به گزارش خبرنگار مهر بیش از یک سال پیش در مهرماه ۹۸ خبر ساخت فیلم «اوج ۱۱۰» منتشر شد و اولین فیلم سینمایی سیاوش سرمدی امسال با نام «منصور» در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. این فیلم درباره شهید منصور ستاری فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در سالهای جنگ است. در آخرین روز از نمایش آثار جشنواره در اصفهان منتقدان و سینما دوستان به تماشای این فیلم سینمایی و فیلم خط فرضی به کارگردانی فرنوش صمدی نشستند. برای ارزیابی این فیلم نظر اعضای انجمن منتقدان حوزه هنری اصفهان را جویا شدیم. فیلم منصور با کسب میانگین ۲.۵ ستاره از ۵ توانست نظرها را به خود جلب کند. فیلم خط فرضی نیز موفق به کسب میانگین ۱.۸ شد. بخشی از نظرات درباره این دو فیلم را در ادامه میخوانید.
فرزان معظم منتقد باسابقه سینما فیلم منصور را پرترهای بدون اغراق از شهید ستاری وصف میکند و میگوید: مخاطب با نام فیلم احساس صمیمیت میکند. فیلم ناگفتهها و رازهایی از دفاع مقدس را روایت میکند که تاکنون در سینما به آنها پرداخته نشده است. اما این بار خبری از عراقیها و فضای جبهه نیست و ماجرا حکایت از پشت جبهه و اختلافات داخلی دارد. بازیهای روان و پایان فیلم و نشان دادن تصاویر اصلی واقعی برخی از شخصیتها از نکات مثبت فیلم است.
سوالها و داستانک های دلنشین
محمد اسماعیلی نیز پرداختن به یک شخصیت ملی و تلاش برای تبدیل او به قهرمان را بسیار ستودنی ارزیابی میکند و میگوید: کار بازیگر نقش شهید عالی است و فقط در صحنههای منزل ضعیف به نظر میرسد که شاید بیشتر از نچسب بودن فضاسازیهای بخش خانواده در فیلمنامه ناشی میشود. اما مهمترین اشکال کار ای انست که دقیقاً مشخص نیست قرار است از منصور چه چیزی عایدمان بشود، نقد دولت است؟ تلاشهای شهید در راستای حمایت از تولیدات داخلی محور قصه است؟ وسط این گیر ودار آن کاردستی شهید چه جایگاهی دارد؟ من مخاطب نه شهید ستاری را میشناسم و نه دولت وقت را، حالا تکلیف من چه میشود؟ اینها چه کسانی هستند که اینقدر آدمهای بدی هستند؟ ناگهان چه میشود که اینقدر نایس میشوند که با وجود شکست آزمایش پروژه، حالا به همه حتی سربازها هم سکه میدهند؟ آن سورنا کی بود این وسط که اسمش آمد و قراراست در آینده نان هوشش را بخورد نه جیب بابایش را؟ البته با وجود همه این اشکالات خوبی فیلم این است که چند داستانک جالب از شهید را گرفته است و آن را بی تکلف تعریف میکند و همین به دل مینشیند.
مینیمال بی ادعا
جمال احمدی منصور را اثری با رویکردی واقعگرایانه میداند که سعی دارد در صحنههایی پراکنده احوالی از شخصیت شهید ستاری برایمان بگوید. وی درخصوص فیلمنامه معتقد است: فیلمنامه مینیمال، جزئیات فراوان اتفاقات، دوربین شبیه مستند و بازیهای بی اغراق در خدمت این نگاه اند. نگاهی که خیلی جلو نمیرود، عمیق نشده و به شخصیت نزدیک نمیشود و به همین دلیل از جذابیت سینمایی می کاهد. اما حداقل بی ادعاست و از یک شخصیت ارزشمند به قدر فهمش حرف میزند و چیزی تحمیل نمیکند.
جمال احمدی همچنین میگوید: در این میان بازیها قابل قبول است فیلمنامه با حفظ فرم میتوانست بهتر باشد، اما دوربین و رنگ و نور با نگاه محوری ناسازگار است. رجوع به امر تاریخی مهم با دوربین لرزان و رنگ و نور چرک در تناقض است. حتی در ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز هم دوربین و رنگ و … توجیهی دارد و در یک دستی با نگاه حاکم است. در مجموع منصور تجربهای مغتنم است که باید ساخته شود تا کمال یابد. همت فیلمساز در اجرا بسیار ستودنی و قابل احترام است.
پرواز در آسمان سینما
محمد بزرگ منتقد دیگری است که فیلم را میستاید و درباره آن چنین میگوید: واقعاً بعد از مدتها پرواز در آسمان سینما را همراه با بازنمایی اسطورههای کشورمان شاهد هستیم. توجه به جزئیات مسائل فنی هوایی از نقاط قوت پیش داستان و تحقیقات لازم پیرامون فیلم نامه است و در زمینه ساخت فیلمهای پرتره به مراتب از تک تیرانداز جلوتر حرکت میکند. پایان بندی فیلم بسیار خوب بیان میشود و در خیلی از صحنهها اشاره صحیح به زیست شهید بزرگوار جناب ستاری باعث تشویق حاضرین در سالن میگردد. این فیلم با توجه به شرایط کنونی و تحریمها و مدیرانی که درصنایع هوایی مشغول به کار هستند بسیار میتواند راه گشا و انگیزشی باشد.
بازی خوبی که نادیده گرفته شد
مصطفی حیدری نیز این تلاش برای روایت بخشی از زندگی تیمسار ستاری را از این نظر مهم میداند که تلاش میکند قهرمانش را زمینی و واقعی نشان دهد. حیدری درباره این اثر میافزاید: فیلم متأسفانه فیلمنامه ندارد و بر اساس مجموعه قصههای مربوط به شهید ستاری شکل گرفته اما در پایان مخاطب راضی از سینما بیرون میرود. محسن قصابیان استحقاق کاندیدای نقش اصلی مرد را نیز به حتم و به حق داشته است.
اشارهای که مصطفی حیدری به نقش آفرینی متفاوت و ماندگار محسن قصابیان دارد نکتهای است که منتقدان، رسانهها و چهرههای سینمایی نیز بارها به آن اشاره کردند و آن را شایسته دریافت جایزه بازیگری دانستند. نادیده گرفتن این نقش آفرینی از سوی جشنواره فجر و داوران آن جزو سوالاتی است که بدون پاسخ مانده است.
خط فرضی ترس و خودکشی
اما فیلم خط فرضی به نویسندگی و کارگردانی فرنوش صمدی و تهیه کنندگی علی مصفا با بازی سحر دولتشاهی و پژمان جمشیدی نیز در این روز به نمایش درآمد. فیلمی بسیار تلخ که چالشی اخلاقی را در دل یک خانواده، سوژه داستان خود قرار داده است.
محمد بزرگ، عضو انجمن منتقدان حوزه هنری ای درباره خط فرضی میگوید: سیکوئل داستانهای تلخ جشنواره با فیلم خط فرضی کامل میشود، سردی روابط عاطفی هر دو زوج در فصل زمستان فیلم و داستان تلخ مرگ کودک که دو سال پیش در فیلمهای هزارتو و تابستان داغ تکرار شده بود. مرثیهای برای خانواده مدرن و امروزی بود. که با یک دروغ از هم گسسته میشود. قصه خود کشی سوژه تازه ایست که بعد از روشن شاهدش هستیم.
فرزان معظم اما امتیاز بالایی به این فیلم داده فیلم خط فرضی را اثری توصیف میکند که با ایجاد یک حادثه کوچک ذهن مخاطب را درگیر و با شکل گیری آرام حادثه اصلی همراه میکند. معظم می ادامه میدهد: در این فیلم شخصیتی که معلم و امین دانش آموزان است ناخواسته دچار تناقص ودروغ گویی میشود. دروغی که پایان تلخ دارد. بازی پژمان جمشیدی در این فیلم متفاوت و غافل گیرانه است.
محمد اسماعیلی با اشاره به قصه داشتن فیلم اگرچه این قصه ضعیف است میگوید: در فیلم خط فرضی زمینه ایجاد یک داستان ملتهب فراهم میشود، اما حسرتش به دل آدم میماند که چرا از این بستری که ایجاد شده اینقدر دم دستی میگذرد، کلک زدنها و رو شدن دست شخصیت اصلی اینقدر آبکی اتفاق میافتد که دیگر کسالت آور میشود، بگذریم از پیامهای نخ نما شده و تکراری فیلم که جای صحبت ندارد ولی داستانش میشد که بسیار بهتر از چیزی که هست باشد.
همه چیز در خدمت مرض
جمال احمدی اما در باره این فیلم چنین می نگارد: فیلم خط فرضی مریض است. اینکه ده دقیقه با طول و تفصیل شعر خوانی و بسته صورت بچه نشان بدهی و صحنه بعدی او را بکشی، وحشیانه است. دیگر جای صحبت تکنیکی نیست چون همه چیز در خدمت این مرض است. خدا راشکر که دوره این فیلمها در جشنواره فجر گذشته و امسال هم فقط همین یکی بود.
مصطفی حیدری دیگر منتقدی است که این فیلم را دیده درباره آن مینویسد: خط فرضی در یک سوم ابتدایی خیلی خوب پیش میرود و ایده فوق العاده ای را پیش می کِشد (همجواری پیرنگ اصلی و فرعی) اما متأسفانه دوم سوم بعد همه چیز در عرض رشد میکند و درام بدون هیچ پیشرفتی ادامه مییابد و همه درام مثل خود فیلم سوگواری میکند.
مریم محمدی نیز معتقد است فیلم یک مسأله مهم را روایت کرده میگوید: مسئله مهم این است که ولی قهری یک کودک آیا به واقع یک نفر است؟ این میان حق مادر چیست؟ اما فیلم آنقدر حال مخاطب را با پایان بدش که بیشتر تحت تأثیر فیلمهای ترکیهای است خراب میکند که پیام اصلی اش را از یاد می بریم. زن فیلم شخصیت ترسویی دارد از ترسش دروغ میگوید و به خاطر همان شخصیت متزلزل خودکشی میکند. چه بسا ترک مرد تأثیرگذارتر از مرگ زن برای پایان فیلم بود.