خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: انقلاب اسلامی ایران همواره مورد توجه اندیشمندان و صاحب نظران خارجی بوده است و بسیاری از متفکران و صاحب نظران خارجی در همان سالهای انقلاب به ایران سفر کردند و دیدههای خود را به صورت مقاله و کتاب منتشر کردند.
در دو گزارش قبلی که به آثار حامد الگار، متفکر و نویسنده بریتانیایی و میشل فوکو پرداختیم. در گزارشی که میخوانید مروری خواهیم داشت به کتاب «ایران: انقلابِ به نام خدا». این اثر توسط دو نفر از خبرنگاران روزنامه لیبراسیون (Liberation)با نامهای (خانم) کلر بریه (Clair Briere) و (آقای) پیر بلانشه (Pierre Blanchet) نوشته شده و در ایران در سال ۱۳۵۸ توسط قاسم صنعوی ترجمه شده و مؤسسه جغرافیایی سحاب هم آن را منتشر کرده است. این اثر نگاهی اجمالی بر حوادث، اوضاع و وقایع داخلی ایران در سال ۱۳۵۷ دارد. این دور روزنامه نگار تقریباً همه حوادث و رویدادهای انقلاب ایران را گزارش کردهاند؛ وقایعی مثل نقل سخنان امام خمینی (ره) در زمان تبعید در عراق و فرانسه، تظاهرات و خیزش عظیم مردم علیه شاه، درگیریهای خیابانی و حکومت نظامی، کشتار میدان ژاله، شورشها و بستن روزنامهها، اعتصابهای کارگری و کارمندی، فرار شاه، آمدن امام به ایران و پیروزی انقلاب و....
کتاب به سبک ژورنالیستی نگاشته شده و از پنج بخش تشکیل شده است. ابتدا پیشگفتار آمده و سپس در سه فصل متون اصلی و گزارشهای روزنامه نگاران آمده و در بخش پایانی هم گفتگویی با میشل فوکو، نویسنده و فیلسوف فرانسوی که آشنایی کاملی با انقلاب اسلامی ایران دارد انجام شده است.
در بخش پیشگفتار اثر که «پیامبر و پادشاهان» نام دارد، این دو روزنامه نگار، روایتی از برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ارائه دادند؛ شکوه و عظمت جشن، هزینهها و تشریفات سرسام آور آن، اوج ناسیونالیسم ایرانی، از جمله مواردیست که نظر نویسندگان را بیش از هر چیز به خود جلب کرده و چنین به نظر میرسد که آنان دوران اوج حکومت پهلوی را به عنوان نقطه آغازین حوادث انقلاب انتخاب کردهاند. در ادامه واکنش امام خمینی (ره) نسبت به برگزاری این جشنها آمده است. ایشان آن زمان در نجف در تبعید به سر میبردند ولی پس از برگزاری این جشن بیانیهای منتشر کردند و در آن اعلام کردند: بر خود فرض میدانم که در بعضی مناسبتها درباره مسائل امت اسلامی آرام ننشینم. شما هم باید احساس وظیفه کنید و تا آنجا که مقدور است به یاری برادران مسلمان خود بشتابید […]. یکی از علمای عظام شیراز در نامهای به من نوشته که قحطی وحشتناکی قسمتهایی از جنوب کشور را فرا گرفته و قبایل ساکن در آنجا از زور فقر و گرسنگی مجبور شدهاند حتی بچههای خویش را نیز بفروشند. […] در همچون شرایطی میبینیم که میلیونها تومان صرف جشن شاهنشاهی میشود. تنها برای چراغانی و آذین بندی خیابانهای تهران هشتاد میلیون تومان صرف شده است! […] پیامبر اکرم (ص) میفرماید: لفظ شاهنشاه"از منفورترین الفاظ در پیشگاه خداوند متعال است". اسلام با حکومت مطلقه مخالف است. کاخهای ظلم و استبداد را در هم کوبید. شرمآورترین و پستترین شکل حکومتهای ارتجاعی است. چرا شهر مقدس نجف این فریادها را نمیشنود؟ چرا از خواب سنگین بیدار نمیشود؟ […] نزدیک به ۱۵۰۰۰۰ روحانی در ایران زندگی میکنند. اگر همگی یک صدا این سکوت را بشکنند و پرده از جنایات این رژیم خود فروش بردارند حتماً پیروز میشوند. از خواب بیدار شوید. نجف را بیدار کنید!»
در بخش دیگری از اثر این دو روزنامه نگار به واقعه فرار شاه از کشور پرداختند و اشاره کردند: شور و هیجان مردمی، وحدت و یکدلی زنان، مردان، کودکان، فقیر و غنی همه و همه که به خیابانها ریختهاند تا فرار شاه از کشور را به یکدیگر تبریک و شادباش گویند. شور و هیجان با خشم انقلابی درهم آمیخته و خیابانهای تهران شاهد صحنههایی به یادماندنی در تاریخ انقلاب اسلامی هستند. مجسمههای رضا شاه یکی پس از دیگری در مقابل خشم مردم تسلیم شده از بالای ساختمانها و معابر عمومی بر زمین میافتند. در میدان سپاه مردم مجسمه بزرگ شاه را بر زمین انداخته، به دنبال خود بر روی زمین میکشند روی آن پلاکاردی به چشم میخورد که جملهای با این مضمون بر آن نوشته شده است: «خری پیدا شده، از صاحب آن تقاضا میشود نسبت به تحویل آن اقدام کند.» بعد از یکسال مبارزه و مقاومت با دست خالی در مقابل لشکری جلاد چنین به نظر میرسد که اینک با فرار شاه همه چیز تمام شده، و پیروزی قطعی است. شاه با این بهانه که «خستهام و نیاز به استراحت دارم…» کشور را ترک کرده است. در مراسم بدرقه او کسی جز شاپور بختیار و تنی چند از افسران گارد شاهنشاهی حضور نداشت.
این دو خبرنگار روزنامه لیبراسیون هرگونه تحلیل و تفسیر کارشناسان سیاسی داخلی و خارجی را در ارتباط با فرار شاه اشتباه و مسخرهآمیز دانستهاند و معتقدند که انقلاب ایران در تاریخ انقلابهای جهان بی نظیر بوده و با هیچ معیار و ملاکی جز با اراده ملی و قدرت مذهبی قابل سنجش نیست.
فصل اول کتاب، با این جمله از قول مردم ایران شروع میشود: «جشن و عید ما آن روزیست که بی عدالتی و ستمگری از روی زمین ریشه کن شود.» اما به نظر نگارندگان کتاب این جمله مختص انقلاب اسلامی ایران نبوده و بی شک هر انقلابی در جهان با این هدف اولیه به وقوع میپیوندد و چه بسا که به مرور زمان از آن فاصله میگیرد. بدینسان معلوم میشود که آنان قصد دارند در این فصل علل و عوامل دخیل در وقوع این انقلاب را که برای قرن بیستم تا حدودی غیر مترقبه به نظر میرسید بررسی کنند.
یکی دیگر از روایتهای جذاب و خواندنی این کتاب، روایت حادثه خونبار میدان ژاله است. نویسندگان، توصیف بسیار دقیقی از این حادثه ارائه میدهند و در گزارش خود به مباحثی چون تعداد شهدا و مجروحین این روز، فریادها و نالههای زنان و کودکان و خشم و نفرت مردم میپردازند. در بخشی از این روایت مینویسند: «آنروز مردم حتی از سپردن مجروحین خود بدست پزشکان دولتی نیز سرباز میزدند چون از هر چیزی که متعلق به رژیم شاه بود نفرت داشتند.» بنا به تصور آنها، شاه با این اقدام در حقیقت تیشه بر ریشه خود زد و تصویری بسیار منفی از خود در اذهان مردم بر جای گذاشت طوری که از آن پس مردم او را منشأ تمام بلاها و بدبختیهای خود میدانستند.
در بخش دیگری از اثر، نویسندگان ضمن توصیفی از محوطه دانشگاه تهران، به معرفی گروههای دانشجویی این دانشگاه میپردازند و با اشاره به مارکسیستها و دختران بدون حجاب به شعارهای آن دوران مثل «ما قرآن را می خواهیم»، «اتحاد، مبارزه و پیروزی»، «درود بر آنان که در راه مذهب و اسلام کشته شدند» و «الله اکبر» اشاره میکنند و ضمن تشریح مناظرات و مباحث گروههای دانشجویی، به نگرش انقلابی مذهبیون میپردازند. سپس دامنه بحث را به اختلافات طبقاتی موجود بین مردم شمال و جنوب تهران میکشانند و از شکست و ناکامی رژیم پهلوی در زدودن این اختلافات سخن به میان میآورند. توصیف وضعیت اجتماعی نابسامان تهران، به خصوص قسمتهای جنوبی این شهر، تظاهرات و راهپیماییهای مردم، به آتش کشیده شدن ساختمانهای دولتی چند صفحهای از کتاب را به خود اختصاص داده است.
در فصل دیگری از اثر موضوع اوضاع اقتصادی ایران بعد از سقوط دولت مصدق مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. به نظر نویسندگان، موقعیت ویژه و استراتژیک ایران موجب شده که این سرزمین از دیرباز مورد توجه قدرتهای بزرگ قرار گیرد و از این رهگذر چه بسا خود، گاه به صورت یک قدرت بزرگ مطرح شده است.
به اعتقاد نویسندگان این کتاب، حرکت عظیم مردمی در سال ۱۳۵۷ زاییده مجموعهای از عوامل بود که بی شک خشونت و سنگدلی ساواک یکی از عمدهترین آنها بود. رژیم پهلوی علیرغم سعی و تلاش فراوان هرگز موفق نشد این لکه ننگ و خون آلود را از چهره خود پاک کند.
در فصل سوم هم ریشههای اعتقادی، ملی، فرهنگی و اقتصادی مردم ایران مورد مطالعه قرار میگیرد و نویسندگان ضمن سیری در تاریخ اسلام، ریشههای اعتقادی تشیع را بررسی میکنند.استخراج نفتی، کودتای ۲۸ مرداد، گفتگو با دو دانشجوی خانم جوان به عنوان نماینده زنان ایران در بخش دیگری از اثر آمده است.
اما این کتاب با گفتگویی که این دو روزنامه نگار با میشل فوکو، متفکر و نویسنده فرانسوی انجام دادند به پایان میرسد. در اولین گزارش اشاره کردیم که فوکو در سالهای انقلاب دو بار به ایران سفر کرد و مقالات بسیاری در مورد انقلاب ایران نگاشت.
در بخشی از این گفتگو فوکو میگوید: «به یقین در انقلاب ایران نکات حیرت انگیزی نهفته است. همه میدانیم که حکومتی بر سر کار بود که از لحاظ ارتش و امکانات کاملاً مجهز و پیشرفته بود ارتشی قوی و وفادار، پلیسی هر چند نالایق ولی خشن و درنده خوی، بعلاوه رژیمی کاملاً وابسته به امریکا که توجه تمام دنیا به خصوص کشورهای همسایه بزرگ و کوچک را به خود معطوف کرده بود. درآمد ناشی از فروش نفت هزینه تمام مخارج او را تامین میکرد. با تمامی این اوصاف مردم قیام میکنند بی تردید وضعیت بحرانی مملکت و مشکلات اقتصادی نیز در این امر دخیل بودهاند. اما این مشکلات به آن اندازه نبودند که میلیونها تن به خیابانها بریزند و سینههای برهنه خویش را سپر مسلسلها بکنند. بی گمان باید روی این انقلاب بی سابقه بیشتر صحبت کرد.»
با اینکه این دو روزنامه نگار فرانسوی سعی کردند دیدههای خود را بدون غرضورزی روایت کنند و بنویسند در بخشهایی از کتاب کنایههای آوردهاند که نشان از ناآشنایی آنها با فرهنگ ایرانی دارد با این حال روایتشان از روزهای انقلاب ایران منصفانه و دقیق است.