خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: متون اصلی و منابع مادر فرهنگ اسلامی و ایرانی یعنی کتاب خدا و سنت و سیره رسولالله (ص) و ائمه معصومین (ع) همگی توصیه به تفکر و علم آموزی دارند. شکی نیست که مطالعه عنصر اساسی این توصیههاست. به همین دلیل در طول تاریخ تمدن اسلامی، علاقه به مطالعه و علم آموزی میان ایرانیان و دیگر قومهای مسلمان بسیار زیاد بود.
روایات حیرت انگیزی از تلاش مسلمانان برای درس و مطالعه در تاریخ ثبت شده است. زندگینامه دانشمندان و متفکران تاریخ تمدن اسلامی از جمله فارابی، ابن سینا، ابن عربی و… سرشار از سفرهای تحصیلی سخت است به نحوی که حتی برای آموختن یک نکته و یا دریافت یک کتاب ممکن بود رنج سفرهای چندین ساله را بر خود هموار کنند.
به شهادت آمار و ارقام این دههها، سرانه مطالعه در ایران به شدت پایین است. این در صورتی است که کتاب خوب، برعکس دورانهای گذشته در دسترس همگان وجود دارد. بیست و هشتمین دوره هفته کتاب در پیش است و چه خوب است که به مناسبت این ایام، روایتهای از «گذشته» درباره مطالعه یادآوری شوند. برای نخستین شماره حکایت و روایتی از آیتالله میرسید علی مجتهد نجف آبادی در نظر گرفته شده است.
درباه آیتالله مجتهد نجف آبادی
یکی از چهرههای مهم علمی تاریخ معاصر ایران، آیتالله میرسید علی مجتهد نجف آبادی است که حدود سالهای ۱۲۸۷ هجری قمری در نجف آباد متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی را نیز پدر آغاز کرد و بعد به اصفهان رفت و به تحصیل صرف، نحو، فقه، اصول، فلسفه و حکمت پرداخت و محضر اساتیدی چون سید محمد فشارکی، و سید مهدی نحوی را درک کرد. پس از دریافت اجتهاد به نجف و کربلا رفت و از محضر استادان بزرگی چون آیات عظام سید اسماعیل صدر، میرزا محمد تقی شیرازی، حاج آقا رضا همدانی، آخوند ملأ محمد کاظم خراسانی به کسب فیض پرداخت و در فقه، اصول، فلسفه، منطق، عرفان و اخلاق به منتهای درجه استادی رسید.
آیتالله مجتهد نجف آبادی به روایتی پس از درگذشت استاد خود یعنی آخوند خراسانی به اصفهان بازگشت و حوزه درسی مهمی را در مدرسه صدر تشکیل داد. جلال الدین همایی، شیخ هبة الله هرندی، سید روحالله خاتمی، حاج آقا مصطفی مهدوی هرستان، حاج میر سید علی فانی اصفهانی، حاج شیخ حیدر علی صلواتی، حاج شیخ احمد فیاض فروشانی، حاج شیخ محمدجواد اصولی فریدنی، حاج شیخ علی خوزانی اصفهانی معروف به مشکات، حاج آقا مصطفی مهدوی هرستان و… از جمله مهمترین شاگردان آیتالله مجتهد نجف آبادی هستند.
آیتالله مجتهد نجف آبادی زندگی بسیار زاهدانه و پاکیزهای داشت. نگاه آیتالله مجتهد به اجتماع که حاکی از اجتهادش بود، باعث شد تا در عموم رخدادهای سیاسی و اجتماعی حضور داشته باشد و فعالیتهای مهمی را انجام دهد. ایشان از جمله مجاهدان و مبارزان بزرگ نهضت آزادیخواهی و انقلاب مشروطه بود و بعدها در زمانه رضاخان نیز عنصر مهمی در مبارزه با ظلم، چه با استبداد شاهی چه با استبداد خوانین محلی به شمار میرفت. فعالیتهای خیرانه او نیز در تاریخ ثبت شده است. وی سرانجام به تاریخ سیزدهم صفر ۱۳۶۲ قمری برابر با ۳۰ بهمن ۱۳۲۱ درگذشت و در قبرستان تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. او جد مادری شهید سید حسن آیت است.
معرفی یک کتاب
منابع بسیاری از جمله «تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر» اثر سید مصلح الدین مهدوی، «رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر» اثر سید محمدباقر کتابی، «گلشن ابرار»، «دایرةالمعارف تشیع» و… درباره آیتالله العظمی میرسید علی مجتهد نجف آبادی مطالب و مقالاتی را نوشتهاند، اما پژوهش اختصاصی درباره سیره و سرگذشت او کمتر انجام شده است.
یکی از معدود آثار درباره او کتاب «مجتهد نجفآبادی: مجموعه مقالات و مصاحبههایی در شرح حال زندگی علمی، اجتماعی و سیاسی» است که به کوشش محمد جواد نورمحمدی به سال ۱۳۸۷ با شمارگان هزار و ۵۰۰ نسخه، ۲۶۴ صفحه و بهای ۲,۵۰۰ تومان توسط انتشارات انصار الامام المنتظر (عج) در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
کتاب حاضر حاوی مقالات و گفتوگوهایی در شرح حال و زندگی علمی، اجتماعی و سیاسی این عالم بزرگوار است. عناوین برخی از مطالب این کتاب بدین شرح است: «شرح حال آیتالله العظمی حاج سیدعلی نجفآبادی» به قلم سید مصلحالدین مهدوی، «زندگانی آیتالله العظمی میر سیدعلی آیت نجفآبادی (ره)» به قلم احمد عابدینی و «پیرامون حیات مجتهد نجفآبادی». همچنین گفتوگوهایی با حجتالاسلام مدنی، حاج عبدالرزاق حر و… نیز در این کتاب منتشر شده که جملگی درباره سیره و سرگذشت آیتالله مجتهد نجف آبادی است.
از نان برای زیاد شدن ساعات مطالعهاش گذشت
در کتاب «مجتهد نجف آبادی» و به نقل از آن در کتابهای دیگری چون «حدیث خوبان» اثر حمید خلیلیان از قول یکی از همحجرهایهای آیتالله میرسیدعلی نجف آبادی چنین روایت شده است: «در آن زمانها که برق نبود، طلبهها با چراغ روغنی درس میخواندند و هر طلبهای سهمیهای از نان و روغن چراغ داشت. این سهمیهها معمولاً کفاف نیاز طلاب را نمیداد و آنها به سختی و در فقر زندگی میکردند… من و میر سیدعلی در حوزه اصفهان هم حجرهای بودیم و هرکدام روزی یک نان و نصفی جیره غذایی داشتیم و هرکدام سهمیهای از روغن چراغ.
من چون حال درس خواندن نداشتم به همان مقدار مطالعه روز اکتفا کرده و دیگر شب را مطالعه نمیکردم. چون یک نان و نصف کفاف خوراکم را نمیداد، سهم خود از روغن چراغ را به میر سیدعلی میفروختم و به جان آن نصف نان او را میخریدم. در نتیجه او دو سهمیه روغن چراغ داشت و یک نان. من دو نان داشتم و روغن چراغ نداشتم. به همین دلیل اول مغرب، شام مختصر خود را خورده و میخوابیدم و او مقدار کمتری میخورد زیرا که سهمیهاش نصف سهمیه من شده بود، ولی در عوض روغن چراغش دو برابر بود، بنابراین تا پاسی از شب مطالعه میکرد. لذا او به فلک رفت و به اوج مقامات علمی رسید و من یک فرد معمولی باقی ماندم.»