خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: پس از شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی رهبر معظم انقلاب طی سخنانی، فرمودند: «به شهید حاج قاسم سلیمانی به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛ به چشم یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درسآموز نگاه کنیم.» این کلام در اصل نقشه راهی است که رهبری برای پژوهشگران و نویسندگان و فعالان عرصه تاریخ شفاهی ترسیم کردند تا اگر قصد دارند پژوهشی را درباره سردار به سرانجام برساند، آن را نصب العین قرار دهند.
تبیین و ترسیم مکتب سلیمانی نیازمند پژوهشهای جدی است. زندگی و فعالیتهای مبارزاتی سردار به دورههای مختلفی تقسیم میشود: از دوران حضور در قیام انقلابی مردم ایران علیه رژیم مرتجع پهلوی گرفته تا سالهای دفاع مقدس و دوران فرماندهی سپاه قدس و دفع اشراری که مزاحم مسلمانان منطقه شده بودند. چنین زندگی درخشان و حیات طیبهای که ناشی از منظومه فکری سردار بود، کار و پژوهش عجلهای را نمیپذیرد. نوشتن و پژوهش درباره سردار راه رفتن روی لبه تیغ است. ممکن است غفلت از ظرافتهای پژوهشی، هدف مقدس معرفی سردار را به بیراهه بکشاند.
پس از شهادت سردار سلیمانی، کتابهای بسیاری درباره زندگینامه و طریق سیر و سلوک و منظومه فکری این مجاهد کبیر منتشر شد. (مشخصات و فایل pdf صفحات نخستین آن دسته از مکتوبات درباره سردار که مرحله اعلام وصول پس از انتشار را نیز پشت سر گذاشتهاند، در بانک اطلاعاتی مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران ثبت است.) تعدادی از این عناوین از نظر رویکرد پژوهشی و رجوع به منابع دست اول و متقن و همچنین از نظر کیفیت چاپ، از جمله آثار درجه یک به شمار میآیند، اما به نظر میرسد که برای انتشار برخی از آنها نیز عجله به خرج داده شده است.
«در مکتب حاج قاسم» یکی از کتابهایی که تابستان امسال (۱۳۹۹) با گردآوری و تدوین علی گرجی توسط انتشارات سدرةالمنتهی (ناشر فعال در شهرکرد) با شمارگان دو هزار نسخه و بهای ۳۵ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفت. کتاب چهار بخش به ترتیب با این عناوین دارد: «مقاومت در مکتب امام و ولایت»، «بررسی مکتب شهید سلیمانی»، «منشور مکتب و بیانات شهید سلیمانی» و «خاطرات».
دغدغه ارزشمند ضرورتاً به کتابی قابل قبول نمیانجامد
دغدغه انتشار کتاب «در مکتب حاج قاسم» ارزشمند است. هدف ناشر نیز قاعدتاً معرفی سردار به مردم استان چهار محال بختیاری بوده است، اما به نظر میرسد که دست اندرکاران انتشارات سدرةالمنتهی برای انتشار آن عجله به خرج دادهاند. هرچند نام یک نفر ویراستار در شناسه درج شده اما کتاب اشکالات ویرایشی زیادی دارد و حتی نام انتشارات در شناسه نیز با غلط تایپی درج شده است.
زندگی درخشان و حیات طیبهای که ناشی از منظومه فکری سردار بود، کار و پژوهش عجلهای را نمیپذیرد ساختار کتاب مغشوش است و تدوین آن از هیچ رویکردی پیروی نمیکند. به نظر میرسد حجم عمدهای از مطالب کتاب کپی پیست از مطالب خبرگزاریها و سایتهای خبری باشد و اشتباهات آن متنها نیز گویا به کتاب راه پیدا کرده است. کتاب هرچند عنوان «مکتب حاج قاسم» را یدک میکشد اما همه منابع آن صرفاً مطالب درج شده در رسانههاست.
فیالمثل در صفحه ۸۲ کتاب سخنی که معلوم نیست از سردار است یا از شخصیت دیگری درباره روابط اقتصادی با عراق درج شده است. در این بخش آمده که: «فکر نکنید که ما خرج عراق میکنیم نه! ما الان قریب ۱۲ میلیارد ریال با عراق تجارت داریم و این قابلیت رسیدن به ۳۰ میلیارد دلار را دارد.» معلوم نیست مبلغ روابط تجاری به ریال درست است یا به دلار.
بهره نبردن از موهبت ویراستار باعث شده تا مطالب اخذ شده از رسانهها بدون هدفی کنار هم بیایند. در بخش سوم کتاب که عنوان «منشور مکتب و بیانات شهید سلیمانی» را با خود دارد، لابهلای درج صحبتهای حاج قاسم درباره شهدا و فرهنگ مقاومت به ناگاه مطالبی درج شده با عنوان «شهید عماد مقنیه نماد مقاومت در کلام حاج قاسم» که با این جملات شروع میشود: «همین که روی صندلی نشست گفت: بیست سال است که گفتوگوی مطبوعاتی انجام نداده است. با یک محاسبه سرانگشتی میشود فهمید از زمانی که فرماندهی سپاه قدس به او واگذار شده است… این بار اما موضوع گفتوگو سبب شد تا حاج قاسم به درخواست ما پاسخ مثبت بدهد: جنگ ۳۳ روزه.» این مصاحبه از خبرگزاری ایسنا کپی و در کتاب درج شده است. گردآورنده بدون هیچگونه توضیحی به ناگاه این مصاحبه را در لابهلای متن درج کرده است.
ضرورت ویرایش دوباره کتاب «در مکتب حاج قاسم»
در همین بخش ناگفتههای جنگ ۳۳ روزه بدون ذکر مأخذ درج شده و پس از آن بدون دلیل و بدون نظم و ترتیب خاصی توصیههای سردار درباره رفتار با فرزندان شهدا درج شده است. گردآورنده میتوانست همه این مطالب را با نظمی مناسب در کتاب منتشر کند.
کتاب «در مکتب حاج قاسم» در وضعیت فعلی خود تبیین کننده «مکتب سلیمانی» نیست و خوراک مطالعاتی خوبی برای مخاطبان به شمار نمیرود بخش چهارم کتاب خاطرات سردار سلیمانی است. این بخش نیز فاقد هرگونه نظم و ترتیب و یا دسته بندی خاطرات در جهت تبیین مکتب سردار سلیمانی است. در همین بخش پس از درج روایتی با عنوان «حاج قاسم و آزادی خرمشهر» مطلبی درج شده با عنوان «مالک به عهدش وفا کرد» که معلوم نیست گوینده این سخن کیست و اصولاً چرا باید لابهلای خاطرات حاج قاسم چنین روایتی درج شود؟
همچنین در همین بخش خاطرات صص ۱۶۳ و ۱۶۴ مطلبی درج شده با این تیتر «اما پیامهای سیلی اول ایران به آمریکا» که کپی پیستی است از گزارشی از سرویس بینالملل خبرگزاری حوزه. بازهم هیچگونه توضیحی در کتاب ارائه نشده که چرا در لابهلای خاطرات باید چنین مطلبی درج شود؟
کتاب اشکالات دیگری نیز دارد. همانطور که اشاره شد دغدغه انتشار چنین آثاری ارزشمند است، اما ضرورت رساندن کتاب بدون اشکال به دست مخاطب ارجحیت بیشتری دارد. اگر ناشر و تدوینگر محترم اندکی تأمل کرده و زمان بیشتری را به پژوهش درباره سردار اختصاص میدادند و به منابع بیشتر و بهتری رجوع میکردند قطعاً کتاب پاکیزه و منقحی که روایت اندیشههای سردار باشد و تبیین کننده «مکتب سلیمانی» به دست مخاطبان و مردم عزیز استان چهار محال بختیاری میرسید. کتاب در وضعیت فعلی خود تبیین کننده «مکتب سلیمانی» نیست و خوراک مطالعاتی خوبی برای مخاطبان به شمار نمیرود. امید است که ناشر محترم برای چاپ دوم کتاب، فرمت بهتری از آن را ارائه دهد.