به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر برشی از کتاب «معرفت امام زمان (عج)» اثر ابراهیم شفیعی سروستانی است که در ادامه میخوانید؛
«آخر زمان» که در کتابهای لغت به «دوره آخر» [۱] و «قسمت واپسین از دوران که به قیامت پیوندد» [۲] معنا شده است، در فرهنگ و ادبیات بسیاری از ملل و نحل به ویژه پیروان ادیان ابراهیمی، از اهمیت و جایگاه برجسته ای برخوردار است و آنها با حساسیت و دقت فراوانی این موضوع را دنبال میکنند. شاهد این موضوع، کتابهای فراوانی است که از دیر زمان در میان اقوام و ملل مختلف در زمینه نشانهها و ویژگیهای آخرالزمان نوشته شده است.
مسلمانان نیز با توجه به روایتهای فراوانی که از پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین (ع) در زمینه آخرالزمان و رویدادها و حوادث آن نقل شده است، به این موضوع توجه فراوانی کرده و افزون بر جمع آوری این روایات، در مجموعههای روایی [۳] به نگارش کتابهای مستقل در این زمینه پرداخته اند که این کتابها معمولاً با عنوانهایی چون أشراط الساعة، علامات الساعة، علامات یوم القیامة، الفتن، الملاحم، الفتن و المحن، الفتن و الملاحم و… نامیده میشود. [۴]
در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی در مورد اصطلاح «آخرالزمان» چنین آمده است: این اصطلاح در کتابهای حدیث و تفسیر در دو معنا به کار رفته است: نخست، همه آن قسمت از زمان که بنا بر عقیده مسلمانان، دوران نبوت پیامبر اسلام است و از آغاز نبوت پیامبر تا وقوع قیامت را شامل میشود. دوم، فقط آخرین بخش از دوران یاد شده که در آن، مهدی موعود ظهور میکند و تحولات عظیمی در عالم واقع میشود. [۵]
دلیل نامگذاری دوران نبوت پیامبر اسلام به آخرالزمان این بوده است که مسلمانان معتقدند آن حضرت، خاتم پیامبران است و شریعت وی تا پایان این عالم اعتبار دارد. به جز آن، از رسول اعظم (ص) روایاتی نقل شده که در آنها به صراحت آمده است دوران نبوت ایشان به قیامت و آخرین بخش از حیات کره خاک میپیوندد. در یکی از این روایات که از طریق اهل سنّت نقل شده است، چنین میخوانیم: إِنَّهُ قالَ بَعْدَ ما صَلَّی العَصْرَ ما بَقِی مِنَ الدُّنیا فِیما مَضی مِنها إِلاّ کَما بَقِیَ مِنْ یَوْمِکُمْ هذا فِیما مَضی مِنهُ وَ أَنّهُ قالَ لِأَصْحابِه: بُعِثْتُ و أَنَا وَ السّاعَةِ کَهاتَینِ وَ جَمَعَ بَینَ السَّبابَةِ وَ الوُسْطی. [۶]
آن حضرت پس از فراغت از نماز عصر فرمود: «آنچه از [عمر] دنیا باقی مانده، به گذشته آن، همان نسبت را دارد که باقیمانده وقت امروز نسبت به گذشته آن دارد.» [همچنین] آن حضرت به یاران خود فرمود: «برگزیده شدم در حالی که میان من و قیامت فاصله نیست؛ همان سان که میان دو انگشت سبابه و وسطی فاصله نیست».
چنانکه گفته شد، دومین معنایی که اصطلاح آخرالزمان در آن به کار میرود، عصر ظهور حضرت مهدی (ع) است. بر اساس آموزههای اسلامی، در آستانه ظهور آن حضرت که از آن با عنوان آخرالزمان یاد میشود، جهان دستخوش فتنهها، آشوبها و بحرانهای مختلف سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی میشود و ستم و بیعدالتی همه جهان را فرا میگیرد. این وضعیت ادامه دارد تا زمانی که قائم آل محمد (ع) ظهور کند و با ظهور خود، جهان را از تیرگی ستم، فساد و تباهی برهاند.
شناخت آخرالزمان به این معنا، ضرورت انکارناپذیر روزگار ماست؛ زیرا بسیاری از نشانههای آخرالزمان در این عصر هویدا میشود و بیم آن میرود که با اندک غفلتی ما نیز در گرداب فتنههای فراگیری که به تعبیر روایات، چون رواندازی تیره، همه را دربرمیگیرد و کمتر کسی از آن در امان میماند، فرو رویم. [۷] از این رو، بر همه لازم است که با تأمل دوباره در روایات آخرالزمان و شناخت عمیقتر و گستردهتر نشانهها و ویژگیهای آن، خود را از فتنهها و آشوبهای این عصر و تا ظهور دولت حق در امان داریم.
نشانههای آخرالزمان
با توجه به آنچه گفته شد، در اینجا با بهره گیری از دو روایت، برخی از نشانههای آخرالزمان را مرور میکنیم:
الف) در روایت نخست که سلمان (ره) آن را از پیامبر اسلام (ص) نقل کرده، چنین آمده است:
در حجة الوداع، با رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش باد مشغول انجام مناسک حج بودیم که حضرت، حلقه در کعبه را گرفت و رو به ما کرد و فرمود: آیا میخواهید شما را از نشانهها و حوادث پیش از قیامت خبردار کنم؟
سلمان که از همه به ایشان نزدیکتر ایستاده بود، گفت: بلی یا رسول اللّه!
ایشان فرمود: از جمله آنها ضایع و تباه کردن نمازها و تبعیت از شهوتها، متمایل شدن به هواهای نفسانی، تکریم و بزرگداشت ثروتمندان و مالپرستان و فروختن دین به قیمت دنیاست. در این زمان است که قلب مؤمن در درونش همانند نمک در آب حل میشود؛ چرا که منکرات، کژیها و کاستیها را میبیند و قدرت تغییر دادن آنها را ندارد.
سلمان پرسید: آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
سلمان! قسم به آنکه جانم در دست اوست، آری! و به دنبال آن حاکمان و امیران ستمگر و وزیران فاسق و کارگزاران و کارشناسان ستمکار پیدا میشوند و [مردم] به خیانتکاران اعتماد میکنند.
آیا واقعاً چنین روزی خواهد آمد؟
سلمان! سوگند به آنکه جانم در دست اوست، آری! در آن زمان است که منکرها و انحرافها، معروف و خوب و اعمال پسندیده، منکر و ناپسند شمرده میشود. شخص خائن، معتمد و شخص امین، خائن خوانده میشود. دروغگو را تأیید و راستگو را طرد میکنند.
آیا واقعاً چنین روزی خواهد آمد؟
قسم به آنکه جانم در دستانش است، آری! در آن زمان است که زنان فرمانروا میشوند و سروری مییابند. با زنان و کنیزکان مشورت میگردد و کودکان بر منبرها مینشینند و هر چیزی نهایتاً به دروغ ختم میشود. زکات و فیء که حق عمومی و همگانی است، غنیمت و بهره شخصی شمرده میشود. شخص به والدینش ستم میکند و در عین حال به دوستش، خدمت و نیکی. و آنجاست که ستاره گنهکاری طلوع میکند.
آیا چنین چیزی اتفاق خواهد افتاد؟
سلمان! سوگند به آنکه جانم در دست اوست، آری! در چنین شرایطی است که مرد با همسرش در تجارت شریک میشود، خوی و عادتهای شخصی و باطل زیاد و خوبیها به شدت کم میشود. شخص به خاطر سختگیری به بدهکاران خود، تحقیر میشود. زمانی است که بازارها به هم نزدیک میشوند و یکی میگوید: چیزی نفروختم و دیگری میگوید: سودی نبردم و چیزی جز شکایت کردن از خدا دیده نخواهد شد.
آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
سلمان! قسم به آنکه جانم در دست اوست، آری! در آن زمان است که به دنبال این حوادث، اقوامی پیدا میشوند که اگر حرفی بزنند، کشته میشوند و اگر ساکت بمانند، غارتشان میکنند تا اینکه از اموال شأن بهرهمند شوند و به حریمهایشان تجاوز کنند و حرمتشان را بشکنند و خونشان را بریزند. قلبهای آنها کاملاً با ترس و حقهبازی عجین گشته است و آنها را جز در حالت خوف و نگرانی و هراس و وحشت نمییابی.
آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست، آری! در آن زمان است که چیزی از مشرق و چیزی از مغرب میآید و امت مرا رنگارنگ میکند. چه بیچارهاند کسانی که به خاطر آنها ضعیف میشوند و وای بر آنها که خدا چه برای آنها مهیّا کرده چگونه در کمین آنهاست. نه به کوچکترها رحم میکنند و نه به بزرگترها احترام میگذارند. از خطاکاران و گنهکاران در امان نیستند. بدنهایشان، بدن انسان و قلبهایشان، قلب شیطان است.
آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
سلمان! سوگند به کسی که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان مردان تنها به مردان و زنان تنها به زنان [برای ارضای شهوات] مشغول میشوند. همانگونه که اهل خانهای نسبت به دختران خانه خود احساس غیرت میکنند، [غریبهها] نسبت به پسرکان جوان، غیور میگردند [و آنها را ناموس خود میشمرند]. مردان به زنان و زنان به مردان شبیه میشوند و زنان بر زینها سوار میگردند که لعنت من بر چنین زنان مسلمانی باد!
آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست، آری! در آن زمان مساجد را همانند کلیساها و کنیسهها تزئین میکنند و قرآنها را طلاکاری و زینت. منارهها بلند میشوند و خطوط (دستهها) زیاد میشوند. قلبهایشان نسبت به هم متنفر و در زبانهایشان، اختلاف نمایان است.
آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست، آری! در آن زمان است که مردان و پسران امتم برای زینت از طلا استفاده میکنند و حریر و دیبا و ابریشم میپوشند و با بیگانگان متحد میشوند.
آیا چنین چیزی واقع خواهد شد؟
سلمان! سوگند به آنکه جانم به دست اوست، آری! در آن زمان، ربا علنی میشود و با اجناس ممتاز، رشوه و معامله میکنند. دین رها میشود و مقام و منزلت دنیا [در نظر مردم] رفیع میگردد.
آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
سلمان! سوگند به آنکه جانم به دست اوست، آری! هر چند به خدا ضرری نمیرسانند [، بلکه به خودشان ظلم میکنند]، لیکن طلاق زیاد میشود و حدود، اقامه و اجرا نمیشود.
آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
سلمان! سوگند به آنکه جانم به دست اوست، آری! در آن زمان است که زنان آوازه خوان میشوند و آلات موسیقی جلوه مییابند و به دنبال آن اشرار امتم پیدا میشوند.
آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
سلمان! سوگند به آنکه جانم به دست اوست، آری! در آن زمان ثروتمندان امتم برای تفریح و سیاحت، افراد عادی برای تجارت و کسب درآمد و فقرا برای ریا و خودنمایی به حج و عمره میروند. جمعیتی پیدا میشوند که تفکر و تدبر و تفقه آنها برای غیر خدا [و اغراض غیرالهی] است. زنازادگان زیاد میشوند و قرآن را با آواز و غنا میخوانند و به خاطر دنیا بر سر هم میریزند و با هم درگیر میشوند.
آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست، آری! در آن زمان به محارم تجاوز میکنند و به دنبال گناهان میروند. اشرار و بدان بر خوبان مسلط میشوند. دروغ علنی میشود و لجاجت نمایان میگردد. بیچارگیها نمایان میشود. با لباسها به هم فخر میفروشند و مباهات میکنند و ظرفهای ناشایست را پر میکنند. نرد و شطرنج و آلات موسیقی مورد پسند [مردم] واقع میشوند. امر به معروف و نهی از منکر را انکار میکنند، به طوری که مؤمن خوارتر از کنیز میگردد. همدستی میان زاهد [نما] ها و قاریان [بدکردار] نمایان میشود. اینها همانها هستند که در آسمانها آنها را پلیدان ناپاک میخوانند.
آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست، آری! در آن زمان ثروتمند از وضعیت فقیر هراسان نمیشود، به طوری که گدا یک هفته کامل از مردم گدایی میکند، ولی کسی را که چیزی در دستش بگذارد، نمییابد.
آیا حقیقتاً چنین اتفاقی خواهد افتاد؟
سلمان! قسم به آنکه جانم به دست اوست، آری! در آن زمان «روبیضه» به سخن میآید.
پدر و مادرم به فدایت یا رسول اللّه! «روبیضه» دیگر چیست؟
کسی که تا به حال صحبت نمیکرد، برای امور عموم مردم به سخن میآید و جز کمی از او فرمان نبرند.... [۸]
ب) روایت دوم، روایتی مفصلی است که در کتاب الکافی از امام صادق (ع) نقل شده است. امام صادق (ع) در ابتدای این روایت، در پاسخ یکی از یاران خود که با اشاره به برخورد تحقیرآمیز منصور عباسی با آن حضرت از ایشان میپرسد: «اینان تا کی باید سلطنت کنند و ما کی از [آزار آنها] راحت و آسایش مییابیم»، میفرماید: آیا نمیدانی که هر چیزی مدتی دارد؟ … آیا این سخن تو را سود میبخشد که بدانی هرگاه زمان این امر [و پایان دولت آنان] فرا رسد، از چشم برهم زدنی زودتر رخ میدهد؟ اگر تو میدانستی که آنها در درگاه خداوند چه وضعی دارند، خشم تو نسبت به آنها بیشتر میشد. اگر تو یا [حتی] همه ساکنان زمین کوشش کنند که آنها را از نظر گناه به وضعی بدتر از آنچه اکنون در آن به سر میبرند، درآورند، نمیتوانند. پس [مراقب باش] شیطان تو را نلغزاند و پریشان نکند؛ زیرا عزت و سربلندی تنها از آن خدا، رسول او و مؤمنان است، ولی منافقان نمیدانند. آیا نمیدانی هر کس منتظر امر باشد و در برابر آزار و ترسی که به او وارد میشود، شکیبایی پیشه کند، فردای قیامت در صف ما محشور میشود.
آنگاه آن حضرت نشانههای آخرالزمان یا عصر ظهور دولت حق را چنین برشمرد:
[۱] آنگاه که دیدی حق مرده است و اهل حق از میان رفتهاند؛
[۲] ستم همه جا را فرا گرفته است؛
[۳] قرآن فرسوده شده و بدعتهایی از روی هوا و هوس در مفاهیم آن به وجود آمده است؛
[۴] دین بی محتوا شده است، همانند ظرفی که آن را واژگون میسازند؛
[۵] اهل باطل بر اهل حق بزرگی میجویند؛
[۶] شر آشکار شده است و از آن نهی نمیشود و هر که کار زشت انجام دهد، معذورش میدارند؛
[۷] فسق آشکار شده است و مردان به مردان و زنان به زنان بسنده میکنند؛
[۸] مؤمن، سکوت اختیار کرده است و سخنش را نمیپذیرند؛
[۹] فاسق دروغ میگوید و کسی دروغ و افترایش را به او باز نمیگرداند؛
[۱۰] بچه کوچک، مرد بزرگ را خوار میشمارد؛
[۱۱] پیوند خویشاوندی بریده میشود؛
[۱۲] هر که را به کار بد بستایند، خوشحال میشود؛
[۱۳] پسربچه همان میکند که زن میکند؛
[۱۴] زنان با زنان ازدواج میکنند؛
[۱۵] مداحی و چاپلوسی فراوان شده است؛
[۱۶] مرد، مال خود را در غیر راه طاعت خدا خرج میکند و کسی از او جلوگیری نمیکند؛
[۱۷] چون شخص مؤمنی را ببیند، از کوشش او به خدا پناه برد؛
[۱۸] همسایه، همسایه خود را آزار میدهد و در این کار مانعی برای او نیست؛
[۱۹] کافر خوشحال است از آنچه در مؤمن میبیند و شاد است از اینکه در روی زمین فساد و تباهی میبیند؛
[۲۰] آشکارا شراب بنوشند و کسانی که از خدای عزّ و جلّ نمیترسند، برای نوشیدنش گرد هم آیند؛
[۲۱] امر به معروفکننده خوار است؛
[۲۲] فاسق در آنچه خدا دوست ندارد، نیرومند و ستوده است؛
[۲۳] اهل قرآن و هر که آنان را دوست دارد، خوار است؛
[۲۴] راه خیر بسته شده و راه شر مورد توجه قرار گرفته است؛
[۲۵] خانه کعبه تعطیل شده است و دستور به ترک آن داده میشود؛
[۲۶] مرد به زبان میگوید، آنچه را که به آن عمل نمیکند؛
[۲۷] مردان، خود را برای استفاده مردان فربه میکنند و زنان برای زنان؛
[۲۸] زندگی مرد از پس او اداره میشود و زندگی زن از فرج او؛
[۲۹] زنان مانند مردان برای خود انجمنها ترتیب میدهند؛
[۳۰] در میان فرزندان عباس، کارهای زنانگی آشکار میشود (و خود را مانند زنان زینت میکنند، همانگونه که زن برای جلب نظر شوهرش، خود را آرایش میکند)؛
[۳۱] به مردها پول میدهند که با آنها یا زنانشان عمل نامشروع انجام دهند؛
[۳۲] توانگر از شخص باایمان عزیزتر است؛
[۳۳] رباخواری آشکار است و رباخوار سرزنش نمیشود؛
[۳۴] زنها به زنا افتخار میکنند؛
[۳۵] زن برای نکاح مردان با شوهر خود همکاری میکند؛
[۳۶] بیشتر مردم و بهترین خانهها آن باشد که به زنان در هرزگیشان کمک میکنند؛
[۳۷] مؤمن به خاطر ایمانش غمناک و پست و خوار میشود؛
[۳۸] بدعت و زنا آشکار میشود؛
[۳۹] مردم به شهادت ناحق اعتماد میکنند؛
[۴۰] دستورهای دینی بر اساس تمایلات اشخاص تفسیر میشود؛ [۴۱.] حلال، تحریم شود و حرام، مجاز؛
[۴۲] مردم چنان در ارتکاب گناه گستاخ شدهاند که منتظر رسیدن شب نیستند؛
[۴۳] مؤمن نمیتواند کار بد را نکوهش کند، جز با قلب؛
[۴۴] مال کلان در راه غضب الهی خرج میشود؛
[۴۵] زمامداران به کافران نزدیک میشوند و از نیکان دوری میگزینند؛
[۴۶] والیان در داوری رشوه میگیرند؛
[۴۷] پستهای حساس دولتی به مزایده گذارده میشود؛
[۴۸] مردم با محارم خود نزدیکی میکنند؛
[۴۹] به تهمت و سوءظن، مرد به قتل میرسد؛
[۵۰] مرد به مرد پیشنهاد عمل زشت میکند و خود و اموالش را در اختیار او میگذارد؛
[۵۱] مرد به خاطر آمیزش با زنان سرزنش میشود (که چرا با مردان آمیزش نمیکند)؛
[۵۲] مرد از کسب زنش از هرزگی نان میخورد و آن را میداند و به آن تن میدهد؛
[۵۳] زن بر مرد خود مسلط میشود و کاری را که مرد نمیخواهد، انجام میدهد و به شوهر خود خرجی میدهد؛
[۵۴] مرد، زن و کنیزش را (برای زنا) کرایه میدهد و به خوراک و نوشیدنی پستی تن در میدهد؛
[۵۵.] سوگندهای به ناحق به نام خدا بسیار میشود؛
[۵۶.] قمار آشکار میشود؛
[۵۷.] شراب را بدون مانع و آشکارا میفروشند؛
[۵۸.] زنان مسلمان، خود را در اختیار کافران میگذارند؛
[۵۹.] لهو و لعب آشکار میشود و کسی که از کنار آن میگذرد، از آن جلوگیری نمیکند (و کسی جرئت جلوگیری را ندارد)؛
[۶۰.] کسی که مردم از تسلط و قدرتش ترس دارند، مردم شریف را خوار میکند؛
[۶۱.] نزدیکترین مردم به فرمانروایان کسی است که به دشنامگویی ما خانواده ستایش شود؛
[۶۲.] هرکس ما را دوست دارد، دروغگویش میدانند و شهادت او را نمیپذیرند؛
[۶۳] مردم، در گفتن حرف زور و ناحق با همدیگر رقابت میکنند؛
[۶۴] شنیدن قرآن بر مردم سنگین و گران میآید و در عوض، شنیدن سخنان باطل بر مردم آسان است؛
[۶۵] همسایه، همسایه را از ترس زبانش گرامی میدارد؛
[۶۶] حدود خدا تعطیل میشود و در آن به دلخواه خود عمل میکنند؛
[۶۷] مساجد طلاکاری میشود؛
[۶۸.] راستگوترین مردم پیش آنها، مفتیان دروغگویند؛
[۶۹] شر و سخن چینی آشکار میشود؛
[۷۰] ستمکاری گسترش مییابد؛
[۷۱.] غیبت را سخن نمکین میشمارند و مردم همدیگر را بدان مژده میدهند؛
[۷۲] برای غیر خدا به حج و جهاد میروند؛
[۷۳] سلطان به خاطر کافر، مؤمن را خوار میکند؛
[۷۴] خرابی و ویرانی بیش از آبادی است؛
[۷۵] زندگی مرد از کمفروشی اداره میشود؛
[۷۶] خونریزی را آسان میشمارند؛
[۷۷] مرد برای غرض دنیایی ریاست میطلبد و خود را به بدزبانی مشهور میسازد تا از او بترسند و کارها را به او واگذار کنند؛
[۷۸] نماز را سبک میشمارند؛
[۷۹] مرد مال بسیار دارد، ولی از وقتی که آن را پیدا کرده، زکات آن را نپرداخته است؛
[۸۰] قبر مردهها را میشکافند و آنها را میآزارند و کفنهایشان را میفروشند؛
[۸۱.] آشوب بسیار میشود؛
[۸۲] مرد روز خود را به نشئه (شراب) به شب میبرد و شب را به مستی صبح میکند؛
[۸۳] با حیوانات عمل زشت انجام میدهند؛
[۸۴] حیوانات همدیگر را میدرند؛
[۸۵] مرد به مصلی میرود، ولی چون برمیگردد، جامه در تن ندارد؛
[۸۶] دل مردم سخت و چشمانشان خشک میشود و یاد خدا بر آنان سنگین میآید؛
[۸۷] کسبهای حرام گسترش مییابد و بر سر آن رقابت میکنند؛
[۸۸] نمازخوان برای ریا و خودنمایی نماز میخواند؛
[۸۹] فقیه برای غیر دین فقه میآموزد و دنیا و ریاست، طلب میکند؛
[۹۰] مردم دور کسی را گرفتهاند که قدرت دارد؛
[۹۱] هر کس روزی حلال میجوید، سرزنش میشود و جوینده حرام، مورد ستایش و تعظیم است؛
[۹۲] در مکه و مدینه کارهایی میکنند که خداوند دوست ندارد و کسی هم نیست که مانع شود و هیچ کس آنها را از این کارهای زشت باز نمیدارد؛
[۹۳] آلات لهو و لعب [حتی] در مکه و مدینه آشکار میشود؛
[۹۴] مرد سخن حق میگوید و امر به معروف و نهی از منکر میکند؛ دیگران او را نصیحت میکنند و میگویند: این کار بر تو لازم نیست؛
[۹۵] مردم به همدیگر نگاه میکنند و به مردم بدکار اقتدا میکنند؛
[۹۶] راه خیر به کلی خالی است و کسی از آن راه نمیرود؛
[۹۷] مرده را به مسخره میگیرند و کسی برای مرگ او غمگین نمیشود؛ [۹۸.] هر سال بدعت و شرارت بیشتر میشود؛
[۹۹] مردم و انجمنها پیروی نمیکنند، مگر از توانگران؛
[۱۰۰] به فقیر چیزی میدهند، در حالی که به او میخندند و برای غیر خدا به او ترحم میکنند؛
[۱۰۱] نشانههای آسمانی پدید میآید، ولی کسی از آن هراس ندارد؛
[۱۰۲] مردم در حضور جمع، همانند بهایم مرتکب اعمال جنسی میشوند و هیچکس از ترس، کار زشت را انکار نمیکند؛
[۱۰۳] مرد در غیر اطاعت خدا زیاد خرج میکند، ولی در مورد اطاعت خدا از کم هم دریغ میورزد؛
[۱۰۴] آزار به پدر و مادر آشکار میشود و مقام آنها را سبک میشمارند و حال آنها در پیش فرزند از همه بدتر باشد و از اینکه به آنها افترا زده شود، خوشحال میشوند؛
[۱۰۵] زنها بر حکومت چیره میشوند و پستهای حساس را قبضه میکنند و کاری پیش نمیرود، جز آنچه به دلخواه آنان باشد؛
[۱۰۶] پسر به پدر خود افترا میزند و به پدر و مادر خود نفرین میکند و از مرگشان خوشحال میشود؛
[۱۰۷] اگر روزی بر مردی بگذرد که در آن روز گناه بزرگ مرتکب نشده باشد، مانند هرزگی یا کم فروشی یا انجام کار حرام یا میخوارگی، آن روز غمگین است و خیال میکند که روزش به هدر رفته و عمرش در آن روز بیهوده تلف شده است؛
[۱۰۸] سلطان، مواد غذایی را احتکار میکند؛
[۱۰۹] حق خویشاوندان پیامبر (خمس) به ناحق تقسیم میشود و بدان قماربازی و میخوارگی میکنند؛
[۱۱۰] با شراب درمان میکنند و بدان بهبودی میجویند؛
[۱۱۱] مردم در مورد ترک امر به معروف و نهی از منکر و بیعقیدگی یکسان میشوند؛
[۱۱۲] منافقان و اهل نفاق سر و صدایی دارند و اهل حق، بی سر و صدا و خاموشند؛
[۱۱۳] برای اذان گفتن و نماز خواندن مزد میگیرند؛
[۱۱۴] مسجدها پر است از کسانی که از خدا ترس ندارند و برای غیبت و خوردن گوشت اهل حق به مسجد میآیند و در مساجد، از شراب مست کننده توصیف میکنند؛
[۱۱۵] شخص مست که از خرد تهی است، بر مردم پیش نمازی میکند و به مستی او ایراد نمیگیرند و چون مست شود، گرامی اش میدارند؛
[۱۱۶] هر که مال یتیمان را بخورد، شایستگی او را میستایند؛
[۱۱۷] قاضیان به خلاف دستور خدا داوری میکنند؛
[۱۱۸] زمامداران از روی طمع، خیانتکاران را امین خود میسازند؛
[۱۱۹] میراث (یتیمان) را فرمانروایان به دست افراد بدکار و بی باک نسبت به خدا دادهاند، از آنها حق حساب میگیرند و زمام آنها را رها میسازند تا هر چه میخواهند انجام دهند؛
[۱۲۰] بر فراز منبرها، مردم را به پرهیزکاری دستور میدهند، ولی خود گوینده به آن دستور عمل نمیکند؛
[۱۲۱] وقت نمازها را سبک میشمارند؛
[۱۲۲] صدقه را به وساطت دیگران به اهل آن میدهند و به خاطر رضای خدا نمیدهند، بلکه از روی درخواست مردم و اصرار آنها میپردازند؛
[۱۲۳] تمام هَمّ و غمّ مردم، شکم و عورتشان است. باکی ندارند که چه بخورند و با چه آمیزش کنند؛
[۱۲۴] دنیا به آنها روی آورده است؛
[۱۲۵] نشانههای حق کهنه گشته است.
امام صادق (ع) پس از پیش بینی این حوادث، خطاب به راوی فرمود: در چنین زمانی مراقب خود باش. نجات خود را از خداوند بخواه (فرج نزدیک است) و بدان که مردم با این نافرمانیها سزاوار عذابند. اگر عذاب بر آنها فرود آمد و تو در میان آنها بودی، باید به سوی رحمت حق بشتابی تا از کیفری که آنها به واسطه سرپیچی از فرمان خدا میبینند، بیرون بیایی. بدان که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیگرداند: «وَ إِنَّ رَحمَةَ اللّهِ قَریبٌ مِنَ الُمحسِنینَ». [۹]
[۱]. فرهنگ فارسی معین، ج ۱، ص ۳۴.
[۲]. لغتنامه دهخدا، ج ۱، ص ۴۲.
[۳]. ر. ک: بحارالانوار، ج ۶، صص ۲۹۵ ۳۱۶ و ج ۵۲، صص ۱۸۱ ۲۷۸؛ صحیح البخاری، ج ۸، کتاب الفتن، صص ۸۶۱۰۴؛ ابنماجه، سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۹؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۵؛ سنن ابی داود، ج ۳، صص ۹۷ ۱۲۸؛ صحیح مسلم، ج ۹، صص ۳۲۵ ۴۲۶ و ج ۱، ص ۷۵، فتنة الأحلاس.
[۴]. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: ابراهیم شفیعی سروستانی، «آخرالزمانشناسی در آثار اسلامی»، مندرج در کتاب پیشگوییها و آخرالزمان (مجموعه مقالات).
[۵]. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول: تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۷، ج ۱، ص ۱۳۴.
[۶]. تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۱۱۱۰.
[۷]. ر. ک: ابن کثیر الدمشقی، النهایة فی الفتن و الملاحم، تصحیح: احمد عبدالشافی، چاپ دوم: بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۳ ه. ق، ص ۳۶، «فتنة الأحلاس».
[۸]. بحارالانوار، ج ۶، صص ۳۰۵ ۳۰۹؛ منتخب الأثر، ج ۳، صص ۳۰ ۳۳، ح ۹۲۰.
[۹]. الکافی، ج ۸، صص ۳۶ ۴۲، ح ۷؛ بحارالانوار، ج ۵۲، صص ۲۵۴ ۲۶۰.