خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: همه ساله ناشران چشم انتظار رسیدن نمایشگاهی بودند تا تولیدات یکساله خودشان را به صورت رودررو به مخاطباشان ارائه کنند؛ اما امسال با توجه به شیوع ویروس کرونا، این نمایشگاه بینالمللی به یک نمایشگاه مجازی نه چندان دلچسب تبدیل شد و پس از تمدید چهار روزه، بالاخره به پایان رسید و آمار و آثار جالبی را از خود به یادگار گذاشت. از جمله میتوان به فروش ۶۴ میلیاردتومانی برای یکمیلیون و دویستهزار نسخه کتاب اشاره کرد.
گرچه این نمایشگاه مجازی نه چندان دلچسب را بهعنوان جایگزین نمایشگاه بینالمللی کتاب، به صورت موقتی پذیرفتیم، حتی یک قدم هم به موازات آن عایدی برای نشر و مخاطب نداشت. اگر از ایرادات و حواشی نمایشگاه چشمپوشی کنیم، به این نکته میرسیم که اصلاً تفاوت این نمایشگاه با طرحهای فصلی که در کتابفروشیها برگزار میشد چه بود؟ تخفیف همان تخفیف بود و محدودیت خرید برای دانشجویان هم همان محدودیت! فقط بساط یک سری کتابفروشی واسطه را از این میان جمع کردند!
بیایید معقولتر به این ماجرا نگاه کنیم؛ اگر کتابفروشیها نبودند، یک ناشر که کتابی را تولید میکند، منتظر مینشیند تا موعد نمایشگاه بینالمللی فرا برسد و کتابش را ده روز به مخاطب ارائه کند، همین؟! تکلیف آن ۳۵۵ روز باقیمانده سال چه میشود؟ نمیخواهد کتابش بفروشد؟ نمیخواهد به شهرهای دیگر عرضه کند؟ حالا امسال یک نمایشگاه مجازی بوده که تا اقصی نقاط کشور را رایگان ارسال میکرده، سالهای بعد چه میشود؟ اگر آن کتابفروشی که به امید فروش آثار منتشره پشت دخل مینشیند و انتظار میکشد تا یک نفر بیاید و کتابی بخرد، کتابها را نفروشد، چه کسی میخواهد بفروشد؟ مگر غیر از این است که کتابفروش کارش فروختن کتاب است؟ قبل از اینکه سایتها و فروشگاههای مجازی راه بیفتند و آتشی بر خرمن بساط کتابفروشیها بزند، مخاطبان چطور کتاب تهیه میکردند؟ حالا هم آنقدر به آسیاب این فضای مجازی آب ریختند که هر کتابفروشی مجبور شده یک سایتی، صفحهای، کانالی، چیزی راه بیندازد، بلکه دخل و خرجش را با هم جور کند و نانی برای خانوادهاش ببرد! اگر اینطور پیش برود و قرار باشد از پشت یک صفحه شیشهای و با چند حرکت دست کتاب بخریم که تمام کتابفروشیهای شهر باید بساطشان را جمع کنند و بروند؛ آن وقت راسته کتابفروشیهای انقلاب میشود خانه ارواح!
در علم روانشناسی اثبات شده که عموم انسانها بصری هستند و اگر چیزی را ببینند، راغبترند برای خریدنش. این دقیقاً همان اتفاقی است که در خرید کتاب از کتابفروشی رخ میدهد و مخاطب با دیدن انبوه کتابهایی که در رنگ و موضوع و محتوای متنوع کنار هم چیده شدهاند، سرِ کیف میآید، تازه میتواند از خود کتابفروش هم مشورت بگیرد و کتابهای دیگری در همان موضوع مورد نظرش تهیه کند.
نکته دیگر که نقش مؤثری در کِساد شدن بازار کتابفروشیها دارد، تخفیفات پیدرپی و ارسال رایگانهایی است که سایتهای مختلف، با مناسبت و بیمناسبت ارائه میدهند! اینطور میشود که مخاطب به این تخفیفها عادت میکند و دورِ خرید از کتابفروشی یک خط قرمز میکشد. این وسط فقط ناشر سودش را میبرد و کتابفروش میماند و اجاره مغازه و کارگر و حرکت به سمت آن خانه ارواح...
اگر برای این سفره گسترده تدبیری اندیشیده نشود، کمکم کتابفروشیها یا جمع میشوند، یا تبدیل میشوند به لوازمالتحریرفروشی، یا عرضهکننده گل و گلدان و پیکسل و جاسوئیچی و قص علی هذا.
منکر این نمیشوم که وجود نمایشگاه کتاب ضروری است: اما باید از اساس و با برنامه و بدون ضربه زدن به دیگران پایهریزی شود؛ به خصوص امسال که در شرایط کرونا باید بیشتر دستگیر دیگران باشیم تا نان آجرکُن! این وسط اصلاً حرفی از مُوَّزِع هم نزدهایم که خودش حدیث مفصلی است که در این مجمل نمیگنجد.
و در نهایت پس از گذراندن تمام پستی و بلندیهایی که در برگزاری این نمایشگاه وجود داشت، واقعاً باید برای صنعت نشر نگران بود!
یادداشت: زینب آزاد