خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ اتفاقی مهم در تاریخ انقلاب رخ داد. در این روز موسی نصیر اوغلو خیابانی که پس از خروج مسعود رجوی از ایران مسئولیت هدایت سازمان منافقین را بر عهده گرفته بود، در عملیات مشترک سپاه پاسداران جمهوری اسلامی و کمیته انقلاب، به همراه همسرش آذر رضایی و اشرف ربیعی (همسر مسعود رجوی) به هلاکت رسید.
سازمان مجاهدین خلق در حالی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران مواجه شد که عمده نیروهای هسته اولیهاش کشته شده بودند. تقی شهرام که پس از نیروهای هسته اولیه مرکزیت سازمان را بر عهده گرفته بود به بازداشت نیروهای انقلاب درآمد. این میان مسعود رجوی و موسی خیابانی توانستند مرکزیت سازمان را در دست بگیرند. پس از عدم اقبال مردمی به آنها در انتخابات، سازمان از در دشمنی با انقلاب و مردم انقلابی برآمد و در اواخر تابستان ۶۰ وارد فاز مبارزه مسلحانه با مردم و انقلاب شد. فرماندهی جنگ مسلحانه علیه انقلاب و مردم بر عهده موسی خیابانی بود.
در عمده منابع پژوهشی تاریخ تحلیلی انقلاب اسلامی ایران و همچنین منابع در پیرامون سازمان منافقین، درباره موسی خیابانی بسیار نوشته شده است و نیازی به بازگویی آنها نیست. برخی از اعضای مسلمان و متدین سازمان مجاهدین خلق در پیش از انقلاب که پس از پیروزی انقلاب راه خود را از این سازمان جدا کردند نیز مطالبی درباره موسی خیابانی درج شده است که نیازی به بازگویی آنها نیست.
اما نکته مهم این است که این منابع به متشرع بودن او اشاره کردهاند. به همین دلیل ضرورت دارد که برخی از نکات پیرامون ویژگیهای شخصیتی او بازگو شود. خیابانی به سال ۱۳۲۶ در خانوادهای مذهبی در تبریز چشم به جهان گشود. هنگام دانشجویی و از اواخر سال ۱۳۴۵ به عضویت سازمان مجاهدین خلق ایران درآمد. اصول سازمانی را نزد محمد حنیف نژاد (از بنیان گذاران سازمان) گذراند و خیابانی بسیار به او نزدیک بود.
بهمن بازرگانی از اعضای هسته اولیه سازمان مجاهدین خلق ایران در کتاب «زمان بازیافته» و همچنین برخی از سخنرانیهای خود اشاره کرده که شخص محمد حنیف نژاد، علیرغم مذهبی بودن اصرار داشت که متون مارکسیستی برای اعضای سازمان ترجمه شود. بنابراین حنیف نژاد خود بذر مارکسیست شدن سازمان را گذاشته بود.
خیابانی با زبان عربی آشنا بود و از جمله اعضایی بود که برای آموزش چریکی به پادگان سازمان الفتح فلسطین رفت. نقل کردهاند که او بسیار نهج البلاغه میخواند. خیابانی در شهریور ۱۳۵۰ توسط ساواک دستگیر شد و به زندان افتاد. همه کسانی که در زندان او را دیدند به تعلقات مذهبی او اشاره کردهاند. برخی از اعضای مذهبی سازمان نیز چنین ویژگیای را در او دیدند. خیابانی تالیفاتی هم داشت از جمله «چگونه قرآن بیاموزیم». عارف پاینده در کتاب خاطرات خود اشاره کرده که جزوه «دینامیسم قرآن» سازمان مجاهدین خلق ایران نیز نوشته موسی خیابانی است.
در دوران زندان مسعود رجوی و موسی خیابانی بود که تقی شهرام توانست با فرار از زندان ساری مرکزیت سازمان را در دست گرفته و تغییر ایدئولوژی سازمان را اعلام کند. این هنگام بود که رجوی و خیابانی بیانیهای را به امضای رجوی سامان دادند به نام «اپورنویستهای چپ نما» انتشار دادند و به نقد تقی شهرام پرداختند. برخی اعتقاد دارند که اگر رجوی زندان نبود، شهرام نمیتوانست مرکزیت سازمان را در دست بگیرد.
اما نکته مهمی این میان قابل ملاحظه است. بسیاری از مذهبیون و همچنین مارکسیستهای زندانی در دهه ۵۰ اذعان کردهاند که طیف زندانی مجاهدین از جمله رجوی و خیابانی بیشترین نزدیکی را با مارکسیستهای زندانی داشتند و در کمونهای آنها شرکت میکردند. بعدها فتوای تحریم همنشینی با مارکسیستها و مجاهدین توسط روحانیون زندانی صادر شد که در تاریخ مشهور است.
همچنین نکته دیگر این است که برخی از جزوات از جمله «دینامیسم قرآن» نیز آن زمان مشهور بود که به زعم اکثر علمای در بند از جمله آیات منتظری، حقانی، ربانی شیرازی و… تفسیر قرآن بود با آموزههای مارکسیسم – لنینیسم.
جزوه دینامیسم قرآن نمونه مهمی است از عدم توجه به روشهای تفسیر. به دلیل نداشتن روش درست سراسر مطالب تفسیر به رأی است. روش تفسیری آنان بر مبنای دینامیسم و تکامل کار را به جایی رساند که آنها اعتقاد داشتند که بر مبنای تکامل که به زعم خودشان از دل قرآن به دست میآمد، پیامبران نعوذ بالله فقط انسانهای برجستهای در دوره بردهداری بودند و اکنون ما که مسلح به دانشهای روز هستیم و پیشرفت کردهایم از آنها بالاتریم. بنابراین انسان کامل بودن بر اساس تکامل تاریخی بوجود میآید نه اینکه وجود پیامبر اکرم (ص) مصداق آن باشد. این مخالفت با نص صریح قرآن است.وقتی خود را مسلمان و در عین حال بالاتر از پیغمبر مکرم اسلام بدانی، دست زدن به جنایت امری آسان خواهد بود.
سازمان چنین فکری را میان نیروهایش ترویج داده بود. برخی نوشتهاند که از نیروهای سازمان این پرسش میشد که حضرت علی (ع) بالاتر است یا مسعود رجوی؟ پاسخ بی درنگ این بود که مسعود رجوی بالاتر است چرا که اکنون ۱۴۰۰ سال از صدر اسلام گذشته و انسان تکامل پیدا کرده است.
آنها به عبارتی به زعم خود خواستند که فهمی عصری از قرآن را ارائه دهند. اما از لوازم فهم عصری بیبهره بودند. یکی از لوازم جدا نکردن قرآن از قالب زبان عربیاش است. همچنین این فهم باید با فضای نزول قرآن هم همخوانی داشته باشد. این فهم نیاز به دانشهای متعدد دارد، اما خیابانی حتی به دستاوردهای علوم انسانی در دوره خودش هم آگاهی چندانی نداشت. تفسیر عصری، ضابطهمند است و در آن به ساختار کلی متن قرآن هم توجه میشود. افراط در تفسیر عصری اشخاص را از مسیر حق دور میکند و آنها را به تفسیر به رأی میرساند.
موسی خیابانی شخصیتی به شدت خودشیفته داشت و فقط تفسیرهای شخصیاش از اسلام را میپذیرفت و چون خود و طیف همراهش را برحق میدانست به شدت به دیگران میتاخت. به شهید آیتالله حقانی چنین پیغام داد: «آقای غلامحسین حقانی شما آدم منافقی هستی و تاریخ اسلام از امثال تو زیاد به خود دیده است.» (به نقل از شهید حجت الاسلام حقانی به روایت اسناد ساواک)
او همچنین پس از صدور فتوای تحریم همنشینی با مارکسیستها و مجاهدین، در سال ۱۳۵۶ موسی خیابانی از زندان قصر به آیتالله طالقانی که در اوین بود این پیغام را فرستاد: «آقای طالقانی شما که همیشه خود را مجاهد مینامیدی و افتخارت شاگردی و پیروی از محمد حنیف نژاد بوده چرا وقتی که علیه مجاهدین فتوا دادند عمامهات را بر زمین نزدی؟» (به نقل از کتاب جریانها و سازمانهای مذهبی – سیاسی ایران) دیگرانی نیز روایت کردهاند که موسی خیابانی همیشه میگفت که «ما به روحانیون احتیاجی نداریم و آنها همیشه دنبالهرو بودهاند و اکنون نیز باید به دنبال ما حرکت کنند.» چنین رفتاری دقیقاً یادآور داعش است. منابع تئوریک داعش از جمله «مدیریت توحش» ابوبکر ناجی نیز در نوع فهم از دین، مشابهت زیادی با روش فهم امثال موسی خیابانی دارد. خیابانی نیز در عین آنکه ادعای اسلام میکرد، اما خون بی گناهان بسیاری را بر زمین ریخت.