دکترای فلسفه دین از دانشگاه کونکوردیای کانادا گفت: سلامت معنوی وضعیتی است که انسان به بالاترین سطح ممکن از کمال وجودی دست یافته باشد.

به گزارش خبرنگار مهر، روز جهانی فلسفه از سوی سازمان یونسکو، سومین پنج‌شنبه از ماه نوامبر هر سال دانسته شده است. امروز ۲۹ آبان ماه برابر با ۱۹ نوامبر مصادف با این روز است. همایش امسال «سلامتی و زندگی خوب: رویکردهای نظری» است. بی شک ضرورت وجود معنویت در انسان، مانند ضرورت وجود دم و بازدم برای زنده بودن جسم است. معنویت ارزشی انسانی، مثبت، هستی‌بخش و وابسته به هستی‌شناسی ابعاد انسان است که با ایجاد میل به زندگی برای جست‌وجو در معنا و اهداف زندگی - و فراتر از زندگی- نقش مهمی بازی می‌کند. معنویت پدیده‌ای جهانی است که همه انسان‌ها برای جست‌وجوی معنا و پذیرش زندگی خود از طریق ارتباط با خودشان با دیگران و مقدسات به آن نیازمند هستند؛ از این رو سعی بر آن است تا به مباحثی همچون مفهوم‌شناسی سلامت معنوی، مفهوم شناسی معنویت، تعریف سلامت معنوی، شاخصه‌های سلامت معنوی، مبانی سلامت معنوی ارائه شود.

با توجه به اینکه سلامت معنوی به عنوان جامع سلامت انسانی است در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین ابوالفضل ساجدی عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) به بررسی سلامت معنوی پرداختیم. ساجدی علاوه بر گذراندن دروس عمومی حوزوی و درس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم، دارای مدرک کارشناسی معارف اسلامی و علوم انسانی، کارشناسی ارشد روان‌شناسی، کارشناسی ارشد فلسفه اسلامی و دکترای فلسفه دین از دانشگاه کونکوردیای کانادا است. وی تسلط کامل به زبان عربی و انگلیسی نیز داشته و تألیفاتی نیز به این زبان‌ها دارد. کتاب‌های سلامت معنوی کودکان با نگرش اسلامی و زبان دین و قرآن از جمله آثار اوست.

اسلام، همدلی و مواسات را نسبت به همه انسان‌ها مورد تأکید عام و نسبت به مسلمانان و به ویژه شیعیان، مورد تأکید خاص قرار می‌دهد

*آقای دکتر! در ابتدای این گفتگو لازم است که واژه سلامت را تعریف کنید؟

در غرب واژه سلامت که معادل انگلیسی آن «health» است دست کم سه مرحله را طی کرده است. واژه (سلامت) تا قرن ۱۹ غالباً به نبود بیماری جسمی و نقص عضو تعریف می‌شد، چنان که آسلر (پزشک معروف انگلیسی) در پاسخ به سوالی در این مورد، می‌گوید: سلامت عبارت است از عدم وجود بیماری در فرد. به تدریج این مفهوم مورد بازنگری قرار گرفت تا آنکه در اساسنامه سازمان جهانی بهداشت مفهوم سلامت این گونه تعریف شد: سلامت عبارت است از تأمین رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط نبودن بیماری و نقص عضو.

از دهه هفتاد قرن بیستم عنصری جدید به نام «معنویت» موردتوجه قرارگرفته و در سال ۱۹۸۳ به اجلاس سالیانه بهداشت جهانی کشیده شد و در اجلاس همان سال (سی‌وششمین اجلاس سالیانه بهداشت جهانی) بُعد چهارم سلامت به بحث و تبادل‌نظر گذاشته شد. نهایتاً در سی‌هفتمین اجلاس سالیانه بهداشت جهانی «معنویت به‌عنوان بخش جدایی‌ناپذیر استراتژی‌های سلامت کشورهای عضو سازمان جهانی بهداشت» به تصویب رسید.

جالب است بدانیم که در روایات معصومین (ع) واژه سلامت غالباً ناظر به «امور معنوی» و «ابعاد فرا مادی زندگی» انسان به کار رفته است و واژه صحت غالباً به «امور جسمانی» و «ابعاد مادی زندگی» انسان اشاره دارد. بر این اساس گرچه معنویت در غرب قبل از قرن بیستم نیز مطرح بوده است، اما سلامت معنوی، واژه جدیدی است که در قرن بیستم طرح شده است. می‌توان گفت اگر غرب در قرن بیستم از بعد چهارم سلامت سخن گفته و آن‌را سلامت معنوی نامیده است. اسلام در ۱۴۰۰ سال قبل به این ساحت از سلامت توجه و بر آن تاکید کرده است. بگذریم از اینکه سلامت معنوی مورد بحث در غرب از سلامت معنوی اسلامی فاصله زیادی دارد. بر اساس روایات نه تنها سلامت، ساحت معنویت را هم در برگرفته بلکه اساساً سلامت فقط در این ساحت به کار رفته است.

در قرن بیستم معنویت به عنوان بُعد چهارم سلامت مطرح شد و در سی‌هفتمین اجلاس سالیانه بهداشت جهانی به تصویب رسید. بر اساس بیانیه این اجلاسیه کسی که به ظرفیت معنوی خود توجه نداشته و در مورد فعلیت بخشی به آن, گام لازم را برندارد نمی‌توان او را برخوردار از سلامت نامید. وقتی به روایات معصومین (ع) که حدود ۱۴ قرن قبل طرح شده می‌نگریم مشاهده می‌کنیم که غالباً واژه سلامت در مورد ساحت معنوی انسان به کار رفته است.

*سلامت معنوی انسان در روایات اسلامی به چه معنایی اشاره دارد؟

برخی مصادیق سلامت در روایات عبارتند از:

سلامت از فتنه‌ها: عن الرسول (ص): «فَمَنْ أَرَادَ مِنْکُمُ النَّجَاةَ بَعْدِی وَ السَّلَامَةَ مِنَ الْفِتَنِ الْمُرْدِیةِ فَلْیتَمَسَّکْ بِوَلَایةِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ»؛ «کسی‌که در پی نجات و سلامت از فتنه‌های پیش آمده است باید به ولایت علی (ع) تمسک بجوید».

سلامت از گناه: دعای پیامبر (ص) در تعقیب نماز ظهر: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مُوجِبَاتِ رَحْمَتِکَ …وَ «السَّلَامَةَ مِنْ کُلِّ إِثْم»؛ خدایا! اسباب رحمتت… و سلامت از تمام گناهان را از تو می‌طلبم‏» (ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۸۲.) و همچنین در دعای مأثور برای شب یکشنبه آمده است: «اللَّهُمَّ… أَسْأَلُکَ… الْعَفَافَ وَ «السَّلَامَةَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْخَطَایا»؛ خدایا…پاکدامنی و «سلامت از گناه و خطا» را از تو می‌طلبم» (بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۱۵۹).

سلامت نفس: در دعای امام صادق (ع) در تعقیب نماز آمده است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ… «السَّلَامَةَ فِی نَفْسِی» یعنی بارالها! به حق محمد و آلش… «سلامت نفس» به من عطا فرما!» (وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۴۸۵).

واژه صحت در روایات غالباً برای بعد جسمی به کار رفته است مانند: قال الصادق (ع): «إِنَّمَا.... الْبَلَاءُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ أَحَبُّ إِلَی مِنَ الصِّحَّةِ فِی مَعْصِیةِ اللَّهِ» «گرفتاربودن همراه بندگی خدا را بر سلامتی همراه با گناه ترجیح می‌دهم».(الکافی، ج ۸، ص ۲۲۲)

قال الصادق (ع): «مَنْ زَارَ أَخَاهُ فِی اللَّهِ فِی «مَرَضٍ» أَوْ «صِحّةٍ».....» «کسی که برادرش [دینی] اش را برای رضای خداوند در بیماری یا سلامتی زیارت کند....» ‏ (الکافی، ج ۲، ص ۱۷۷.)

در کل می‌توان گفت: روایات مشتمل بر سلامت دست کم سه پیام دارد:

اسلام قرن‌ها زودتر از غرب سلامت معنوی را طرح کرده است انسان مؤمن باید چنان اهتمامی به بعد معنوی خود داشته باشد که هرگاه از سلامت و بیماری سخن می‌گوید ابتدا ساحت معنوی به ذهنش تبادر کند. اگر غالباً یا همیشه در میان خانواده‌ها و جامعه، سلامت در مورد امور جسمانی به کار می‌رود ما از فرهنگ دینی فاصله زیادی داریم. مؤمن سلامت معنوی را بر سلامت جسمی مقدم می‌کند چنانچه در روایت فوق، امام صادق (ع) گرفتاری همراه با بندگی خدا را بر سلامت جسمانی همراه با گناه ترجیح می‌دهد.

«سلامت معنوی» از دو واژه‌ای ترکیب یافته که هر دو مطلوب آدمی است. همه ما به سلامت می‌اندیشیم، در پی دستیابی به آن هستیم و از بیماری گریزانیم. معنویت نیز ریشه در نهاد همه دارد و با فطرت انسانی گره خورده است.

«سلامت» به وضعیتی گفته می‌شود که در آن موجود، دارای نقص و عیب نباشد و کارکرد مناسب و وضعیت مطلوب خود را داشته باشد. سلامتی در سلامت جسمی، ناظر به اعضا و جوارح و اندام‌های درونی و بیرونی است؛ اگر بدن و اعضای آن کارکرد مطلوب مورد انتظار عقلایی را داشته باشند فرد از سلامت جسمی برخوردار است؛ اما در سلامت معنوی, سلامت معطوف به روح آدمی است. اگر روح انسان در وضعیت مطلوب خود از لحاظ معنویت باشد و در کارکردهای معنوی‌اش نقص و خللی نداشته باشد، آن انسان در «سلامت معنوی» بسر می‌برد.

بدین ترتیب سلامت جسمی نیازمند ارتباط با پزشک جسم و سلامت معنوی نیازمند ارتباط با پزشک روح و روان است. و چون روح انسان ظرفیت‌ها و ابعاد پیچیده‌ای دارد، ارتباطات و تأثیر و تأثرها میان روح و جسم, میان فرد و جامعه، میان جهان درون و برون انسان، میان جهان غیب و شهود، و میان دنیا و آخرت، وجود دارد، راه مطمئن سلامت معنوی تکیه به وحی آسمانی است که بر این روابط پیچیده احاطه علمی لازم را داشته باشد. همین امر، ضرورت دین را نیز آشکار می‌سازد.

وقتی به روایات معصومین (ع) که حدود ۱۴ قرن قبل طرح شده می‌نگریم مشاهده می‌کنیم که غالباً واژه سلامت در مورد ساحت معنوی انسان به کار رفته است

*چه رابطه‌ای بین رابطه سلامت روانی و معنوی وجود دارد؟

در سلامت روان، حالت مطلوبی که مورد توجه قرار می‌گیرد این است که فرد بتواند ذهنیت‌ها و احساسات خود را به گونه‌ای کنترل کند که احساس خوبی از زندگی داشته باشد و توانایی پیگیری اهداف خود را داشته باشد. رضایت از زندگی، امید به آینده، قدرت کنترل استرس و اضطراب و وسواس نداشتن از جمله شاخص‌های سلامت روانی است؛ اما در سلامت معنوی، حالت مطلوب، نیل به کمال و قرب الهی است. بدین ترتیب هدف سلامت معنوی با هدف سلامت روانی متفاوت است. سلامت معنوی تمام آثار سلامت روانی را به دنبال دارد اما سلامت روانی تمام آثار سلامت معنوی را به دنبال ندارد.

به رغم تفاوت میان این دو اما آنها با هم ارتباط دارند: بدون تقویت ارتباط با خدا نیز می‌توان به سطحی از سلامت روانی دست یافت، اما از طرفی باید گفت سلامت معنوی و ارتباط با خدا می‌تواند سطح سلامت روانی را ارتقا دهد. برای مثال ویژگی‌هایی مانند اعتماد به خدا و توکل بر او می‌تواند در زدودن ناامیدی و اضطراب انسان مؤثر باشد.

از سوی دیگر سلامت یا بیماری روان می‌تواند زمینه سلامت یا بیماری معنوی را فراهم کند. مثلاً کسی که قدرت کنترل احساسات خود را ندارد و یا نمی‌تواند تخیلات و افکار خود را هدایت کند و در نتیجه سلامت روانش در خطر است، طبیعتاً نمی‌تواند احساس حضور خدا را نیز در خود تقویت کند و یا از خیالات و وساوس شیطانی خود را رها کند. برای مثال در حدیثی از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است که «ابلیس کمندی بزرگ‌تر از خشم و شهوت ندارد».

بر اساس این حدیث شریف عدم توانایی در کنترل خشم که یک شاخص سلامت روانی است منجر به افتادن در دام ابلیس می‌شود. بدیهی است هدف اصلی ابلیس دور کردن انسان‌ها از معنویت و یاد خداست، بدین ترتیب، این حدیث بین یک شاخص سلامت روانی و سلامت معنوی پیوند برقرار کرده است. پیامبر اکرم (ص) در این باره می‌فرمایند: «غضب، ایمان را فاسد می‌کند همان طور که سرکه، عسل را فاسد می‌کند».

یونگ نیز به رابطه میان ساحت معنوی و روانی انسان اشاره می‌کند و می‌گوید: من حتی یک بیمار را ندیده‌ام که اساساً، حل مشکلش به یک گرایش دینی از زندگی وابسته نباشد؛ منشأ بیماری روانی در بیماران به ارضاء نشدن نیازهای معنوی آنها بازمی‌گشت. تنها وقتی که به دین بازگشتند و نیاز معنوی شأن برآورده شد، بیماری‌شان هم به طور کامل درمان شد. طی دهه‌های گذشته، نظریه‌پردازان در زمینه‌های مختلف وجود دامنه گسترده‌ای از نیازهای معنوی انسان را مسلم می‌دانسته‌اند.

سلامت اخلاقی با نگاه سکولار ناظر به وضعیتی است که فرد فضیلت‌های اخلاقی و انسانی مانند نوع دوستی، همدردی با دیگران، بخشندگی و … را در خود به فعلیت برساند

*چه رابطه میان سلامت اخلاقی و معنوی وجود دارد؟

سلامت اخلاقی با نگاه سکولار ناظر به وضعیتی است که فرد فضیلت‌های اخلاقی و انسانی مانند نوع دوستی، همدردی با دیگران، بخشندگی و … را در خود به فعلیت برساند. سلامت اخلاقی با نگاه اسلامی علاوه بر اصلاح صفات و رفتار در رابطه با خود و دیگر انسان‌ها و دیگر موجودات جهان مادی، رابطه با خدا را نیز مورد توجه و تاکید قرار می‌دهد. تفاوت سلامت معنوی با سلامت اخلاقی از نگاه اسلامی به تفاوت قلمرو اخلاق و معنویت برمی‌گردد.

قلمرو اخلاق در اسلام شامل رابطه انسان با خود، خدا، دیگر انسان‌ها، دیگر موجودات زنده و دیگر اشیا است؛ اما قلمرو سلامت معنوی، رابطه انسان با خداست. غایت در تربیت اخلاقی، بهبود روابط پنج گانه است اما غایت در تربیت معنوی بهبود روابط انسان با خداست که به بهبود روابط انسان با سایرین نیز می‌انجامد، البته روابط پنج گانه که در اخلاق اسلامی مطرح است، در طول هم هستند نه در عرض هم. به همین دلیل در اخلاق اسلامی همه روابط باید در سایه ارتباط با خدا تنظیم شود. در نتیجه با نگاه اسلامی، سلامت معنوی یکی از غایات و بلکه غایت برتر در سلامت اخلاقی است.

سلامت اخلاقی با سلامت معنوی ارتباط دارد. فردی که اعتقاد به خدا ندارد می‌تواند درجه‌ای از زیست اخلاقی را در خود محقق کند و اخلاق سکولار را در خود تقویت کند، اما چنین کسی سلامت معنوی خود را تأمین نکرده است. با این حال سلامت اخلاقی می‌تواند زمینه سلامت معنوی را فراهم کند. بخل، حسادت و کینه توزی از جمله بیماری‌های اخلاقی هستند که طبق احادیث، ایمان و معنویت انسان را خدشه دار و یا نابود می‌کنند. ائمه اطهار (ع) بیانات بسیار زیادی در این باره دارند. برای نمونه می‌توان این چهار حدیث را یادآور شد: امام صادق (ع) فرمودند: «مؤمن نه کینه توز و نه حسود است.»

امام صادق (ع) فرمودند: «حسادت ایمان را می‌خورد همان طور که آتش هیزم را می‌خورد» رسول الله (ص) می‌فرمایند: «برترین مردم در ایمان گشاده دست ترین آنهاست» رسول‌الله (ص) همچنین فرمودند: «هیچ چیز مانند خسیس بودن دینداری را از بین نمی‌برد» از سوی دیگر اعتقاد به اینکه خداوند به کارهای نیک انسان پاداش می‌دهد انسان را به سوی فضائل اخلاقی می‌کشاند و یا محبت به خداوند و خاندان پیامبر (ص) که از شاخص‌های سلامت معنوی است شخصیت انسان را به شخصیت اخلاقی آنها نزدیک می‌کند. بنابراین سلامت معنوی می‌تواند طراز سلامت اخلاقی انسان را بالا ببرد.

*با توجه به تعریفی که از سلامت و معنویت ارائه دادید، در چه صورتی روح انسان در وضعیت مطلوب قرار می‌گیرد؟

در صورتی که روند تربیت به سوی نزدیکی (تقرب وجودی) به خدا باشد.

*چگونه می‌توان در این مسیر قرار گرفت؟

برای این هدف باید روند شکل گیری نفس، روان یا شخصیت انسان در این مسیر هدایت شود.

*چگونه هدف فوق حاصل می‌شود؟

شکل گیری شخصیت ما در طی تعامل ذهن، دل، اراده و رفتار محقق می‌شود.

*بر این اساس چگونه می‌توان سلامت معنوی را تعریف کرد؟

به نظر می‌رسد سلامت معنوی وضعیتی است که در آن، بینش، گرایش، اراده و کنش فردی و اجتماعی انسان در راستای قرب و رضای الهی (که کمال برتر انسانی است) قرار گیرد.

*نتیجه سلامت معنوی چیست؟

نتیجه آن سعادت اخروی، از یک سو؛ و امید، نشاط، آرامش، رضایت از زندگی و سلامت روان در دنیا، از سوی دیگر است. سلامت معنوی همه ابعاد وجودی انسان اعم از «بینشی»، «گرایشی» و «کنشی» در رابطه با خود، خدا، دیگر موجودات زنده و طبیعت را در بر می‌گیرد و همه روابط را به سمت معنویت هدایت می‌کند. بعد معنوی سلامت در برداشت اسلامی، مستلزم رنگ الهی و توحیدی یافتن همه این ابعاد وجودی است. با توجه به نقش سلامت معنوی در حیات توحیدی، می‌توان گفت سلامت معنوی در عرض سلامت اخلاقی و سلامت اجتماعی نیست بلکه خود مبدأ و ریشه آنهاست.

انسان توحیدی لاجرم اخلاقی نیز خواهد بود، چرا که از منیت و خودخواهی گذشته است و قلبش آکنده از محبت به اخلاقی ترین موجود یعنی خدای متعال شده است و طبعاً این محبت در رفتار و کنش او نیز نمودار می‌شود. از سوی دیگر دستورات دینی، تنها به جنبه فردی توجه ندارد بلکه رفتارهای اجتماعی انسان را نیز به سمت کمال مطلوب هدایت می‌کند. بنابراین کسی که التزام به اوامر الهی دارد – اگر فهم درستی از اوامر الهی داشته باشد- لاجرم به لحاظ رفتار اجتماعی نیز در سلامت و بهبودی خواهد بود.

بدین ترتیب می‌توان گفت سلامت معنوی گرچه اصالتاً مربوط به ارتباط انسان با خداست، اما در ذیل خود، ارتباط انسان با خود، دیگران و طبیعت را نیز تحت الشعاع قرار می‌دهد و منشأ سلامت روانی، اخلاقی و اجتماعی، در سه مرتبه بینش، گرایش و کنش می‌شود.

*آقای دکتر! شاخصهای سلامت معنوی چیست؟

سلامت معنوی وضعیتی است که انسان به بالاترین سطح ممکن از کمال وجودی دست یافته باشد؛ و به عبارتی، بینش، گرایش و کنش فردی و اجتماعی انسان در راستای قرب و رضای الهی (یعنی کمال برتر) قرار گرفته باشد. نتیجه این کمال، علاوه بر سعادت اخروی، امید، نشاط، آرامش و رضایت از زندگی است. علاقه مندان برای مشاهده این مباحث با توضیح و تفصیل بیشتر به کتاب به سوی آسمان؛ سلامت معنوی با نگرش اسلامی مراجعه کنند.

سلامت معنوی قابل درجه بندی است. می‌توان برای سطح عالی آن دو شاخص درونی و یک شاخص بیرونی بیان کرد. در صورتی فرد از سلامت معنوی اسلامی برخوردار است که از دو ویژگی درونی ذیل برخوردار باشد:

در بعد شناختی، خداوند و معصومین (ع) برای فرد اهم (مهمترین) امور باشد، و لذا از جمله دعاهای پیامبر اکرم (ص) این بود که اللهم … لا تَجْعَلِ الدُّنْیا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَلاَ مَبْلَغَ عِلْمِنَا یعنی "خدایا دنیا را برای ما مهمترین امر و بزرگترین همت و نهایت فهم و دانش ما قرار مده."

در بعد گرایشی، خداوند و معصومین (ع) برای فرد احب (محبوبترین) موجودات باشد، و لذا قرآن در سوره توبه آیه ۲۴ می‌فرماید: قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی‏ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ. یعنی "اگر والدین، فرزندان‌، برادران‌، همسر، خویشاوندان، اموالی که اندوخته‌اید، تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانه‌هایی که بدان دلخوش هستید برای شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او دوست داشتنی‌تر است، منتظر عواقب ناگوار آن باشید، و خداوند فاسقین را هدایت نمی‌کند.

اگر بینش، گرایش و کنش فرد در راستای اراده و رضای الهی قرار گیرد به تدریج این دو شاخص به نحو پیش رونده محقق می‌شود و ما شاهد "اهم" و "احب" سازی خدا و اولیای او یعنی اوج معرفت و محبت ممکن، نسبت به خدا و معصومان ع در زندگی خود خواهیم بود. اگر بخواهیم به سلامت معنوی اسلامی دست یابیم باید وضعیت این دو شاخص را در خود بررسی کنیم و برای تحقق آنها بکوشیم. (رزقنا الله و ایاکم انشاالله)

با توجه با شاخص‌هایی که برای سلامت معنوی اسلامی بیان شد، اگر خدا و معصومین (ع) در بالاترین جایگاه در ذهن و دل انسان قرار بگیرند از جمله لوازم قلبی آن عبارت است از: عبادات با حضور قلب، اوج احساس حضور خدا در خانه، محل کار، محل تفریح، در زمان غم و شادی، فقر و غنی و به عبارتی سیطره روح معنوی در کل زندگی انسان، احساس فقر مطلق در برابر خداوند، عبودیت با افتخار و عزت، تواضع و فروتنی حتی در اوج قدرت، توکل و رضا، کوچک شدن دنیا و مشکلات آن در مسیر کمال و نیز نشاط، سعه صدر، آرامش و اطمینان. آیات و روایات متعددی گویای این آثار است. در وضعیت سلامت معنوی، شرایط بینشی و گرایشی انسان به گونه‌ای است که رفتار مورد رضای خدا و معصوم (ع) از فرد صادر می‌شود.

شاخص سلامت معنوی در بعد شناختی، این است که خداوند و معصومین (ع) برای فرد اهم (مهمترین) امور باشد

*چرا؟

زیرا رفتار انسان تابع وضعیت ذهنی و روانی و اراده او است. بدین ترتیب می‌توان گفت شاخص بیرونی سلامت معنوی، تبعیت کامل از خداوند و معصومین (ع) در تمام رفتارهای فردی و اجتماعی، و به عبارتی، داشتن زندگی توحیدی است.

شاخص سلامت معنوی در بعد شناختی، این است که خداوند و معصومین (ع) برای فرد اهم (مهمترین) امور باشد. با توجه به این شاخص می‌توان گفت تقید به نمازهای پنجگانه در اول وقت در تحقق این شاخص تأثیر بسزایی دارد، زیرا مقدم کردن نماز در اول وقت بر سایر امور، به معنای مهمتر شمردن خواست خدا بر سایر امور است. تکرار این رفتار به تدریج جایگاه خدا در زندگی را بالا می‌برد و به اکبر شدن خدا در زندگی کمک می‌کند. بدین ترتیب می‌توان گفت پای بندی مستمر به نمازهای پنج گانه در اول وقت راهی نزدیک برای نیل به سلامت معنوی و رسیدن به مقامات عالیه معنوی است. در نقطه مقابل نیز هرگاه در طول عمر خود، در ایامی خاص، از پای بندی به این عمل فاصله گرفتیم به همین میزان از سلامت معنوی دور شده ایم.

*چگونه بستر سلامت معنوی را از دوران کودکی فراهم کنیم، تا در نهاد آنها قرار گیرد و دوام داشته باشد؟

دو صفت یا روحیه‌ای که باید از کودکی زمینه سازی شود، و رابطه عمیقی با سلامت معنوی دارد، روحیه بخشندگی و همدلی (همدردی با دیگران و خود را جای دیگران گذاشتن) است.

تقویت روحیه بخشندگی: این صفت باعث خشنودی خداوند می‌شود و از با فضیلت‌ترین صفات انسان است و موجب زیبایی ایمان و معنویت اوست. امیرالمومنین (ع) در مورد نکته اول می‌فرمایند: إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یحِبُّ کُلَّ سَمْحِ الْیدَینِ حَرِیزِ الدِّین‏؛ خدای متعال انسان بخشنده‌ای که از دین خود محافظت می‌کند را دوست دارد.(غررالحکم، ص ۳۷۶). حضرت ناظر به نکته دوم می‌فرمایند: تحل بالسخاء و الورع فهما حلیة الایمان و اشرف خلالک؛ دو ویژگی بخشندگی و پرهیز از گناه را در خود پدیدار کن، چرا که این دو، زینت ایمان هستند و از بهترین ویژگی‌های تو هستند.

از سوی دیگر بخل و خساست ویران کننده ایمان و معنویت انسان است. رسول خدا ص در این باره می‌فرماید: لا یجتمع الشح و الایمان فی قلب عبد ابداً؛ بخل (شدید) و ایمان هرگز در قلب بنده‌ای جمع نمی‌شوند.(مشکاه الانوار، ص ۲۳۱) ایشان همچنین می‌فرمایند: ما محق الاسلام محق الشح شیء؛ هیچ چیز مسلمانی فرد را به اندازه بخل (شدید) نابود نمی‌کند.(کافی، ج ۴، ص ۴۵) بنابراین کسی که بهره‌ای از ویژگی بخشندگی ندارد در واقع در سلامت معنوی اش دچار خلل شده است.

بخل و بخشندگی دارای ریشه‌های غریزی و فطری هستند. غرائز مادی ما را به بخل سوق می‌دهد، اما گرایش فطری ما به بخشندگی است، لذا همه انسان‌ها ولو بخیل باشند بخشندگی را تحسین می‌کنند و بخل را ناپسند می‌دانند. گرچه این دو، صفاتی درونی هستند اما تا حدود زیادی می‌توان بر اثر تربیت عقلانی و معنوی باعث غلبه ویژگی بخشندگی شد، لذا طبق روایات، خردورزی و رشد عقلانی می‌تواند در رشد صفت بخشندگی مؤثر باشد. به فرموده امیر مؤمنان (ع): الحرص و الشره و البخل نتیجه الجهل؛ حرص و طمع و بخل نتیجه نادانی است. (غررالحکم، ص ۲۹۲) علیک بالسخاء فانه ثمره العقل؛ سخاوتمند باش که این خصلت، میوه عقلانیت است.(غررالحکم، ص ۳۷۶) بنابراین دلسوزان سلامت معنوی باید خود و دیگران را به گونه‌ای تربیت کنند که به تقویت روحیه بخشندگی بیانجامد.

شرکت فعال در برنامه‌های همیاری و مواسات، گامی به سوی سلامت معنوی است. با توجه به شاخص‌هایی که قبلاً بیان شد، خودخواهی و خودگرایی مانع سلامت معنوی و خداگرایی که در رفتار ظاهر شود عامل آن است. خداگرایی در روابط اجتماعی منشأ توجه به دیگران و بیرون آمدن از پوست خودگرایی مادی است لذا اسلام بر ایجاد روحیه همدلی و همدردی با دیگران به ویژه مؤمنین، و خود را جای دیگران گذاشتن تأکید ویژه دارد. به فرموده امیرمومنان (ع): پیوستگی و استواری دیانت به دو چیز است: انصاف داشتن و همدردی با مؤمنین (شرح آقا جمال بر غررالحکم، ج ۶، ص ۱۷۹)؛ لذا این صفت موجب استواری در دیانت می‌شود. این روحیه خود منشأ بسیاری از رفتارهای نیک معنوی از جمله کمک به دیگران و افزایش صبر و تحمل در معاشرت‌ها می‌شود.

اسلام، همدلی و مواسات را نسبت به همه انسان‌ها مورد تأکید عام و نسبت به مسلمانان و به ویژه شیعیان، مورد تأکید خاص قرار می‌دهد. همدلی عام، مصداق حرکت در مسیر رحمانیت خداوند و همدلی خاص، مصداق حرکت در مسیر رحیمیت خاص اوست؛ لذا انسان معنوی با افرادی که بیشتر مورد عنایت خداوند هستند رابطه عاطفی عمیق‌تری دارد، به طوری که به فرموده امام محمد باقر (ع) اگر این رابطه عاطفی عمیق بین مؤمنین نباشد نمی‌توان آنها را شیعیان حقیقی نامید. فردی به امام محمد باقر (ع) عرضه داشت: شیعیان زیادی در دیار ماست. حضرت فرمود: آیا ثروتمندانشان به فقرایشان عطوفت می‌ورزند و آیا نیکوکارانشان از بدکردارانشان در می‌گذرند و آیا با هم همدردی می‌کنند؟ او گفت: نه. حضرت فرمود: اینها شیعه نیستند. شیعه کسی است که این کارها را انجام می‌دهد.(کافی، ج ۲، ص ۱۷۳)

پیامبر اکرم (ص) نیز می‌فرماید: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِ فِی تَوَادِّهِمْ وَ تَرَاحُمِهِمْ کمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَکی بَعْضُهُ تَدَاعَی سَائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّی.» مثل مؤمنان در پیوند و دوستی و محبت و رحمت به هم (و اهمیت دادن به سرنوشت یکدیگر) مثل یک پیکر زنده است که اگر عضوی از آن به درد آید، سایر اجزای پیکر با آن اظهار همدردی می‌کنند. بحارالانوار (چاپ بیروت، ج ۵۸، ص ۱۵)