به گزارش خبرنگار مهر، انتشارات دهکده هوسم کتاب «تاریخ پنج هزار سالهی بدهی» نوشته دیوید گریبر و ترجمه مصطفی آقایی را با شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۶۷۲ صفحه و بهای ۹۸ هزار تومان منتشر کرد.
دیوید گریبر، نویسنده و مردمشناس آنارشیست آمریکایی است که به تازگی یعنی روز دوم سپتامبر ۲۰۲۰ یا ۱۳ شهریور ۱۳۹۹ در بیمارسانی در ونیز درگذشت. خبر درگذشت او در متنی به ترجمه کامران برادران در ایران منتشر شد و علت مرگ او هنوز مشخص نیست. برادران نوشت که گریبر پیش از مرگ در دانشگاه اقتصاد لندن به تدریس اشتغال داشت و آخرین کتاب او با نام «آغاز همهچیز: تاریخی نوین از بشر» که با همکاری «دیوید ونگرو»، باستانشناس بریتانیایی، نوشته شده بناست در پاییز ۲۰۲۱ منتشر شود.
آرزو و هدف گریبر از کار انداختن و از میان بردن صندوق بینالمللی پول (IMF) بود، چرا که به زعم او این صندوق باعث بدهکار شدن کشورهای مختلف و نابودی اقتصاد آنها بود گریبر که از خانوادهای مبارز برخاسته بود، از چهرههای اصلی جنبش اشغال والاستریت که از سپتامبر ۲۰۱۱ در نیویورک آغاز شد، به شمار میرفت. خواسته اشغالکنندگان وال استریت عمدتاً رفع نابرابریهای اقتصادی، مبارزه با فرهنگ اقتصادی سرمایهداری و از بین بردن دسترسی و نفوذ دلالان شرکتی و غولهای پولی در دولت آمریکا بود. پدر گریبر نیز در جنگ داخلی اسپانیا همراه با مبارزان آنارشیست جنگیده بود. مادرش نیز عضو اتحادیه بینالمللی «کارگران بخش تولید لباس» بود که یکی از بزرگترین اتحادیههای کارگری در آمریکا به شمار میرفت. «کارگران بخش تولید لباس» از نخستین اتحادیههایی در این کشور بود که اعضای دائمی و تراز اول آن از میان زنان بودند.
ساختار تاریخ پنج هزار ساله بدهی
«تاریخ پنج هزار سالهی بدهی» مشهورترین کتاب گریبر است که برای نخستین بار به سال ۲۰۱۵ منتشر شد. کتاب ۱۲ فصل دارد به ترتیب با این عناوین: «درباره تجربه سردرگمی اخلاقی»، «افسانه مبادله مستقیم»، «بدهیهای کهن»، «ظلم و رستگاری»، «رسالهای مجمل در باب زمینههای اخلاقی روابط اقتصادی»، «بازی با سکس و مرگ»، «شرافت و تنزل مقام یا درباره بنیانهای تمدن معاصر»، «اعتبار علیه شمش و چرخههای تاریخ»، «عصر محوری ۸۰۰ ق. م – ۶۰۰ م»، «اعصار میانه ۶۰۰ م – ۱۴۵۰ م»، «عصر امپراتوریهای بزرگ سرمایهدار ۱۴۵۰ م – ۱۹۷۱ م» و «آغاز چیزی که هنوز نامشخص است، ۱۹۷۱ تاکنون».
گریبر در این کتاب به بررسی خشونت نهفته در پس روابط اجتماعی مبتنی بر پول پرداخته و خواستار از میان رفتن بدهی دولتی و مصرف کنندگان شده است. به باور گریبر در این کتاب گرایش به سرمایهداری دیرینه است و البته به مسائلی دامن زده که باقی جهان را به نابودی همزمان تهدید میکند. او پرسشی را مطرح میکند که از مهمترین دغدغههای آنارشیستها از پیتر کروپتکین تاکنون است: چگونه به سمت جامعهای پیش برویم که مردم کمتر کار کرده و بیشتر زندگی کنند.
آیا میتوان صندوق بینالمللی پول را تخریب کرد؟
آرزو و هدف گریبر از کار انداختن و از میان بردن صندوق بینالمللی پول (IMF) بود، چرا که به زعم او این صندوق باعث بدهکار شدن کشورهای مختلف و نابودی اقتصاد آنها بود. به باور او صندوق بینالمللی پول اساساً در مقام «شرخر» کل جهان عمل میکند و در جهان تراکنشهای مالی عظیم، معادل کسانی است که با چماق جلوی منزل بدهکاران ظاهر میشوند. او و تنی چند دیگر برای نابودی صندوق بینالمللی پول جنبش عدالت جهانی را بنیان گذاشته و مقابل سیاستهای نئولیبرالی این صندوق و سازمان تجارت جهانی اعتراض کردند.
به باور گریبر صندوق بینالمللی پول اساساً در مقام «شرخر» کل جهان عمل میکند گریبر در کتاب «تاریخ پنج هزار سالهی بدهی» مثال جالبی از بدهکار کردن کشورهای جهان سوم را مطرح میکند. مثال او چنین است که حین بحران نفتی دهه ۱۹۷۰ کشورهای عضو اوپک چنان حجم عظیمی از ثروتهای تازه کسب کردهشان را به بانکهای غربی سرازیر کردند که این بانکها از یافتن راهی برای سرمایهگذاری این پولها بازماندند. بنابراین سیتی بانک و چیس منهتن شروع به فرستادن نماینده به سراسر جهان کردند تا دیکتاتورها و سیاستمداران کشورهای جهان سوم را راضی به گرفتن وام کنند. در آن زمان این کار بانکداری انفجاری خوانده شد.
بانکهای غربی ابتدا بهرههای پایین برای وامهای خود در نظر گرفتند، اما ناگهان به خاطر سیاستهای پولی سختگیرانه ایالات متحده آمریکا، از ابتدای دهه ۱۹۸۰ تا بیست درصد هم بهرههای وام را بالا بردند و این کار در دهههای ۸۰ و ۹۰ به بحران بدهی کشورهای جهان سوم منجر شد. در این وضعیت صندوق بینالمللی پول وارد شد و کشورهای جهان سوم را مجاب کرد که برای دریافت تأمین مالی، ناچارند از کنترل قیمت کالاهای خوراکی اساسی یا حتی سیاست حفاظت از منابع استراتژیک خوراک دست بردارند و حتی از مراقبتهای بهداشتی و آموزشی رایگان دست بردارند.
گریبر بحثی اساسی را مطرح میکند که چگونه برنامههای صندوق بینالمللی پول منجر به فروپاشی اساسیترین برنامههای حمایتی برای کسانی منجر شد که در زمره فقیرترین و آسیبپذیرترین انسانهای روی زمین قرار دارند. این باعث شد تا فقر در کشورهای جهان سوم گسترش یابد و سوءتغذیه و ناامیدی و خشونت فراگیر شده و منابع عمومی این کشورها غارت شود.
فاجعهای که صندوق بینالمللی پول در ماداگاسکار ایجاد کرد؟
گریبر دو سال در ماداگاسکار به تحقیق و پژوهشهای مردمشناختی اشتغال داشت. او در این کتاب نوشت که مدت کوتاهی پیش از رسیدنش به ماداگاسکار مالاریا شایع شده بود. این اپیدمی آن روزها بدخیمی خاصی داشت، زیرا سالها قبل از آن مالاریا در کوهستانهای ماداگاسکار ریشهکن شده بود، اما پس از گذشت دو نسل، اکثر مردم ایمنیشان مقابل این بیماری را از دست داده بودند. مشکل این بود که تداوم برنامه پاکسازی پشهها از طرف حکومت مستلزم منابع پولی بود، زیرا ضرورت داشت با آزمایشهای دورهای بررسی کنند که آیا این پشه در حال زاد و ولد است یا خیر؟ و در صورت کشف افزایش جمعیت پشه، لازم است سازوکارهای سمپاشی دست به کار شوند.
گریبر بحثی اساسی را مطرح میکند که چگونه برنامههای صندوق بینالمللی پول منجر به فروپاشی اساسیترین برنامههای حمایتی برای کسانی منجر شد که در زمره فقیرترین و آسیبپذیرترین انسانهای روی زمین قرار دارند اما به دلیل برنامههای ریاضتی تحمیل شده از طرف صندوق بینالمللی پول، حکومت ماداگاسکار مجبور شد برنامه نظارتی درباره آزمایشها را لغو تعطیل کند. به همین دلیل نیز دهها هزار نفر کشته شدند و این به خاطر وامهای غیر مسئولانهای بود که بانکهای غربی به حکومت ماداگاسکار داده بودند و این حکومت از پرداخت بهرههای کلان این وامها بازمانده بود.
سواستفاده از گزاره اخلاقیِ «بدهی خود را پرداخت کنید»
معمولاً نظام نئولیبرالیسم جهانی برای توجیه اعمال صندوق بینالمللی پول از یک گزاره غیراقتصادی و در واقع یک گزاره اخلاقی استفاده میکند: «بدهکاران باید بدهی خود را بپردازند.» اما مساله مهم این است که این میان معلوم نیست که اصولاً «بدهی» چیست؟ و چگونه باید به بدهی اندیشید؟ به باور گریبر با درس گرفتن از تاریخ میتوانیم متوجه شویم که برای اخلاقی نشان دادن و توجیه کردن روابطی که بر خشونت مبتنی هستند، سیاست بینالمللی صورت بندی تازهای از آن با زبان بدهی، ارائه داده است.
گریبر شرح داده که در این دوره و زمانه تهاجم نظامی جنایتی علیه بشریت قلمداد میشود و مهاجم ناچار به پرداخت غرامت است، اما بدهی کشورهای جهان سوم هنوز هم که هنوز است به کشورهای سرمایهداری ادامه دارد. عجیب این است که تمامی این کشورها پیشتر مورد حمله و اشغال کشورهای اروپایی قرار گرفته بودند. ماداگاسکار نیز سال ۱۸۹۵ مورد حمله و تجاوز فرانسه قرار گرفت و و با این تجاوز حکومت ماداگاسکار منحل و این کشور مستعمره فرانسه شد.
فرانسویها پس از به قول خودشان ایجاد صلح در این کشور مالیات سنگین را به اهالی ماداگاسکار تحمیل کردند تا آنها هزینه تجاوز به خودشان را خودشان بدهند و همچنین هزینههای تأمین توسعههای عمرانی را آنگونه که فرانسویهای میخواستند، تأمین کنند و هیچکس هم از اهالی ماداگاسکار نپرسید که آیا موافق با این توسعههایی که فرانسویها قصد دارند انجام دهند، هستند یا خیر؟ البته این میان اعتراضاتی شد که به شدت توسط نیروهای فرانسوی مورد سرکوبی قرار گرفت و این باعث بدهکار شدن کشور ماداگاسکار بود.
نظام نئولیبرالیسم جهانی با سواستفاده از گزاره اخلاقی «هر کس باید بدهی خود را پرداخت کند» ملتها را همچنان بدهکار نگه میدارد. هرچند که بسیاری از کشورهای فقیر سه یا چهار برابر پولی را که وام گرفتهاند، پس دادهاند، اما معجزه نرخ بهره مرکب باعث شده همچنان بدهکار باشند.
به باور گریبر این کشورها ناچارند که از سیاست اقتصادی بازار آزاد راست کیشانهای تبعیت کنند که در واشنگتن یا زوریخ طراحی شده و شهروندان این کشورها هرگز آنها را نپذیرفتهاند و حکومت آنها نیز مورد تاییدشان نبوده است. اصل این است که «بدهی» اکنون بدل به واژه مقدس فاتحان شده است. این میان اما بدهیهایی که خود آمریکا از دهه ۷۰ به بعد بالا آورد، شرایط بسیار پیچیده شد.
به طور کل کتاب «تاریخ پنج هزار سالهی بدهی» را باید خواند. هم مردم عادی و هم سیاستمداران. این کتاب چشم انداز خوبی برای ترسیم اقتصاد سیاسی میدهد.