آیت الله جوادی آملی در کتاب «زن در آئینه جلال و جمال» بخشی از مباحث خود را به بررسی الگوهای قرآنی و زنان با فضیلت در قرآن اختصاص داده‌اند.

به گزارش خبرنگار مهر، امروز ۲۰ جمادی‌الثانی و سالروز میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا (س) است. بانوی با فضیلت و نمونه‌ای که می‌توانند الگوی مناسبی برای هر زن و مرد مسلمانی باشند. در کتاب «زن در آئینه جلال و جمال» که مجموعه درس‌هایی است از آیت الله جوادی آملی که در مرکز دینی و فرهنگی جامعة الزهرای قم ارائه شده است، آیت الله جوادی آملی در این کتاب بخشی از مباحث خود را به بررسی الگوهای قرآنی و زنان با فضیلت در قرآن اختصاص داده‌اند که این مباحث از نظر گرامی‌تان می‌گذرد:

قرآن کریم هر جا خطری احساس کند، بیش از پیش بر آن تکیه می‌کند؛ مثلاً هنگام ظهور قرآن که مسئله توحید در خطر بود و شرک رواج داشت، برای تثبیت توحید و سرکوب شرک، آیات فراوانی نازل شد. همچنین در ایام نزول قرآن، حرمت زن نیز محفوظ نبود؛ از این رو بیش از حد انتظار بر مسئله حرمت زن تکیه نموده و در تمام شئون برای او سهمی قائل شده و به یگانگی او با مرد در مقام انسانیت تصریح نموده است.

قرآن داستان‌ها را که نقل می‌کند و ملاک ارزش را در شئون گوناگون آن مشخص می‌نماید، نوع مسائل ارزشی را، هم در ضمن داستان‌هایی نقل می‌کند که نقش اول آن را زن به عهده دارد، هم در ضمن داستان‌هایی که نقش اول آن با مرد است.

در نهاد انسان، سه قوه نهفته است: جاذبه، دافعه و تفکر و نیز قرآن کریم جنود عقل و جهل را که همه آنها به جان بر می‌گردد- در بعضی روایات عدد آنها صد و پنجاه است؛ هفتاد و پنج عدد سپاه عقل و هفتاد و پنج عدد سپاه جهل و ذکر تعداد نمونه و تمثیل است.

الگوهای قرآنی

ذات اقدس اله در آیات فراوان، رسول خود را رحمت جهان شمول معرفی نموده است، "و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین"، " و ما ارسلناک الا کافه للناس"، "للعالمین نذیرا"، آیات فراوانی نیز بر جهان شمول بودن دعوت نبی اکرم (ص) دلالت می‌کند.

از سوی دیگر می‌فرماید: " لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه"قطعاً رسول خدا (س) برای شما سرمشقی نیکوست. مقدمه دوم، کنار مقدمه اول نشان می‌دهد که مراد از" لکم"در آیه اخیر، مردان نیست، بلکه خطاب به مردم است، زیرا گفته شد که فرهنگ قرآن، فرهنگ محاوره است و در محاوره وقتی می‌گویند مردم، منظور مردان مقابل زنان نیست! بلکه توده ناس مراد است. اگر رسول اکرم (ص) «اللعالمین نذیرا» و «رحمة للعالمین» و» کافة للناس» است، دیگر نمی‌توان رسول خدا (ص) را فقط الگوی مردان دانست؛ بلکه باید گفت که او الگوی مردم است.

انسان وارسته می‌تواند الگوی دیگر انسان‌ها قرار گیرد. مرد یا زن وارسته، الگوی مردم است و نه الگوی مردان یا زنان.

ذات اقدس الهی درباره ابراهیم خلیل - علیه و علی نبینا و آله افضل الصلوات- چنین می‌فرماید: «ملة أبیکم إبراهیم»: کلمه «ابیکم» خطاب به مردم است؛ نه مردان. نیز ایشان را اسوه حسنه می‌داند؛ «قد کانت لکم أسوة حسنة فی إبراهیم والذین معه». یعنی شما مردم به ابراهیم و همراهان او تأسی کنید. این ضمیر جمع مذکر سالم، بر اساس فرهنگ محاوره، خطاب به مردم جامعه است، نه مردان؛ چنان که در «لقد کان لکم فیهم أسوة حسنة» چنین است. این نمونه‌ها نشان می‌دهد که انبیا الگوی مردم اند، نه مردان.

انسان وارسته می‌تواند الگوی دیگر انسان‌ها قرار گیرد. مرد یا زن وارسته، الگوی مردم است و نه الگوی مردان یا زنان. قرآن کریم چهار زن نمونه را (دو نمونه خوب و دو نمونه بد) ذکر می‌کند. زن، بد یا خوب، نمونه زنان نیست؛ بلکه زنِ نمونه است و میان این دو فرق است، مرد نیز خوب یا بد، نمونه مردان نیست؛ بلکه مردِ نمونه است. در قرآن کریم مرد یا زن خوب، نمونه انسان‌های خوب است و مرد یا زن بد، نمونه انسان‌های بد است، پس از این مقدمه، نمونه‌هایی از زنان با فضیلت را که قرآن کریم به مقام آنان تصریح کرده است، یاد می‌کنیم.

۱ _ساره و گفت‌وشنود با فرشتگان

همسر ابراهیم خلیل یکی از بانوان نمونه‌ای است که با فرشته‌ها سخن گفته و بشارت ملائکه را دریافت کرده است؛ ذات اقدس الهی در زمان فرتوتی خلیل الله به او بشارت فرزندی آگاه و حلیم داد و این بشارت الهی به همان صورت به همسر او نیز اعلام گردید. ملائکه به حضرت ابراهیم گفتند: «فبشرناه بغلام حلیمه» و ابراهیم سلام الله علیه فرمود: «ابشرتمونی علی أن مسنی الکبر قیم تبشرون» آیا به من نوید می‌دهید، در حالی که مرا پیری رسیده است!؟

این سخن حضرت از روی «استبعاد» نبوده بلکه «استعجاب» بود. در استعجاب، انسان به لحاظ شگفت‌انگیز بودن واقعه با تعجب بدان می‌نگرد، در اینجا ابراهیم خلیل فرمود: به دوران فوتونی پای نهاده ام و پیری به سراغ من آمده است؛ «علی أن مستنی الکبر» پس چه بشارتی به من می‌دهید؟ فرشته‌ها گفتند: (بشرناک بالحق فلا تکن من القانطین) یعنی تبشیر ما با حق همراه است و گزاف نیست؛ پس ناامید مباش! حرف «باء» در «بالحق»، خواه به معنای مصاحبت باشد یا ملابست، مفهومش این است که گفتار ملائکه در لباس حق یا در صحبت حقیقت است و گزاف نیست.

آنگاه ابراهیم خلیل (ع) فرمود: «ومن یقنط من رحمة ربه إلا الضالون» یعنی نه تنها ناامید نیستم، بلکه اصولاً یأس با رسالت و نیز با هدایت و رهبری سازش ندارد؛ بنابراین نه تنها هیچ پیامبری بلکه هیچ مؤمن و مهتدی ناامید نمی‌شود.

ناامیدی یعنی گمان ناتوانی خدا- معاذ الله - از حل مشکل. این یأس، در حد کفر است و هیچکس حق ندارد نا امید باشد

در قرآن کریم، معادل همین برخورد با همسر آن حضرت نیز مطرح شده «وامرأته قائمة فضحکت فبشرناها بإسحق ومن وراء إسحق یعقوب»، یعنی هنگامی که فرشته‌ها با خلیل حق سخن می‌گفتند، همسر او نیز حضور داشت و ایستاده بود و ضحکی داشت. «ضحک» در تفاسیر دو معنا شده است: سرور و خوشحالی یا عادت ماهانه زنان - پس مژده دادیم او را به اسحاق و از پس اسحاق، یعقوب را؛ یعنی افزون بر فرزند (اسحاق) بشارت نوه (یعقوب) هم به او دادند.

گفت و گوی همسر خلیل الرحمان با فرشتگان چنین است: {قالت یا ویلتی الد وانا عجوز وهذا بعلی شیخا إن هذا لشیء عجیب» قالوا أتعجبین من أمر الله رحمت الله و برکاته علیکم اهل البیت إنه حمید مجیده» [۳] یعنی آیا من مادر می‌شوم، در حالی که فرتوت و سالمندم و همسرم نیز پیرمردی فرتوت و کهنسال است!؟ فرشتگان به او گفتند: آیا از رحمت خدا و امر خدا تعجب می‌کنی؛ در حالی که رحمت خدا و برکات وی بر شما خاندان نبوت فراوان بوده است و شما از این برکات عینی، بی شمار دیده‌اید!

۲- مادر و خواهر حضرت موسی (ع)

در بخش قوه دافع و نیروی غضب و مبارزه ضد ستم، مردان بسیاری شهرت یافته‌اند، اما در مبارزه با سیستم فرعونی حضور زنان شگفت‌آور است. قرآن کریم از سه زن نام می‌برد که حضرت موسی (ع) را از کشته شدن حفظ و او را تربیت کردند.

پرورش موسای کلیم به عهده مادر موسی، خواهر موسی و زن فرعون بوده است. این زن با وضع سیاسی آن روز مبارزه کردند و برای حفظ حضرت موسی جان خود را به خطر انداختند.

وقتی مادر موسی یا فرزند خود را طبق دستور الهی به دریا انداخت؛ «وأوحینا إلی أم موسی آن أرضعیه فإذا خفت علیه فألقیه فی الیم» به خواهر موسی گفت: این جعبه را تعقیب کن؛ «و قالت لأخته قصی» همسر فرعون نیز به او گفت: نکشید او را شاید سودی به ما رساند یا او را به فرزندی بگیریم؛ «ولاتقتلوه عسی أن ینفعنا أو نتخذه ولدا» بنابراین هر سه زن یاد شده زمینه رشد و تربیت موسی ع را فراهم کردند تا بساط فرعون برچیده شد.

پرورش موسای کلیم به عهده مادر موسی، خواهر موسی و زن فرعون بوده است. این زن با وضع سیاسی آن روز مبارزه کردند و برای حفظ حضرت موسی جان خود را به خطر انداختند.

پیداست دنبال جعبه رفتن تا قصر فرعون، کار آسانی نیست؛ چنان که دستور مادر به دخترش که جعبه را تعقیب کن و از منتهای مسیر آن، اطلاع به دست آور و اگر منتهای مسیرش خانه فرعون بود، پیشنهاد دایه بده و بگو: «هل أدلکم علی اهل بیت یکفلونه لکم وهم له ناصحون» نیز امر سهلی نیست.

در زمانی که هر زن شیرده را تعقیب می‌کردند تا بدانند نوزاد او پسر بوده است یا دختر - چون فقط زنی که مادر می‌شود، شیر می‌دهد؛ نه هر زنی - پیشنهاد و معرفی یک زن شیرده به عنوان اجیر، امری عادی نبود؛ بلکه قدم نهادن در عرصه خطر و رو به رو شدن با مرگ و اعدام بود. افزون بر اینکه مادر شدن مادر موسی ع نیز مخفیانه بود و به هر روی، فرعونیان از نوزاد و جنسیت آن می‌پرسیدند؛ چون آنها همواره در تعقیب بودند تا هر نوزاد پسری را از بین ببرند؛ (یذبح ابناءهم یستحبی نساءهم)

پس نه دستور پیگیری سبد از سوی مادر موسی امری عادی بود و نه پیشنهاد شجاعانه خواهر او بی خطر. پیشنهاد زن فرعون هم پیشنهاد سهلی نبود؛ چون او با خون‌آشام ترین مردم عصر به سر می‌برد و پیشنهاد (لا تقتلوه عسی ان ینفعنا او نتخذه ولدا) شهامت و شجاعت او را جلوه گر می‌سازد.

۳- زن فرعون

ذات اقدس الهی، آنگاه که برای مردم مؤمن نمونه و الگو معرفی می‌کند، از این زن شجاع نام می‌برد؛ (و ضرب الله مثلاً للذین آمنو امراه فرعون اذ قالت رب ابن لی عندک بیتا فی الجنه و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین). قرآن همسر فرعون را نمونه زنان خوب معرفی نکرده است؛ بلکه او را زن خوب نمونه جامعه اسلامی دانسته است که جامعه بر این باید از این زن الگو گیرد؛ نه خصوص زنان.

ذات اقدس الهی نفرمود: «و ضرب الله مثلاً لللاتی امن امراه فرعون»؛ بلکه فرمود نمونه مردم خوب، زن فرعون است؛ «و ضرب الله مثلاً للذین امنوا امراه فرعون». او در خانه‌ای زندگی می‌کرد که صاحب آن می‌گفت «انا ربکم الاعلی» و شعار «وما علمت لکم من إله غیری» در سر می‌پروراند و ادعای انحصار می‌نمود.

کلمه «اعلی» مفهومی است که حصر را همراه دارد؛ بنابراین دو نفر که هر دو الاعلی باشند، نمی‌توان یافت. ذات اقدس الهی در قرآن کریم می‌فرماید: «سبح اسم ربک الأعلی» و فرعون نیز با گفتن این کلمه، داعیه انحصار داشت و اعلی بودن را ادعا می‌کرد؛ یعنی نه تنها ادعای ربوبیت داشت، مدعی توحید ربوبی بر بود و از ارباب متفرقه سخن نمی‌گفت؛ بلکه می‌گفت: من تنها خدا هستم. او به جای «لا إله إلا الله» شعار «لا إله إلا أنا» سر می‌داد و در چنین خانه‌ای بانوی زندگی کرد که نمونه مردم متدین شد.

ذات اقدس الهی نفرمود: «و ضرب الله مثلاً لللاتی امن امراه فرعون»؛ بلکه فرمود نمونه مردم خوب، زن فرعون است؛ «و ضرب الله مثلاً للذین امنوا امراه فرعون».

قرآن مهم‌ترین فضائل این بانو را در بعد دعای او می‌داند که در این دعا شش نکته مهم هست. او در نیایش خود به ذات اقدس الهی عرض می‌کند: «رب ابن لی اعندک بیتا فی الجنة»؛ یعنی کنار خدا خانه‌ای را در بهشت می‌طلبد؛ خلاف برخی که فقط بهشت را در دعاهایشان از خداوند می‌طلبند: «جنات تجری من تحتها الأنهار». زن فرعون نمی‌گوید: «رب ابن لی بیتا فی الجنة» یا: «ارب ابن لی بیت عندک فی الجنة»؛ بلکه ابتدا عندالله را ذکر می‌کند و بعد بهشت را می‌طلبد. اگر در امیره حضرت صدیقه طاهره - سلام الله علیها - آمده است: «الجار ثم الدار» این بانو هم می‌گوید: اول خدا، بعد بهشت و بهشتی که «عندالله» است با جنت «تجری من تحتها الأنهار» تفاوت فراوان دارد.

در نیایش شش‌گانه با دعای شش بعدی زن فرعون، دو خواسته مربوط است: یکی لقاء الله و دیگری بهشت؛ یعنی یکی «جنة اللقاء» و دیگری «جنات تجری من تحتها الأنهار» است. چهار خواسته دیگر هم مربوط به تبری است. ۱- «ونجنی من فرعون». ۲- «وعمله» ۳- «نجنی من القوم الظالمین ».۴- و «أعمالهما» که محذوف است.

معنای خواسته «نجنی من فرعون و عمله» این نیست که خدایا مرا از فرعون و عذاب او نجات بده؛ زیرا ممکن است کسی بگوید: خدایا مرا از دست ظالم انجات بده، ولی وقتی خود به قدرت رسید، دست به ظلم بیالاید. این بانو عرض می‌کند: مرا از فرعون و از کار او که شرک است، رهایی بخش نه تنها از ستم او نجات بده، بلکه مرا از ستمکاری هم مرا نجات بده تا زیر بار شرک فرعون نروم و خود نیز داعیه ربوبیت در سر نپرورانم.

ممکن است کسی از فرعون برهد، ولی به دام آل فرعون یا سایر ستمکاران بیفتد؛ از این رو درخواست می‌کند: «ونجنی من القوم الظالمین» کلمة «بأعمالهما» به قرینه «نجنی من فرعون و عمله» در «و نجنی من القوم الظالمین» حذف شده است و حذف در این گونه موارد جایز است؛ بنابراین بانویی که این اندازه عالی می فهمد و در خواسته‌هایش تبری و تولی دارد و مسائل اجتماعی و فردی را از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کند، زن نمونه است؛ به نمونه زنان و به تعبیر قرآن کریم نمونه مردم خوب است.

۴- مقام ویژه مریم (س)

حضرت مریم یکی از دو زن نمونه است که خداوند پس از نمونه دانستن همسر فرعون، او را الگوی انسان‌های مؤمن می‌شناساند: «وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ من‌القائنین؛ یعنی «و ضرب‌الله مثلاً للذین امنوا مریم ابنت عمران» چون مقام مریم (س) بالاتر از مقام زن فرعون بود، از او جداگانه و در آیه دیگر یاد فرمود، خلاف آن دو کافر (زن لوط و نوح) که در یک آیه ذکر شدند. حضرت مریم بر اثر احصان، صیانت، عفت و دریافت روح غیبی به جایی رسید که خدا درباره‌اش چنین تعبیر کرد: «صدقت بکلمات ربّها و کتبه و کانت من القانتین».

کشاورز نمونه، الگوی کشاورزان است و صنعتگر نمونه، الگوی صنعتگران، ولی انسانِ نمونه، نمونه همه انسان‌هاست و اختصاصی به زن یا مرد ندارد. ا ز مطالب پیش گفته به خوبی برمی‌آید که نه مرد نمونه، فقط نمونه مردان است و نه زن نمونه، فقط نمونه زنان. آری، کشاورز نمونه، الگوی کشاورزان است و صنعتگر نمونه، الگوی صنعتگران، ولی انسانِ نمونه، نمونه همه انسان‌هاست و اختصاصی به زن یا مرد ندارد.

قرآن کریم درباره تربیت مریم عذراء (س) می‌فرماید: هرگاه حضرت زکریا (س) وارد محراب می‌شد، روزیِ خاصی را نزد آن بانو می‌یافت «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ»

همچنین بر پایه آیات قرآن، فرشتگان با مریم سخن می‌گفتند و سخنان او را می‌شنیدند و نیز مریم آنها را می‌دید و آنها هم در مرآیِ مریم قرار می‌گرفتند. اینها تعبیراتی بلند درباره مریم (س) است. باز در تبیین مقام والای مریم می‌فرماید: «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمینَ» «یا مَرْیَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ» یعنی فرشتگان فراوانی به این بانو خبر دادند که صفوه‌الله، مطهره و ممتاز زنان عالم هستی و دائماً به یاد حق باش و سجود و رکوع را فراموش مکن و از اهل رکوع باش. چنان که بشارت حضرت مسیح را به او دادند. «إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ ِانَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنهُ اسمُهُ المَسیحُ». اینها نمونه‌هایی از حضور فرشتگان در محضر مریم (س) و گفت‌وگوی با اوست.