به گزارش خبرنگار مهر، «مارکوس ریتر»، مورخ هنر، شرقشناس و ایرانشناس آلمانی، در حوزه تاریخ هنر اسلامی فعالیتهای پژوهشی قابل توجهی داشته و در حال حاضر به عنوان استاد تمام و صاحب کرسی، در گروه تاریخ هنر دانشگاه وین اتریش مشغول به کار است. پیشینه فعالیتهای دانشگاهی و پژوهشی در دانشگاه بامبرگ آلمان، دانشگاه آمریکایی قاهره و دانشگاه تهران در رشتههای تاریخ هنر اسلامی، باستان-شناسی، ایران شناسی و مطالعات اسلامی و عربی و ترکی نیز در کارنامه علمی وی جای دارد.
پروفسور ریتر همچنین به عنوان محقق فوق دکترا، در انستیتوی مطالعات ایران آکادمی علوم اتریش مشغول به فعالیت بوده و پژوهشهای درخوری را در ارتباط با بافت تاریخی شهرهای مختلف ایران به انجام رسانیده است. کتاب مسجد و مدرسههای دوره قاجار تهران تألیف مارکوس ریتر نیز برنده کتاب سال ایران در بخش نشر بین المللی بوده است.
این پژوهشگر آلمانی در ارتباط با «بافت تاریخی مورد تهدید کازرون» در نامهای به برخی از پژوهشگران و همکاران ایرانی خود، نسبت به وضعیت کنونی معماری سنتی و خانههای تاریخی این شهر ابراز نگرانی کرده و امیدوار است که بتوان با برنامه ریزی هایی جهت طرح تغییر کاربری خانهها در قالبهای گردشگری یا اداری، این بناهای اصیل را که نماد هویت و فرهنگ شهرنشینی کازرون هستند، از خطر تخریب و نابودی همیشگی نجات داد.
نسخه کامل یادداشت پروفسور ریتر در رابطه با بافت تاریخی کازرون، در اختیار «بنیاد کازرون پژوهی» قرار گرفته و همکاران این بنیاد، این نامه را از انگلیسی به فارسی ترجمه کردهاند در این نامه آمده: هر کازرون تا چندی پیش، گنجینهای از خانههای تاریخی مربوط به قرون ۱۲ و ۱۳ هجری و حتی پیش از آن است و این گنجینه ارزشمند به حق چهرهای زیبا، ساختاری شکیل و هویتی منحصر به فرد به شهر داده بود.
استاد دانشگاه وین ضمن معرفی حوزه پژوهش و فعالیت خود، به «فرهنگ بومی و معماری سنتی کازرون» اشاره کرده و مینویسد: بیش از سه دهه است که در جایگاه یک باستان شناس و به عنوان مورخ هنر و معماری ایران و دیگر کشورهای همسایه در آسیای غربی و جهان اسلام، پژوهش و فعالیت داشتهام. گاهی در مقام یک ایرانشناس معرفی شدهام، اما شخصاً این عنوان را تنها در برخی از جوانب فرهنگی ایران میتوانم بپذیرم. فعالیت حرفهای من در ارتباط با ایران دوران قاجار، هنر دوران میانه در ایران و مصر و همچنین هنر دوران اولیه اسلامی در بین النهرین و سوریه است. در واقع علاقه و اشتیاق من به میراث غنی و فرهنگ متنوع و ارزشمند ایران و غرب آسیا فراتر از فعالیت من است.
وی درباره نمای عمومی شهر کازرون مینویسد: کازرون در گذشتهای نه چندان دور میتوانست از منظر معماری، عنوان «شهر سپید» را به خود اختصاص دهد، چرا که نمای بیرونی خانههای این شهر، یکدست به رنگ سفید بود. معماری خانههای تاریخی کازرون و بافت، درون مایه، عناصر معماری و نقوش تزئینی آنها به یک سنت بومی ویژه در این شهر اشاره دارد که متفاوت از معماری دیگر خانههای تاریخی در برخی از شهرهای منطقه مانند بوشهر، شیراز و یا حتی معماری بندری و حاشیه خلیج فارس است.
در این میان میتوان به نقوش منحصر به فرد نورگیرهای گچی در خانههای قدیمی شهر اشاره کرد که جز شاخصههای معماری کازرونی بوده و بسیار درخور مطالعه و تحقیق است.
او نمای برخی از خانههای اصیل کازرون را چنین شرح میدهد: مجموعهای زیبا از دو یا سه ستون مدور به هم پیوسته، عنصر معمارانه ای است که در برخی از خانههای تاریخی کازرون به چشم میخورد و در حقیقت یادآور سنتهای معماری دوره ساسانی و اوایل دوران اسلامی است، زیرا این سبک و سیاق معمارانه در نماسازی را میتوان در نمای کاخ ساسانی سروستان در فارس و در سردر کاخ ساسانی تیسفون در بین النهرین نیز مشاهده کرد.
این فرم از ستونهای جفتی بهم پیوسته در کنار دیگر نقش و نگارهای دوران ساسانی، در خانهها و اقامتگاههای دوران اولیه اسلامی به عنوان مثال در اردن نیز یافت میشود. بدین ترتیب کاربرد چنین عناصری در خانههای تاریخی کازرون، نه تنها حاکی از تداوم حیات و ادامه یک سنت ساختمانسازی تاریخی و قدیمی و یا گواه احیای مدلهای معماری سنتی کازرون است، بلکه این خانهها را به موازات سبک معماری منطقهای و فرامنطقه ای، به بین النهرین و دیگر مناطق پیرامونی نیز مرتبط میسازد.
این استاد تاریخ هنر دانشگاه وین در ادامه نوشته است: با توجه به پیشینه کاری و علایق شخصی ام بر این موضوع تأکید دارم که گنجینه خانههای تاریخی کازرون میبایست در گام اول از خطر نابودی نجات یافته، سپس با شیوههایی اصولی، مرمت و نگهداری شده و طی طرحهایی، مجدداً حیات و زندگی در آنها جاری شود. گرچه کاربری جدید این خانهها ممکن است با کاربرد کهن آنها به عنوان یک خانه معمولی جهت زندگی روزمره متفاوت باشد. تغییر کاربری خانهها به مهمانسرا، مراکز فعالیتهای عمومی، ادارات دولتی، مراکز فرهنگی، فروشگاههای صنایع دستی و حتی اماکن تفریحی و گردشگری جزو طرحهای قابل پیش بینی برای چنین فضاهایی هستند.
وی درباره تهدیدهای موجود علیه «بافت تاریخی» کازرون و دیگر شهرهای ایران مینویسد: بزرگترین و مهمترین تهدیدها علیه میراث فرهنگی در ایران و سایر کشورها، دیگر زلزله، طوفان و یا جنگ نیست؛ بلکه تحولات اجتماعی و اقتصادی خارج از کنترلی است که همچون سیل مرگبارِ سال گذشته ایران، همه چیز را از جا برمیکند و هیچ اثری از آنچه که بوده را برجا نمیگذارد. شهرسازی مدرن بدون در نظر گرفتن ویژگیهای هویت و اصالت شهری و شاخصههای حیات پایدار آن، یکی از مهمترین این تهدیدها علیه میراث تاریخی است. اینگونه از شهرسازی حتی اگر کنترلشده و با برنامه هم باشد، باز ممکن است منجر به تخریب ناگهانی و وسیع میراث تاریخی شود، زیرا هر آنچه که در نگاه اول کهنه و فرسوده و بلااستفاده به نظر میرسد را با بولدوزر نابود کرده و از میان بردارد؛ بدون توجه به این موضوع که میراث تاریخی هر منطقه پیوند دهنده ما با گذشته است.
پروفسور ریتر در مورد تخریب بافتهای تاریخی نیز عنوان داشته است: ممکن است در بدو امر دلایلی جهت تخریب و حذف بناهای قدیمی یا بافتی تاریخی و جایگزینی آنها با ساختمانهای شیشهای و سیمانی و بتونی مدرن وجود داشته باشد و در نگاه اول نیز مقبول به نظر برسد، اما پس از چندین سال و با سپری شدن یک نسل، نسل جدید که شاهد هیچیک از آثار قدیمی خود نیست، قطعاً حسرت گذشته را خواهد داشت و نسل پیش از خود را به سطحی نگری و اقدامات کوتهفکرانه متهم کرده و سرزنش خواهد کرد. این حقیقتی است که ما امروزه به وضوح در شهرهایی چون شیراز و اصفهان شاهدش هستیم. چنان که در دوره پهلوی اول، خیابانکشی های پهن و مدرن شهر به طرز بی رحمانه ای از میان محلات تاریخی عبور کرد و کوچههای باریک و خانههای قدیمی را با خاک یکسان کرد.
توجیه چنین توسعه گری وحشیانه ای، ضرورت اقداماتی جهت رفع ترافیک مدرن شهری بود، اما این ادعا صحیح به نظر نمیرسد، زیرا در آن دوران و حتی تا دهههای بعد، هیچگاه وسایل حمل و نقل، ضرورت زندگی روزمره در بافتهای قدیمی نبود. گویی که خیابانکشی های جدید هدفی جز ظاهرسازی غربی و اصطلاحاً مدرنیته کردن شهرها نداشتند. در اینکه کشور رو به پیشرفتی مانند ایران نیاز دارد تا مسیر مدرنیته را طی کند، جای هیچ تردیدی وجود ندارد، اما این اقدام تنها به شکلی اصولی و با برنامه ریزی های علمی متکی بر تاریخ و فرهنگ گذشته هر منطقه امکان پذیر است تا عناصر هویتی و شاخصههای فرهنگ مادی مانند خانههای تاریخی یک شهر در خطر محو و نابودی قرار نگیرد.
این پژوهشگر آلمانی نسبت به حفظ اصولیتر خانههای تاریخی کازرون ابراز امیدواری کرده و افزوده است: این یک سخن معروف است که «انسان بدون ارتباط با گذشته، آیندهای ندارند». امید است که کازرون نیز چون گذشته درخشانش، آینده روشنی داشته و شاهد حیات مجدد و روح دمنده زندگی در خانههای تاریخی این شهر باشیم. این موضوع از جنبههای اقتصادی و اجتماعی نیز قابل بررسی است، زیرا در دنیای کلان امروز، معماریهای مدرن بتونی و شیشهای به وفور یافت میشود، و این بافتهای تاریخی ویژه و آثار منحصر به فرد هستند که میتوانند موجب جذب گردشگران و جهانگردان به یک منطقه شوند. من بسیار مشتاق و امیدوارم که در سفر بعدی خود به ایران بتوانم دوباره از شهر کازرون دیدن کرده و شاهد توسعه و پیشرفت شهر بر مبنای گذشته تاریخی اش باشم.