قوچانی گفت: جمهوری اسلامی ادامه منطقی انقلاب اسلامی است و باهم تقابل ندارند. برای سنجش جمهوری اسلامی باید به آرمان‌های انقاب اسلامی یعنی عدالت، جمهوریت، اسلامیت، استقلال و آزادی توجه کنیم.

به گزارش خبرگزاری مهر، چهل و دومین قسمت از فصل جدید از برنامه تلویزیونی «مصیر» کاری از گروه اجتماعی شبکه چهار سیما، یک‌شنبه ۲۶ بهمن با موضوع «امام خمینی (ره) و تجمیع اندیشه ها» با اجرای محمدمهدی ابراهیمی نصر روی آنتن رفت.
فصل جدید برنامه تلویزیونی مصیر با هدف بازخوانی و نقد اندیشه متفکران اسلامی، به بررسی ابعاد فکری اندیشمندان بزرگی چون؛ آیت الله جوادی آملی، علامه طباطبایی، امام خمینی (ره) و… می‌پردازد و تا کنون به بررسی اندیشه‌های امام موسی صدر، آیت الله مهدوی کنی، آیت الله مصباح یزدی، آیت الله هاشمی رفسنجانی، شهید سید مرتضی آوینی، آیت الله سید منیرالدین حسینی، شهید سید محمدباقر صدر و آیت الله طالقانی پرداخته است.
مهمان این قسمت از برنامه، محمد قوچانی، روزنامه نگار و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی بود.

قوچانی درباره تاریخچه احزاب در ایرانِ پیش از انقلاب گفت: ما چندان سنت تحزّب در کشور نداریم. ظهور امام و انقلاب اسلامی محصول بن‌بستی است که در نظام حزبی کشور در دوران پهلوی وجود داشته و نمی‌توانسته پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. پس از آنکه دوگانه اجتماعیون و اعتدالیون در مشروطه شکل می‌گیرد و همدیگر را خنثی می‌کنند، دیکتاتوری پهلوی اول شکل می‌گیرد. مردم از میزان بی ثباتی جامعه رنج می‌بردند و همه دنبال یک دیکتاتور مصلح بودند که آن را در رضاخان می‌دیدند. اما این دیکتاتور بلافاصله به ضد مشروطه تبدیل شد. ابتدا از مشروطه استفاده کرد اما بعد برخلاف توصیه‌های مختلف بساط تحزّب را برچید. بعد از شهریور ۲۰ به شکل افراطی احزاب شکل می‌گیرند. هیچ حزب استوار و پایداری شکل نمی‌گیرد و انشعابات و تکثرهای بی دلیل اتفاق می‌افتد. احزاب در همه جای دنیا فقط درباره‌ی شیوه اداره کشور نظر می‌دهد اما در ایران تنها مبنای آن مبارزه با حکومت یا حفظ حکومت بوده است. اگر سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ را مشروطه دوم بدانیم، احزاب مختلفی وجود دارند و فعالیتشان آزاد است اما تمام انرژی‌شان صرف خنثی کردن یکدیگر می‌شود. وقتی هم به قدرت می‌رسند، درگیر فسادهای می‌شوند که مردم به کلی از تحزّب بیزار می‌شوند و در این شرایط شیفته یک فرد می‌شوند. شخصیت‌هایی مانند مصدق، کاشانی و فاطمی مرجع می‌شوند اما این افراد هم دچار بحران می‌شوند. و دوباره جامعه دچار یاس و ناامیدی می‌شود.

این روزنامه نگار در ادامه صحبت‌هایش جایگاه دین در برقراری اتحاد میان مردم ایران را اینگونه توصیف کرد: در طول تاریخ، عنصر فرهنگی مهمی که شیرازه جامعه ما را منسجم می‌کرده است دین بوده است. دین هنوز هم مهمترین عامل وحدت ملی ماست. نگاهی که مردم را به عالم معنا پیوند می‌دهد. در دوران قاجار ملت را به معنای دیانت می‌شناختند. روحانیت یک نهاد مدنی مستقل بوده و نخبگانی از بدنه‌ی جامعه و رؤسای ملت قلمداد می‌شدند. بحث مرجعیت عام اولین بر در زمان شیخ مرتضی انصاری پیش می‌آید. شیخ مرتضی انصاری در حوزه نجف بوده است و آنچنان استیلا داشته که از هند و مصر به او وجوهات می‌رسیده است. قبل از آن افراد از ملّای روستای خود تقلید می‌کردند اما بعد از گسترش تلگراف و… مرجعیت عام شکل می‌گیرد. شیخ مرتضی انصاری، میرزای شیرازی، آخوند خراسانی، سید ابوالحسن اصفهانی و بعد آیت الله بروجردی و امام خمینی (ره) به مرجعیت عام می‌رسند. یعنی این یک سلسله است و شخصیت امام محصول این فرایند است. مهمترین نهاد مدنی ما که مشروطه را شکل داد، روحانیت بود و درخواست روشنفکران در مشروطه، حضور روحانیون در حکومت است. نکته مهم این است که دین چطور می‌تواند همه را جذب کند. دین یک نیروی رقیب نبود. یک ایدئولوژی در مقابل سایر ایدئولوژی‌ها نبود. تا زمانی که آیت الله بروجردی زنده بودند محمدرضا پهلوی یکسری کارها را انجام نمی‌داد.
وی ادامه داد: بین نهاد مرجعیت و روحانیت تفاوت وجود دارد. امام خمینی (ره) یک سیر را طی می‌کنند. مرجعیت امام یک مساله اجتماعی بوده و نه سیاسی و مَدرسی. نقدی که ایشان به آیت الله کاشانی دارند این است که فقط سیاسی عمل می‌کردند و به وجوه دینی توجه نداشتند.
قوچانی درباره هم صدایی بین گروه‌های مختلف در دوران مبارزات انقلابی گفت: الزاما اشتراک فکری و یا سکوت نبود. یک اشتراک بر سر روش بود. یک نظام سلطنتی وجود داشت که در وجوه مختلف به بن بست رسیده بود. مثلاً توسعه تا حدی پیش رفته بود اما با عدالت، اخلاق، آزادی و… تضاد پیدا کرده بود. همه می‌خواستند روش را اصلاح کنند. هیچکس فکر نمی‌کرد که با انقلاب قرار است همه مسلمان شوند. حتی گفته می‌شود که اگر مارکسیست‌ها توطئه نکنند با آنها مشکلی نداریم. همه فکر می‌کردند که ما یک رهبر معنوی داریم که قرار است جامعه را به رشد اخلاقی برساند تا همه چیز از راه قانونی و اخلاقی حل شود. در کتاب کشف‌الاسرار، امام خمینی (ره) یک زبان اصلاح‌طلبانه دارند و می‌گویند که روحانیت دنبال حکومت کردن نیست بلکه دنبال حکومت به شیوه دین و اخلاق و ارزش‌هاست. امام خمینی (ره) می‌گویند یک مجلسی از خبرگان و مجتهدان تشکیل شود و بر دینی بودن قوانین نظارت کند. امام خمینی (ره) در درس‌های ولایت فقیه می‌گویند که ولایت شخص نیست و ولایت فقه است. حکومت قانون است و پیامبر خدا هم نمی‌تواند از قانون خدا تخطی کند. مساله بعدی جمهوری اسلامی است. امام خمینی (ره) در قالب یک عالم سنتی اما با زبان روز از شیوه حکومت انتقاد می‌کنند. الان وقتی صحبت از حکومت دینی می‌شود همه به طالبان و داعش فکر می‌کنند اما امام خمینی (ره) وقتی از حکومت دینی صحبت می‌کند از جمهوری اسلامی می‌گوید که به شدت مدرن است. امام خمینی (ره) هرگز ضد مشروطیت صحبت نمی‌کرده بلکه تکمیل آن بوده است.
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ادامه داد: من فکر می‌کنم اختلافات گروه‌های سیاسی و فکری طبیعی است. هرگاه یک نظام به آن نقطه‌ی حزب رستاخیز پهلوی برسد در همه جای دنیا به پایان می‌رسد. اینکه ما در هر ۸ سال یا ده سال به سمت چپ یا راست در نظام سیاسی می‌رویم باعث دوام و بقاست. یک وجه اخلاقی داریم که ما باید به قاب ۲۲ بهمن ۵۷ توجه داشته باشیم. زمانی که همه اقشار در صف پیروزی بودند.
قوچانی در پایان گفت: جمهوری اسلامی ادامه منطقی انقلاب اسلامی است و باهم تقابل ندارند. برای سنجش جمهوری اسلامی باید به آرمان‌های انقاب اسلامی یعنی عدالت، جمهوریت، اسلامیت، استقلال و آزادی توجه کنیم. وقتی از اسلامیت صحبت می‌کنیم فقط بعد حکومت یا فقط بعد فردی و اخلاقی نیستیم. باید یک فرد مسلمان معتقد در ظاهر و باطن باشیم. داریوش فروهر وقتی پیش امام خمینی (ره) می‌رود انگشتر طلا داشته است. امام بیرونش نکرد و فقط به آرامی انگشتر طلا را از دستش درآورده و یک انگشتر عقیق به او دادند. ایشان در این موقعیت هم وظیفه شرعی اش را انجام می‌دهد هم وظیفه سیاسی اش را و از هیچکدام غافل نمی‌شود.