به گزارش خبرگزاری مهر، در پی سخنان مولوی محمد عثمان قلندرزهی در باب اتفاقات ایام شهادت حضرت زهرا (س) که در فضای مجازی مورد واکنش مخاطبان قرار گرفت، حجت الاسلام محمدامین پورامینی در سخنانی به وی پاسخ داد که از نظر شما میگذرد:
با کمال تأسف، در ایامی که به وجود با برکت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تعلق دارد، در این ایام سوگ و عزا، سخنانی از برخی گویندگان شنیده شد که توقع نمیرفت. به هر صورت ما همه مسلمانیم، ما همه مال این کشوریم، غم و غصه بعضی از ما، غم و غصهی همه ماست. نباید در یک قضیهای ولو نظرمان نظر مخالف باشد به گونهای عمل کنیم و صحبتی کنیم که عوض آنکه مرهمی بر دردها باشد، نمکی باشد بر روی زخمها، این توقع نمیرود، آن هم از کسانی که صاحب تریبون هستند، کسانی که صاحب منبر و محراباند، کسانی که امامت جمعه و جماعت دارند، ما وظیفه داریم به گونهای عمل کنیم که آرامش و امنیت را تأمین کنیم، همه سوار بر یک کشتی هستیم، در این دریای متلاطمی که وجود دارد و مقابل ما دشمنانی هستند که مترصد فرصتی هستند که به ما ضربهای وارد کنند، باید هوشیار باشیم.
من وقتی که در مجالس علمایی از برادران اهل سنت قرار میگیرم، چه در ایران و چه در خارج از ایران، نوعاً این مطلب را عرض میکنم که دو مطلب را باید از هم جدا کنیم: یک مطلب بحث علمی است، و یکی هم واقع عملی است.
بحث علمی جایش در مدرسه علمیه است، بحث علمی واقع میشود، ادله گفته میشود، مصادر بیان میشود، حالا یا میتوانیم قانع کنیم و یا نمیتوانیم قانع کنیم، ولی با شیوه علمی، و بحث هم بحث تخصصی است. آن بحثهای تخصصی چالشی را نمیتوانیم بیاییم در تریبون بگوییم بدون اینکه واقع امر منقح بشود.
اما نسبت به واقع عملی باید تکیه بر مشترکات کرد، حفظ آرامش و امنیت، اصل مسلم و خط قرمز همه ما باشد.
حالا در چنین زمانی و در چنین ایامی به ناگاه صدایی را بشنویم که بوی تفرقه بدهد، و باعث اذیت و آزار میلیونها نفر از هم وطنان و حتی پیروان مذهب اهل بیت در خارج از کشور بشود، آیا این با عقل سازگار است؟ آیا با انصاف سازگار است که شما بیایید یک حدیث مجعول و ضعیفی را مطرح کنید، و بگویید این را همه گفتهاند! و نسبت به صحاح هم بدهید! و حال اینکه غلط است.
حتی برخی از مطالب را به شیعه نسبت بدهید که آن هم درست نیست! بلندگو که مقابل انسان باز هست این نعمت خداست و باید قدر دانست، نه اینکه انسان سخنی بگوید که بوی تفرقه بدهد، و همچنین از اساس هم درست نباشد.
چند مطلب لازم است عرض شود:
مطلب اول:
بحث وفات و شهادت. این را عرض کنم وقتی گفته میشود وفات، به معنای نفی شهادت نیست، وفات مربوط به توفّی انفس، قبض و ستاندن و گرفتن روح است، فرقی نمیکند انسان به صورت طبیعی از دنیا برود و یا اینکه به شهادت رسد، در هر دو صورت روح گرفته میشود، و گرفتن روح مربوط به خدای تبارک و تعالی است، (الله یتوفی الانفس حین موتها)، پس اگر گفته شود وفات، به این معنا نیست که شهید نشده است، ما خودمان هم تعبیر ایام وفیات داریم، مثلاً نسبت به شهادت امام جعفر صادق (ع)، آیا اگر بگوییم وفات امام جعفر صادق (ع، آیااین منافات با شهادت دارد؟ خیر، چه بگوییم شهادت امام صادق (ع)، و چه بگوییم وفات امام صادق (ع)، از جهت معنا که توفی نفس آن بزرگوار است تفاوتی نیست! چون در هر دو صورت قبض روح محقق میشود، که میتواند به نحو عمر طبیعی باشد، ویا اینکه نه، به نحو قتل و شهادت در راه خدا باشد.
پس بعضی سو استفاده نکنند که سابقا در تقویم، در رابطه با حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (ع) نوشته شده بود وفات، الآن نوشته شده است شهادت، و این چیز جدیدی است، خیر، در شهادت هم وفات نهفته است، در عین اینکه واقع امر شهادت است، و عقیده ما این است که ائمه معصومین: و همچنین رسول خدا (ص) و صدیقه کبری (ع)، هیچکدام به مرگ طبیعی از دنیا نرفتند، از آنجا که فرمود: «ما منّا إلا مقتولٌ أو مسموم»، بنابراین همه آنها به شهادت رسیده اند.
مطلب دوم:
از ابتدا عدهای در مقام این برآمدند که صورت مسئله را پاک کنند، ظلمی واقع شده، جنایتی واقع شده، خونی ریخته شده، ظلمی روا شده، و بعد خواستند که اثر جرم را پاک کنند، وانگار نه انگارش کنند!
البته حضرت فاطمه زهرا (ع) خودش کاری کرد که نتوانند این کار را انجام بدهند! ولی آنها سعی خودشان را کردند. نسبت به سیدالشهدا (ع) هم این کار را کردند، نقلی است که ابن کثیر آورده که اسرا را به شام آوردند، یزید گفت: من خبر نداشتم! این کار عبید الله بن زیاد بود!! و بعد اینها را احترام کرد و به مدینه فرستاد! این دروغها را ساختند که در اثر جرم را پاک کنند، و مسئله را طور دیگری جلوه دهند، چون آنها بازتاب کار را فهمیدند، گرچه نتوانستند.
نسبت به حضرت صدیقه کبری (ع) هم همین طور است. خواستند ولی نتوانستند، خواستند به حسب ظاهر بگویند که برخی آمدند و دلجویی کردند، قضیه هم بیماری بود، چند صباحی حضرت بیمار بود و بعد هم از دنیا رفت، و در تشییع جنازه، آن اشخاص هم شرکت کردند! همان طوری که این مطلب را آن آقا نقل میکند، که از اساس هم نادرست است! و بعد هم تتمهی خنده دار و مضحکی هم نسبت به نماز دارد که تعارف کردند، و حضرت امیر (ع) گفتند که نه، شما خلیفه هستید، و بعد هم جنازه حضرت را بردند بقیع، و ماجرا هم تمام! این را میخواهند دنبال کنند، و جعل این خبر تازه نیست، از قدیم این کار را کردند، و این طرح را ریختند، چون فهمیدند که فاطمه زهرا (ع) با آن وصیت عجیبشان چه بر سر آنان آورده است، ولی نتوانستند.
من سوال میکنم، به برکت جمهوری اسلامی دهها هزار طلبه از اهل سنت در پناه این مملکت مشغول درس هستند، در کتابخانه های خودمان کتب شیعه و سنی وجود دارد، متأسفانه شما این پرده ضخیم را بر روی فکر و اندیشه تان زدید. سوال من این است: بسیار اتفاق افتاده که مطلبی گفته شده، سریع میپرسید آیا این مطلب در صحیحین (صحیح بخاری و مسلم) هست یا نه؟ یعنی حساب خاصی برای این دو کتاب باز کردید، و مابقی هم که سنن و مسانید است جایگاه خود را دارند. پس این دو کتاب را در حد بسیار بالا قبول دارید، در حدّی که آنها را در رتبه بعد از قرآن کریم میدانید، من از شما سوال میکنم، آقایی که این حدیث جعلی را مطرح کردید، آیا این حدیث در صحیح بخاری هست؟ آیا این حدیث در صحیح مسلم هست؟ چرا تقوا به خرج نمیدهید؟ مردمی که آمدند در نماز جمعه چه میدانند، شما این را نسبت میدهید به اینکه مطلبی است که در صحاح وجود دارد؟ یک حدیث جعلی است که الآن عرض میکنم وضعیت حدیث چگونه است، هم متنش خراب است، هم سندش خراب است، حدیثی که سنداً و متناً ضعیف و خراب است را میآورید برای توده مردم میگوئید، و بعد هم کلیپ بشود، و همه جا منتشر شود، آیا این درست است؟!
چرا نمی آیید آن حدیثی که در صحیح بخاری نسبت به همین قضیه است، نسبت به دفن شبانه فاطمه زهرا (ع)، نسبت به اینکه آقا امیرالمؤمنین (ع) به ابوبکر خبر نداد، و او مطلع نشد؟! چرا آنچه که در صحیح مسلم هست که امیرالمؤمنین (ع) بر پیکر حضرت صدیقه کبری (ع) نماز خواند، و پیکر مطهر ایشان در شب دفن شد را نمیگویید؟ آقا امیرالمؤمنین (ع) بر پیکر فاطمه زهرا (ع) نماز خواندند، و ابوبکر اصلاً مطلع نشد، و عمداً خبر ندادند، چرا این را نمیگویید؟! مطلبی که در صحیحین شما وجود دارد، در صحیح مسلم و در صحیح بخاری وجود دارد، در غیر این دو کتاب از کتابهای معتبر وجود دارد، آنها را نگویید، و یک مطلب جعلی که هم سنداً ضعیف و جعلی است، و هم از جهت متن ضعیف است، این را به عنوان یک مطلب مسلم برای مردم بگویید، و بعد هم منتشر شود و موجب اذیت شیفتگان اهل بیت (ع)، و آزار میلیونها نفر شود، آیا این درست است؟
مطلب سوم:
این حدیثی که شما نقل کردید از جهت سند مشکل دارد، ابتدا ضعف این حدیث را عرض میکنم، و سپس آنچه که در صحیحین وجود دارد را هم عرض میکنم، تا واقع امر روشن گردد؛
آنچه آن آقا نقل کرده در برخی از کتابهای غیر مشهور آمده است، ولی مشکل این است که از جهت سند شخصی در میان رجال سند وجود دارد که بزرگان از اهل فن و متخصصان علم رجال از اهل سنت، او را تضعیف کردهاند، و آن شخص: «عبدالله بن محمد بن ربیعه قدامی» است، شما ببینید اهل فن از اهل سنت درباره اش چه میگویند؟
البانی در ارواء الغلیل جلد ۸ صفحه ۲۲۹ تصریح میکند که این شخص ضعیف است. در سلسلة الاحادیث الضعیفه جلد ۶ صفحه ۵۱۳ درباره اش میگوید: «و هو ضعیفٌ جدّاً»، خیلی ضعیف است.
از ذهبی هم نقل میکند که در باره او میگوید: «احد الضعفاء، أتی عن مالک بمصائب، ضعفه ابن عدی..»، این شخص یکی از ضعفاست. روایاتی از مالک بن انس نقل کرده که مصیبتها در اوست، یعنی از بس بوی جعل میدهد! از بس این روایت خراب است. ابن عدی و غیر ابن عدی هم او را تضعیف کردهاند.
حاکم نیشابوری - که در اصطلاح، حاکم جایگاه ویژه برای اهل حدیث است – در باره او میگوید: «روی عن مالک احادیث موضوعه»، یعنی عبدالله بن محمد بن ربیعه قدامی از مالک احادیث جعلی نقل کرده است.
ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابة جلد ۱ صفحه ۷۷ به مناسبت نقل یک روایتی در رابطه با ربا از کسی که گفته شده است که دایی پیغمبر (ص) است مطلبی آورده، ودر آخر مینویسد: «فی اسناده عبدالله بن محمد بن ربیعه القدامی، و هو ضعیفٌ»، در سلسله سند این خبر، عبد الله بن محمد قدامی است که ضعیف است.
خطیب بغدادی هم در کتاب المتفق و المفترق جلد ۳ صفحه ۱۲ به همین ترتیب نقل میکند که این شخص از مالک بن انس احادیثی نقل کرده است که قابل اعتنا نیست، و مورد پذیرش نیست.
ابن جوزی ابوالفرج در الضعفاء و المتروکین جلد ۲ صفحه ۱۳۸ هم این قول را از برخی نقل میکند که دالّ بر ضعف این شخص است.
پس این روایتی که شما نقل کردید این مشکل اساسی سندی دارد، و حتی حاکم هم که این را نقل میکند در آخر میگوید: «هذا حدیثٌ تفرّد به ابو محمدالقدامی عن مالک»، این حدیثی است که تنها ناقلش ابو محمد قدامی است که از مالک نقل کرده است. و ضعف این شخص نیز معلوم شد.
بنابراین رجالیون از اهل سنت تصریح کردهاند که نقلی که این شخص میکند از مالک، مجعول و موضوع هست، و قابل پذیرش نیست.
پس به آن آقای گوینده می گویم: شما یک روایت جعلی را که سندش خراب اندر خراب است و احدی قبول ندارد را در تریبون نماز جمعه برای مردم ساده وبیچاره میگوئید؟ آیا این درست است؟ این از جهت خراب بودن سند.
مطلب چهارم:
بعد از اینکه حاکم نیشابوری آن روایت جعلی را نقل میکند که مورد پذیرش خود وی هم نیست میگوید: «و اصح ما روی فی هذا الباب» آن حدیث صحیحی که در این مسئله وجود دارد - نسبت به قضیه نماز بر پیکر حضرت فاطمه زهرا (ع) - آن روایتی است که ما نقل میکنیم «ما حدثناه شیخنا و امامنا ابوبکر احمد بن اسحاق» سندش را نقل میکند تا میرسد «عن الزهری قال: دفنت فاطمة بنت رسول الله (ص)» فاطمه زهرا (ع) دختر پیغمبر (ص) «لیلاً» به هنگام شب دفن شد، «دفنها علیٌ»، علی بن ابیطالب او را دفن کرد، «و لم یسمع بدفنها ابوبکر حتی دفنت»، ابوبکر اصلاً مطلع نشد تا وقتی که حضرت فاطمه زهرا (ع) دفن شد، «و صلّی علیها علی بن ابی طالب» و علی بن ابی طالب (ع) بر پیکر او نماز خواند.
حاکم نیشابوری شبیه همین را نیز در مستدرک جلد ۳ صفحه ۱۶۳ نقل میکند، آنجا هم دارد که ابوبکر مطلع نشد، و روایت را نیز صحیح میداند. ذهبی هم این حدیث را صحیح میداند، و همین معنا نیز در طبقات ابن سعد هم جلد ۸ صفحه ۲۹، و در بسیاری از دیگر منابع مهم روایی وتاریخی وجود دارد.
مطلب پنجم:
جهت خراب بودن متن روایت مجعول نیز باید روشن شود؛ این قضیه واضح است که تمام اختلافی که بعد از رسول خدا (ص) واقع شد سر مسئله خلافت و امامت است، اگر قضیه آن طوری بود که شما نقل کردید که دیگر دعوایی نبود، مشکلی نبود، پس متن خبر با واقعیت تاریخ هم نمیسازد، این هم از جهت متنی که قابل قبول نیست.
پس قضیهای که اصلاً واقع نشده است، و همه تصریح کردند که ابوبکر اصلاً مطلع نشده است، و قضیهای که از اساس دروغ و کذب است، شما چطور این قضیه را به عنوان یک مطلب مسلم نقل میکنید؟ و جالب این است که وقتی جعل میکنند طوری جعل میکنند که حتی یک سری از بزرگان و ائمه ما را هم در سلسله سند آن قرار میدهند، و این کار زشت در چندین مورد نمونه دارد، که کاملاً بوی جعل و وضع روشن است. این نسبت به این روایت مجعول، و خدشه دلالی آن که با واقعیت و آنچه که روی داد ناسازگار است.
مطلب ششم:
بیان روایاتی است که تبیین کننده حقایق، و برخلاف این قضیه مجعول است؛ اینجا چند مطلب را عرض کنیم تا برسیم به آنچه که در صحیح مسلم و صحیح بخاری است.
یک مطلب این است که مورد اتفاق شیعه و سنی است که رسول خدا (ص) نسبت به فاطمه زهرا (ع) تعابیری عجیب دارد، که میتواند نشان از وقایع آینده باشد، او آینده را میبیند که چه میشود؟
مثلاً روایتی که در صحیح بخاری از مسور بن مخرمه از رسول خدا (ص) نقل کرده است که: «فاطمة بضعة منی»، فاطمه زهرا پاره تن من است «و من اغضبها اغضبنی»، هر کس فاطمه را به خشم درآورد من را به خشم درآورده، این روایتی است که در صحیح بخاری وجود دارد، گویا رسول خدا (ص) میبیند غضب فاطمه را، و پر واضح است که خشم فاطمه (ع) خشم یک نفر نیست، این خشمی است که متصل به غضب و خشم رسول خدا (ص) است، و خشم و غضب رسول خدا (ص) هم متصل به خشم و غضب خدای تبارک و تعالی است.
در صحیح مسلم به سندش از عایشه نقل میکند که فاطمه زهرا (ع) از اصحاب کساء است، و او بانویی است که در ضمن کسانی قرار گرفته شده است که آیه تطهیر درباره آنها نازل شد، وبحکم آیه تطهیر موضعگیری او موضعگیری یک انسان عادی نخواهد بود.
و همچنین مسلم به سندش از مسور بن مخرمه نقل میکند: «إن فاطمة بضعة منی»، فاطمه پاره تن من است، «یؤذینی ما آذاها» هر چیزی که موجب اذیت و آزار فاطمه بشود، موجب اذیت و آزار من است.
در صحیح بخاری تعبیر به غضب فاطمه (ع) است. در صحیح مسلم تعبیر به ایذاء و اذیت و آزار فاطمه (ع) است، که هر دو را رسول خدا (ص) بیان فرمود، هم در صحیح بخاری آمده، وهم در صحیح مسلم، هر دو هم تحقق خارجی پیدا کرد، و کلام رسول خدا (ص) صرفاً بیان یک فضیلت برای فاطمه زهرا (ع) نیست، بلکه رسول خدا (ص) اذیت و آزار فاطمه زهرا (ع) را می بیند.
جایگاه و موضعگیری حضرت فاطمه زهرا (ع) به گونهای است که ابن ماجه در سنن خود جلد ۱ صفحه ۵۲، حاکم نیشابوری در مستدرک بر صحیحین جلد ۳ صفحه ۱۶۱، وقبل از اینها طبرانی در المعجم الکبیر خود جلد ۳ صفحه ۴۰، این کلام را از رسول خدا (ص) آورده اند: «إنی سلمٌ لمن سالمتم، و حربٌ لمن حاربتم»، پس موضعگیری اصحاب کساء که از جمله ایشان حضرت صدیقه کبری (ع) است، موضعگیری شخص پیغمبر (ص) است، این مطلب بسیار مهمی است که همه ما باید بپذیریم، فرقی هم ندارد که شیعه باشیم، ویا ازاهل سنت، اگر پیرو پیغمبر و سنت پیغمبر هستیم باید ببینیم آیا فاطمه زهرا (ع) غضب کرد یا نه؟ خشم گرفت یا نه؟ مورد اذیت و آزار قرار گرفت یا نه؟ بعد هم ببینیم کجا غضبناک شد و خشم گرفت، وچرا؟ بعد هم فقط نظاره گر نباشیم و موضع داشته باشیم، یا باید با مظلوم ابراز همدردی کنیم و یا با ظالمین باشیم. موضع تان را مشخص کنید، آیا شما با ظالم هستید یا با مظلوم؟ با ستمکار هستید یا با ستم دیده؟ اینها را مشخص کنید، اینجا نمیشود گفت که من تنها نظاره گرم، نه، باید موضع داشت، یا این سمت یا آن سمت. بالاخره اینجا سخن و موضعگیری شخصیتی است که سخن و موضعگیری او، خشم او، رضای او، اذیت او، خرسندی او، مطابقت تام با پیغمبر دارد، خشم او خشم پیغمبر، رضای او رضای پیغمبر، اذیت او اذیت پیغمبر، خرسندی او خرسندی پیغمبر (ص) است، شما باید موضع تان را مشخص کنید، این نسبت به اصل قضیه.
در هر صورت، سخنی بسیار نسنجیده گفته شد، و ما بسیار متأسفیم، و ما از آنها میخواهیم که جبران کنند، و از مردم ما و از میلیونها عذرخواهی کنند، ما در یک مملکتیم، ما در پناه حق تعالی و عنایت رسول خدا و ائمه معصومین (ع) در این مملکت به سر میبریم، این مملکت امنیت دارد، امنیت این کشور را بهم نزنیم، خونها ریخته شده برای امنیت این کشور، و من آمدهام در سیستان و بلوچستان، مردم بسیار مهربانی دارد، بسیار مردم با محبتی دارد، حتی مهمان عدهای از علما و مردم خونگرم اهل سنت سیستان و بلوچستان بودم، جاهای مختلف رفتم، خاش بودم، سراوان بودم، جاهای دیگر رفتم، برخی حوزههای علمیه شأن رفتم، خیلی احترام کردند، محبت کردند، ما دوست داریم همیشه این گونه باشیم، آمد و شد داشته باشیم، این آمد و شد خود برکت به همراه دارد.
خدا ان شاء الله به همه ما این توفیق را عنایت کند که با درک و فهم صحیح، و با بهرهگیری از عقل مطالبی را انتخاب کنیم که موجب مهر و محبت بیشتر بین مسلمانان و هموطنان گردد، و از آنچه که باعث دلخوری و ایجاد تفرقه در بین مردم باشد دوری کنیم.