به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ستاد خبری سی و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران، نشست مجازی «انتقال تجربه» با حضور داریوش خنجی، فیلمبردار سرشناس ایرانی الاصل شامگاه شنبه ۱۷ آبان در لایو اینستاگرام انجمن سینمای جوانان ایران برگزار شد.
رامتین شهبازی در ابتدای این نشست گفت: نشست امشب را به محمود کلاری فیلمبرداری سرشناس ایرانی تقدیم میکنیم که برای نشست با آقای داریوش خنجی هم بسیار زحمت کشیدند.
سپس داریوش خنجی در این نشست که در قالب پرسش و پاسخ برگزار شد، درباره زیباییشناسی در فیلمبرداری و جایگاه فرم شخصی در آن بیان کرد: من از طرف خودم این پاسخ را میدهم، اگر احساس میکنید باید سبک شخصی خود را داشته باشید و دوست دارید تماشاگران فیلم شما را با ویژگی منحصر به فرد شما بشناسند بسیار اتفاق خوبی است. من چندان دنبال این نبوده ام که با سبک خاصی شناخته شوم. با کارگردانان مطرحی کار کردم و آقایان استنلی کوبریک و رومن پولانسکی کارگردانان محبوب من از دوران نوجوانی بوده اند. همین ۲ فیلمساز هم در فیلمهای خود تغییرات بسیار زیادی را تجربه کردند و ژانر چندان در آثارشان معنا نداشت.
وی افزود: فیلمهایی را فیلمبرداری کردم که در بسیاری از ویژگیها متفاوت هستند از «هفت» گرفته تا «الماسهای نتراشیده» اما وقتی با کارگردانی میخواهم کار کنم یک چمدان از تجربیاتم را با خود سر صحنه نمیبرم.
سینما یک عشق است
این فیلمبردار در پاسخ به اینکه از بین فیلمنامههایی که از بین فیلمسازان سرشناس و جوان دریافت میکند، چه معیارهایی برای انتخاب دارد؟ توضیح داد: فیلمنامه های زیادی به من نمی رسد و بسیاری از فیلمنامه ها توسط مدیر هنری ام فیلتر می شود چون او می داند که سبک و سیاق کاری من چیست. اگر تصمیم به فیلمبرداری فیلمی بگیرم فیلمنامه را بارها و بارها می خوانم اما ترجیح می دهم قصه را از کارگردان بشنوم و صحبت های او را درباره قصه بدانم.
وی افزود: بسیاری از اوقات فیلمهای بیگ پروداکشن به من پیشنهاد می شود که پاپ کورنی هستند اما این فیلم ها من را به هیجان نمیآورد، فیلمسازانی هم که با آنها کار می کنم، چنین فیلم هایی نمی سازند. هیچ وقت در سینما به دستمزد و پول زیاد فکر نمیکنم چون به شکل طبیعی با کارهایی که در آن حضور دارم از این منظر مشکلی ندارم. از وقتی بچه بودم عاشق سینما شدم و سینما یک عشق برای من است، اگر به خاطر مسایل مالی در سینما کار کنید عشق را در خود می کشید چون سینما فعالیتی نیست که با این روش آن را دنبال کنید. فارسی زبان بسیار زیبایی است و ای کاش می توانستم به این زبان صحبت کنم، یکی از زیباترین زبان ها در ذهن من است.
بسیاری از اوقات فیلمهای بیگ پروداکشن به من پیشنهاد می شود که پاپ کورنی هستند اما این فیلم ها من را به هیجان نمیآورد، فیلمسازانی هم که با آنها کار می کنم، چنین فیلم هایی نمی سازندخنجی درباره پروسهای که پس از انتخاب فیلمنامه برای حضور در یک پروژه طی میکند؟ گفت: راههای بسیار مختلفی وجود دارد و با هر کارگردان این رویکرد متفاوت است اما من بیشتر سعی می کنم شنونده باشم و گوش کنم. ابتدا با کارگردان همصحبت میشوم تا او قصه خود را تعریف کند، به کلیدواژهها، المانها و عناصر مهم قصه توجه میکنم. برای آنکه ایده اصلی فیلمنامه شکل بگیرد باید به خوبی گوش دهیم، ایدهها به شکل غریزی در من شکل میگیرد.
وی ادامه داد: دانشجوی چندان خوبی نبودم و غریزهام در کار بسیار برایم ثمربخش بود، همواره تلاش میکنم در صحبت هایم با کارگردان وارد مسایل فنی نشوم اما گاهی با برخی کارگردانان این اتفاق میافتد.
فیلمسازی همچون حضور در یک گروه موسیقی است
خنجی در پاسخ به اینکه در برخورد با فیلمسازان چه رویکردی را در پیش می گیرد؟ بیان کرد: برخی از کارگردانان بسیار تکنیکی به مسایل ورود می کنند و وقتی با چنین کارگردانی همکاری می کنم بسیار آزمایش و تست با صحنه ها و بازیگران انجام می دهم تا از نظر نور و تصویر و تمامی مسایل به سطح ایدهآل که برای فیلم مناسب است همراه با کارگردان برسیم. به عنوان مثال گاهی می طلبد یک فیلم نور از بالا داشته باشد، گاهی نور مشخصی نیاز است. با تحقیق و پژوهش و همچنین گفتگو با کارگردان، نور و ویژگیهای لازم برای فیلمبرداری یک صحنه در فیلم را به دست میآورم. برخی کارگردانان بصری هستند و چندان توضیح نمیدهند که دقیقا چه میخواهند اما بعضی بسیار دقیق هستند و میدانند چه میخواهند. تا جایی که می توانم سوالی را نمی پرسم مگر احساس نیاز کنم، فیلمسازی و همکاری با کارگردان مانند کار در یک گروه موسیقی است و خیلی زود با کارگردان هم فاز می شوم. اگر پرسشی دارم تلاش می کنم پاسخ آن را با وقت گذراندن طولانی با کارگردان پیدا کنم و پرسش مستقیم را ترجیحا دنبال نمیکنم.
این فیلمبردار درباره تجربه همکاری هایی که با کارگردانی چون وودی آلن و دیوید فینچر داشته است، توضیح داد: از این فیلم ها بسیار گذشته است، در فیلم «هفت» قصه بسیار تاریک بود و آقای فینچر هم در آن بازه در موقعیت تاریکی از زندگی خود بودند. وقتی فیلمنامه را خواندم احساس کردم قصه بسیار تاریک و ترسناک است و وقتی با آقای فینچر صحبت کردم، گفتند فیلمی جدی است که روایت آن در فیلمبرداری چندان آسان نیست و مانند زندگی بسیار واقعی است.
تاریکی روح «هفت»!
وی افزود: آقای فینچر با وجود آنکه روی مسایلی چون نور و تصویر حساسیت داشتند اما دست من را برای فیلمبرداری باز گذاشتند، این فیلم اولین تجربه من در سینمای آمریکا بود و بسیار هیجان زده بودم. سعی کردم به نوعی رنگ سیاهی اصیلی را ایجاد و عناصری را که در این سیاهی است؛ کنترل کنم، همزمان آقای فینچر هم دنبال چنین مسئله ای می گشتند. من در حال ساخت تیزر تبلیغاتی بودم که آقای فینچر پیشنهاد ساخت یک تبلیغ را به من دادند و در نهایت در این سفر تاریک همسفر شدیم، تست های بسیاری انجام دادیم و تاریکی های بسیاری را آزمایش کردیم. این تاریکی که در فیلم است خود به یک شخصیت تبدیل می شود و به نوعی روایتگر تاریکی روح است.
وی در پاسخ به اینکه در جریان فیلم همه چیز را از قبل طراحی می کنید یا ممکن است بداهه پردازی کنید، بیان کرد: این مسئله بستگی به کارگردان دارد و من به عنوان فیلمبردار نمی توانم بداهه پردازی کنم. من جریانی را دنبال می کنم که به صورت طبیعی در صحنه اتفاق می افتد و من را به سمت مشخصی هدایت می کند. باید آماده باشم تا اگر کارگردان خواست فیلم را به سمت دیگری ببرد همراه او شوم، یک بار در مجله کایه دو سینما مقاله ای خواندم که یک کارگردان درباره یک فیلم کم هزینه که در آن با دوربین حرکت باد را دنبال می کرد، نوشته بود. بسیاری از اوقات چنین آزادی عملی در فیلم به دست نمی آید و در مقابل گاهی هم آزادی عمل کافی برای نورپردازی، طراحی و ... وجود دارد که بسیار لذت بخش است.
خنجی همچنین گفت: وقتی می خواهید با کارگردانی کار کنید باید خود را با او همراه کنید، شما مدام در حال تغییر هستید و باید همسفر کارگردان در سفری که پیش رو دارد، بشوید، باید وارد دنیای کارگردان شوید و دنیای او را دنبال کنید.
تجربیات جدید پیوسته حس تداوم را از بین می برد
وی افزود: من بلافاصله پس از فیلم «هفت» دیوید فینچر، فیلم متفاوت زیبایی «ربودهشده» ساخته برناردو برتولوچی را فیلمبرداری کردم و مانند این بود که عضلاتم در حال انبساط هستند. هیچ کوله باری از تجربه را نمی توانستم با خود ببرم چون هیچ شباهتی بین ۲ فیلم وجود نداشت. بلافاصله پس از آن در فیلمی از میشاییل هانکه حضور پیدا کردم که آن هم اثری متفاوت بود. این حس تغییر و کسب تجربیات جدید که پشت سر هم اتفاق افتاد بسیار برایم جذاب بود، در چنین شرایطی شما چندان تجربه و حس مداومی ندارید که به آن تکیه کنید و این مسئله بسیار هیجان انگیز است.
خنجی درباره اینکه نقطه تلاقی فیلمبردار و تدوینگر در یک فیلم کجاست؟ توضیح داد: من در ابتدای کار خود به بازبینی راش ها می پرداختم که برایم بسیار آزاردهنده بود و تمامی اشکالات در نورپردازی، قاب بندی و ... را مشاهده می کردم اما نسخه اولیه فیلم را که می دیدم تمامی این ناراحتی ها برطرف شد، من سال ها سینما خواندم، در این حوزه کار کردم و وقتی نسخه تدوین شده فیلم را می دیدم بسیار برایم هیجان انگیز بود چون روح و زندگی داشت. این نتیجه قدرت فیلمبرداری و تدوین است، قدرت فیلمبرداری شامل طراحی صحنه، لباس، صدا و تاثیر هنری کارگردان می شود.
تمایل دارم نسخه اولیه تدوین را هم ببینم
وی ادامه داد: من در زمان بازبینی یک تصویر بسیار وسواسی دارم و وقتی که یک فیلم ساخته شده را می بینم از وسواس زیاد خودم ناراحت می شوم چون در نسخه نهایی آنچه که وقت زیادی روی آن گذاشتم چندان اهمیتی ندارد. دوست دارم وقتی فیلمی را فیلمبرداری می کنم نسخه های اولیه تدوین شده را هم ببینم.
ترجیح می دهم با یک یا دو لنز کار کنم
خنجی درباره اینکه تا به حال سعی کرده که نقطه نظر یک کارگردان را تغییر دهد؟ پاسخ داد: من به کارگردان پیشنهاد داده ام که روش های دیگری را هم امتحان کند اما تا به حال موضوعی را تحمیل و در کار او دخالت نکرده ام. بسیار خوش شانس بودم که با کارگردانان باهوشی همکاری کردم. من هیچگاه دخالتی در فیلمنامه نکردم و تنها در زمینه روایت دوربین از قصه نکات و پیشنهاداتی را مطرح کردم، همواره دنبال نقطه نگاه مشخصی در یک فیلم هستم و این اولین پرسشی است که درباره یک اثر می پرسم. گاهی هم به کارگردان یادآوری می کنم که نقطه نگاهی که دنبال آن بودیم، چیست. بهتر است فیلم یک نقطه نظر ثابت داشته باشد که در طول فیلمبرداری تغییر نکند، من ترجیح می دهم با یک لنز کل فیلم را فیلمبرداری کنم. یکی از اساتید من آقای روبر برسون تاثیر بسیاری بر جریان فیلمسازی من داشت، یک فیلمبردار از بخش ها و احساسات بسیاری ساخته شده است و تجربیاتی از این دست نقطه نظرات یک فیلمبردار را شکل می دهد.
تاثیرات ادوارد هاپر و الهام بخشی آثارش
این فیلمبردار درباره اینکه از نقاشی ها در زمینه خلق تصاویر کمک می گیرد یا خیر؟ گفت: نقاشی های مختلفی چنین کمکی به من کرده اند، من پیش از حضور در عرصه فیلمبرداری بیشتر زمان خود را در موزه ها می گذراندم و ادوارد هاپر یکی از نقاشانی بود که بسیار روی من تاثیر گذاشت، همچنین فیلم هایی که در آن زمان دوست داشتم از این آثار الهام گرفته بودند.یک فیلمساز و فیلمبردار هرچه کنجکاوتر باشد و ورودی هایش بیشتر باشد موفق تر خواهد بود، به اندازه کافی کنجکاو نبودن برای من در زندگی شخصی و حرفه ای یک گناه است
وی افزود: وقتی از آمریکا به فرانسه بازگشتم، ادوارد هاپر چندان مطرح نبود و مدتی طول کشید تا او شناخته شود. وقتی ادوارد هاپر را شناختم احساس کشف می کردم، وقتی آثار هنرمندانی را تماشا می کنید که پیش از شما وجود دارند اتفاق بسیار جذابی است. ادوارد هاپر نقطه تلاقی نقاشی و عکاسی است. من بلافاصله پس از این تجارب در همان سنین جوانی شروع به ساخت فیلم های خود کردم که اقتباس های مستقیمی از نقاشی هایی بودند که در آن دوران دیدم. در حال حاضر در نقاشان کلاسیک آثار فرانسیسکو گویا را بسیار دوست دارم. من زمانی در برلین بودم و تمام آخر هفته خود را در موزه ها می گذراندم و مشغول کشف عکاسی و نقاشی بودم، کنجکاوی برای فیلمبرداران بسیار مهم است.
ورودیهای بیشتر موفقیت در فیلمبرداری را منجر می شوند
خنجی تصریح کرد: به موسیقی هم علاقه ویژه ای دارم و ۱۵ سال است که این علاقه در من شکل گرفته است، ارتباط عمیقی بین موسیقی و فیلم وجود دارد. بسیاری از اوقات که نیاز به الهام بخشی دارم آثار موتسارت را گوش می دهم. یک فیلمساز و فیلمبردار هرچه کنجکاوتر باشد و ورودی هایش بیشتر باشد موفق تر خواهد بود، به اندازه کافی کنجکاو نبودن برای من در زندگی شخصی و حرفه ای یک گناه است. ضمن اینکه بسیار دوست دارم شما فیلمسازان را ببینم تا از تجربیات شما هم بتوانم استفاده کنم.
این فیلمبردار درباره نحوه انتخاب لنز مناسب گفت: انتخاب لنز یکی از مهم ترین انتخاب هاست که به طراحی فیلم و فضای آن وابسته است. بیشترین مساله ای که برای من مهم است نقطه نگاهی است که لنز قرار است نمایش دهد، خیلی اوقات نقطه نگاه ممکن است ایستا باشد، من فکر می کنم انتخاب لنز مهم ترین انتخاب برای فیلمبرداری یک فیلم است. انتخاب لنز وابسته به روایت است، در فیلمی از نیکول کیدمن از لنز آنامورفیک استفاده کردم. انتخاب اصلی لنز برآمده از قصه است، حرکت دوربین با بازیگر هنگام فیلمبرداری را بسیار دوست دارم. در فیلمی معتقد بودم دوربین باید با بازیگر حرکت کند اما کارگردان من را قانع کرد که دوربین باید پس از او حرکت کند و متوجه شدم که استدلال او درست است.
وی همچنین در پایان در واکنش به درخواست برگزاری بیشتر نشست هایی از این دست، توضیح داد: من از این اتفاق بسیار خوشحال می شوم چون در جریان زندگی ام ارتباط کمی با ایران دارم و با کمال میل هر زمان تمایل داشته باشید خواهان این ارتباط هستم و ارتباط امروز هم بسیار برایم لذت بخش بود چون با فیلمسازان جوان ایرانی هم صحبت شدم. معدود فیلم هایی که از سینمای ایران تماشا کردم بسیار لذت بخش و اثرگذار بود و هر کاری را که از عهده آن بربیایم، برای سینمای ایران انجام خواهم داد.
نشست های تخصصی سی و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران به دبیری سیدصادق موسوی با برگزاری ۲۰ نشست شب گذشته به پایان رسید.