به گزارش خبرگزاری مهر، بنگلادش سی و ششمین کشور اسلامی از نظر درصد جمعیت مسلمان از کل جمعیت کشور در جهان است.
بنگلادش پیش تر بنگال شرقی یا پاکستان شرقی نامیده میشد. پایتخت بنگلادش «داکا» است.
در مورد ورود اسلام به سرزمین بنگال (بنگلادش و سه ایالت هند) روایتهای متفاوتی وجود دارد. برخی مورخان، ورود اسلام به منطقه بنگال باستان را فتح این منطقه توسط محمد بن قاسم در سال ۹۴ هجری قمری میدانند اما برخی گفتهاند که، ابو وقاص ابن وهیب، یکی از اصحاب پیامبر اسلام (ص) و نخستین مسلمان به منطقه چیتاگانگ (شهر بندری بنگلادش) عزیمت کرد و در کنار فعالیت بازرگانی، مشغول به تبلیغ و ترویج دین اسلام شد.
مسلمانان طی دهههای متوالی موفق به فتح بخشها و فرمانداریهای مختلف بنگال شدند و این منطقه تحت سیطره و نفوذ مسلمانان در آمد. طی ۱۳۵ سال پس از فتح بنگال، این سرزمین توسط حکام ترک که از دهلی منصوب میگردیدند اداره میشد. در طول حکومت مسلمانان ترک، بنگال در ناآرامی سیاسی و جنگ قدرت قرار داشت. اکثر حکام مدت کوتاهی زمام امور را در دست داشتند و از ۲۴ حاکمی که در طول ۱۳۵ سال فرمانروایی میکردند، تنها میتوان از باقر خان به عنوان حاکم قدرتمند یاد کرد.
نفوذ مسیحیان در بنگلادش به وسیله اروپائیان صورت گرفت. پرتغالیها اولین اروپائیانی بودند که به بنگال آمدند. آنها در سال ۱۵۱۷ اولین مؤسسه را در چیتاگنگ تأسیس کردند و همراه با آنها مبلغان و هیأتهای مذهبی وارد این منطقه شدند و کلیسایی را در منطقهای در داکا که هنوز باقی مانده، ساختند. پس از آنها هلندیها، بریتانیاییهای، دانمارکیها و فرانسویها به این منطقه نفوذ کردند تا اینکه بریتانیاییها حکومت مسلمانان را در ۱۷۵۷ میلادی شکست دادند و کل منطقه را در اختیار خود گرفتند. ولی اسلام به عنوان دین اکثریت مردم بنگلادش در دوران حکومت بریتانیا باقی ماند و پس از استقلال هند و پاکستان، این منطقه به دلیل دارا بودن اکثریت مسلمان از دیگر مناطق هند جدا شد.
نفوذ ادیان
با گسترش اسلام در بنگلادش حاکمان مسلمان در تمام قسمتهای این کشور قدرت را به دست گرفتند. اسلام توسط ترکها در بنگال توسعه یافت. قبل از ورود ترکها مسلمانان سایر مناطق بنگال به لحاظ ارتباط تجاری و اقتصادی با اسلام آشنا بودند، اما با ورود ترکها موجبات تقویت و پیدایش حکومت مسلمانان در بنگال پدیدار گردید. پس از ترکها مغولها در بنگال به حکومت رسیدند که آنان نیز تا حدودی به توسعه فرهنگ اسلام پرداختند. مبدأ تاریخ بنگلادش در زمان سلطنت اکبر به هجری شمسی تغییر نمود. اورنگ زاد یکی دیگر از پادشاهان مغول که اعتقاد زیادی به اسلام داشت شخصاً از قرآن نسخه برداری کرد.
پس از استیلای بریتانیا بر شبه قاره، مسلمانان بیشترین ضربه را از جانب آنان متحمل شدند و خسارات فراوانی دیدند. برای مثال در سال ۱۷۹۳ استعمارگران انگلیسی قانونی را به تصویب رساندند که معروف به اقامت دائمی است. بر اساس این قانون، مالکیت بنگال برای همیشه به عهده هندوها واگذار شد و این در حالی بود که مسلمانان سالهای طولانی حاکمیت مطلق را در اختیار داشتند. گرچه مسلمانان استیلای سیاسی خود را از دست دادند، با توجه به غنای فرهنگ و شرایط بهتر اقتصادی، نسبت به هندوها، در درجه بالاتری از ارزش اجتماعی قرار داشتند. در تمام مناطق شبه قاره، مسلمانان همگام با هندوها و سایر قشرهای تحت ستم، علیه استعمارگران به مبارزه برخاستند.
فکیر منجوساه نخستین مسلمانی بود که در سال ۱۷۶۳ علیه نیروهای بریتانیا قیام کرد. وی جنگهای مختلفی را علیه انگلیسیها هدایت کرد، ولی سرانجام شکست خورد. شاه ولی الله که بر قراری خلافت اسلامی را به عنوان هدف تعیین کرده بود نیز در طول سالهای ۱۷۷۹- ۱۸۳۱ به جنگ با انگلیس پرداخت. ولی وی نیز سرانجام از آنها شکست خورد. حاجی شریعت الله و مولانا کرامت علی و محسن الدین الیاس نیز جنگهایی را علیه انگلیس رهبری کردند. آنان با الهام از تعالیم اسلامی، روحیه مبارزه طلبی و جهاد را علیه انگلیسیها در بین مسلمانان تبلیغ و تشویق میکردند.
این دوره از حرکت تجدید بنای اسلام بین سالهای ۱۷۰۰-۱۸۷۳ میلادی ادامه یافت. پس از این سالها نیز مسلمانان و هندوان متحداً علیه استعمارگران انگلیسی به مبارزه پرداختند. در سال ۱۹۰۵ لرد کرزن، فرمانروای معروف هندوستان، ایالت بنگال را به دو بخش تقسیم نمود. نواب سلیم الله، رهبر مسلمانان بنگال، مشوق لرد کرزن در امر تقسیم بنگال بود. وی به رغم مخالفتهای زیاد، با او در این زمینه همکاری نمود. بعد از تقسیم بنگال، بخشهای عقب افتاده آن سرزمین مورد توجه قرار گرفت و از توسعه و عمران برخوردار شد.
نواب سلیم الله در سال ۱۹۰۶ با گردآوری رهبران مسلمانان سراسر هند، نخستین کنفرانس سراسری رهبران اسلامی را تشکیل داد. که در این کنفرانس تصمیم به تشکیل حزب مسلم لیگ اتخاذ گردید و رهبران این حزب در مراحل بعدی، طرح تشکیل پاکستان را ارائه نمودند. رهبران حزب مسلم لیگ بر این عقیده بودند که مسلمانان شبه قاره باید دارای موطن جداگانهای بوده، قوانین شرع مقدس اسلام ناظر بر روابط سیاسی و اجتماعی مملکت باشد. در رأس رهبران این حزب، محمد علی جناح قرار داشت. علاوه بر جناح میتوان از لیاقت علی خان، عبدالرب پیشتار، خواجه ناظم الدین و شهید سهروردی نام برد. در طول سالهای ۱۹۳۰ – ۱۹۳۲ سه کنفرانس با حضور ۵۸ تن از رهبران برجسته مسلمانان و هندوها در یک طرف و دولت بریتانیا در طرف دیگر انجام پذیرفت. در نخستین کنفرانس که موضوع چگونگی اداره امور و آینده شبه قاره در آن به بحث گذاشته شد، رهبران مسلمانان خواهان بررسی جداگانه مسئله مسلمانان گردیدند.
در حالی که رهبران سیاسی مشغول مذاکره درباره وضعیت آینده شبه قاره بودند، استقلال طلبان شبه قاره در جبهههای مختلف به مبارزه با قوای انگلیس برخاستند. از جمله این افراد نواب میرقاسم خان و فقیر منظور شاه بودند که جنگهای مختلفی را علیه استعمارگران هدایت میکردند. در ۱۹۳۵ که دولت انگلیس موافقت خود را با برگزاری انتخابات اعلام نمود، ابوالقاسم فضل الحق، از رهبران مسلمانان، پس از پیروزی در انتخابات در بنگال کابینه خود را تشکیل داد. وی به توسعه فرهنگ و دانش اهتمام ورزید که بدین ترتیب مسلمانان تشویق و ترغیب به فراگیری علم و دانش شدند و در مراحل بعدی بخش عظیمی از طبقه متوسط جامعه را تشکیل دادند. با شروع جنگ جهانی دوم، آزادی خواهان بر خواستههای خود پافشاری کردند و انگلیسیها به طور ضمنی پذیرفتند که در صورت پیروزی انگلیس در جنگ، استقلال به هندوستان داده خواهد شد. در طول سالیان جنگ، نزاع و کشمکشهای مذهبی و فرقهای سراسر هند و بنگال را فراگرفت که بر اثر آن هزاران نفر کشته شدند و داراییها و اموال مسلمانان به غارت رفت.
در چنین شرایطی، در ۲۳ مارس ۱۹۴۰ میلادی در مجمع شورای سالانه حزب مسلم لیگ، طرح تاریخی لاهور از سوی جناح مطرح شد که سرانجام منجر به تقسیم شبه قاره گردید. وی در طرح خود خواهان ایجاد سرزمین مستقلی برای مسلمانان بر اساس اکثریت نفوس مسلم در مناطق موردنظر گردید که این طرح در مجمع عمومی به تصویب شرکت کنندگان رسید. سرانجام، پس از یک دوره مذاکرات و درگیریها، در ۱۹۴۶ میلادی انتخابات سراسری در شبه قاره برگزار گردید. در تاریخ نهم ژوئیه ۱۹۴۷ میلادی پایان سلطه نیروهای انگلیسی در شبه قاره و تأسیس دو کشور مستقل هند و پاکستان رسماً اعلام گردید. پس از استقلال پاکستان اختلافات میان دو بخش شرقی و غربی کشور شروع شد که به جدایی بخش شرقی پاکستان و تأسیس کشور بنگلادش در ۱۹۷۱ منجر گردید. مسلمانان پس از تأسیس بنگلادش نیز قدرت را در این کشور در دست داشتند.
سیاست مذهبی حکومت
پس از استقلال بنگلادش مادی گرایی به عنوان یکی از اصول اساسی سیاست کشور اعلام شد. اما در ۱۹۷۷ میلادی دولت ضیا الرحمن «ایمان و اعتقاد کامل به خداوند قادر مطلق» را جایگزین آن ساخت. ژنرال ضیا به طور چشمگیری ماهیت مادی قانون اساسی بنگلادش را تغییر داد. یکی از اولین اقدامات وی در این زمینه، افزودن «بسمالله الرحمن الرحیم» در مقدمه قانون اساسی بود. ماده دوازدهم قانون اساسی که شامل مکانیزمهایی برای اجرای مادی گرایی بود، به کلی حذف شد و یک عبارت جدید به ماده ۲۵ اضافه شد و مقاصد دولت را برای «تثبیت، حفظ و تقویت روابط برادرانه با کشورهای اسلامی بر پایه اتحاد اسلامی» اعلام کرد.
جدا از این تغییرات اساسی، اقدامات نمادین دیگری نیز انجام شد؛ اقداماتی مانند نصب پوسترهایی در ادارههای دولتی که در آن آیاتی از قرآن کریم نوشته شده بود، پخش پیامهایی توسط رئیس جمهور به مناسبتهای مذهبی، مانند عید میلاد پیامبر اکرم (ص)، شبهای محرم و پخش مناجات به مناسبتهای خاص. همچنین فعالیتهایی در جهت معرفی اسلام و اصول شریعت از طریق رادیو و تلویزیون به عمل آمد و اذان پنج بار در روز پخش شد.
برخی از تغییرات نیز در سطح اجرایی بود. یک «بخش جدید امور مذهبی» تحت نظارت یک وزیر، تأسیس و به مؤسسه ای اسلامی با شبکه گستردهای از امکانات تحقیقاتی تبدیل شد. دولت همچنین یک دانشگاه اسلامی با مرکز تحقیقات اسلامی را تأسیس کرد. با سیاستهایی که ضیا به کار برد، گرایش اسلامی خود را بیشتر نشان داد. وی سخنرانیهای خود را با نام خدا آغاز میکرد. بنگلادش تحت رهبری وی تبدیل به عضو مؤثری در سازمان کنفرانس اسلامی (OIC) و کمیته سه جانبه القدس و جبهه اتحاد اسلامی شد.
دولت ارشاد به روند اسلام گرایی ادامه داد. ارشاد به طور قاطع اعلام کرد که اصول اسلام باید در قانون اساسی بنگلادش گنجانده شود. ایجاد صندوق زکات و سیاست آموزشی جدید برای شناساندن زبان عربی و مسائل اسلامی در مدارس نمونههایی از اقدامات وی است. وی همچنین نماز جمعه را مورد تاکید قرارداد. همه این مطالب در هشتمین اصلاحیه قانون اساسی (توسط مجلس ملی) در تاریخ هفتم ژوئن ۱۹۸۸ میلادی عنوان شد و اسلام دین رسمی کشور بنگلادش اعلام گردید.
روابط پیروان ادیان و مذاهب مختلف با یکدیگر
از آنجا که در استقلال شبه قاره، مسلمانان و هندوها مشترکاً در عملیات از بین بردن قوای متجاوز انگلیس نقش داشتند، استعمارگران انگلیس همواره سعی میکردند همزمان با فعالیتهای سیاسی از طریق تحریک عوامل خود فروخته، به اختلافات مذهبی مسلمانان و هندوها دامن بزنند و بدین وسیله تاوان شکست سیاسی خود را در مذاکرات دریافت نمایند.
از طرفی اتحاد مسلمانان و هندوها در مبارزات علیه استعمارگران بریتانیایی قابل تحسین است، ولی از طرف دیگر درگیریهایی که به تحریک عوامل استعمارگر صورت میگرفت، تأسف را بر میانگیزد. یکی از تأسفبارترین و دهشتناکترین این درگیریها در ۱۹۴۶ در بیهار بود که طی آن هزاران مسلمان توسط افراطیون هندو مذهب به قتل رسیدند. به تلافی کشتار مسلمانان در بیهار، مردم مسلمان نواخالی (یکی از شهرهای مذهبی بنگلادش) به قتل عام هندوها دست زدند تا بدین وسیله آتش خشم خود را فرو بنشانند. اوضاع آن چنان بحرانی و وخیم بود که ماهاتما گاندی که به خوبی از نقشهها و توطئههای استعمارگران آگاهی داشت به بیهار و نواخالی مسافرت نمود تا طرفین درگیر را از ادامه نبرد و کشتار باز دارد و آنان را متوجه دشمن اصلی نماید. هند و پاکستان به ترتیب بر اساس دارا بودن اکثریت هندو و مسلمان مستقل تشکیل شدند. درگیریهای فرقهای در هند و پاکستان کماکان ادامه دارد، ولی این درگیریها در بنگلادش کمتر از دو کشور دیگر است و تقریباً پیروان ادیان و مذاهب مختلف در کنار یکدیگر با مسالمت به سر میبرند.
مذهب صوفیان
اکثریت مردم بنگلادش پیرو فقه سنی و حنفی مذهباند. صوفیان و درویشان سهم مهمی در توسعه اسلام در بنگلادش بر عهده داشتند. مردم تعلیمات آنان در مورد تسلیم به خداوند و تزکیه نفس را پیروی میکنند. آرامگاه این صوفیان از قدیم بزرگترین مراکز دعا و نیایش و تعلیم اصول قرآن و سنت در بنگلادش بوده است. روزانه صدها نفر از مردم از نقاط مختلف کشور به این آرامگاهها میروند و به مناسبتهایی مانند جشنها چند صد هزار نفر در آنجا گردهم میآیند. این جشنها نه تنها با حضور مردم عادی، بلکه در حضور رئیس دولت و وزرای کابینه، ژنرالها، مأموران دولتی رده بالا و بسیاری از استادان دانشگاهها اجرا میشود. مردم بنگلادش نیز همانند دیگر مسلمانان پایبند اصول و سنن مذهبی خود هستند و در مراسم مختلف مذهبی شرکت مینمایند. گسترش مؤسسات اسلامی و مساجد در بنگلادش نمایانگر این امر میباشد. علاوه بر آن، این مؤسسه ها آموزش آداب و سنن مذهبی به مردم را عهده دار میباشند. در دوران شکوفایی اسلام در بنگلادش، ترویج و تبلیغ اسلام در بین مردم بیشتر از طریق صوفیان صورت میگرفت. در این دوران عموماً در جوار کاخ پادشاهان و یا سلاطین، محلی موسوم به «مرید خانه» قرار داشت که پیروان مذاهب مختلف به هنگام پذیرش اسلام به این محل آورده میشدند.
به رغم عمق اعتقاد و وفاداری مردم این کشور به اسلام، محتوا و ساخت اجتماعی اسلام در بنگلادش تا حدود زیادی از آئین هندو تأثیر پذیرفته است. نفوذ عادات و آداب هندو در معتقدات و شعائر اسلامی مسلمانان بنگال بسیار نیرومند است و معتقدات و رفتارهای برخی از مسلمانان در نواحی روستایی در بسیاری از موارد، درست مخالف آن چیزی است که دین اسلام ایجاد میکند.
آداب و سنن، مذهب و میزان پایبندی مردم به مذهب
نفوذ باورهای شیعی نیز در زندگی دینی مسلمانان سنی بنگال مشهود است. گرچه بسیاری از مقامات رسمی بنگال شیعه بودهاند، امروزه، تنها چندین طایفه از قبایل کارام علیا شیعه هستند. با این حال قابل توجه است که مسلمانان این سرزمین هر ساله مراسم عزاداری محرم را با شور و احساس غریبی برگزار میکنند. تعزیه که در ماههای محرم هر سال در همه روستاهای بنگال با شور و حرارت خاصی برگزار میشود، در گذشته از سوی مصلحان مسلمان این سرزمین به لحاظ شباهت با برخی آئینها و آداب هندو، به عنوان شرک و بت پرستی و توهین به اعتقادات دینی اسلام تلقی میگردید.
تشکیلات مذهبی
در این دوران و پس از آن، مساجد بزرگی از سوی سلاطین و مردم مسلمان ساخته میشد.در سال ۱۳۷۵ میلادی اسکندر شاه، مسجد معروف آدینه را در پاندوآ در ایالت مالدا، واقع در بنگال غربی، بنا نمود. این مسجد بزرگترین مسجد در شبه قاره است. در کنار این مساجد، مدارس و حوزههای علمیه نیز بنا میشد که به تعلیم و تربیت طلاب میپرداخت. در ۱۸۶۷ میلادی نخستین مرکز علمی و فقهی معروف شبه قاره در محلی به نام دیوبند تأسیس گردید. این حوزه علمیه که به منظور ارتقای دانش و خرد مسلمانان شبه قاره و انتشار اسلام تأسیس گردیده بود، نقش مهمی در آگاهی سیاسی و ترویج و ترغیب مسلمانان به فراگیری آیات جهاد ایفا نمود و تأثیر بسزایی نیز در مردم بنگال برجای گذارد.
به طور کلی مؤسسات و سازمانهای اسلامی در بنگلادش را میتوان به چند گروه تقسیم کرد:
مؤسساتی مانند مدرسه، مساجد و گروههای داوطلبی که احکام اسلامی را تدریس میکنند؛ مراکزی که اطراف آرامگاههای صوفیان و روحانیون تشکیل میشود؛ سازمانهای متعدد اجتماعی، مذهبی و فرهنگی که وظیفه آنها رسیدگی به وضعیت رفاهی مسلمانان است؛ و مدارس و حوزههای دینی که از قدیم به کار تعلیم و تربیت مربیان و رهبران دینی اشتغال داشتهاند.
هزاران مسجد موجود در بنگلادش مراکز فعالی برای فعالیتهای اجتماعی- مذهبی هستند. سازمانهایی نظیر هیأت مسجد بنگلادش، مسجد سماج و بیت الشرف، فعالیتهای برخی از این مساجد را هماهنگ مینمایند و برنامههایی برای فعالیتهای فرهنگی- مذهبی مانند تبلیغ اسلام، توسعه آموزشهای اسلامی و اصلاحات اجتماعی و خدماتی فراهم میکنند. این مساجد به عنوان مراکز نمازهای جماعت و یومیه همواره نقش مهمی ایفا کردهاند. ساخت مساجد جدید و توسعه، تعمیر و تزئین مساجد قدیمی، به مشخصه پیشرفت ناگهانی اسلام در بنگلادش تبدیل شده است.
آرامگاههای صوفیان و روحانیون نیز از قدیم بزرگترین مراکز دعا و نیایش و تعلیم اصول قرآن و سنت در بنگلادش بوده است. صدها آرامگاه در بنگلادش وجود دارد. این صوفیان که از کشورهای عربی و آسیای مرکزی به بنگلادش آمدهاند، نقش مهمی در توسعه اسلام در بنگلادش به عهده داشتهاند و پس از مرگشان مزار آنها به صورت مرکزی برای دعا و عبادت مردم در آمده است. درگاه شاه جلال در سیلهت، شاه نعمت و بایزید بسطامی در چیتاگنگ، درگاه شاه مخدوم در پابنا، مزارمیرپور در داکا، درگاه خان جهان علی در خولنا مهمترین این مراکز هستند که بازسازی شده اند. پیشوا ذاکر منجیل (مرکز عبادی بینالمللی) اترشی فریدپور که به وسیله حضرت شاه صوفی مولانا حشمت الله (معروف به پیرصاحب اترشی) تأسیس شده، اخیراً تبدیل به مشهورترین این مراکز شده است. روزانه صدها نفر از مردم از نقاط مختلف کشور به این آرامگاهها میآیند. در اعیاد مذهبی نیز صدها هزار نفر از مردم عادی و مقامات دولتی در این مکانها گردهم میآیند. درگاه اترشی مجتمع بزرگی در یک منطقه روستایی است، اما با امکانات فراوان یک مسجد، یک مدرسه و یک استراحتگاه که چندین هزار تن را در خود میپذیرد. یک مرکز تحقیقات بینالمللی نیز در آنجا تأسیس شده است. بسیاری بر این باورند که پیشوا ذاکر منجیل احتمالاً جامعه بنگلادش را مجدداً بر طبق اصول و سنت اسلامی شکل داده است.
سازمانها و مؤسسات اجتماعی و مذهبی نیز در بنگلادش وجود دارند. مهمترین آنها بنیاد اسلامی، هیأت مسجد بنگلادش، انجمن مدرسه قرآنی، مرکز اسلامی بنگلادش، جمعیت المدرسین بنگلادش، هیأت جهانی اسلام (قرآن و سنت)، اتحاد الامه و شورای سازمانهای اجتماعی- فرهنگی اسلامی میباشند.
در کنار تشکیلات مذهبی مسلمانان، اقلیتهای مذهبی (هندوها و بودائیان و مسیحیان) نیز در معابد و کلیساهای خود به امور مذهبی خویش میپردازند.
جمعیت ادیان در بنگلادش
جمعیت مسلمانان در بنگلادش اکثریت دارد و ۸۸% جمعیت کل کشور مسلمان هستند. جمعیت هندوها (بت پرستان مشرک)، ۱۱% کل کشور را تشکیل میدهد. جمعیت مسیحیان قبلاً دویست تا سیصد هزار نفر بود، ولی در اثر فعالیت گسترده مبلغین مسیحی در سراسر کشور، در طی دو دهه گذشته، به طور غیر رسمی به دو میلیون نفر رسیده است. جمعیت بوداییها در بنگلادش بین سی تا پنجاه هزار نفر است.
اکثریت قاطع مسلمانان بنگلادش اهل سنت میباشند و ۹۹/۹۹% جمعیت مسلمانان کشور را تشکیل میدهند. شیعیان این کشور اقلیت محضاند و تعدادشان به ده هزار نفر هم نمیرسد. ولی بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و شخصیت نورانی و رهنمودهای پیامبر گونه حضرت امام خمینی و مبارزه ایشان با استکبار جهانی، جوانان روشندل حقجوی اهل سنت این کشور به طور فزایندهای به سوی مکتب اهل بیت (ع) و تشیع روی میآورند که آماری دقیق از تعدادشان در دست نیست.
چون اغلب مسلمانان بنگلادش پیرو فرقه صوفیه هستند و عقاید صوفیها به عقاید و افکار شیعه بسیار نزدیک میباشد، حساسیت مذهبی بین شیعه و سنی به حدی که در پاکستان و هند و کشورهای دیگر وجود دارد، نیست. مسلمانان اهل سنت این کشور اهل بیت پیامبر (ص) را دوست دارند و با ارادت خاصی در مراسم عزاداری ابا عبدالله الحسین (ع) در عاشورا شرکت میکنند. اکثریت شرکت کنندگان در راهپیماییهای عاشورا در شهر داکا و دیگر نقاط کشور اهل تسنن میباشند. ولی در سالهای اخیر فعالیت وهابیها در سراسر کشور گسترش پیدا کرده و بر اثر فعالیتهای آنها تعداد شرکت کنندگان در مراسم مزبور کاهش یافته است.
منابع:
۱. بنگلادش / وزارت امور خارجه. ادیان و مذاهب.
۲. شیعه در هند، سید عباس اطهر رضوی، جلد ۱.
۳. اینترنت: سایت C.I.A. Geografiq.org