تحولات پساکرونایی مبین ناکارآمدی حکمرانی نظام جهانی است و بشر راهی جز بازگشت به فطرت مورد توصیه اسلام ندارد. مهدویت می تواند جهانی شدن حقیقی را برای انسان به ارمغان آورد.

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر بخشی از مقاله «فطرت» و «مهدویت» در نظم نوین پساکرونایی دهکده جهانی است که توسط مجتبی زارعی و سیدابراهیم سرپرست سادات نوشته شده است:

درباره جهان پساکرونا پرسش‌های مهمی در میان متفکران و پژوهشگران جاری است. آنچه که به آن اذعان می‌شود این است که تحول اساسی در جهان ایجادشده، برخی از مناسبات فروریخته و رویش‌ها و روندهای جدیدی در راه است. سوال اصلی مقاله حاضر در واکاوی ضروری این شرایط خطیر پیش آمده، این است که چرا به رغم ادعای جهانی شدن، در مقطع بروز رفتارهای بیولوژیک ویروس کرونا، دولت‌های غربی به خصوص دولت‌های استکباری مدعی رهبری دهکده جهانی، میل به محلی شدن و شهروندان آنها میل به تفرد با صبغه ای خودمحورانه پیدا کرده اند؟

بررسی ما در این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی و مطالعه‌ی اسنادی نشان از آن دارد که تحولات پسا کرونایی، به لحاظ تئوریک ذات ناعادلانه جهانی شدن آمریکایی - اروپایی مبتنی بر مبادی هستی شناسی، انسان شناختی و ارزش شناسی مدرن و به لحاظ میدانی و عملیاتی ناکارآمدی حکمرانی ادعایی نظام جهانی و سقوط فردگرایی در ورطه‌ی خود محوری را عیان‌تر از پیش ساخته است، به نظر می‌رسد آنچه که جهانی می‌شود پرسش بیشتر و جدی تر از حقیقت هستی و انسان، گرایش انسان‌ها به سبک زندگی منطبق با فطرت انسانی، سنت‌های الهی و آرزو و انتظار منجی الهی موعود است.

این گونه پرسش‌ها و گرایش‌ها، «دین فطری اسلام» و «مهدویت» را بیش از پیش در کانون توجهات بشری قرار می‌دهد. دور شدن انسان کرونا زده ی زیست جهان آمریکا و اروپا در تولید فضیلت‌ها و خیر عمومی در مواجهه با بحران اخیر و نیز تولید و تکثیر رفتارهای توأم با همبستگی، تعاون گرا و مدنی و متناسب با ساختمان فطری و وجودی انسان در زیست جهان ایرانی-اسلامی در همه گیری ویروس کرونا شاهدی بر این ادعا است.

مقدمه

اگر چه نحوی جهانی شدن در آیند و روند انسان و ابزارهای ارتباطی شکل گرفته است و ما می‌توانیم از فرد به مثابه «شهروند جهانی» سخن بگوییم، اما چون این جهانی شدن، دور از فرایندی بودن و نوعی پروژه و در واقع جهانی سازی از سوی نظام مسلط جهانی بود، در مقاطع گوناگون و به خصوص اینک در تحولات پسا کرونایی مورد چالش واقع شده است. دوران پسا کرونا، دوره‌ای است که بشر درگیر ویروس تنفسی خطرناک و نوظهوری به نام کرونا شده است، بیماری کوید ۱۹ ناشی از آن، اپیدمی جهانی و بار مالی قابل توجه آن، امنیت بین المللی را در حوزه‌های مختلف نظیر سلامت و غیره به مخاطره انداخته است. (محدث اردبیلی و همکاران ،۱۳۹۸ :۱۴۶) واکنش دنیای مدعی جهانی شده در مقابل آن، اما بازگشت به محلی شدن و منطقه‌ای شدن در آن کشورها بوده است، و برآیند آن تناقضی بزرگ بوده که البته و تنها در نظامات و مناسبات الهی دارای راه حل و پاسخ است.

هیچ وقت تمدن مدرن، در دوره‌های اخیر به این اندازه با چالش مواجه نشده بود، جهان غرب مدعی بود «دولت» و «انسان» را از حیث هستی شناسی به درجه‌ای از رشد و تکامل رسانیده که به طور طبیعی مخالفین این نظم نهایی به حاشیه رانده خواهند شد، اما تبلور نوعی از انسان و دولت در تحولات پسا کرونایی که برای بقا راه ستیز و آسیب به همنوع را پیش گرفته است، نشانگر بازگشت به نوعی داروینیسم اجتماعی در این سنخ از نظام جهانی سازی شده است. سوال اصلی مقاله حاضر این است که چرا به رغم ادعای جهانی شدن و نظریه‌ی دهکده ی جهانی، در مقطع بروز رفتارهای بیولوژیک یک ویروس، دولت‌های مدعی جهانی شدن، میل به محلی شدن و شهروندانش میل به تفرد پیدا کرده اند؟

فرضیه پیشنهادی از موضع تفکر اسلامی و چشم انداز موعود الهی این است که تحولات پسا کرونایی مبین ناکارآمدی حکمرانی نظام جهانی و ذات ناعادلانه جهانی شدن آمریکایی - اروپایی است و بشر راهی جز بازگشت به فطرت مورد توصیه اسلام ندارد و مهدویت که ذاتی «جهان بودگی» دارد قادر است جهانی شدن حقیقی را برای انسان به ارمغان آورد، و جهان جهانی شده را به میراث ببرد. اهمیت و ضرورت این نوع بررسی‌ها برای ضرورت معرفی و ارائه راه علمی و سند جدیدی برخاسته از فطرت به جهانیان، در پرتو درماندگی‌های علم ابزاری و تقلیل منزلت عقل به ابزار و چالش با مدح مداحان دهکده جهانی و جهانی شدن غربی آمریکایی است. رفتارهای بیولوژیکی این ویروس به خاطر گستره جهان شمول آن، واجد انقلابی فرهنگی فراتر از انواع پیشین آن است.

با توجه به گستردگی تحولات و پیامدهای معرفتی، زیستی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و انتظامی منبعث از ویروس کرونا، باید جهان را به جهان ماقبل و مابعد کرونا تقسیم کرد. بررسی امکان‌های فطرت در مقابل امتناع‌های دنیای تک ساحتی و بازشناسی معانی و سرشت آنچه در پرتو این ویروس همه گیر جهانی اتفاق افتاده و بازشناسی سبک و زیسته‌های متفاوت اهتمام مقاله حاضر است.

به نظر می‌رسد به رغم پروپاگاندای رسانه‌های سیاسی مبتذل فارسی زبان انگلیسی، آمریکایی، عربی و عبری ضد ادیان توحیدی به خصوص اسلام، گفت و گوهای دینی نخبگان در تحولات پسا کرونا افزایش خواهد یافت و به عکس نظرات تک ساحتی، چون انسان توأمان در پی تفسیر رنج‌های خود و نیز در پی نظامات اجتماعی جامع برای دست یابی به حیات معقول پسا مارکسیسم و پسا کاپیتالیسم و مابعد پسا مدرن است، مجدداً ظرفیت مکتب‌های متکی به معنویت حقیقی و ابراهیمی، از ارکان این گفت و گو و نظم جهان پسا کرونا خواهد بود. در این راستا مقاله حاضر از دو بخش اصلی تشکیل شده است؛ در بخش اول، ایدئولوژی برجسته شده ی مدعیان جهانی سازی، ناکامی در عملشان، و برساخته‌های طرفداران آن گونه جهانی شدن به نقد و سوال کشیده می‌شود و در بخش دوم از امکان‌های فطرت که در شرایط فعلی بیشتر از پیش گوش شنوایی برای آنها یافت شده است، سخن گفته خواهد شد.

نتیجه گیری

بدون تردید برخی از بحران‌های کرونایی حال حاضر در جهان غرب، هم ناکارآمدی حکمرانی نظام جهانی و ذات ناعادلانه جهانی شدن آمریکایی - اروپایی مبتنی بر رنسانس و مدرنیته را به تصویر کشید، هم اوج سقوط فردگرایی ادعایی در ورطه‌ی خود محوری را برملا کرد و هم ظرفیت جهان‌های سنتی را هم در سبک زندگی منطبق با فطرت انسانی از ارتزاق انسان، تا در کنار هم بودن‌ها و همبستگی در شرایط سخت، و تا برابری انسان‌ها در امر درمان و غیره، و همچنین ظرفیت متعالی فطرت را در مسیر آینده انسان‌ها هویدا ساخت، این همه می‌تواند اهمیت مکاتب سنتی و با یقین اسلام را که آموزه‌های آن در ابعاد مختلف ظرفیت پاسخگویی و سازندگی دارد و در بخش نرم افزاری سبک زندگی متعالی را ارائه می‌کند، نمایان و توجه به آن را برای انسان تشنه فطرت امروز فراهم آورد.

مثل همه فعالیت‌های عمرانی از بنا سازی ها و همه امکان‌های مادی دیگر نظیر خرید تجهیزات نظامی، که می‌تواند از یک نظام سیاسی به نظام بعدی سیاسی در آن کشور به ارث برسد، و حتی به دست مخالفین همان نظام سیاسی بیفتد، می‌توان در حق جهانی سازی آمریکایی و اروپایی نیز چنان قضاوتی کرد که امکان‌های ایجاد شده در پروژه جهانی سازی، به طور قطع در استیلا و اختیار غرب نخواهد ماند. این نه یک آرزو و نه یک شعار که به دلیل ذات ناعادلانه و خصلت استکباری پیدا و پنهان و جاری در مناسبات جهانی سازی کنونی خود غرب است.

خصلت ذاتی و تئوریک این نوع جهانی سازی بر علیه خود آن است. اگر جهانی شدن را در دو چهره اصلی تکنولوژیک و ایدئولوژیک بازشناسی کنیم، مسلمانان می‌توانند پیام‌های جهانشمول الهی را بر بستر تکنولوژی برای جهانیان برسانند.(ر. ک: سیدان، ۱۳۹۰: ۱۴۹) در هر حال دین اسلام به لحاظ دارا بودن مفاهیم پویا و آموزه‌های انعطاف پذیر عقلانی، سهم بزرگی در ایجاد آرامش، معنویت، ارزش‌های ثابت اخلاقی در جهان نوین و بروز استعدادهای نهفته انسان در راه وصول به کمال و قرب الهی را داراست. تفکر شیعی نیز به دلیل برخورداری از عناصری چون امید به منجی و مهدویت، عدالت محوری در همه سطوح، اجتهاد پویا و عقلانیت قابلیت بالایی در این عرصه دارد. اسلام با تجدید حیات خویش در ادوار اخیر، انرژی متراکم و ظرفیت فراوانی در بین پیروانش ایجاد کرده و انتظارات گسترده ای در اطراف آن پدید آورده که مشابه آن را در کمتر آئینی از ادیان زنده دنیا می‌توان دید. اگر هدف و انگیزه از جهانی سازی، سوق دادن انسان‌ها و جوامع به شرایط اقتصادی انسانی و عادلانه و سطح معیشتی شایسته و دانش و بینش‌هایی فراگیر و همگانی و رفع تبعیض و نابرابری در سطح همه جوامع انسانی باشد، در این صورت جهانی سازی، آرمانی ارزشمند و مثبت است. چنان که پیامبران الهی با چنین انگیزه‌ای همه مرزها و حدود سیاسی، اقتصادی، نژادی، جغرافیایی، و هر چه را که مانع این حرکت بود از میان برداشتند و بشریت را با تمام توان در همه زمینه‌ها به سوی یگانگی، برادری و برابری سوق دادند. (سیدان، ۱۳۹۰: ۱۵۰-۱۴۹)

اسلام ناب محمدی (ص) نیز به دلیل غنای آموزه‌های آن و از آن رو که خاتم ادیان آسمانی است و بر اصول فطری، عام و جهانشمول مبتنی است، به عنوان شایسته‌ترین نظام انسان ساز، داعیه جهانی دارد، این مهم با به فعلیت رسیدن توانمندی‌های ذاتی دین مبین اسلام و مسلمانان در عرصه‌های گوناگون (سیدان، ۱۳۹۰: ۱۵۲)و التزام عملی مسلمانان به ایمان و حقیقت و کارآمدی و اتقان در کارها است. دهکده جهانی که به مدد فناوری‌های تکنولوژیک، مدعی آفرینش شخصیت و شهروند جهانی بود اینک با تحولات کنونی و پساکرونایی با چالش‌های جدی در سرشت خود مواجه شده است.

نظریه‌پردازان زیست جهان غربی و مبلغان ایرانی آن می‌گفتند بخواهید یا نخواهید دهکده جهانی اتفاق می‌افتد و نمی‌توانید درب منازل خود را به روی مأموران سرشماری دهکده جهانی ببندید و این گونه به‌عنوان پیاده نظام این زیسته ایدئولوژیک به جهان سنت‌ها و انقلاب اسلامی یورش می‌بردند. اما چون این زیست جهان، از ظرفیت و سعه وجودی انسان الهی خالی است و با سیاست‌های جامع و پایدار انسان جویای حقیقت شکل نگرفته و خود تولیدکننده انسانی دیجیتالی و جدید فروکاسته شده به ساحت مادی بود به یکباره در تحولات پساکرونایی، باطن خود را آشکار کرد.

اینک و در تحولات پساکرونا راه حقیقی بشر به روی جهان باز شده و تمنا می‌شود که همانا راه فطرت است. در انتهای سال ۱۳۹۸ و در طلیعه سال ۱۳۹۹ دو مقوله مهم امنیت و سلامت، به مقولاتی بین‌الاذهانی از میان سایر مباحث مطرح در جوامع علمی ایران و بخشی از جهان تبدیل شد، ایران و جهان با نظریه امنیت انسانی و بدون مرز مکتب سلیمانی و نیز با تحولات و رفتارهای بیولوژیک ویروس کرونا، در ملتقای امنیت به هم رسیده اند.

جامعه ایرانی پس از حیات مادی سپهبد شهیدش و در آغاز حیات باطنی‌اش و نیز در این دوره‌ی کرونایی، از «مجهولِ امنیت» به «معلومِ امنیت» رسیده و به طور شگرفی در «صحت» و «امنیت» تأملاتی نظری داشته که این نگرش البته از مراتب تمدن است. این تحولات دل‌ها را مستعد شنیدن حقیقت و پذیرای عهدی جدید نموده و به افقی نو دلالت می‌کند. روند فروپاشی پروژه جهانی‌سازی غرب و تأملاتی پساکرونایی آن نیز موید توجه انسان به راه فطرت و خویشتن خویش است. فطرت خداجوی، تعالی‌خواه و کمال طلب انسانی گواه آن است که انسان‌ها به سوی شخصیت و ساختاری واحد در حال حرکت و جنب و جوش اند و البته که الی الله المصیر.

یادآور می‌شود، مقاله «فطرت» و «مهدویت» در نظم نوین پساکرونایی دهکده جهانی توسط مجتبی زارعی استادیار علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس و سیدابراهیم سرپرست سادات استادیار علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی نوشته شده و در دوفصلنامه علمی مطالعات قدرت نرم، سال نهم، شماره دوم (پیاپی ۲۱) پاییز و زمستان ۱۳۹۸ منتشر شده است.

علاقه مندان برای مشاهده اصل مقاله می‌توانند به اینجا مراجعه کنند.