنگ آوری بالایی برخوردار بوده است، عبدالله بن زبیر را در مکه تحت محاصرهای شدید قرار داد. به دستور حجاج بن یوسف، بر کوه ابوقُبَیس (از کوههای اطراف مکه) منجنیق قرار دادند و حجاج بن یوسف، مکه را با سنگ مورد هدف قرار داد و زبیریان در شرایط ناگواری قرار گرفتند.
عبدالله بن زبیر نیز که مردی جنگ آور به شمار میرفت و در طول زندگیاش نبردهای بسیاری را تجربه کرده بود، در برابر ارتش بی شمار اموی مقاومت میکرد و تسلیم آنان نمیشد.
سرانجام عبدالله بن زبیر در نبرد با ارتش امویان به قتل رسید. بدین ترتیب حجاج بن یوسف ثقفی فرمانده کارآزموده اموی توانست عبدالله بن زبیر را که مدعی خلافت شده بود و رقیب سرسختی برای بنی امیه به شمار میرفت، با تدبیر جنگی نابود کرده و از سر راه بردارد و خلافت برای عبدالملک بن مروان و دیگر خلفای اموی، تثبیت شود. (۱۱)
نقل است هنگامی که بسیاری از یاران عبدالله بن زبیر وی را در مکه تنها گذاشتند، وی دست از نبرد نکشید و به تنهایی ایستادگی و به امویان حمله میکرد.
در این هنگام، مقداری از دیوارهای مسجد تخریب شد و سنگهای آن [که بر اثر هجوم بنی امیه به مسجد الحرام آسیب دیده بود] به سر عبدالله بن زبیر اصابت کرد. عبدالله بن زبیر که به شدت مجروح شده بود، این اشعار را زمزمه میکرد:
أسماءُ إن قُتِلتُ فَلا تَبکِینِی
لَم یَبقَ إلا حَسَبِی وَ دِینِی
وَ صَارمٌ لانَت بِهِ یَمِینِی (۱۲)
ترجمه: «ای اسماء [مادر عبدالله بن زبیر] اگر من به قتل رسیدم، برای من گریه مکن.
تنها چیزی که برای من باقی مانده، حسب [شرافت خانوادگی] و دینم است.
و همین طور، شمشیری که در دست من نرم شده است.»
قیام عبدالله بن زبیر در سال ۷۳ هجری (۶۲۳ میلادی) با قتل عبدالله به فرجام رسید و جریان زبیری که از مهمترین جریانهای سیاسی عصر اموی محسوب میشود، رو به خاموشی رفت.
بدن عبدالله بن زبیر را بر دار کرده و سر را از تنش جدا کردند و برای خلیفه اموی عبدالملک به شام فرستادند. برای آنکه جریان عبدالله بن زبیر عبرت دیگران شود و کسی جرأت نکند در حکومت بنی مروان پرچم مخالفت برافرازد، حجاج بن یوسف دستور داد بدن بی جان عبدالله را بر فراز دار نگاه دارند.
قیام ابن زبیر فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذراند و برای مدتی توجه بسیاری را به خود جلب کرد و بر مناطق گستردهای از جهان اسلام، چیرگی یافت؛ اما در ادامه با تضعیف این جریان به دلیل نبرد با مختار، بنی امیه توانستند از فرصت بهره جسته و قیام زبیریان را در هم شکسته و در پایان نیز عبدالله بن زبیر که حاضر به تسلیم نبود، پس از محاصره به قتل رسید و با کشته شدن وی، حجاج بن یوسف از مردم حجاز برای خلیفه عبدالملک بن مروان بیعت گرفت و مردم نیز به فرمان امویان گردن نهاده و جریان زبیری نیز به فرجام رسید.
پی نوشتها
۱. أسماء دختر ابوبکر و خواهر عایشه، مادرش قتیله بنت عبد العزی بن سعد نام داشت. وی با زبیر بن عوام از اصحاب رسول خدا (ص) ازدواج کرد و حاصل این ازدواج، عبدالله، منذر و عروه بود. أسماء پس از قتل همسرش زبیر در پی غائله جمل، همواره در کنار فرزندش عبدالله بن زبیر بود تا این که فرزندش پس از قیامی نافرجام (چنان که در این نوشتار اشاره شد) در مکه به قتل رسید. أسماء عمری دراز یافت و در حدود ۱۰۰ سالگی با زندگی خداحافظی کرد. (فضائل الصحابة، ص ۱۱۵؛ زوجات الخلفاء الراشدین، ص ۱۳- ۱۱)
۲. شرح نهج البلاغة، ج ۱ ص ۲۳
۳. نفس المهموم، ص ۸۵
۴. حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج ۱ ص ۳۳۲
۵. المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج ۶ ص ۲۳
۶. در جریان واقعه حرّة، یزیدیان بر شهر مدینه چیرگی یافته و به دستور یزید، سه روز جان، مال و نوامیس مردم مدینه برای لشکر نامسعود شام حلال شمرده شده و هزاران نفر در این حمله بی رحمانه به قتل رسیدند. در این رویداد، صدها تن از حافظان قرآن به شهادت رسیده و حرمت مسجد پیامبر (ص) که یادگار دوران حضور رسول گرامی اسلام (ص) در شهر مدینه بود، توسط یزیدیان نادیده انگاشته و مسجد النبی (ص) به مکانی برای اسبان لشکر مسلم بن عقبه تبدیل شد! (ر. ک: أخبار الدول و آثار الأُوَل فی التاریخ ج ۲ ص ۱۳- ۱۲).
۷. المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ص ۲۴- ۲۳
۸. تاریخ الرسل و الملوک، ج ۷ ص ۳۴
۹. المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج ۶ ص ۳۵
۱۰. الکامل فی التاریخ، ج ۴ ص ۳۲۳
۱۱. همان، ص ۳۲۵- ۳۲۲
۱۲. حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، ج ۱ ص ۳۳۳
منابع و مآخذ
ابن أبی الحدید، عز الدین عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، بیروت، دار احیا الکتب العربیة
ابن أثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر ۱۹۶۵
ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، دار الکتب العلمیة ۱۹۹۲
ابو نُعَیم اصفهانی، أحمد بن عبدالله بن أحمد بن اسحاق، حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، مصر، مطبعة السعادة ۱۹۳۳
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، دار القاموس الحدیث
فتحی السید، مجدی، زوجات الخلفاء الراشدین، المکتبة التوفیقیة
قرمانی، أحمد بن یوسف، أخبار الدول و آثار الأُوَل فی التاریخ، بیروت، انتشارات عالم
قمی، شیخ عباس، نفس المهموم فی مصیبة سیدنا الحسین المظلوم (ع)، قم، انتشارات دلیل ما ۱۳۸۹
نسائی، أحمد بن شعیب، فضائل الصحابة، دار الثقافة ۱۹۸۴