به گزارش خبرنگار مهر، «شبح میکونوس» اثر محسن کاظمی، رمانی درباره زندگی کاظم دارابی و روایت و مستندات او از دادگاه میکونوس است که امسال توسط انتشارات سوره مهر در دسترس مخاطبان قرار گرفت. این رمان را شاید بتوان چابک شده کتاب مهم و اثرگذار «نقاشی قهوه خانه» دانست.
مجتبی رحماندوست یادداشتی درباره این کتاب نوشته که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
«انتشار رمان «شبح میکونوس» دیر یا زود باب بحثهای جدیدی در عرصه نظریه ادبیات داستانی را در ایران میگشاید. در ابتدا باید تأکید کنم که این رمان کاملاً رمان، با تمام مشخصات لازم برای رمان بودن است؛ مشخصاتی چون: حجم کتاب، تعداد آدمها (پرسناژ)، حوادث بسیار و طولانی، گرههای متعدد، گفتوگوهای (دیالوگها) فراوان، صحنه، روایت، توصیف، شخصیت اصلی، شخصیتهای فرعی، فلاشبکها، فصلهای مونتاژ موازی، … و مهمتر از همه: جاذبه.
چه اثری را میتوان به عنوان رمان معرفی کرد؟ اثری که جاذبه داشته باشد و بتواند اندیشهای را منتقل کند، یا گزارشی از یک قضیه باشد. رمان «شبح میکونوس» هم دارای اندیشه و هم گزارشی از یک قضیه و واقعه است، که با جاذبه کامل ارائه شدهاند.
تفاوت این رمان با دیگر رمانها در چیست؟ در رمانهای کلاسیکِ منطبق با تعریف رمان غربی (حاصل چهار قرن اخیر اروپا) چهار عنصر: زمان، مکان، حادثه و شخصیت، اقتباس از مستندات هستند، اما عین مستند نیستند. در حالیکه «شبح میکونوس» عین مستند است؛ همه زمانها، مکانها، حوادث و شخصیتها در آن واقعیاند. حال باید پرسید چگونه یک داستان بلند که تمام حوادث، شخصیتها، زمان و مکان آن تخیلی است، میتواند رمان باشد؛ اما داستان بلندی که همه خواص یک رمان را دارد و همه عناصر آن مستند و واقعیاند نمیتواند چنین باشد؟!
اتفاقاً آنچه سبب گرایش من به مطالعه این رمان شد، نوشتهای در ابتدای کتاب بود که اشاره میکرد «شخصیتها، مکانها و اتفاقات در این رمان واقعی است». بنابراین آن را با رغبت تا آخر خواندم و به نویسنده آن تبریک گفتم، که باب ورود به رمانهای جدیدی را در تاریخ معاصر ادبیات کشورمان گشوده است. در دوسه دهه اخیر کتب تاریخ شفاهی زیادی با زمینه انقلاب، دفاع مقدس، قهرمانان انقلابی، جنگی، اجتماعی و غیره به بازار کتاب راه پیدا کرده است؛ اینک زمان آن فرا رسیده است که این کتابها در قالب رمانی مانند «شبح میکونوس» به عرصه نشر راه پیدا کنند. چنانکه این رمان نیز پیشتر در قالب تاریخ شفاهی با عنوان «نقاشی قهوهخانه» منتشر شده بود.
تحقیق کارشناسانه نیاز است تا بتوان دقیق گفت چه تعداد اثر، آمادگی چنین تغییر و تحولی را دارند، اما به گمانم چهارصد پانصد کتاب تاریخ شفاهی دارای چنین استعدادی باشند که در قالب رمان منتشر شوند. من یک گام فراتر مینهم و میگویم همه کتابهای تاریخ شفاهی (حتی پیش از تغییرات محسن کاظمی، در کتاب «نقاشی قهوهخانه» و تبدیل آن به کتاب «شبح میکونوس») همگی رمان هستند، به شرط آنکه با جاذبه خوانده شوند، و به قول معروف وقتی خواننده کتاب را در دست میگیرد، بتواند آن را تا آخر پیشبراند. کتابهای تاریخ شفاهی اگر خواننده را مجذوب خویش کنند رماناند؛ حتی اگر در پایان آنها پیوستهای اسناد، تصاویر، نمایهها و گزارشهایی وجود داشته باشد. چرا که این آثار حداقل گزارشی از یک حادثه، یا معرفی یک شخصیت، یا انتقال اندیشهای، یا… را آن هم با جاذبه و کشش زیاد در خود همراه دارند. بهنظرم تعریف رمان چیزی نیست جز همین!
در خصوص رمان «شبح میکونوس» چند نکته دیگر قابل توجه است:
این رمان قابلیت ترجمه به زبانهای دیگر از جمله زبان آلمانی را دارد، تا آلمانیها و اروپائیهای متمدن بدانند در ماجرای میکونوس چه نقشی را ایفا کردهاند. گرچه روی دیگر سکه هم رعایت حقوق زندانی در زندانهای آلمان است که اطلاع دستاندرکاران امور قضایی ایران از بعضی از آنها مفید است.
در این کتاب بخشهایی وجود دارد که جا داشت در همان نوع تاریخ شفاهی فقط در کتاب «نقاشی قهوهخانه» حفظ میشد و در دگردیسی به شکل رمان حذف میگردیدند (مثل صفحات حدود ۱۵۰).
در بخشهایی از کتاب نام بعضی افراد به میان میآید که ضروری است یا رضایت آنها برای چنین یادکردی جلب شود، یا آنکه حذف و تعدیل شوند (مانند صص ۱۷۸-۱۷۹ در خصوص محمدعلی رامین، و صص ۲۵۵-۲۵۷ درخصوص عدنان عیاد).
جا داشت که در پشت جلد کتاب عکسی از کاظم دارابی درج شود.
بهتر است در پایان کتاب تذکر داده شود که حذف اسناد و پاورقیها به دلیل تولید رمان انجام شده است، و اگر کسی بخواهد به اسناد رجوع کند لازم است به اصل کتاب تاریخ شفاهی «نقاشی قهوهخانه» مراجعه کند.
به محسن کاظمی پیشنهاد میدهم این اقدام شایسته را (که خودش آن را خودزنی تلقی میکند) در دیگر آثار تاریخ شفاهیاش (مانند خاطرات مرضیه حدیدچی، خاطرات احمد احمد، خاطرات عزت شاهی، شبهای بیمهتاب، و …) به کار بندد و رمانهای جدیدی را به ویترین کتابفروشیهای ادبی و هنری عرضه کند».»