به گزارش خبرگزاری مهر، حجتالاسلام عباس محمدحسنی رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش در «برنامه دستخط» با اشاره به اصرار ارتشیها برای حضور بیشتر در جبهه مقاومت از محدودیتهای موجود برای ارتش در اعزام به محور مقاومت سخن گفت و تاکید کرد: محدودیت ارتش، فرمان حضرت آقا و تدبیر ایشان است. حضرت آقا فرموده بودند فعلاً صلاح نمی دانم ارتش بیش از این مقداری که ایفای نقش میکند حضور یابد. نیروهای ارتش اصرار داشتند که میخواهیم بیش از این حضور داشته باشیم که آقا فرموده بودند فعلاً به مصلحت نیست. به فرزندان ارتشی من بگوئید صبوری به خرج بدهند.
متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:
سلام عرض میکنم و خیلی خوش آمدید.
سلام علیکم و رحمه الله. من خیلی خوشحال هستم در محضر شما و بینندگان محترم هستم.
از عقیدتی سیاسی شروع کنیم به خصوص در مستند «در لباس سربازی» که پخش شد که خیلی هم مورد توجه قرار گرفت، برخی از صحبتهای آقا درباره عقیدتی سیاسی و فضای ارتش و لزوم تاسیس عقیدتی سیاسی ایشان صحبت کردند. چه شد که عقیدتی سیاسی تشکیل شد و در این مدت ۴۱ سال فکر میکنید چه مسیری را طی کردید؟
اساساً پیشنهاددهنده اولیه تاسیس سازمان عقیدتی سیاسی خود حضرت آقا بوده است که به محضر حضرت امام (رضوان الله علیه) بردند. در سال ۵۸ آقا در ارتش حضور داشتند احساس کردند از نظر ایمانی و انگیزههای معنوی، یک تشکیلاتی لازم است که ارتش را از نظر مکتبی و ایمانی به روز کند. به همین دلیل به حضرت امام (رضوان الله علیه) پیشنهاد دادند، برای تاسیس یک تشکیلاتی که موضوعات مربوط به دین، ایمان و ارزشهای اسلامی را متصدی شود.
در ۲۴ مهرماه حکم انتصاب جناب حجت الاسلام المسلمین حاج شیخ غلامرضا صفائی به عنوان اولین رئیس عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران از سوی حضرت امام (ره) صادر شد. حاج آقای صفایی هم با قدرت وارد میدان شدند و الحمدالله امروز عقیدتی سیاسی در جایگاهی قرار گرفته که رهبر عظیمالشان انقلاب و فرمانده معظم کل قوا، بارها مراتب خشنودی خود را از کارکرد عقیدتی سیاسی در ارتش اعلام کردند.
حاج آقای محمد حسنی چندمین رئیس عقیدتی-سیاسی ارتش جمهوری اسلامی میشوند؟
بنده پنجمین رئیس هستم.
قبلیها را بفرمائید؟ آقای صفائی الان چه میکنند؟ در قیدحیات هستند؟
بله. الحمدالله ایشان هم در قید حیات هستند و بسیار سرحال هستند. بعد از ایشان، حضرت آیت الله قوچانی این مسئولیت را عهدهدار شدند، بعد از ایشان جناب حجتالاسلام و المسلمین حاج آقای علوی، وزیر محترم اطلاعات امروز، متصدی بودند. بعد از دکتر علوی، حضرت حجت الاسلام حاج آقای آل هاشم بودند که الان امام جمعه تبریز و نماینده حضرت آقا در آذربایجان شرقی هستند. بعد هم بنده بعنوان سرباز حضرت آقا در خدمت ارتش هستم.
روحیه بچههای ارتش و موضع آنها نسبت به عقیدتی سیاسی چطور است؟ برخی میگویند جایی است که مانند گزینشهای سابق است. واقعاً اینچنین است یا پیوندی گرفتهاند؟
ببینید، همان نگاهی که در بیرون مردم به امام جماعت خود در مساجد دارند، دقیقاً همان نگاه را کارکنان ارتش نسبت به روحانیون ما در سازمان عقیدتی سیاسی دارند. این هم از برکات رهنمودهای آسمانی حضرت آقا و حضرت امام (ره) است چون حضرت آقا بیان میکردند باید در ارتش کار آخوندی کنید؛ این روحانی ماندن جزو انتظارات جدی حضرت آقا در سازمان عقیدتی سیاسی است.
یعنی همان ارتباط مردمی، همان ارتباط نزدیک...
بله. صادقانه بیان کنم که احساس ما در ارتش همان امام جماعتی است که در بیرون از ارتش، روحانیون نسبت به مردم دارند. در بیرون ارتباط مردم با روحانیت چطوری است؟ همان ارتباط در ارتش هم وجود دارد.
یعنی درد و دل میکنند، نقد میکنند، حرف میزنند...
اگر به شما عرض کنم که کارکنان ارتش وقتی به ما مراجعه میکند چقدر با ما راحت هستند که رازهای مگوی خود را به ما میگویند و به ما این طور توصیه میکنند که حاج آقا پیش خودتان بماند. در مورد امور کاری هم طبیعی است که علاوه بر رابطه معنوی و دلی بین ما و آنها وجود دارد، روابط کاری و سازمانی هم بین ما وجود دارد.
ارتش قبل از انقلاب و بعد از انقلاب را نمیتوان مقایسه کرد. قطعاً در بدنه ارتش افرادی مثل شهید صیاد شیرازی و امثال ایشان بودند که ریشه مذهبی و اصالت خود را حفظ میکردند ولی شرایط و محیط چیز دیگری بود. فکر میکنید چقدر از این شرایط معنوی که ارتش ما یک بال مهم آن معنویت است، سهم عقیدتی سیاسی است و آیا همه سهم برای شما است یا عوض شدن مدیریت ارتش این مسیر را عوض کرد؟
در ارتش ۳ مولفه باید دست به دست هم بدهد تا این ارتش به توان لازم دفاع از کشور برسد. یکی توان رزمی است که این در ماموریت فرماندهان است که به لطف خداوند در نقطه عالی این کار اتفاق افتاده و در حال ادامه است. یکی هم در ارتباط با توان اطلاعاتی است. ارتشی که اطلاعاتش قوی نباشد ممکن است غافلگیر شود. یک توان هم توان معنوی، توان ایمانی و انگیزههای قوی الهی است.
نه اینکه اگر ما نبودیم این در ارتش نبود، بلکه اگر ما نبودیم شاید فرماندهان وقت نداشتند که به مسائل دینی هم برسند. صمیمانه عرض میکنم که در تمام موفقیتهایی که عقیدتی سیاسی کسب کرده است، فرماندهان پیشتیبانی کردهاند که ما موفق شدیم والا موفق نمیشدیم.
بحث امنیت برای مردم مهم است و این به مردم آرامش میدهد. این امنیت درصد زیادش حاصل تلاش نیروهای مسلح در همه این عرصهها است که شما بیان کردید.
پیشنیاز همه موفقیتها در کشور، امنیت است. حضرت آقا هم در همین مراسم دانشآموختگی اخیر در دانشگاه امام علی (ع) بیان کردند که امنیت نیاز اولیه یک جامعه است. اگر امنیت نباشد، تحصیل نیست، کشاورزی نیست، کارگر و کارفرما به درستی نمیتوانند کار کنند. اگر امنیت نباشد هیچ کسی نمیتواند حتی برای فردای خودش برنامهریزی کند. امنیت از مقولههایی است که هر کسی آن را به مردم هدیه کند مردم او را دوست میدارند. بزرگترین هدیه نیروهای مسلح از جمله ارتش جمهوری اسلامی ایران به مردم، همین امنیت و اقتداری است که میآفرینند و به مردم هدیه میکنند.
البته در کنار این امنیت، شاهد هستیم الان در این ۳-۲ سال یکسری اتفاقاتی رقم خورد و حوادثی برای مردم از جمله زلزله، سیل و این ماجرای کرونا اتفاق افتاد که نیروهای مسلح ما در کنار مسئولین اجرائی کشور قرار گرفتند. در این زمینه فکر میکنید چقدر ارتش و سپاه موفق بوده است؟ در زمینه کرونا کارهای بزرگی انجام شد.
در زمان صلح امدادرسانی، خدمترسانی و دستگیری از مردم، یکی از مهمترین ماموریتهایی است که به ارتش واگذار شده است. به همین دلیل، هنگامی که حوادث طبیعی نظیر سیل، زلزله، طوفان، سقوط هواپیما و … اتفاق میافتد، مانند حادثهای که در دنا اتفاق افتاد، برخی از تکاورهای ما در دمای زیر ۴۰ درجه هم فعالیت میکنند تا بتوانند اجساد را پیدا کنند، کمک کنند یا اگر کسی زنده است نجات دهند. این از جمله ماموریتهایی است که در قانون برای ارتش تعریف شده است. وقتی زمینهاش پیش میآید ارتش نشان میدهد واقعاً چقدر نسبت به این مردم وفادار است.
آن عکسی که در زمان سیل گلستان دیدیم که یک ارتشی دولا شده بود تا یکی از پیرمردها پایش را روی دوش او بگذارد و سوار ماشین ارتش شود، را فراموش نمیکنیم.
بله، ایشان وقتی میبیند مردم در سختی هستند زانو میزند و خودش را پله میکند تا خانوادههایی که گرفتار بودند بتوانند او را پله قرار دهند و سوار وسیله نقلیه شوند. به وجود این افراد افتخار میکنیم و از آنها تشکر میکنیم، حضرت آقا هم از ایشان تشکر کردند. این را با نظامیانی مقایسه کنید که در آمریکا زانو میزنند، اما برای خفه کردن! شما این یکی را به تصویر دیدید یا به این شکل برجسته شد. زمینهاش ایجاد شود هر کدام از نظامیان ما این گونه خودشان را فدای ملت میکنند. حقیقتاً شعار «ارتش فدای ملت» یک شعار حقیقی است.
یادآوری دو سه نکته در اینجا بد نیست. یادآوری نخست درباره زلزله است. من در آنجا حضور داشتم که امیر حیدری فرمانده دلاور نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در سر پل ذهاب، مردم به ایشان عرض ادب و تشکر داشتند و بعد میخواستند مراتب تشکر خودشان را اعلام کنند میگفتند امیر این نیروهای شما با زلزله اینجا بودند. حضرت آقا هم بیان کردند اگر ارتش به موقع به منطقه نرسیده بودند قطعاً تلفات زلزله بیشتر از اینها میبود. معمولاً مردم ما یک چهره ارتش را خوب میشناسند و آن امدادرسانیها و خدماترسانی های مردمی در حوادثی همچون سیل، زلزله، کرونا و امدادرسانیهای بهداشتی و غیره است. این خدمات را چون رسانهای میشود، میشناسند ولی من بیان میکنم که چهره رزمی ارتش همچنان پنهان مانده، چون طبقهبندی شده است.
اگر ارتش ما در چند ساعت پل شناور را در لرستان روی یک رودخانهای عملیاتی میکند و مردم لذت میبرند، رسانهای کردن آن اشکالی ندارد و طبقهبندی و لو رفتن ندارد و مشکلی ایجاد نمیشود. بنابراین مردم ارتش را از نظر خدمت به مردم، بدرستی میشناسند اما از نظر رزمی کامل نمیشناسند و دلیل آن هم به خاطر طبقهبندی بودن امور رزمی ارتش است.
خلاقیتهایی که ارتش از جمله در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بوجود آورده است در حوزه صنایع دفاعی و ارتقاء توان رزمی، شما از آن بی اطلاع هستید. چرا اطلاع ندارید؟ چون نمیتوانیم دعوت کنیم که فیلمبرداری کنید و صحنههایی را عکسبرداری کنید و به مردم اطلاع رسانی کنید و اما از نظر معنوی، ارتش ما ارتش امام حسینی است. بدون حاشیه عرض کنم. جمله زیبایی امیر سرلشگر موسوی عزیز میفرمایند که این حرف ایشان مانند خودشان به دل من نشسته است، ایشان یک نظامی مقتدر و مومن است...
در جایی گفته بودید جدای از فرمانده مقتدر بودن، فرمانده فرهنگی هم هست.
بله. ایشان فرمودند ارتشی که سال هاست پادگانهای آن تبدیل به حسینیه شده، شکستناپذیر است این جمله بسیار بامعناست. اگر به من بود این جمله امیر موسوی را با طلا مینوشتم و بر سر در پادگانها نصب میکردم. ارتش ما ارتش امام حسینی است. روز عاشورا و تاسوعا ببینید در ارتش چه خبر است. اگر امروز کربلایی تکرار شود، دیگر حسینی شهید نمیشود که بخاطر ارتشیهای شهادتطلب ماست.
پر شکوه ترین، پرشورترین نمازهای جماعت در ارتش برگزار میشود. ۲۵ هزار فعال قرآنی در ارتش داریم که از این تعداد ۱۴ هزار نفر حافظ قرآن داریم. قله معنویت ارتش باید در شهادتطلبیاش جستجو شود. یعنی به قول شهید ذوالفقارنسب، یکی از شهدای سرافراز مدافع حرم از ارتش است، به حاج خانمش فرموده بود من مانند تشنه به دنبال آب، دنبال شهادت هستم. بالاخره در این مسیر به آرزویم خواهم رسید.
بالاخره هم به آرزوی خود رسید و حضرت آقا هم بعد از شهادت ایشان متن بسیار متین و ماندگاری را در شان و منزلت شهید ذوالفقارنسب برای خانوادهاش فرستادند. من توفیق داشتم و به جهرم رفتم، میدانید که این شهید اصالتاً جهرمی است. این متنی است که حضرت آقا خطاب به شهید ذوالفقارنسب نوشتند: «بسم الله الرحمن الرحیم، شهید عزیز آقای مجتبی ذوالفقار نسب و هر فداکار مانند آن عزیز، مایه سربلندی کشور و ملت و سرباز حقیقی اسلام و قرآن اند».
در ادامه فرمودند «ارتش جمهوری اسلامی ایران و همه ما، باید به کسانی چون شهید ذوالفقار نسب افتخار کنیم، سلام الله علیه و علی جمیع الشهدا»! این بسیار عجیب است. بنده در یگانهای مختلف ارتش میچرخم. درخواستهایی دارند، گرفتاریهایی دارند و ما تا جایی که در توان داریم سعی میکنیم برطرف کنیم. یکی از درخواستها را فراموش نمیکنم که چقدر حماسهآفرین است، به من میگفتند حاج آقا از شما خواهش میکنیم نزد آقا پارتیبازی کنید تا اجازه دهند در محوز مقاومت بیش از اینکه الان هستیم، حضور داشته باشیم.
در این زمینه ارتش محدودیت داشت.
بله.
میتوانید در محدودیت ارتش صحبت کنید؟
محدودیت ارتش، فرمان حضرت آقا و تدبیر ایشان است. حضرت آقا فرموده بودند فعلاً صلاح نمی دانم ارتش بیش از این مقداری که ایفای نقش میکند حضور یابد. نیروهای ارتش اصرار داشتند که میخواهیم بیش از این حضور داشته باشیم که آقا فرموده بودند فعلاً به مصلحت نیست. به فرزندان ارتشی من بگوئید صبوری به خرج بدهند.
نقش ویژه نیروی هوای ارتش در محور مقاومت و به خصوص سوریه چیست؟
فعلاً زمان گفتن همه حقایق نیست. آن مقداری که گفته شده را بیان میکنم. در محور مقاومت، دو بخش وجود دارد که یک بخش رزمندگی است و یک بخش پشتیبانی رزمندگان است. اگر پشتیبانی در هر جبهه و در ارتش و سپاهی، برای هر رزمنده ای به درستی انجام نشود، آن رزمندگان خط مقدم هر چقدر کاربلد و دلاور و جنگاور باشند به پیروزی نمیرسند چون عقبه مهم است.
از اینجا به بعدش، جملات قریب به مضمون شهید بزرگوار سردار دلها حاج قاسم سلیمانی است که ایشان بعد از پیروزی در جبهه مقاومت و پیچیده شدن نسخه داعش، به نیروی هوایی آمدند برای تجلیل از خلبانهایی که در پشتیبانی از محور مقاومت فداکاری کردند. من این را بیان کنم که به لطف خدا در این مدت مدیدی که این عزیزان پشتیبانی انجام دادند یک بار هم حادثه نداشتند. این نشان میدهد مهارت خلبانان نیروی هوایی ما چقدر بالاست. حاج قاسم سلیمانی (رضوان الله تعالی علیه) فرمودند پشتیبانی بیبدیل و شجاعانه خلبانان نیروی هوایی، معادلات نبرد در محور مقاومت را بهم ریخت، به نفع جبهه خودی و به زیان جبهه غیر خودی! ما بیش از این را مجاز نیستیم که بپردازیم.
اینکه چقدر پرواز داشتید را هم اشاره نمیکنید؟
اجازه بدهید در زمان خودش گفته شود.
از فضای معنوی حاکم بر ارتش، روحیه ایثار و شهادت گفتید. آیا بودهاند افرادی که متناسب با این فضا نبودند، به ارتش آمدهاند و بعد به نوعی خودشان رفتند یا کنار گذاشته شدند؟
به قدری کم است که انگار نیست. کسانی که به ارتش میآیند، انتخاب میکنند. معمولاً این ریزشها در جاهایی ایجاد میشود که قدرت انتخاب برای آن شغل یا آن تکلیف ندارند. کسی ارتشی میشود که عاشق است. علاوه بر این، وقتی او میآید عاشقانه و با دیده باز انتخاب میکند، نهادهای گزینشگر هم هستند. هم حفاظت اطلاعات تحقیقات محلی میکند و هم عقیدتی سیاسی بازرسی دارد.
یعنی یک ورودی کاملاً پاک است.
بله، حقیقتاً اینجوری است بنابراین ریزش در ارتش بسیار ناچیز است تا جایی که میخواهم بیان کنم آنقدر کم است که میتوان گفت، نیست. اما مگر میشود بگوئید اصلاً نیست؟ اکثریت قریب به اتفاق ارتش جمهوری اسلامی ایران با دیده باز می آیند و با دیده بازتر میمانند، تا آخر پای کار میمانند.
در مورد کرونا هم کارهایی که انجام شده را بیان بفرمائید. چقدر این اقدامات موثر بوده؟
تجلیل حضرت آقا از عملکرد ارتش و کادر درمانی ارتش در مقابله با ویروس کرونا حرف آخر را میزند. حضرت آقا فرمودند ارتش در موضوع مقابله با کرونا با همه ظرفیت در وسط میدان است؛ واقعاً اینچنین است. ۱۲ هزار نفر کادر درمانی ارتش در خدمت مردم در مقابله با ویروس منحوس کرونا هستند. هیچ بیمارستانی در ارتش نیست الا اینکه در بحث کرونا آماده به خدمت است و الان در حال خدمترسانی به مردم است. داستان به همین جا ختم نمیشود. بحث کرونا فقط این نیست که کسی کرونا بگیرد و به بیمارستان برود و آنها در بیمارستان کمک کنند. علاوه بر این، بحث ضدعفونی کردن شهرها هم هست. علاوه بر این، کمکرسانی هایی رزمایشهای «کمک مومنانه» هم هست. علاوه بر این حضور کادر درمانی در مناطق محروم هم هست.
یعنی من میخواهم عرض کنم ارتش هم در حوزه بهداشت و درمان در موضوع کرونا وسط میدان بود و هم در بحث کمکهای مردمی و رزمایشهای مومنانه در وسط میدان بوده است و این امر همچنان ادامه دارد.
از کادر درمانی ارتش شهید هم دادهایم؟
بله.
تعداد چقدر است؟
برابر اطلاع ما قریب ۱۴-۱۳ نفر در بحث کرونا کادر درمانی ارتش شهید داده است.
سطح زندگی بچههای ارتش چطور است؟
به نظرم جزو سطوح میانی جامعه محسوب میشوند. خوشبختانه الان تدبیر شده در افزایش حقوقها، قشرهای پائین حقوقها را افزایش دادهاند ولی حقوق قشرهای مسئولین را خیلی ارتقاء نبخشیدند. فاصله بین حقوق اقشار پائین ارتش با مسئولین، خیلی کم شده است.
یک زمانی یک فاصلهای ایجاد شده بود و اذیت میشدند
قبلاً بود ولی الان نیست. در ارتش به موضوع معیشت توجه ویژه ای شده است، به خصوص بعد از انتصاب امیر سرلشگر موسوی، چون ایشان وقتی منصوب شدند فرمودند من طی ۵ سال تمام تلاشم را خواهم کرد که دغدغه معیشت را برطرف کنم. یکی این بود که در حوزه خانهدار کردن کارکنان تدبیر کنند و الحمدالله الان تدبیر بسیار عالی صورت گرفته است. بنده که الان روبروی شما نشستهام با اطلاعات دقیق عرض میکنم، ۱۶ هزار نفر، بلکه بیشتر، از کسانی که نیاز به توانمندسازی در امر مسکن داشتند، ثبتنام شده است و دل اینها آرام است که در چند سال آینده یا صاحب یک مسکن مطلوب میشوند یا لااقل در خرید و یا ساخت مسکن مورد نظر خودشان، توانمندسازی قابل توجهی انجام میشود.
چند درصد از خانوادههای ارتش از خانههای سازمانی استفاده میکنند؟
اگر اجازه بدهید، این را می دانم ولی بیان نمیکنم، من این را بیان کنم تعداد زیادی در حال حاضر خانههای سازمانی در حال ساخت است که برخی از آنها افتتاح شده و برخی در آستانه افتتاح است و برخی به زودی انشاالله در یکی دو سال آینده افتتاح خواهد شد.
فضای سیاسی کشور را چطور میبینید؟
مسئله اول کشور، اقتصاد است. همان طور که حضرت آقا هم فرمودند امروز اقتصاد کشور تحت تاثیر برخی از فشارهای خارجی و سوء مدیریتهای داخلی است. مسائل سیاسی محض کشور هم تاثیرگرفته از مسائل اقتصادی میتواند باشد. بنابراین اگر بخواهیم در حوزه مسائل سیاسی کشور صحبت کنیم باید بگوییم هر کسی میخواهد اوضاع سیاسی وفق مراد بچرخد، باید اقتصاد کشور را وفق مراد مردم تنظیم کند.
۲۳ مرداد ۹۸ یک نامه سرگشاده به آقای میرسلیم نوشتید که چرا درباره آقای خلخالی اینطور اظهارنظر کرده است.
من حقیقتاً ۳-۲ روز صبر کردم که ننویسم چون در ارتش بودم و ارتش هم برابر قانون اساسی و هم برابر فرمان حضرت امام (ره) و هم برابر فرمان حضرت آقا نباید در امور سیاسی، جناحی و حزبی ورود پیدا کند. به همین دلیل اگر ملاحظه کنید من سمت خودم را در نامه ننوشتهام.
یعنی شخصی نوشتید.
بله. آقای میرسلیم که احترام خاصی برای ایشان قائل هستم و در نامه هم ذکر کردم و الان هم احترام خاصی برای ایشان قائل هستم، به نظرم مسائل اصلی را فراموش کرده و جامعه و ذهن جامعه را به سمت مسائل فرعی سوق میدهد. کرونا آمده بود و مسئله مردم بود، گرانی و تورم، بیکاری مسئله مردم بود. من از دکتر میرسلیم انتظار داشتم در ارتباط با بیکاری جوانان ما حرف بزند، ولی چیزی را مطرح کرد که نبش قبری بود که هیچ فایدهای به حال کشور نداشت و واقعاً خدمات آیت الله خلخالی را زیر سوال بردن، به معنای زیر سوال بردن خدمات سالهای اول انقلاب است.
ایشان در پاسخ نامهای که داد یک جملهای بیان کرد که انگار من را نمیشناخت. یعنی بدلیل اینکه من را نمیشناخت این طور پاسخ داد. پاسخ این بود آن کسانی که آن روزها را درک نکردهاند در مورد گفته من قضاوت کردهاند.
انتخابات آمریکا را چطور پیشبینی میکنید؟
چه ترامپ ببرد و چه بایدن ببرد، برای ما هیچ تفاوتی نمیکند؛ چون اینها هر دو و کارگردانان موضوع ریاست جمهوری آمریکا، هدفشان براندازی نظام است.
متولد ۱۳۳۴ در روستای قهوج هستید؟
بله.
پدر مانند شما روحانی بودند؟
خیر. دهقان و کشاورز بودند.
چه کشاورزی میکردند؟
گندم، جو و انگور داشتند.
مادر هم خانه دار بودند. چند خواهر و بردار هستید؟
ما ۴ برادر و دو خواهر هستیم.
چه سالی ازدواج کردید؟
سال ۵۶ بود.
چطور با حاج خانم آشنا شدید؟
فامیل هستیم. هم روستایی ما هستند. هم همروستایی هستیم و هم دخترعموی مادرم هستند.
مهریه چقدر بود؟
۶ هزار تومان بود.
خطبه عقد را چه کسی خواند؟
خطبه عقد را عموی خانمم که روحانی بودند، خواند. خدا ایشان را رحمت کند، از دنیا رفتهاند.
خدا رحمت شان کند. چند فرزند دارید؟
من ۴ پسر و یک دختر دارم.
چند نوه دارید؟
۷ نوه دارم.
به حاج خانم در کارهای خانه کمک میکنید؟
واقعیت امر این است که نه! من واقعاً شرمنده ایشان در این زمینه هستم. نمیتوانم چون وقتم اجازه نمیدهد. ممکن است پیش بیاید ولی نظاممند نیست. ممکن است در جایی دلم بسوزد و یک کاری برای ایشان انجام دهم و کمکی بکنم ولی خودش با اینکه زن هست، ولی مردانه جای من را هم در زندگی پر کرده است.
چه جمله زیبایی گفتید. پس خیلی از موفقیتها را مدیون ایشان هستید.
بعد از لطف خداوند، همه موفقیتها را مدیون ایشان هستم.
اهل غذا درست کردن هم نیستید؟ بلد نیستید؟
پیش بیاید این کار را میتوانم انجام دهم، ولی بعد از اینکه ازدواج کردم برای من پیش نیامده است.
ایشان اجازه ندادند برای شما پیش بیاید.
بله. با وجود ایشان جایی برای این کار برای من نماند.
تفریح شما چیست؟
واقعیت امر این است از زمانی که وارد ارتش شدم در سال شاید ۵ -۴ روز پیش آمده، آنهم قبل از اینکه مسئول سازمان شده باشم، زیارت امام رضا (ع) رفتهام. یکی دو بار هم به مناطق شمالی رفتهام، ولی بعد از آن حقیقتاً من نمیتوانستم بروم. بچهها را میفرستم، مادر را با پسران میفرستم و پسران میروند مادر را همراه خودشان میبرند ولی من فرصت نمیکنم.
اهل ورزش هستید؟
بله.
چه ورزشی میکنید؟
پیاده روی که مادر ورزش هاست. البته شنا هم بلد هستم و فوتبال هم خیلی دوست دارم.
قرمز یا آبی؟
هر دو! اخیراً که پرسپولیس در برابر النصر پیروز شد، به نظرم اگر چنانچه پیروز نمیشد، من سکته میکردم. خواهش میکنم بینندگان سوءبرداشت نکنند. نه بخاطر پیروزی بلکه بخاطر میهن و کشورم بود.
بله، خیلیها این حس را داشتند. شب قشنگ و دلپذیری شد.
بله، علیرغم اینکه سعی میکنم متانت خودم را در این لحظات حفظ کنم ولی در آن لحظه نمیتوانستم. بلند میشدم که ببینم این آقا پنالتی را گل میکند یا خیر.
اهل تلویزیون، سینما و فیلم هستید؟
اهل تلویزیون که حتماً هستم، سینما هم تاحدودی! من سریالهایی مثل «مختار» را که فکر میکنم ۲۰ بار دیگر هم ببینم هنوز دوست دارم ببینم. سریال فاصلهها، زمین گرم، ستایش و … را دیدهام. معمولاً سریالها را می بی نم.
فضای فرهنگی کشور را چطور میبینید؟
در برخی جاها خیلی جلو هستیم. در برخی جاها شاخصها انتظارات را برآورده نکرده است. در برخی جاها هم متوسط هستیم ولی وقتی معدلش را میگیریم از نظر فرهنگی، الحمدالله به سمت قلهها در حال حرکت هستیم و بسیار پرشتاب است.
قبل از انقلاب مبارزاتی داشتید؛ دستگیر هم شدید؟
بله، دستگیر هم شدم اما دستگیری من منجر به حبس نشد.
در ملایر دستگیر شدید؟
بله. شهربانی ملایر این میزبان ما را تحت فشار قرار دادند که ما را به شهربانی ببرد.
کسی که شما را برای سخنرانی دعوت کرده بود.
بله، من خانه ایشان مستقر بودم و در مسجد محله آنها سخنرانی میکردم، خانه آنها زندگی میکردم و آنها من را دعوت کرده بودند. البته به ایشان گفته بودند باید این روحانی را از خانهتان بیرون کنید. او هم گفته بود من میتوانم سرباز امام زمان (عج) را از خانه خود بیرون کنم؟ شما خودتان هر کاری بلد هستید بکنید.
گفته بودند با هم به شهربانی بیایید. من و ایشان را که خدا رحمتش کند، حاج حجت الله نوروزی بودند، خیلی انسان متدین و انقلابی بود، با هم به شهربانی رفتیم. آنجا کمیسیونی تشکیل دادند، درجات مختلفی نشسته بودند و اینها تمام تلاش خود را داشتند که من را متقاعد کنند بالای منبر حرفهای سیاسی نزنم. یک نفر از اینها من را بیرون خواست. من بیرون رفتم و ایشان به من گفت شما مقلد امام هستید؟ گفتم بله. گفت من هم مقلد امام هستم! رساله هم در خانه من است و اینجا بگویید چشم، اما بروید کار خود را بکنید. خیلی عجیب بود.
مسئول شهربانی بود.
بله. خیلی راحت این صحبت را میکرد. این نشان میدهد نظامیان ما از ابتدا دل با امام (ره) داشتند. سراغ پدر من رفتند، ایشان را احضار کردند و به ژاندارمری آوج بردند و گفتند یا پسرتان را تحویل میدهید یا همینجا میمانید. ایشان یک جملهای گفته بود که رئیس ژاندارمری خیلی خوشش آمده بود و گفته بود این آقا را سوار ماشین کنید و به زمین خودش ببرید. خیلی خودمانی و روان گفته بود شما که یک دولت دارید، ارتش دارید، ژاندارمری دارید، ساواک دارید و نمیتوانید بچه من را پیدا کنید، من که یک داس بیشتر ندارم، من چطور این پسر را پیدا کنم؟! آن قدر این جمله پدرم به دل رئیس ژاندارمری نشسته بود که گفته بود این درست میگوید و به جایی که کار میکرد، ببرید.
یک خاطره برای شما بیان کنم؛ من با آقای سید حمید روحانی مورخ ملاقاتی داشتم. به ایشان عرض کردم از ارتش خبر دارید؟ ارتش ما امروز یک ارتش انقلابی، مومن، شهادتطلب است. گفت خودتان را به زحمت نیندازید، من ارتش را بهتر از شما میشناسم. بعد ایشان گفت من خاطرهای برای شما بگویم که بدانید چقدر ارتش را میشناسم.
ایشان فرمودند در سال ۴۲ وقتی به فیضیه و بیت حضرت امام حمله کردند، حضرت امام سخنرانی قرّائی کردند و به رژیم شاه خطاب کردند و فرمودند اگر چنانچه اراذل و اوباشتان را از قم جمع نکنید دستور میدهم شما را تنبیه میکنند. قدری روی من به امام باز شده بود و خدمت امام رسیدم و گفتم آقا یادتان است که اینطور بیان کردید؟ گفتید من دستور میدهم شما را تنبیه کنند، شما که ارتش ندارید و با چه کسی میخواستید شاه را تنبیه کنید؟
این تعبیر ایشان است که امام فرمودند دوبار دست راست خود را به دست چپشان زدند و با تبسم فرمودند آقا سید حمید ارتش که با ماست! دوبار این جمله را امام فرمودند. این یک خاطره است و دومی که خیلی برای من جالب است، این است که در سال ۵۴-۵۳ بود که دقیق به ذهن ندارم چه سالی بود، من از قم به سمت تهران حرکت کردم. خیابان سبلان هیئت داشتم و شبهای جمعه برای سخنرانی میآمدم.
در اتوبوس نشستم و از قم به تهران آمدم. راننده موسیقی روشن کرد. من به آقای راننده گفتم یا موسیقی را خاموش کنید یا من را پیاده کنید. ایشان هم راحت گفت حاج آقا من شما را پیاده میکنم. گفتم پس محبت کنید و ترمز کنید که من پیاده شوم. یک آقایی به من گفت حاج آقا کجا؟ گفتم میخواهم پیاده شوم. گفت چرا؟ برای ایشان توضیح دادم. حالا این آقا ارتشی بود.
یک نظامی با لباس خاکی نیروی زمینی بود. من آن زمان نمیدانستم این نیروی زمینی است. گفت سر جای خودتان بنشینید. نظامی مقتدر و قاطعی بود. با صدای بلند به آقای راننده خطاب کرد و گفت حالا آنقدر پررو شدید که سرباز امام زمان (عج) را پیاده میکنید؟ رانندگی کنید و مسیرتان را ادامه دهید، اگر بیش از این پررویی کنید خودم پشت فرمان مینشینم و جنازه شما را وسط ماشین میاندازم و به جایی می برم که دلم میخواهد.
نفسها در سینهها حبس شد، موسیقی هم خاموش شد. من هم مثل بچه آدم سر جای خودمان نشستیم و نفهمیدیم چطور شد (میخندد). به تهران رسیدیم. این نظامی با غیرت، از من زودتر پیاده شد و رفت. من هم پشت سر او رفتم. وقتی پشت سر ایشان رفتم دیدم دم در ایستاده است. من پیاده شدم و گفت کجا میخواهید بروید؟ گفتم میخواهم به سبلان بروم. گفت بیا من شما را سوار ماشین کنم و بروید و خاطرم جمع شود که اینها دسترسی به شما پیدا نمیکنند والا چنانچه شما تنها گیر اینها بیفتید، انتقام من را از شما میگیرند.
آقای رنجبران! من قبل از انقلاب هم در هیئتها با ارتشیها در ارتباط بودم. این فرد را در اتوبوس خداوند رساند، ولی با دیگران هم در ارتباط بودم. همیشه معتقد بودم که ارتش ما معتقد به مرجعیت بوده، حتی در زمان شاه، بعد از آنکه انقلاب شد، نه تنها معتقد بلکه عاشق مرجعیت است.
اولین مسئولیتی که به شما پیشنهاد شد قبل از سال ۶۳ که به ارتش آمدید، چه بود؟ اصلاً چه طور به ارتش آمدید؟
اصلاً بنا نبود به ارتش بیایم. یکبار یکی از روحانیون ارتش که الان بازنشسته شده است، همان زمان حاج آقای صفائی رئیس عقیدتی سیاسی پایگاه شهید بابائی اصفهان بودند و قبلاً در قم استاد من بودند. ایشان به خانه من آمدند و گفت من از شما دعوت میکنم که به ما کمک کنید.
من گفتم در حال درس و تحصیل هستم و زمان جدا شدن از درس نیست. یک ۴-۳ سالی از این حرف گذشت و من به تهران، خیابان سهروردی مهمان کسی بودم. تلفن زنگ زد و گفت حاج آقا شنیدیم تهران هستید. گفتم بله. گفت هفته دفاع مقدس است - آن زمان میگفتند "هفته جنگ" است - پایگاه یکم شکاری برای جنگ یک جلسهای گرفتهاند و از ما یک سخنران خواستهاند. ما فهمیدیم شما از قم به تهران آمدید، اگر میشود آنجا سخنرانی کنید. من سخنرانی کردم از آن سخنرانی که پائین آمدم آن روحانی که رئیس عقیدتی سیاسی پایگاه یکم شکاری بود، به نام حاج آقا ادیب، به من فرمودند شما کجا هستید؟
گفتم قم هستم. فرمودند الان وقت قم ماندن است؟ خیلی دوستانه گفتند. گفتم چطور؟ گفتند جنگ است، انقلاب شده است. گفتم من در حال درس خواندن هستم و درسم تمام نشده است و میخواهم ادامه بدهم. گفت من هم مثل شما دوست دارم درس بخوانم ولی الان وقت آن است که دست انقلاب را بگیریم. گفتم برای تبلیغ میروم، بالاخره من به انقلاب عشق و تعلق دارم.
گفتند الان جنگ است و شما کمک کنید. گفتم نمیتوانم. خیلی محکم هم گفتم. ایشان هم نفوذ کلام بسیاری داشتند. به من فرمودند یک ماه ما را کمک کنید. قبول کردم. گفتم اگر یک ماه است قبول میکنم. من یک ماهه آمدم و الان ۳۶ سال است که ماندهام.
بیشتر نیروی هوایی بودید؟
۲۷ سال از این ۳۵ سال را در نیروی هوایی بودهام.
خاطرهای از شهید ستاری دارید؟
خیلی خاطره هم از شهید ستاری و هم از افراد دیگران دارم. یکی دو خاطره از شهید ستاری دارم که خیلی شنیدنی است. یکی این است که من در پایگاه شهید نوژه همدان خدمت میکردم. شهید ستاری برای بازدید آمده بود. ما مجتمع فرهنگی راهاندازی کرده بودیم ولی مجتمع فرهنگی استاندارد نداشتیم. چند خانه کوچک را گرفته بودیم و بچههای مردم را در آنجا قرآن، عقاید و … را آموزش میدادیم.
من به شهید ستاری عرض کردم که بزرگواری کنید و همه جا را بازدید کردید، کار ما را هم بازدید کنید. ایشان وقتی به مجتمع فرهنگی آمد دید هر اتاق میرود مملو از جوان و نوجوان است. خدا روح ایشان را شاد کند، آدم وقتی فهیم باشد اینطور میشود، این نفسی کشید، خیلی فرد اخلاقی و مهربانی بود، عین جمله ایشان است که فرمود "حسنی جون خستگی من درآمد".
گفتم جناب سرهنگ – آن زمان هنوز امیر نشده بودند - هنوز خستگی در تن من هست. خستگی شما درآمد. گفت چرا؟ گفتم برای اینجایی که این بچهها آموزش میبینند استاندارد نیست. شما بزرگواری کنید و دستور دهید فرمانده پایگاه برای ما یک مدرسه آموزش عقیدتی سیاسی درست کند که به صورت استاندارد باشد. همانجا فرمانده پایگاه را خواست و فرمودند من فلانجا میروم و تا برگردم مدرسه آموزش آقای حسنی مشخص شده باشد که کجا هست. در اختیار ما قرار دادند و همین الان هم باقیات صالحات برای ایشان است.
یک خاطره دیگر از شهید ستاری این است که من بعد از آنجا به … نیروی هوایی آمدم. ساعت ۶:۳۰ سرکار آمدم و دیدم قبل از من شهید ستاری آمده است. در را باز کردیم و ایشان یک شکلات خورد و بعد فرمودند من آمدهام از شما یک تشکر کنم و بروم.
گفتم چرا؟ گفت برای اینکه دوستان ما میگویند از زمانی که شما در عقیدتی سیاسی آمدید، راندمان کار بالاتر رفته است چون این آقایانی که باید یکجا منصوب شوند، یک جا درجه بگیرند، یک جا سفر بروند، تعیین صلاحیت شوند، شما با دیدگاه مثبتتری جواب میدهید، اینجا اوضاع متفاوت شده است. من هم احساس وظیفه کردم از شما یک تشکر کنم و بروم.
یک فرمانده که با آن همه مشغله کاری، این ریزهکاری ها را اهمیت میدهد که برای یک تشکر آمده است. همین جا را داشته باشید که در همان پایگاه سوم شهید نوژه همدان "مارشال حکیم الله" فرمانده نیروی هوایی وقت پاکستان، به ایران آمده بود. از جمله به این پایگاه آمدند، یک نکته هم فرد همراه مارشال حکیم الله از من سوال کرد و گفت ما در کار ایران ماندهایم. گفتم چطور؟ گفت همه چیز نشان از این بود که باید شما در جنگ شکست میخوردید اما چگونه شد که ایران در برابر جهان ایستاد و در جنگ پیروز شد؟ او تعجب میکرد که ایران چطور توانست نسخه صدام را براحتی بپیچد با اینکه همه دنیا پشت او بودند و علیه ما بودند.
۸ سال جنگ چقدر به جبهه رفتید؟
من در حقیقت تا زمانی که قم بودم به نوبت از طریق دفتر تبلیغات میرفتیم تا سال ۶۳ اینطور بود. از زمانی که به نیروی هوایی آمدم، جبهه حساب میشد و در حقیقت نیروی هوایی را جزو جبهه حساب کنیم، ۳-۲ سالی میشود.
درباره «طرح مصباح» مختصر توضیح بدهید.
وقتی حضرت آقا حکم صادر کردند، بعنوان سرباز خودشان در ارتش، بنده مشغول کار شوم، چند چیز را از ما خواستند که یکی ارتقای بصیرت دینی و انقلابی بود و دیگری ارتقای سطح هوشیاری و تعامل اثربخش با سامانه فرماندهی بود. ما فکر کردیم باید چکار کنیم که به این مطالبات حضرت آقا جامه عمل بپوشانیم، گفتیم باید طرح بنویسیم. به ذهنمان رسید که طرحی تحت عنوان طرحهای فرهنگی مصباح بطور مخاطبمحور بنویسیم. چون حضرت آقا خواسته بودند افزایش صمیمیت بین ارتش و سایر نیروهای مسلح باشد، یک طرح تحت عنوان صمیمیت بین سپاه و ارتش نوشتیم که الحمدالله بین ما و سپاه این موضوع همافزایی و افزایش صمیمیت در نقطه بسیار مطلوبی در حال انجام است.
بالای ۱۰۰ هزار بسیجی در محلههای سکونت و شهرکهای ارتش دارید؟
بله. یکی از نکتهها درباره همین بود. یکی از کارهایی که بیان کردید این بود که «مصباح فرهنگی ۷» درباره اعتلای بسیجهای مستقر در منازل سازمانی است. بسیجی بودن، شخص یا شخصیت نیست؛ یک تفکر است. این تفکر در روحانی، در ارتشی، در سپاهی، در آیت الله، در دکتر و مهندس هم هست.
یعنی الان فرمانده ارتش هم بسیجی است.
بله. ایشان هم با تفکر بسیجی کار میکنند.
ایشان هم اولین بار با عنوان بسیجی به جبهه رفتند.
بله؛ همین طور است. مکتب بسیجی در همه وجود دارد لذا در ارتش از تفکر بسیجی به شدت استقبال میشود و همین ۱۰۰ هزار نفر بسیجی که بیان میکنید از خود بچههای ارتش است؛ از بیرون که نیامدهاند.
برای سربازان چطور؟
برای سربازها خیلی کارها کردهایم. یکی از دغدغههای مردم ما درباره سربازی بچهها است که از خانه گرم و نرم و آسایشدار به خدمت سربازی میروند، چه اوضاعی دارند و حق هم دارند. بچه ما هم بخواهد به سربازی برود شاید نگران شویم که این پسر به پادگان میرود، چه اوضاع و احوالی دارد. حضرت آقا در این زمینه تدبیری صادر کردند. تدبیر ایشان این است سربازی که به ارتش میآید باید انقلابی، متدین، امیدوار به آینده و خوشبین به نظام تربیت شود. اتفاقاً این طرح فرهنگی «مصباح شماره ۱» ما سرباز است. یعنی اولویت اول ما در برنامههای فرهنگی رسیدگی به امور فرهنگی عزیزان سربازان وظیفه است. برخی از پدران و مادران از نزدیک مشاهده کردند که محیط سربازی چگونه است.
تا نیامده بودند و ندیدند نگران بودند، وقتی میبینند جای زیست فرزندانشان چطور است، برخورد فرماندهان با اینها چطور است، ارتباط روحانیت با اینها چطور است، میگویند خاطر ما جمع است که اینجا از خانه ما هم شاید بهتر باشد، البته این نگاه شاید در روزهای اول در سربازها نباشد ولی بعد از آنکه مدتی میگذرد میبینند ارتش حقیقتاً دانشگاه انسانسازی است. هر کسی یک مهارتی را میآموزد و به او مدرک میدهند وقتی برمیگردند در بازار کار آن مدرک نافذ است و برای آنها کاربرد دارد. این سربازی چیزی است که تجربیاتی به سربازها میآموزد که اگر سربازی نیایند جای دیگر این تجربیات را نمیتوانند کسب کنند منتهی تا به این دوره نیامدند گله دارند و وقتی می آیند و میروند، دلتنگ میشوند.