به گزارش خبرنگار مهر، مریم قادری (نوراء) شاعر در شعری به شهدای سلامت در عرصه مبارزه با ویروس کرونا پرداخته است که در ذیل میآید:
تب، گلودرد، سرفه، سرگیجه
همزمان فکر خانه، بدشانسی
تخت شصت و سه ماسکِ اکسیژن
تخت هفتاد و چار اورژانسی
سَرم افتاده خسته بر شانه
سِرُم از روی تخت آویزان
قرصها بی اثر تر از دیروز
مادری روی تخت دل نگران
با همان لهجهی محلی گفت
دُخترُم! کاری کُن توون نِدِرُم
چرخ زد هی اتاق دور سَرم
اشکهایم چکید توی سِرُم
خوب میشی، ولی چه میگویم؟!
"خوب میشی" دروغ زیباییست
خوب شد ماسک میزنم اینجا
بغض از پشت ماسک پیدانیست
گوشی ام زنگ میزند یکریز
دخترم! پس کجایی؟ آشوبم
سرفه را قورت میدهم هربار
نگرانم نباش من خوبم
شاید این روزها برای پدر
از همه بیشتر دلم تنگ است
پدرم گرچه نیست می بیند
دخترش قهرمان این جنگ است
باهمین سرفهها ی خشکیده
روزها را دوباره شب کردم
آنقدر داغ دور خود دیدم
که حواسم نبود تب کردم
من که عمری سفید پوشیدم
عاقبت روسفید خواهم شد
ریههایم پر از نفس تنگیست
مثل بابا شهید خواهم شد