خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ مرضیه کیان: «در طول ۳۰ سال خدمتی که داشتم، حتی یک بار هم نشد سر ساعت اداری یعنی ساعت ۲ برگردم خانه!»
سرگرد علی کشوری ۴۸ ساله، بعد از ۳۰ سال خدمت در نیروی انتظامی ۶ ماهی میشود بازنشسته شده و جبران روزهای عملیات و دور بودن از خانواده را تلافی میکند. کشوری با ته لهجه شیرین کرمانشاهی از گذران یک روز کاریاش در ایام خدمت میگوید: «در طول این ۳۰ سال، هر روز ساعت ۶ از خواب بیدار میشدم که دقیق سر ساعت یک ربع به هفت در کلانتری حاضر باشم.
معاون عملیات کلانتری ۱۳۴ شهرک قدس بودم. اولین کاری که به محض ورود انجام میدادم این بود که اتفاقات ۲۴ ساعت گذشته (۷ صبح روز گذشته تا ۷ صبح روز حاضر) را که در حوزه استحفاظی ما اتفاق افتاده رصد کنم؛ این اتفاقات هر موردی را شامل میشد، از رصد کردن فیلم دوربینها گرفته تا بررسی تکتک پروندهها و تماس با شاکیها و خلاصه هر کاری که منجر به کشف و به نتیجه رسیدن یک پرونده شود. باید این چک کردن روند اتفاقات ۲۴ ساعت گذشته نهایتاً تا ساعت ۱۰ صبح تمام میشد. حالا بماند که مابین رصد پروندهها و کارها خیلیها حضوری در کلانتری حضور پیدا میکردند و باید به کارشان رسیدگی میشد.
از بس تعداد پروندهها و کارها زیاد بود که بلا استثنا همیشه وقت کم میآمد. کار من عملیات بود و تمام سرقتها و عملیاتها به ما مربوط میشد؛ پس بعد از ساعت ۱۰ باید سوار موتور میشدم و دنبال عملیاتها میرفتم.»
سرگرد کشوری به همکار قدیمیاش که هنوز در حال خدمت است نگاه میکند و با تأیید سر او مهری بر گفتههایش میزند و به حرفهایش ادامه میدهد: «آنقدر درگیر عملیات میشدیم و وقت کم میآوردیم که مجبور میشدم تلفنی، قاضی را در جریان روند پرونده قرار بدهم و همانطوری از پشت تلفن تصمیم گرفته شده را میشنیدم و عملی میکردم؛ واقعاً زمان برای اینکه حضوری برویم دادگستری و پرونده را تحویل بدهیم نداشتیم. اینطوری پرونده سریعتر هم به جریان میافتاد.»
کشوری حالا که دیگر در حال خدمت نیست راحتتر میتواند صحبت کند. او از یکی از عملیاتها تعریف میکند: «یک روز از طریق همان ارتباط تنگاتنگ و برخطی که با قوه قضائیه داشتیم، بعد از دریافت دستور قضائی، برای پیگیری یکی از پروندههای سرقت با موتور در محل عملیات حاضر شدیم. محل مأموریت خانهای در بریانک بود که باید وارد خانه میشدیم. بعد از وارد شدن به محلی که سارق در آنجا حضور داشت، در همان مکان ۴۰ عدد ضبط خودرو و ۹۰ تا پنل از کمد دیواری اتاق سارق کشف شد.» میخندد و میگوید: «با یکی از همکاران با موتور رفته بودیم، موقع برگشت آنقدر دستمان پر شده بود که اسنپ گرفتم و برگشتم؛ چون آن همه کشفیات را نمیشد با موتور به کلانتری آورد!»
با تاکید ادامه میدهد: «این یک نمونه کوچک از عملیاتها برای یک پرونده بود، لحظه به لحظهای که ما وارد کلانتری میشدیم پر بود از این عملیاتها و اتفاقها… اصلاً فکر نکنید ما حتی ساعت هم آرام و قرار داشتیم. این را کار ما ایجاب کرد، چون در قسمت عملیات بودیم و تمام سرقتها و جرایم به ما مربوط میشد، باید تکتک رسیدگی میکردیم. خیلی از سرقتها را هم که پیگیری میکردیم سر از کردستان در میآوردیم و مأموریت خارج از استان داشتیم. خدا را شکر حدود ۷۰ درصد از پروندهها در طول خدمتم موفق بود و به نتیجه رسید.»
به وعده ناهار و شام رسیدیم! کشوری با تعجب و خنده پاسخ میدهد: «ساعت مشخص برای ما وجود نداشت، وقتی برمیگشتیم میدیدیم ساعت ۳ یا ۴ بعداز ظهر هستش و ما هنوز ناهار نخوردیم!
ساعت کاری اداری تعریف شده برای ما ۷ صبح تا ۲ بعداز ظهر بود، اما من در طول این ۳۰ سال خدمت حتی یک بار هم ساعت ۲ به خانه برنگشتم! زیر ساعت ۱۰ و ۱۱ شب امکان نداشت برگردم خانه. خانواده هم عادت کرده بودند و از من عملیاتیتر و نظامیتر شده بودند. وقتی هم میرسیدم آنقدر خسته بودم که نای بیدار ماندن نداشتم. شام خورده و نخورده، متوجه نمیشدم چه ساعتی خوابم میبرد!»
سرگرد کشوری خیلی کوتاه از روزهای بعد از بازنشستگی میگوید: «با اینکه زندگی بعد از بازنشستگی دنیای متفاوتی از دوران خدمت دارد، اما با گذشت این ۶ ماه هنوز هم طبق عادت، همان ساعت ۶ صبح از خواب بیدار میشوم. اصلاً بیشتر از این نمیتوانم بخوابم!
با اینکه کلی از مسئولیتها و استرسها از من گرفته شده ولی دلم برای همکاران تنگ شده و برای جبران دلتنگیها همچنان با هم در ارتباط هستیم.
استرسی که به آن اشاره کردم جدا از جریان عملیاتها و مسئولیتی که در قبال مردم داشتم، تهدیدهایی که از طرف مجرمین خودم و خانواده ام را هدف قرار میداد را هم شامل میشود! بارها تهدید به مرگ شدیم اما به لطف خدا اتفاقی نیفتاد.»
وقتی صحبت از افراد نظامی میشود، اولین چیزی که به ذهن میرسد افرادی مرتب و منظم با لباسهای تمیز و اتو کشیده و کفشهای واکس زده است. افرادی که بنا به شرایط حساس کاریشان نمیتوانند از کارهای ویژه و عملیاتهای پر از خطراتشان حرفی بزنند و همیشه سختی کارشان پشت لباس اتو کشیدهشان پنهان میماند! اما به قول سرگرد کشوری: «عشق و علاقه به کار و تعهد داشتن به مسئولیتی که در قبال مردم داریم ما را در ادامه دادن شغلمان مصمم میکند.»