به گزارش خبرنگار مهر، کتاب رنج عرفانی و شور اجتماعی؛ کارکردهای یاد واقعه عاشورا در جهان امروز نوشته حبیب الله بابایی با مقدمه محمد لگنهاوسن به همت انتشارات علمی و فرهنگی در سال ۱۹۹۳ در ۱۳۰ صفحه منتشر شد.
این اثر تلاشی است برای بررسی دیگر کارکردهای عاشورا که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. نویسنده کتاب صورتبندی این مجموعه مقاله را مرهون همراهی بسیاری از اندیشمندان و استادان در غرب و ایران دانسته است. شروع این پروژه در سال ۲۰۰۸ در مؤسسه مطالعات پیشرفته در فرهنگ بوده و مقاله نخست آن (در نوشتار حاضر) ابتدا در دانشگاه تمپل به چاپ رسیده است.
نویسنده در مقدمه خود در کتاب بیان میکند که «بدون شک صورتبندی این نظریه در سنت اسلامی نمونهای از تلاش جمعی و بینالادیانی در موضوعات مشترک الهیاتی مانند مقوله «رنج» است که هر یک از اندیشمندان مسلمان، مسیحی و یهودی در آن مشارکت جسته و به طور غیر مستقیم با یکدیگر به گفتوگو پرداختهاند.»
در ادامه نویسنده کتاب فرایند و چگونگی شکلگیری ایده و نظر خود را توضیح میدهد.
نبود مطالعات نوین در مورد کربلا و فقدان رویکرد جدید به مسئله عاشورا و غفلت از ظرفیتهای فروان آن در مواجهه با نیازهای انسان معاصر، زمینه و بستری بوده تا نویسنده از دو سال فرصت مطالعاتی در مؤسسه مطالعات پیشرفته در فرهنگ (IASC) خود را پیشبرد ایده و نظر در قالب پژوهشی که منجر به این کتاب شده است سود جوید. مهمترین پرسش این پژوهش «امکان انسجام از رهگذر یاد رنج» است. رنج و محنت همیشه با آدمی بوده و گریز از آن امکانپذیر نیست. البته آدمی دچار انواع و اقسام رنجها و مصیبتها در زندگی چندروزه خود در این کره خاکی است. در این میان رنج و محنت متعالی (وجودی) نقش بسزایی در رشد و کمال انسان دارد. نمونه کامل اینگونه از رنج و محنت را در واقعه عاشورا میتوان مشاهده نمود.
وضعیت انسان معاصر در عصر جدید دردها و رنجهای او را دوچندان کرده است. نویسنده کتاب در مقدمه خود پس از بررسی وضعیت نوین معاصر در غرب که آن را وضعیت متکثر نوین میداند به راهکارها و رویکردهای مختلف نسبت به این وضعیت متکثر نوین اشاراتی نموده و به توضیح رویکرد الهیاتی و جایگاه رنجهای متعالی در الهیات معطوف به این وضعیت میپردازد. شکاف و گسست میان «خود و دیگری» امروزه و در عصر جدید، زمینهها و علل جدیدی یافته و این گسست به «من و من» نیز رسوخ کرده است.
وضعیت منکر نوین در ایران و خلأهای الهیاتی در رویکردهای روشنفکری و جایگاه رنج متعالی در ادبیات روشنفکری از دیگر موضوعاتی است که در این مقدمه بدان توجه شده است. وی معتقد است که یادآوری عاشورا در مواجهه با جنبهای متکثر و تفاوتهای حاصل از آن ظرفیتهای فراوانی برای حل رنجهای نوین و همچنین ایجاد زمینه برای گفتگوی بینالادیانی و همزیستی بین پیروان ادایان مختلف را داراست.
فصلهای کتاب بگونهای تنظیمشده و سامان یافتهاند که هرکدام قدمهایی برای تبیین گامبهگام نظریه طرحشده در آن هستند. در ابتدا مقدمات و دلایل و نتایج ایده نویسنده بهاجمال توضیح دادهشده و پس از آن ابعاد نظریه تبیین شده است. پس از آن در فصل سوم دو پرسش موردتوجه قرار داده شده است:
الف) آیا تجربه رنج، مصیبت، شهادت و همین طور یاد آن موجب نفی و تهی شدن از خود نمیشود؟
ب) چگونه میتوان با اثبات خود (در عزت نفس) کرامت دیگران را محفوظ داشت و راه را برای انسجام اجتماعی و یا وحدت با دیگران هموار کرد؟
در انتها و گام نهایی (فصل چهارم) نیز این نظریه در تاریخ اسلام مورد بررسی قرار گرفته است. همانطور که نویسنده اذعان دارد «نوشته حاضر درآمدی است بر کارکرد معنابخشی، هویتبخشی و انسجام بخشی رنجهای وجودی و متعالی، تا از رهگذر تأمل در این رنجها (با تأکید بر نمونه سیدالشهدا در سنت اسلامی)، راه دیگری را در گفتوگوی بینالادیان، همزیستی بینالادیان و احیاناً در نجات مشترک بینالادیان پیشنهاد کند، و ضرورت پاس داشتن و یاد و خاطره این رنجها را برای کنترل یا کاهش رنجهای سکولار امروز یاد آور شود.»
«تحلیل «رنج وجودی» (رنج برای نیل به کمال) و تفکیک آن از «رنج عدمی» (رنج از فقدان و نداشتنها) میتواند افقهای تازهای در موضوع «محنت» و نسبت آن با معنا و معنویت فراروی انسان رنجور معاصر بازگشاید.»
کتاب حاضر، درآمدی بر کارکردهای معنابخشی، هویت بخشی و انسجام بخشی رنجهای وجودی و متعالی است. یکی از مؤلفههای مهم و اثرگذار در میان الهیات دینی را میتوان مصائبی دانست که پیامبران و انسانهای کامل را در راه رساندن پیام الهی و در طریق ارزشهای قدسی تحمّل کردهاند. نمونه کامل این رنج متعالی را در واقعه کربلا میتوان مشاهده کرد. نظریه اصلی مطرح شده در این کتاب اینگونه تعریف شده است: «یاد رنجهای متعالی، که نمونههای برین آن را در تاریخ ادیان به ویژه در تاریخ دین خاتم میتوان مشاهده کرد، میتواند راهی برای زیست توحیدی در عصر متکثّر نوین باشد.»
یاد واقعه و رخداد عاشورا در میان شیعیان و حتی در میان دیگر مسلمان و حتی پیروان دیگر ادیان امری فراموش نشدنی، بزرگ و شگرف است. یاد و ذکر این واقعه ظرفیتهای فراوانی برای توجه به آن و بهرهمند شدن از این چشمه جوشان را دارد. توجه به جنبه سیاسی و انقلابی یکی از جنبههای آن است که نباید این امر مانعی برای بی توجهی به دیگر ابعاد، ازجمله ابعاد عرفانی و اجتماعی یاد و ذکر واقعه عاشورا باشد. ازجمله امور مغفول مانده در خصوص عاشورا و یاد و ذکر آن واقعه، توجه الهیاتی بدان است. چگونگی رابطه مؤمن سوگوار، با خداوند متعال میتواند محملی مهم برای توجه و نظریهپردازی الهیاتی و کلامی باشد. الهیات تعزیت و سوگواری ازجمله انواع الهیات است که جا دارد متالهان و متکلمان بدان توجه نمایند. الیته این امر، یعنی «نظریهپردازی الهیاتی و کلامی در موضوع محنت و مصیبت، {در میان متکلمان و متألهان مسلمان و شیعی} بسیار اندک و گاه ناچیز بوده است.»
حبیب الله بابایی اخیراً در یادداشتی در مورد این اثر نوشته است: کتاب «رنج عرفانی و شور اجتماعی»، روایتی «متعهّدانه» (در تضاد با روایتِ فدیهای) از عاشورا است. شبیهسازیهای صوری بین اسلام و مسیحیت و گاه هم استفاده از واژههای مشترک خلط و خبطهای عمیقی را در الهیات تطبیقی موجب میگردد که لازم است پیوسته آن را توضیح داد و از اینهمانیسازیهای سطحی جلوگیری کرد. یکی از این واژگان مشترک در زبان انگلیسی کلمه redemption (رهایی) است که در غربِ مسیحی هم در مورد آلام عیسی مسیح بکار رفته است، و هم در مورد آلام اهل بیت علیهمالسلام و مصائب امام حسین علیهالسلام (مثلاً در کتاب محمود ایوب با عنوان Redemptive Suffering in Islam: A Study of the Devotional Aspects of Ashura in Twelver Shi'ism) استفاده شده است. واژه دیگری که بستر این التقاط معنایی را میان دو طیف فکری مدرن و سنتی موجب گردیده است، کلمه رنج (suffering) در ادبیات مسیحی و طرح و بحث از آن را در فضای اندیشه اسلامی است که گاه بدفهمیهایی را موجب گردیده است.
کتاب «رنج عرفانی و شور اجتماعی» که از منظر روشنفکری متهم به نگاه فدیهای به عاشورا، و از منظر سنتی متهم به نگرش عرفی و سکولار به عاشورا است در میانۀ نگاه عرفی و نگاه فدیهای قرار گرفته است. این کتاب که طراحی گامهای اولیۀ آن در دانشگاه ویرجینا و پایان آن در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بوده، هرچند سویههای دنیوی و کارکردهای اجتماعی عاشورا در عصر جدید را پی گرفته است، ولی در این جستجو علاوه بر گفتگو و همزیستی بینالادیان بر مبنا و محور «آلام متعالیِ امامِ شهید»، به عنصر «رهایی»، «نجات»، و «ابدیت» ِ مشترک بین الادیان در پرتو ذکر مصائب امام امت (امام به مثابه امت یا امام در مقیاس امت) نیز میپردازد و آن را به لحاظ کلامی و الهیاتی امری محتمل و مؤثر در دورۀ غیبت میداند.
به بیان دیگر، پی گرفتن ابعاد دنیوی، اجتماعی و تمدنیِ عاشورا نه به معنای تقلیل و فروکاستن عاشورا به مسئلههای عصری و معضلات اجتماعی است، بلکه به معنای بسط و توسعه عاشورا از امور عرفانی به ساحات عرفی، و از عرصههای دینی به ساحتهای دنیویِ زمانه است. بسط الهیات عاشورا از دین به دنیا بسیار متفاوت است از فروکاستن عاشورا و ابعاد غیبیِ آن به اموری محسوس، اینجایی، و اکنونی. از این رو لازم است چندین نکته را در بارۀ «نظریۀ رنج عرفانی» در کتاب فوق و آنچه آن را از نگرشهای فدیهای جدا کرده و بلکه آن را در تقابل با رویکردهای فدیهای قرار میدهد، متذکر شد:
۱. نخست اینکه، هم در نگرش متعهدانه و هم در نگرش فدیهای، رنجِ رخداده برای امامی همچون امام حسین علیه السلام یا پیامبری همچون عیسی مسیح علیه السلام (طبق باور مسیحیان)، «رنج برای» (suffering for) یا رنج خودخواسته، رنج معنادار، رنج سازنده، و البته رنجی ثمربخش است، لیکن متعلق «برای» (for) در نگرش فدیهای دفع بلا و بخشش گناه است (نگرش سلبی در جهت دفع گناه)، در حالی که متعلق «برای» در نگرش متعهدانه به عاشورا، هدایت انسان و مصونیت او در برابر گناه در همین دنیا (و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة وحیرة الضلالة) است. اینکه مرحوم قاضی طباطبایی مسیر توسل به سیدالشهداء را در سلوک الی الله حیاتی میداند و «آن حضرت را برای رفع حجاب و موانع طریق نسبت به سالکین راه خدا دارای عنایتی عظیم» معرفی میکند، بر همین معنای ایجابی عاشورا دلالت دارد.
پروفسور محمد لگنهاوسن که مقالهای را با عنوان «Ashura» در مجله ISLAMOCHRISTANA در سال ۲۰۱۰ نوشته است، به همین ایدۀ «رنج برای» در کتاب «رنج عرفانی و شور اجتماعی» اشاره میکند و ابعاد سازنده آن را چنین توضیح میدهد «که اگرچه رنج امام حسین (ع) میتواند تأثیری در دوری مردم از گناه داشته و زندگی اجتماعی را به سمت همبستگی پیش ببرد، ولی همواره در توجه به رنجها و آلام فرد بیگناه، خطر انتقام کور وجود دارد. «نظریه رنج متعالی» این نکته را پاسخ میدهد که گرایش به خشونت در یاد آلام امام مظلوم زمانی از بین میرود که آلام و مصائب امام را به گونهای یاد کنند که این یاد، ما را به ارزشهای آن امامِ شهید کامل رهنمون شود. در این گونه از یادکردن، تمرکز نه بر آن «رنج» بلکه بر آن هدفی است که رنج و درد برای آن شکل گرفته و تحمل گردیده است.» (ص ۲۵). لگنهاوسن این نکته را ادامه داده و میگوید که «گناهان ما با خون شهدا شسته نمیشود، بلکه از رهگذر تأمل بر الگوی زندگی شهید و التزام و تعهد به اخلاق دینی و اصول معنوی شهداست که آدمی راه صلاح میرود و گناهاش از بین میرود.»
۲. در نگرش فدیهای، فرد متعهد، آن امام یا آن پیامبر کشتهشده است و مردم در برابر آن رنج و مصیبت و درد و کشتهشدن تعهدی و مسئولیتی ندارند، در حالی که در نگرش تعهدآورانه از «رنج متعالی»، وجود مسئولیت و تعهد امام، تعهد امت را زائل نمیکند. هر میزان امام تعهد بیشتری پیدا میکند، امت نیز به همان اندازه متعهد میشود. عدم تعادل و توازن بین تعهد امام و تعهد امت موجب شکاف بین امت و امام و جدایی امت از امام و انحراف و گمراهی امت از مسیر امام میگردد.
۳. در نگرش فدیهای نوعی از خودخواهی انسان و شاید خودمرکزی (نوعی از انسانخدایی) نهفته است که درآن انسان (آنهم انسان عرفیزده و دنیوی شده) در مرکز قرار میگیرد و پیامبر و امام، تبدیل به دیگریِ (other) او میشود، دیگریای که باید در خدمت انسانِ دنیویشده قرار بگیرد و مسئولیت خطاهای انسان را برعهده بگیرد و به وقتاش هم باید برای همین انسان عُرفی و گناهان او فدا شود. تحلیل یا توصیفی که رنه ژیراد از فرایند بلاگردانی (scapegoating process) در وضعیت تضاد و تنازع انسانی (جامعه هابزی) مطرح کرده و کشته شدن عیسای بیگناه مظلوم را عامل وفاق و اشتراک و انسجام بین فردهای دشمن توصیف میکند بر همین اساس است؛ ولی در نگرش متعهدانه، پیامبرِ شهید و یا امامِ شهید، نه دیگریِ ما، بلکه خودیِ ما و از ماست و برای رهایی از ویژگیهای نزاع و دشمنی بین انسان و انسان، باید نسبت به آن امام امت «معرفت» پیدا کرد، به او محبت ورزید، و در عشق به او خود را فدا کرد. تأسی به امام و کسب روحیۀ فداکاری از سوی امت، نه به معنای توکیل (وکیل کردن امام و سپردن مسئولیت خود به او) بلکه به معنای توکل (یا همان تعهد و بهدوش کشیدن مسئولیت خود) است که با نگرش فدیهای تفاوتهای بنیادینی دارد.
محمدرضا قائمی نیک، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی در مورد این یادداشت مینویسد: من این تفاوتها را البته در جایی دیگر دنبال کرده بودم و آن تفاوت روایت کرکگور از ماجرای حضرت ابراهیم با روایت حضرت رضا علیه السلام در عیون اخبار الرضا در ذیل آیه و فدینا بذبح عظیم بود.
اما همان طور که اشاره فرمودید در نگاه شیعی بر خلاف نگاه فدیه ای، نوعی معقولیت دیده میشود در حرکت امام؛ اما به نظرم اوج این یادداشت بند سوم است که نگرش فدیه ای را نوعی خودمرکزی دنیوی شده معرفی فرمودید که کاملاً درست است و وبر هم با تعبیر «زهد دنیوی» (زهد معطوف به دنیا با زهد با منطق دنیوی) در بین کالونیست ها بدان اشاره دارد و همین را منشأ سرمایه داری میداند.
اما نکتهای که به نظرم میرسد و در بین غربیها افرادی مثل اریک وگلین بهش اشاره دارند اینه که در تجدد، در وهله اول فرایند دنیوی شدن یا سکولار شدن و عرفی شدن شکل گرفت اما این فقط یک وجه قضیه است که بیشتر هم در ایران شناخته میشود و ماحصلش تفکیک اقتصاد و سیاست و علم و … از دین بود. اما فرایندی که در ادامه و حدوداً از قرن نوزده رایج شد و وگلین در تحلیل کنت و هگل بهش اشاره میکنه، فرایند قدسی سازی (در مقابل دنیوی شدن) همان امر دنیوی یعنی مثلاً علم و سیاست و اقتصاد و… بود.
اگر این را بپذیریم اهمیت این دست یادداشتهای شما در وضعیت فعلی ما بیشتر میشود چون چنین تفکیکهای دقیقی ما را از غلتیدن در آن قدسی سازی های قرن نوزده که یک از جلوههایش، سرمایه داری مدرن است میرهاند.