به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام و المسلمین واسطی در دوازدهمین نشست هماندیشی فقه حکومتی به تبیین نظریه فقه تمدنی و ابعاد و پیشفرضهای آن پرداخت.
وی در ابتدا فهرستی از مباحث ارائه داد که شامل سه حوزه "مفاهیم پایه"، "پیشفرضها" و "روش" میشد و افزود: "تعریف علم دینی"، " تعریف تمدن"، و "تعریف اجتهاد و فقه تمدن" در بخش مفاهیم پایه مطرح میشود. پیشفرضها نیز عبارتند از"پاردایم شبکهای"، "امکان طرحی برای تمدنسازی" و "وجود ادله نقلی برای طراحی تمدنی". همچنین روشها که عبارت از ابزارهای چهارگانه هستند، شامل "گسترش مقیاس تحلیل از خرد به کلان و ایجاد دید فرایندی"، "گسترش نظریه وضع الفاظ به وضع برای روح معنا"، "استفاده از منطق سیستمها برای جمع ادله" و "گسترش حکم فعل مکلف به حکم فعل فرایندها" میشوند. در نهایت نیز در نتیجه باید "بتوانیم نظریهها را برای شکلگیری علم دینی استخراج کنیم" و همچنین "بتوانیم ابواب فقه تمدنی و توضیح المسائل تمدنی را فعال نمائیم.
واسطی در تعریف علم دینی تصریح کرد: علم دینی مجموعه نظاممند از گزارههای وحیانی و لوازم عقلانی آنهاست.
وی در باب نکتهای که میبایست در تعریف مورد نظر قرار داد، گفت: اگر قرار باشد چیزی دینی باشد یعنی "یاء" نسبت به دین داشته باشد، چون جنس اصلی دین، وحی است، باید با دال مرکزی گزارههای وحیانی سامان یابد.
حجت الاسلام واسطی در این نشست که به صورت مجازی برگزار شد، افزود: البته قرائتهای رایج دیگری هم هست که تمام آنچه محصول عقلی است، دینی میداند منتهی قرائتی که ذکر شد، متفاوت است. وی ادامه داد: اگر لوازم عقلانی را کنار بگذاریم، کلاً بحث، ابتر میشود. وی این بحث را ذیل اصل علینا القا الاصول و علیکم بالتفریع معنادار دانست.
وی همچنین در باب اصل تراکم قرائن گفت: باید کار لایهبرداری از گزارهها را با این مکانیزم انجام دهیم. خصلت فقه جواهری که فقه تراکم قرائن است، در این جهت تعریف میشود.
واسطی که در دوازدهمین هماندیشی فقه حکومتی سخن میگفت، در باب تعریف تمدن نیز تصریح کرد: تمدن یک شبکه نظاممند از سیستمهای کلان اجتماعی است که پاسخگوی کارآمد به هرم نیازهاست.
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: در فضای تمدن اولاً سیستمهای کلان داریم. اینها با هم شبکه میشوند. کار اینها باید این باشد که تمام لایههای نیازها را پاسخ دهند. این پاسخگویی هم کارآمد باشد؛ یعنی با کمترین هزینه و بیشترین اثرگذاری.
وی تأکید کرد: وقتی از هرم نیازها سخن میگوئیم، بلافاصله هرم مازلو تداعی نشود. هرم نیازها چندین مدل دارد. وقتی قرار باشد تمدن اسلامی را پیگیری کنیم، باید مدل نیازها را هم با اقتباس از اسلام به دست بیاوریم. اگر قرار است اجتهاد و فقه تمدنی شکل بگیرد، باید ببینیم اسلام چه مدل نیازهایی را پیشنهاد میکند، کارآمدی در مدل اسلام چیست، چه سیستمهای کلان اجتماعی را قائل است، اینها را چگونه با هم شبکه میکند و چه فرایندهایی در این سیستمهای اجتماعی منجر به آن کارآمدی میشود. اگر بخواهیم تمدن مبتنی بر یک تفکری را تعریف کنیم، باید همه اینها پاسخ گفته شود. چه مال اسلام باشد، چه مسیحیت، چه یهود یا…
واسطی همچنین اجتهاد و فقه تمدن را اینگونه معنا کرد: تحصیل الحجه علی الاحکام الشرعیه المتعلقه بالتفاعلات و التعاملات فی الهیاکل و المنظمات للحصول العدل و التحسینات. تلاش شده بازسازیای از تعریف مشهور اجتهاد و فقاهت باشد تا روشن شود که این از جنس کار فقه جواهری است؛ نه اینکه بخواهیم کاری در حاشیه فضای علم دینی و فلسفه دینی و… انجام دهیم و بعد نتیجه تکلیفی بگیریم. جنس این کار، جنس فقهی-اصولی است.
وی ادامه داد: این تعریف یعنی چه؟ اجتهاد تمدنی یک تلاش معرفتی حجیتدار است (تحصیل الحجه علی الاحکام الشرعیه) که برای کشف نظر خداوند است، در مورد روابط و فرایندها (تعاملات و تفاعلات) در ساختارها و سازمانها (فی الهیاکل و المنظمات) به هدف دستیابی به عدالت و رشد (العدل و التحسینات) در مقیاس کلان. اجتهاد تمدنی باید حتماً حجیتدار باشد. حجیت به همان معنایی است که در فضای فقهی و اصولی داریم. باید کشف احکام خداوند در مورد فعل مکلف باشد. حجیت و فعل مکلف گسترشی دارد. فعل مکلف هم به فعل فرایندها تعلق میگیرد که تعاملات و تفاعلات است.
واسطی افزود: در ساختارها و سازمانها، سازمان به معنای مدیریتیاش منظور است. کلمه سازمان را با تبادرهای عرفی رایج تلقی نکنید." وی همچنین ادامه داد: عدالت و رشد در قیاس کلان هم با شاخصهایی که در نگرش اسلام به دست میآید، مورد نظر است. مدل رشد و شاخصهای رشد و فرایندهای رشد باید به دست بیاید تا بتوانیم به سمت اجتهاد تمدنی حرکت کنیم. اینها صرفاً پیشنهاداتی است که دارد ارائه میشود. ادعای تمامیت به هیچ وجه در اینها نیست. سرنخهایی است که باید تکمیل و اصلاح شود.
وی افزود: هر تمدنی از چهار ابرمحور تشکیل میشود: ارتباط با محیط، ارتباط با همنوع، ارتباط با خود و ارتباط با خداوند. در همه این چهار محور باید فرایند تعریف شود؛ فرایندهای معرفتی، قانونی و فرهنگی. در هر کدام از این محورها و سیستمها باید این فرایندها تعریف شود تا آن انسجام سیستمها برای شکلگیری یک شبکه تمدنی ایجاد شود. ما ۵۰ کلان سیستم داریم که اینها حداقلهای لازم برای شکلگیری یک تمدن است. نمیتوانید چیزی از اینها را نمیتوانید حذف کنید. کلمه "حداقل" مهم است. تکلیف اینها باید روشن شود. ممکن است بگویید برخی از اینها همپوشانی دارد یا ناقص است و باید اضافه کرد اما به هر حال تکلیف اینها باید در یک فضای تمدنی روشن شود که تمدن با اینها چه میکند و چه مدلی برای اینها دارد. مدل حکومت، آمایش سرزمین، شهرسازی، جمعیت، منابع غذایی، مسکن، زبان و خط، جرم و مجازات، نیروی انتظامی و دفاعی و.... از این جمله است.
وی ادامه داد: ۴۰ کلان سیستم داریم: مدل مالکیت، مدل کشاورزی، محیط زیست، مدل خانواده، کیفیت جامعهسازی، فرایندهای مربوط به سرمایه اجتماعی، ثبت اسناد، ابزارسازی، مشاغل، استخدام، ارتباطات، خدمات شهری، آموزش و تحقیقات، بیمه و بازنشستگی، دادگستری، بازارهای سرمایه، مالیات، جهانگردی، احزاب و…. باید بدانیم اگر قرار باشد فقاهت تمدنی شکل بگیرد، باید از ادله، فرایند مربوط به اینها و مدلی که اینها را باید در صحنه میدانی پیدا کنیم، به دست بیاید.
حجت الاسلام و المسلمین واسطی گفت: متبادر از پیشفرضها و اصول موضوعیه این است که جای دیگری اثبات میشوند و اینجا از نتایج استفاده کنیم. کل این بحث روی پارادایم شبکهای تعریف میشود. پارادایم شبکهای یک دستگاه معرفتی است که مبانی و روش لازم برای توصیف، تبیین و تفسیر در هر موضوع و مسئلهای در مقیاس کل شبکه هستی و ارتباطات شبکه هستی و ناظر به کشف معادلات حرکت و تغییر در شبکه است. وی تأکید کرد: کلمه "شبکه" در اینجا مهم است.
واسطی افزود: ۴ لایه عالم داریم: توحید، قیامت، برزخ و دنیا. هستی از خدا آغاز میشود. مراتب هستی را داریم. إنّا لله، فعال میشود. به سمت عالم ماده حرکت میکند. روح انسان در قل الروح من امر ربی در عالم امر قرار دارد. وارد دنیا میشود. در بدنی قرار میگیرد. در ارتباط با همنوع قرار میگیرد. از نقطهای از دنیا خارج میشود. فرشتگان و شیاطین دارند کار میکنند. اثرگذاری و ثأثیرپذیری هست. انسان مجبور محض نیست. از طرفی هم باید همه این روابط را تنظیم کند تا حرکت کند. پس مختار محض هم نیست. ما که میخواهیم به سمت خدا یا هر هدف دیگری حرکت کنیم، باید روی تمام این خطوط، معادله حرکت بنویسیم. چه کمیت و کیفیتی از آثارها در چه زمان و مکانی با چه زمینه و روابطی باید انجام و تنظیم شود تا بتواند حرکت کند و برایندش با بقیه معادلاتی که روی خطوط دیگر نوشته میشود، حرکت به سمت خدا باشد. دین بیان معادلات حرکت انسان در شبکه هستی برای حرکت به سمت خداوند است. همه آیات و روایات را باید بتوانیم روی این خطوط توزیع کنیم. دین میگوید چقدر به بدنت بپرداز تا برایندش با پرداختن به محیط و همنوع و… به سمت خدا باشد. علم دینی و تمدن اسلامی وقتی حاصل میشود که ما این معادله حرکتها را در تمام خطوط تکمیل کرده باشیم.
این کارشناس گفت: پیشفرض دوم امکان طراحی تمدنی است. اگر قرار باشد تمدن نوین اسلامی شکل بگیرد، سوال میشود که تمدنسازی ممکن است یا خیر. برخی میگویند تمدن تدریجی است و در طول تاریخ شکل میگیرد؛ نمیتوانید تمدنسازی کنید. در کتاب اجتهاد تمدنی ص ۶۰ داریم که تمدنسازی به عنوان کلانپروژه امکانپذیر است. تغییرات با صرف اراده افراد محقق نمیشود. نیاز به ساخت و ساز دارد و ساخت و سازها هم نیاز به برنامهریزی دارد. اینگونه هم نیست که در تمدنهایی که شکل گرفتهاند، صرفاً یک پروسه شکل گرفته باشد.
واسطی تأکید کرد: پیشفرض سوم این است که ادله نقلی ظرفیت طراحی تمدنی دارند. وی افزود: تمدنسازی بر اساس نقل محض غیرممکن است. بر اساس ادله نقلی با لوازم عقلانی ایده مطلوب است. ادله نقلی ظرفیت دارند چون دین حداکثری است و چون رویکرد القا الاصولی فعال است و چون ابزار تراکم قرائن را به کار میبریم. اینگونه نیست که با یک آیه و یک روایت یا دو آیه و دو روایات و… بخواهیم یک مدل استخراج کنیم. مجموعه آیات و روایات در حیطههای مختلف به صورت یک شبکه باید با هم ترکیب شوند و حیطههای مختلف را بتوانیم از آن استنتاج کنیم. وقتی میگوئیم علم دینی، گزارههای وحیانی است، منظور این نیست که همه گزارهها را در نقل داشته باشیم. قلمرو حداکثری دین هم پیشفرض است؛ اما در راهبردها. القا الاصول را داریم. سرنخها توسط وحی ارائه میشود. تطبیق بر مصادیق، گسترش اینها توسط عملیات اجتهادی، لوزام عقلانی، تجربه و عرف قطعی انجام میشود.
وی افزود: بحث این نیست که آن تمدنی که حضرت شکل میدهند را ما میتوانیم شکل دهیم. سرنخهای لازم را در ادله نقلی فعلیمان در سطح دانشی که داریم میتوانیم به کار ببندیم؛ برای اینکه بتوانیم یک شبکه منسجم از سیستمهای اجتماعی برای رفع نیازها به نحو کارآمد نسبت به تمدنهای رقیب ایجاد کنیم.
استاد واسطی تأکید کرد: انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین در هر عصری فعال است.
واسطی فرضیات بحث را اینگونه برشمرد: ۱) شکل گیری تمدن تابع شکلگیری فرایندها و ساختارهای لازم برای پاسخگویی نیازهاست. ۲) ادله دروندینی ما حاوی این فرایندها و ساختارها هستند یعنی علاوه بر دلالت بر مصادیق (فعل مکلف فردی و مکلف جمعی)، دلالت بر فرایندها هم دارند. ۳) برای اینکه این کار را بتوانیم انجام دهیم، باید از اجتهاد و فقه تمدنی استفاده کنیم.
واسطی که در جمع شاگردان اساتید فقه حکومتی سخن میگفت، تأکید کرد: آنچه در بحث فقه تمدنی بیان میشود ابداً ساختارشکنی ندارد. فقاهت موجود را اشدّ لزوماً میداند. بدون این ممکن نیست. حرفش این است که نیاز به بستههای تکمیلی داریم. این هم بدین معنا نیست که فقاهت کنونی ناقص است. موضوعاتمان، مسائلمان مثل مسائل مستحدثه که دائم تغییر میکند. مسئله تمدنسازی مطرح میشود که فرعی هم نیست که فعل مکلفی باشد یا صرفاً بخواهد حکم تکلیفی استنباط شود. این مقیاس، ابزارهایی میخواهد. این ابزارها بر اساس همان اصول فقه جواهری شکل میگیرند و گسترش پیدا میکنند. وی افزود: هویت اصلی فقه تمدنی، فقه فرایندی است.
حجت الاسلام واسطی با تأکید بر اینکه بحث اصلی از اینجا آغاز میشود، گفت: چهار ابزار روشی داریم. مهمترین و اصلیترین اهرم برای شکلگیری علوم انسانی-اسلامی و تمدن نوین اسلامی این است که دید فرایندی، درک از مقیاس کلان و لمس مقیاس کلان ایجاد شود. مقیاس تحلیل عموم افراد، به واسطه سر و کار داشتن با نیازهای شخصیشان و حیطههای زندگیشان، در مقیاس خرد است. برای مقیاسهای کلان که بتواند مصادیق زیادی را مدیریت کند، افرادی میروند استراتژیست میشوند. مهارتهای لازم برای درک این مهارتها را میخوانند. طراح و برنامهریز میشوند. آیندهپژوه میشوند. همه اینها نمونههایی است از حرکت به سمت مقیاس کلان.
واسطی افزود: نظریه تعهد، قرن اکید، اختصاص و.. را در اجتهاد تمدنی بحث کردهایم. بعد این ایده مطرح شده که الفاظ برای ارواح معانی وضع شدهاند. سرنخهای این ایده توسط مفسرین و اهل حکمت ما و کسانی که در فضای عرفان صحیح قرار دارند، گرفته شده و بعد در فضای اصولی ما پردازش شده. برخی فقها و اصولیین ما به این تصریح کردهاند. این اهرم اصلی است برای اینکه بیان کند ادله ما حاوی معانی فرایندی است. این معنای فرایندی اشاره به همان روح معنا دارد.
وی در توضیح چیستی روح معنا نیز تصریح کرد: الفاظ مثل مصباح، صراط، میزان و… را در نظر بگیرید. ترازو برای چه وضع شده؟ مصداقی که برایش وضع شده، ترازوی دو کفهای است، دیجیتال است یا…؟ ترازوی طلافروشیهاست؟ وضع الفاظ برای روح معنا حرفش این است که کلمه میزان برای ترازوی دو کفهای و… وضع نشده. از همان اولین استعمالش، مستعمِل و واضع ارتکازاً چه تعیینی و چه تعینی برای اصل سنجش، ابزار سنجش کلمه میزان را وضع کرده. حالا شکل و صورتش هر گونه که میخواهد باشد. بر همین اساس به منطق میگویند میزان الفکر. این استعمال حقیقی است نه مجازی. وقتی هر دلیل را میبینیم، نباید فقط سراغ مصادیقی برویم که دلیل بر آن سوار است. مصادیق متبادر، مدلول دلیل هستند اما علاوه بر آنها این مصادیق دیگر که تحت معنای کلی مثل ابزار سنجش هستند هم در مدلول دلیل قرار دارند.
وی ادامه داد: مثلاً روایت أقنِع تَعِز را در نظر بگیرید. قانع باش عزیز میشوی. باید ببینیم قناعت و عزت هر کدام چه فرایندی است. مثلاً مصباح فرایند نور دهی است. قناعت، بحث بهینهسازی مصرف است. حداقلسازی مصرف زهد است و بینهسازی مصرف، قناعت. معنای عزت هم برتری در محیط رقابت است. مصرفت را بهینهسازی کن تا در محیط رقابت برتر باشی. خطاب به فرد هم فقط نیست. سازمان است که مصرف بهینه دارد، برتر در محیط رقابت خواهد بود.
استاد افزود: بحث این نیست که تنها دلیل عزت، قناعت است. یکی از لوازم و ابزارهای لازم این است. اگر قرینه داشتیم، انحصار یا اولویت ایجاد میشود. قرینه نداشتیم میشود یکی از لوازم. این به صورت یک راهبرد بیان میشود. راهبردها جنسشان فرایند مطلوب در سیستم است. اینها استحسان و ذوق شخصی نیست. استدلالهای این در جای خودش ذکر شده.:
استاد واسطی به عنوان نمونه به سوال از فرایند آموزش مطلوب پرداخت و روایاتی که میتواند در این باب مورد توجه قرار گیرد و راهگشا باشد.
وی پرسید: شما در نگاه اجتهادی چه مدلی را برای آموزش بهینه مبتنی بر نگرش اسلام ارائه میدهید؟ وی ادامه داد: فرض این است که سند و دلالت و جمع ادله بررسی شده باشد. احراز شده باشد دلیل دیگری نیست. به عنوان نمونه استاد در روایت کُونُوا نُقَّادَ الْکَلَام به ضرورت بررسیهای انتقادی اشاره کرد.
وی گفت: اینها چون احکام ارشادی تلقی شدهاند، در استنباط قرار نگرفتهاند. چون تکلیفی نیستند، خارج از حیطه استنباط خارج تلقی شدهاند. در حالی که همه اینها جنس دینی دارند. برای اینکه بتوانیم مدلهایمان را پردازش کنیم، نیاز به ارشادات شارع به این واقعیتهای فرایندی و ساختاری داریم. نیاز به احکام وضعی داریم. وی ادامه داد: همینها به فضای تکلیف اصطلاحی فقهیمان هم مرتبط میشود.
وی با اشاره به روایت أَنَّ هَذَا الْعِلْمَ عَلَیْهِ قُفْلٌ وَ مِفْتَاحُهُ السُّؤَالُ گفت: حداقل این است که مسئلهمحوری و شروع با سوال ارشاد شده به اینکه اگر آموزش مطلوب میخواهی مسئله محوری را در نظر بگیر. مدل آموزش پنج بعدی، ترکیبی از فرایند حل مسئله، تفکر تحلیلی، مطالعه تطبیقی، بررسی کاربردی و تفکر نقادانه است.
استاد واسطی توضیح داد که با این نگرش نوع نگاه به مکاسب محرمه و مصادیق آن نیز عوض میشود و از عناوین رایج کتاب مکاسب فراتر میرود. در این نگاه، درآمدهای نامشروع، قاچاق و پولشویی مطرح میشود. اگر مکاسب محرمه را تحت عنوان مفاسد اقتصادی ببینیم، تلقیمان نسبت به مصادیقی که ذیلش قرار میگیرد متفاوت میشود. مثلاً در خون بازار خون مطرح میشود. یعنی تولید و توزیع و مصرف خون. نحوه به دست آوردن روح معنا در کتاب به تفصیل آمده. سرنخش در بحث صحیح و اعم است.
این پژوهشگر و نویسنده کشورمان گفت: از تک ادلهها فرایند را استنباط کردیم. چگونه اینها را با هم ترکیب کنیم؟ مثلاً در عمل باید کار آموزش را انجام دهم. از کجا شروع کنم؟ چه مراحلی را طی کنم؟ کجا تمرکز داشته باشم. اگر آفتی ایجاد شد چگونه اصلاح کنم؟ بازخوردش چگونه باشد؟ و… منطق سیستمها پشت صحنه هستیشناسی و فلسفی دارد که بحث نظام عالم است یعنی ترکیب کثرات برای رسیدن به وحدت است. منطق سیستمها یک نمادی از فلسفه اسلام و حکمت متعالیه است. خصلت فلسفه اسلامی این است که از هستی شبکهسازی کرد و اینکه خلقت از کجا آغاز میشود و هر کدام از اینها در چه مختصاتی هستند. وی تأکید کرد: این منطق سیستمها مبتنی بر دیدگاه وجودشناسانه فلسفی خودمان است. وی افزود: خلاصه و سادهسازی شدهاش این است: ورودی، خروجی، پردازش (نقطه شروع، مراحل، مرکز ثقل، نقاط بحران، بازخورد)
استاد واسطی ادامه داد: کاربرد همه اینها را در فقه موجود توسط فقها از اول تا الان داریم. مراحل انجام یک تکلیف، ارکان تکلیف، نقطه مرکزی یک تکلیف، خلل در تکلیف و چگونگی اصلاح و… در کتاب الصلاه ذکر شده. در اعتباریات، منطق سیستمها به واسطه منشأ اعتبار جاری است. در اعتباراتِ عقلاییه، اعتبار محضه نداریم. همیشه عقلا چیزی را اعتبار میکنند که منشأ اثر و رفع نیاز شود. چون اثر وقعی است، لذا میگویند اعتبار عقلاییه دارای منشأ اعتبار واقعی است.
واسطی تصریح کرد: حکم فعل مکلف شامل واجب، مستحب، حرام و مکروه است. فعل فرایندها یعنی چه؟ مثلاً فرایند آموزش یعنی چه فعل و انفعالی باید در فرایند آموزش اتفاق بیافتد تا سطح درک متعلم ما افزایش پیدا کند. حکم فعل فرایندها در اینجا مطرح است. آیا شارع نسبت به این نحوه عملکرد در فضای آموزش نظری داده است یا نه؟ هر چه مطوبیت افزایش پیدا کند، شدت استحباب بیشتر میشود. پشت صحنه همه احکام مطلوبیت و عدم مطلوبیت و شدت آنهاست. نسبت به فرایندها هم از ادله مطلوبیت و عدم مطلوبیت میتوانیم استفاده کنیم. وقتی لسان دلیل در جایی لسان مدح و ارشاد به سبب مثبت یک کار است، این اشاره به یک فرایند است.
استاد واسطی با اشاره به اهمیت احکام وضعی گفت: فضای استنباط تمدنی و اجتهاد تمدنی با این حد وسط مطلوبیت و عدم مطلوبیت و اینکه باید اجزا و شرایط و موانع و… تدبیر شوند، مرکز ثقلش در احکام وضعی میآید. دایره احکام وضعی هم بسیار وسیع است. از ادله ببینم چه چیزهایی مثلاً در شهرسازی به صورت تکلیفی و ارشادی مطلوب شارع است.
این استاد حوزه و دانشگاه در نهایت گفت: صرفاً یک حکم فرعی استنباط نمیشود. صرفاً یک عام فوقانی بیان نمیشود. نظر اسلام در مورد آزادی چیست؟ مدل اسلام برای حقوق زن چیست؟ اینها نیاز به ترکیب احکام با نظم و نسقی در جمع ادله بنا بر منطق سیستمها دارد. نمیخواهیم حکم یک فرع فقهی را بگوییم که به ادله مراجعه کنیم و عین حکم که در ادله هست را به دست بیاوریم. سوال کلان این است که مثلاً نظریه اسلام در مورد هدیه دادن چیست؟ مدل اسلام چیست؟ شهید صدر از این بحث به عنوان فقه النظریه نام بردند و بحث استنطاق موضوعی را مطرح میکنند. چگونگی این استنطاق دو ابزار مدلول فرایند و جمع بر اساس منطق سیستمها را لازم دارد. وی تأکید کرد: چون اینها نیست، از لسان دلیل تنها دو عام فوقانی را با عبارات کلی به دست میآوریم. کلیاتی به دست میآید اما اینکه منتهی به یک سری قوانین کلان در ساختار اجتماعی و سبکی از زندگی در سازمانها و… شود، ایجاد نمیشود. توضیح المسائل تمدنی بیان تکالیف سازمانهاست. روی میز وزیر اقتصاد و وزیر فرهنگ و… میرود.
واسطی در پاسخ به این سوال که با توجه به اینکه مدعا شبکهای دیدن مسائل است، چراسازههای تمدنی به صورت استقرائی احصاء شدهاند و آیا لازم نبود ابتدا اجتهادی روی خود جامعه بما هو جامعه صورت میگرفت و پیشنهاد شهید صدر در مورد تقدم مجتمعنا مورد توجه قرار میگرفت، گفت: یکی از محورهایی که در دستگاه پارادایمی صحبت شده هویت جامعه است و اینکه آیا جامعه هویت حقیقی دارد یا کالحقیقی است یا اعتباری. دیدگاه ما کالحقیقی است. جامعه دارای هویت مجزا از اجزا فردیاش هم هست. اینگونه نیست که بگوییم یک عام استغراقی است. یک عام مجموعی است و ارتباط اجزا سبب پیدایش روابط میشوند. روابط حقیقی هستند یعنی دارای منشأ حقیقی هستند.
این نظریه پرداز افزود: اینکه سازههای یک جامعه یا تمدن چیست، مقداریاش استقرائی است. مواردی که گفتم را ببینید. هر کدام از اینها که فکر میکنید برای یک حرکت لازم نیست، دلیلش را بگویید. همه اینها نمادی از یک نیاز است. این استقراء هم همینطور که بنشینیم بارش فکری کنیم نبود. محورهای برنامههای توسعه و پیشرفت تا نیازمندیهای خرد و میدانی بررسی شد و بعد با استناد یک سری از روایاتی که در این حیطهها هست مثل نامه امیرالمومنین به مالک اشتر و… کار انجام شد.
واسطی همچنین در پاسخ به اینکه چرا توجه کافی به بُعد تاریخی و فرهنگی انسان و جامعه و مسائل و موضوعات اجتماعی نشده، گفت: تلقی از تاریخ انسان و تاریخ جامعه، ظهور و بروزش در مدل نیازهای انسان است. نمیگویم همه چیز است. هسته مرکزی نیازهای انسان است؛ نیازهای اجتماعی و رفتاری و ارتباطی و….
وی در مورد لزوم در نظر گرفتن شرایط موجود برای برنامهریزی و طرحریزی فرایندها گفت: دقیق همین مسئله را با اجتهاد فرایندی از ادله استنطاق کنید. بحث اجتهاد و فقه تمدنی این نیست که فقط بگویم مطلوب چیست. تمام مسائل در مقیاس کلان را باید بتواند این روش پوشش بدهد. چگونگی دوران گذار از وضعیت الف به بدترین حالت یعنی بیشتری مانع و بیشترین هزینه برای رسیدن به فقط یک قدم اصلاح را به ادله عرضه کنیم بینیم مدلی هست یا نه.
وی تأکید کرد: اجتهاد تمدنی ابزار برای این کار هم هست و بحث مسئلهشناسی و نیازشناسیها و وضعیت موجودها جزو مسائلی هستند که باید در مقیاس کلان هم ارائه شوند.
حجت الاسلام واسطی که در دوازدهمین نشست هماندیشی فقه حکومتی سخن میگفت، در پاسخ به این سوال که به نظر میرسد این عرفان از راهی جز آموزههای دینی و وحیانی عبور میکند و این دوگانهسازی یک طبقه مرجعی به نام فقها و فلاسفه میسازد، گفت: جنس عرفان کشف واقعیت است اما با شهود. در فلسفه کشف واقعیت است با علم حصولی. در عرفان کشف واقعیت است با علم حضوری. هستی و واقعیت شبکهای است. فیلسوف این را در ذهنش میسازد. عارف این را شهود میکند. عارف چه چیزی را شهود میکند؟ کیفیت ربط وحدت به کثرت را شهود میکند. اینکه چگونه کثرات به هم مرتبط میشوند و به عالم وحدت متصل میشوند. اینکه کثرات چه رتبه وجودی دارند. فیلسوف کلان اینها را دریافت میکند. سازه خلقت را با ذهنش دریافت کرده. عارف، سازه و معادلات حرکت را دارد شهود میکند. البته عرفا بسته به مراتبشان به این شهود دست مییابند.
وی در پایان سخنانش گفت: نمیگویم بدون عرفان هیچ چیز از دین به دست نمیآید. صحبت سر حرکت تمدنی است. نقش عرفان در تمدن حیاتیتر از بقیه است. چون قرار است تمدنها حداکثر جمع اجزا و روابط برای یک نقطه واحد در مقیاس کلان را ایجاد کنند. هنر عرفان جمع کثرات برای رسیدن به وحدت است و این در هیچیک از علوم دیگر دیده نمیشود.