نشست چالش جمع امامت و نبوت تبلیغی با ارائه حجت الاسلام محمدباقر قیومی در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، دویست و چهارمین جلسه گروه علمی کلام مجمع عالی حکمت اسلامی با موضوع چالش جمع امامت و نبوت تبلیغی با ارائه حجت الاسلام محمدباقر قیومی در مجمع عالی حکمت اسلامی (حضوری و مجازی) برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می‌باشد:

رضانژاد: جمع بین امامت و نبوت و خاتمیت از مباحث مطرح موضوعات کلامی است و چالش جمع بین امامت و نبوت تبلیغی از چالش‌هایی است که برخی اهل سنت مطرح کرده‌اند، تحلیل این چالش موضوع بحث ماست.

قیومی: در بحث مربوط به امامت شبهه‌ای از قدیم الایام توسط برخی اهل سنت خصوصاً گروه‌های موافق با جریان‌های افراطی مطرح شده است؛ در جلد ۵ منهاج السنه ابن تیمیه و در کتاب تحفه اثنی عشریه دهلوی این مباحث بیان شده و در دوره اخیر هم کسانی که قائل به دین حداقلی هستند به نوعی به این شبهه پرداخته اند؛ و ظاهراً قائلان به این نظریه با امامت مخالفند، ولی در واقع این طور نیست بلکه با همان نگاه دین حداقلی نگریسته‌اند.

بیان شبهه آن است که شیعه با بیان امامت، خاتمیت را از اثر انداخته و باعث شده فقط ظاهری از آن باقی بماند.

از طرف دیگر روشن است که با ظهور پیامبر اسلام؛ درگاه نبوت بسته شد؛ در فضای ادیان ابراهیمی، انبیای متعددی مانند انبیای بنی اسرائیل وحجود داشته اند و در دوره‌ای حتی ۳۰۰ نبیّ وجود داشته اند، بر اساس گزارش‌ها جناب سموئیل نبیّ مدرسه نبوت ایجاد کرد و افرادی را برای بحث نبوت گزینش می‌کرد و این مسائل در سنت شفاهی یهود مانند تلمود انعکاس یافته است. این گزارش‌ها وسعت نبوت را تا قبل از نبیّ اسلام نشان می‌دهد.

مهم‌ترین آیه بحث خاتمیت آیه ۴۰ احزاب است (ما کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَٰکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ ۗ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا) در تحلیل آیه و بررسی مفهوم لفظ ”خاتم”، برخی در دلالت مطابقی (خاتم)؛ معنی نگین و زینت را مطرح کرده‌اند اما برخی هم، معنای مهر (یُختَتَم به) را پذیرفته اند.

آیاتی که (من بلغ) را مطرح می‌کند مثل آیه ۱۹ انعام (وَأُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ و َمَنْ بَلَغَ [۱]) هم از این دست و مرتبط با موضوع خاتمیت هستند، در روایات مربوط به فضائل امیرالمؤمنین مطرح می‌شود (الا انّه لا نبیًّ بعدی) در این روایات هم خاتمیت را مورد تاکید قرار می‌دهد.

با وجود مطالب فوق، شیعه در بیان بحث امامت، تقریری دارد که برخی تصور می‌کنند با این بیان، خاتمیت محو می‌شود؛ ما ده نوع ارتباط آسمانی ائمه با آسمان را داریم؛ مثل اذا اردنا علمنا، انک تری ما اری [۲]؛ و دیگر روایات که انواع ارتباط ائمه علیهم السلام با آسمان را مطرح می‌کند .[۳]

بسیاری از انبیا از این فضائل و نوع ارتباط با آسمان (که ائمه داشته اند)؛ محروم بوده‌اند؛ مثل حضرت یونس [۴] و برخی انبیا که قرآن در مورد وضعیت آنها (و تفاوت آن‌ها در برخی فضائل) سخنانی فرموده است.

از سوی دیگر در مورد اهل بیت علیهم السلام مانند دوره کوتاه زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها پس از پیامبر، ارتباط با جبرئیل وجود داشته است.

پس بسیاری از موارد ارتباط با عالم غیب را به ائمه نسبت می‌دهیم که خیلی انبیا اینها را ندارند، البته در پاسخ به این تفاوت معمولاً می‌گوئیم خدا تشریع را برای انبیا گذاشته و ائمه مشرّع نیستند (هرچند نظرات دیگر در مورد مشرع بودن ائمه وجود دارد).

اما اشکال می‌شود که انبیای تبلیغی که مبلغ انبیای عظام بودند و صفت خارق العاده‌ای نداشته‌اند (حتی حضرت لوط که برادرزاده حضرت ابراهیم است شریعت جدید ندارد و همان را از حضرت ابراهیم می‌گرفت و یا از خدای گرفته است) بنابراین مخالفان اشکال می‌کنند که مثلاً حضرت امیرالمؤمنین (ع) این نوع ارتباط گیری را به شکل قوی‌تری از انبیا دارا بوده است.

پس اشکال اصلی آن است که ترسیم شیعه از مقام اهل بیت (ع)، گونه‌ای است که هر آنچه انبیا داشته را ائمه دارند و اضافه بر آن، ائمه دسترسی‌های بالاتری به آسمان داشته‌اند. حداقل نسبت به انبیای تبلیغی این مسئله (دسترسی بالاتر ائمه) صدق می‌کند.

نکته دیگر آنکه هر آنچه رسول الله به صورت شریعت آورد، ائمه علیهم السلام آن را تبلیغ کرده‌اند و همین مقام را انبیای تبلیغی داشته‌اند؛ حالا شبهه آن است که پس عملاً با این مقامات اهل بیت ائمه؛ خاتمیت مسخ می‌شود.

در جلد ۵ منهاج السنه ابن تیمیه و جلد دوم حجه البالغه و نیز کتاب تحفه اثنی عشری شاه ولی الله دهلوی به این شبهه پرداخته شده است.

اصول اولیه برای پاسخ به شبهه:

اول اینکه باید یک تأسیس اصل کنیم و دیگر آنکه باید لسان درون دینی را منهاج خود قرار دهیم، ضمن آنکه در مسئله شریعت و تعبدیات منفعل هستیم و این امور دست خداست و آنچه خدا را مطرح کرده است باید به رسمیت بشناسیم و دخالت نکنیم.

در قرآن، عبارت” انی جاعل فی الارض خلیفه” آمده پس در مساله امامت، مستقیماً خودِ خدا وارد می‌شود؛ در عبارات قرآنی ” اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ ”[۵] و آیه” إِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا جاعلک للناس اماما ”[۶] در همه این موارد خود خداوند مستقیم وارد شده است.

ما در مسئله هدایت که کار خداست؛ باید طرح و نقشه الهی را کشف کنیم و اینجا دست خود خداست؛ ما مبتکر نیستیم باید این اصل را برای بحث در این موضوع تأسیس کرد.

باید در این متن آسمانی قرآن و این فضا، نقشه هدایت الهی را پیدا کنیم ضمن آنکه مبانی عقلی بحث را فرض و اثبات شده می‌گیریم که خدا قرآن را فرستاده و حجیت دارد، هدایت الهی در آن مطرح شده است، همه طرف‌های بحث هم مسلمان هستند و این مبانی را قبول دارند.

در متون قرآنی مطرح شده که اگر غیر از “رب “من را هدایت کند از ضالین خواهم بود و در این سیستم هدایت، کتاب، امام و مسائل دیگر پیش بینی شده است: قال لئن لم یهدنی ربی لا کونن من القوم الضالین ۷۷ سوره انعام).

پاسخ‌های تفصیلی شبهه

پاسخ حداقلی

اهل بیت علیهم السلام امامانی هستند که مقامشان پایین‌تر از انبیا است و برخی عبارت‌هایی که در روایات هست و برتری را نشان می‌دهد، با سنجش و مطابقت با قرآن، کنار می‌رود.

شیخ مفید در این موضوع چند قول را مطرح می‌کند، یکی اینکه تمام انبیا بر تمامی ائمه برتری دارند و اینکه در برخی مواد این برتری دارد و یکی اینکه ائمه از انبیا بجز نبی خاتم برتر هستند و خود شیخ مفید، قول سوم را می‌پذیرد ولی معترف است که اگر کسی قول سوم را قبول نداشته باشد، باز هم از دایره تشیع خارج نشده است.

این پاسخ حداقلی است ولی لوازم آن قطعاً نادرست است و بر اساس ادله ما همه اهل بیت علیهم السلام از تمام انبیا به جز نبی مکرم اسلام؛ برترند.

پاسخ دیگر را با بیان یک مثال و نظیر بیان کنیم: ویژگی‌هایی مثلاً در مورد حضرت امام حسین مثل اثر تربت ایشان نقل شده که در مورد پیامبر اسلام هم یافت نمی‌شود، ولی این باعث بالا بردن مقام امام بر پیامبر اسلام نیست؛ در مورد تفاوت مقامات ائمه و پیامبران هم همینطور است که امام اختصاصاتی دارد ولی آن فضیلت و تفاوتِ بعثت فقط در انبیا وجود دارد که در ائمه نیست. البته ممکن است بگویند در لحظه امام شدن یک امام، به نوعی احساس رسیدن به مقام امامت از جانب خدا انجام صادر می‌شود و این همان حالت بعثت داست و تفاوتی ایجاد نشده است، که باز ممکن است جواب داده شود بعثت انبیا بعثت وحیانی است که اهلبیت ندارند باز هم امکان دارد بگوییم حقیقت وحی هم در ائمه علیهم السلام اتفاق افتاده مثلاً در مورد مقام امیرالمؤمنین، پیامبر فرموده اند: أَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَهِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّهِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّهَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ (صلی‏الله‏علیه‏وآله) فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّهُ فَقَالَ هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ أَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ [۷]

تشریع هم مجموعه مباحث دینی است همه دین شریعت است نه فقط احکام و فقه؛ انحصار شریعت در فقه و احکام، حرکتی است که از سوی بنی اسرائیل و یهودیت القا شده است اما واقعیت ندارد.

ما در مورد ائمه، واژه وحی را به کار نمی‌بریم ولی نوعی از وحی برای ائمه علیهم السلام اتفاق می‌افتد، حتی وحی در مورد حضرت مریم هم از سنخ وحی معمول است وحی‌ای که به این همه انبیای بنی اسرائیل می‌شده اینها انبیای تبلیغی بودند، به مراتب بالاتر برای ائمه علیهم السلام هم این وحی اتفاق افتاده است.

خلاصه جواب دوم آن است که در هر حال بعثت یک صفت ویژه انبیا است و با تعریف خاص، اما این نوع وحی را ائمه نداشته‌اند. که البته خود بنده تعریفی از بعثت نمی‌شناسم که این تفاوت وحی نبی با ائمه را نشان دهد.

پاسخ دیگر: سه عنصر را باید تفکیک کرد. رسول الله سه مقام مهم داشت؛ رسالت؛ نبوت؛ امامت.

رسالت و نبوت؛ عام و خاص مطلق هستند چون هر رسولی، نبیّ است و تعداد رسولان هم اندک است و تعدادی در قرآن نام برده شده است [۸]. مقام امامت رسول الله را باید بیشتر توجه کرد؛ حضرت ابراهیم امتداد این مقام را از خدا درخواست و دعا کرد (من ذریتی؟) و این مهم است.

در دوره اسلامی، پیامبر خودش امام است. رسول و انبیایی داریم که امام هستند ولی برخی هم امام نبوده اند کما اینکه الزامی نیست هر امام؛ نبی باشد رسول الله با اخبار، ائمه بعد از خود را معرفی کرد، نص بر امامت که در شیعه مطرح است، همان جعل الهی است.

تبیین پاسخ نهایی شبهه:

این پاسخ دارای چند پیش فرض است. پیش فرض اول اینکه مقام امامت اهل بیت، همان امامتی است که در مورد حضرت ابراهیم در قرآن آمده و اینها قابل اثبات هم هست همان: انی جاعلک للناس املماً.

پیش فرض دوم: رابطه رسول، نبی با امام؛ عام و خاص من وجه است؛ چون مقام امامت بر اساس آیه انی جاعلک الناس اساساً و دعای “من ذریتی؟ ” و اینکه حتی برخی فرزندان اسحاقی ابراهیم هم امام شدند؛ نشان می‌دهد یک جایگاه و مقام خاص است و همین امامت است که به ائمه اسلامی منتقل شد نه تمام مقامات نبی و نبوت.

حضرت امیرالمومنین؛ بین امامت و امارت فرق می‌گذارد؛ در بحث امیر و امارت کوتاه می‌آیند و می‌فرمایند من وزیر باشم بهتر است تا امیر باشم [۹] ولی امامت ایشان در دوران ۲۵ ساله سکوت هم قائم است، پس بعد از نبی اسلام، امامت به امیرالمومنین منتقل شده است نه نبوت.

مقام اول المسلمین [۱۰]، از بزرگترین مقامات حضرت رسول اعظم است که حضرت ابراهیم و اسماعیل هم درخواست مسلم بودن می‌کنند و بعداً می‌رسند (فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ [۱۱]) پس مقامات حضرت رسول البته از نبوت، رسالت، بیشتر است و اولواالعزمی، خاتمیت و اول المسلمین و دیگر فضائل هم هست ولی مقصود ما از بیان سه مقام در پاسخ قبلی، تبیین رابطه مقامات سه گانه فوق است.

ما اول باید مقام امامت رسول الله را تبیین و اثبات کنیم و اینکه همین مقام است که منتقل به ائمه شده است نه آنکه دیگر مقامات پیامبر اعظم به مثل اول المسلمین و … به ائمه علیهم السلام منتقل شده باشد

حضرت رسول الله (ص) غیر از نبوت یک مقام جداگانه‌ای به نام امامت داشته که همان است که منتقل به ائمه شده است.

پس جواب‌های ما سه نوع بود:

جواب حداقلی که بگوییم امام مقام پایین‌تر از انبیا است (که این نگاه حداقلی معمولاً پذیرفته نمی‌شود).

بعثت، امر خاص انبیا است و ائمه آن را نداشته‌اند.

رسول الله سه مقام نبوت، رسالت، امامت را داشته ولی مقام امامت ایشان مغفول مانده و قابل اثبات است و رابطه امامت با آن در مقام، عام و خاص من وجه است و همین امامت است که به ائمه علیهم السلام منتقل شده است ولی این ضرری به خاتمیت نمی‌زند و مشکلی ایجاد نمی‌کند.

نظرات اساتید حاضر:

خزائلی: امامت از شئون پیامبر اسلام هم هست و این شئونات پیامبر قابل تفکیک نیست پس شبهه و مشکل نفی خاتمیت پس از پیامبر به وسیله امامت؛ همچنان بدون پاسخ ماند.

اسدی: کلام استاد قیومی خوب است ولی باید این نکته را ملاحظه کرد که امام همانی است که عرفا می‌گویند همان مقام ولایت است و مرحوم علامه طباطبایی هم دارد که تعبیرات «یهدون بامرنا» و کلمه امام در قرآن بار معنایی بسیاری دارد و این مقام امامت به مقامات ولی و ولایت برمی‌گردد و از این جانب می‌توان بحث ائمه را مطرح نمود ولی نمی‌شود شبهه را این گونه پاسخ داد که این مقامات در نبی باشد ولی در امام نباشد، ولی در هر حال امامی که جانشینی پیامبر و خلافت ایشان را دارد، معلوم است که باید مقام امامت را دارا باشد.

خزائلی: چند نکته باید روشن شود مثل اینکه آیا امامت ائمه اهل بیت علیهم السلام همان امامتی است که برخی انبیا داشته‌اند؟ نکته بعد اینکه امامت یک مقام است و مثل نبوت (که انواع مختلف و نوع بالاتر مانند اولوالعزمی هم دارد) حالت تشکیکی است و سلسله مراتبی دارد. خوب است در بحث آینده متمرکز شویم که امامت چه مقامی است و سنخ نوع امامت در صاحبان مقام امامت چه اختلافی دارد؟

قیومی: اگر آن اصل هدایت الهی (و لزوم کشف آن) تأسیس بشود و بحث درون دینی روشن شود و رابطه مطرح شده بین امامت و نبوت و رسالت پذیرفته شود نتیجه آن می‌شود که می‌توانیم با امثال ابن تیمیه هم از این دریچه بحث کنیم (چون آن‌ها هم ملزم به مباحث هدایت در قرآن هستند.

رضانژاد: ویژگی‌های رسول الله ۵ مورد است مقام اولوالعزمی و مقام خاتمیت هم هست. در مورد ائمه، مقام‌هایی مانند وصایت، خلافت؛ هم مطرح است و اشکالی ندارد که بگوییم ائمه، افضل بعد النبی هستند ولی این مقاماتشان ربطی به بحث نبوت و فضیلت و برتری با انبیا ندارد.

اسدی: نسبت بین نبی و رسول، عام مطلق نیست و علامه طباطبایی در المیزان با ادله قرآنی مطرح می‌کند که این عام مطلق ادعایی بیش نیست. از طرف دیگر هر جا نبی بوده او رسول هم هست و امام هم هست یعنی تطابق مصداقی وجود دارد.

نگارش: بحث شما پاسخ به چالش امامت و ختم نبوت بوده است نه تبیین شبهه (موضوع جلسه درست خبر رسانی نشده است).

نکته بعد اینکه در جواب‌هایی که دادید جواب نهایی و کامل شما مطرح نشد.

مساله بعد آنکه هم باید نگاه درون دینی داشته باشیم و هم نگاه برون دینی؛ هر دو لازم است.

[۱] وحی شده به من آیات این قرآن تا به آن شما و هر کس را که خبر این قرآن به او رسد بترسانم.

[۲] یا علی انک تسمع ما اسمع و تری ما اری الا انک لست بنبی؛ آنچه را که من می‌شنوم تو می‌شنوی و آنچه را که من می‌بینم تو هم می‌بینی، جز آنکه تو پیغمبر نیستی.» (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۲

[۳] مانند این روایات: در روایت دیگر آمده است که امام رضا (ع) فرمود: «… و الامام هو الذی یسمع الکلام و لا یری الشخص; امام کسی است که سخن فرشته را می‌شنود، لکن شخص او را نمی بیند: اصول کافی، ج ۱، ص ۱۷۶؛ روایتی از حُمران بن اعین نقل شده است که امام باقر (ع) به من گفت: «علی (ع) محدّث بود». حمران نزد یارانش رفته و سخن امام باقر (ع) را برایشان نقل می‌کند؛ آنان او را تشویق کردند که از امام بپرسد چه کسی با امیرالمؤمنین، علی (ع) سخن می‌گفته است؟ حمران به نزد امام بازگشته و سوال آنان را از آن حضرت می‌پرسد. امام باقر (ع) می‌فرماید «فرشته‌ای (با او سخن می‌گفت)». حمران تعجب کرده و عرض می‌کند: «(یعنی) او پیامبر بود؟!» امام می‌فرماید: «خیر، بلکه همانند همراه موسی یا مانند ذوالقرنین بود: صفّار، بصائر الدرجات، ۳۲۱۳۲۲؛ مفید، الإختصاص، ۲۸۶_ ۲۸۷.

[۴] وَلَا تَکُنْ کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَی وَهُوَ مَکْظُومٌ: ۴۸ سوره قلم.

[۵] انعام / ‏ ۱۲۴

[۶] بقره / ‏ ۱۲۴

[۷] نهج البلاغه، نسخه صبحی صالح، صفحه‏ ۳۰۰ / خطبه ۱۹۲

[۸] پس اشکال بهائیت (که گفته اند ختم نبوت اتفاق افتاده اما رسالت ادامه دارد) پاسخش آن است که وقتی عام نفی شد، خاص هم نفی می‌شود.

[۹] دعونی والتمسوا غیری … وأنا لکم وز`یراً خیراً لکم منی امیراً وان ترکتمونی فأنا کاحدکم وأسمعکم وأطوعکم: خطبه ۱۹۲

[۱۰] لا شَریکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمینَ: انعام ۶۳

[۱۱] صافات / ‏ ۱۰۳