خبرگزاری مهر -گروه هنر-علیرضا سعیدی: عجب روزگاری است، روزگاری که حضور جلوی دوربین یک برنامه پربیننده تلویزیونی با موضوع کشف استعدادها، انگار مصداق واقعی همان تمثیل «یک شبه ره صد ساله رفتن» شده است. انگار در یک رؤیای محض یک زندگی خیلیخیلی جذاب را شروع کردهای. درست همانی که در تلویزیون در برق چشمان برگزیدگان میشود مشاهده کرد، انگار همه رویاها و خیالهای پر از رنگ و چیزهای جذاب را میتوانی در چشمان معصوم و پر از هنر پسر پانزده ساله اردبیلی ببینی. همان لحظهای که خبر برگزیده شدنش را شنید، سپس دستانش را مقابل چشمانش برد، عینکش را پس زد و تا میتوانست اشک شوق ریخت.
بله «پارسا خائف» در چنین صحنهای و در مقابل دوربینهای تلویزیونی دوباره متولد شد. و این بار تولد در یک دنیای پر از شهرت، شاید ثروت و شاید معروفیت اما پر از چالش که باید برای «پیوسته» رفتن، «آهسته» قدم بردارد.
بله پارسای قصه ما اگرچه در رقابت با دیگر استعدادها و شگفت انگیزان عصر جدیدِ اول، اول نشد، اما انگار این اول نشدن، هیچ مانعی برای دیده شدنش نبود، انگار صدای پر از اصوات رنگین و کم مثالش که پیش از آن در رویدادهایی چون «جشنواره موسیقی جوان» و «جشنواره موسیقی نوای خرم» تحسین و قدردانی استادان و داورانش را به همراه داشت، این بار پا را از رویدادهای تخصصی فراتر نهاده و با مردمی که چندان با موسیقی تخصصی آشنایی ندارند، یک هم نشینی جذاب پیدا کرده، یک هم نشینی خیلی جذاب که در اوقات حضورش در برنامه عصرجدید با انتقاداتی هم از سوی مردان اول و ممتاز موسیقی این سرزمین از جمله حسین علیزاده و فریدون شهبازیان مواجه شد.
اما پسرک خوشخوان قصه ما را ناامید نکرد که هیچ، حتی شاید برای او انگیزهای دو چندان شد تا با تکیه بر نصیحتها و انتقادات این هنرمندان بزرگ و البته تجربه برخی اشتباهاتی که بعد از شهرت داشت، مسیر مهمتری غیر از شهرت را برای خود انتخاب کند.
یک مسیر خیلی دشوار که قطعاً آنچنان که باید دربرگیرنده همه مؤلفههای ستاره شدن و برندسازی در دنیای تجارت موسیقی نیست، اما شاید راهی هموارتر برای ورود به دنیایی باشد که اکنون هنرمندان بزرگتری چون علیرضا قربانی، همایون شجریان، محمد معتمدی، سالار عقیلی، پوریا اخواص، حسین علیشاپور، وحید تاج و خیلیهای دیگر با اتکا به آموزههای کودکی و نوجوانی خود از استادان و بزرگانشان فرا گرفته و آرام آرام وارد میدانی شدند که هم مرتبط با چارچوبهای علمی خوانندگی است و هم برای آنها در حوزههای تجاری و برند سازی دربرگیرنده موفقیتهایی بوده است و چه خوب که به گفته خودش در همان دوران حضورش در عصر جدید، احسان علیخانی، آریا عظیمی نژاد و محمد اصفهانی در این زمینه تذکرات لازم را به او داده بودند.
خلاصهای از گفتگوی خبرگزاری مهر با پارسا خائف و عوامل آلبوم «هفت الف»
اتفاقاً گویا همین تذکرات متکی بر آموزههای علمی و عملی پارسا در حوزه موسیقی اصیل ایرانی و شرکت او در جشنوارههای مختلفی چون «جوان» و «نوای خرم» بوده که او پس از گذشت مدتی از مسیر شهرتش، دست به کار جالبی بزند، یک کار جالب که گویا رویای پارسا خائف بوده، بله؛ انتشار یک آلبوم مستقل آن هم با آهنگسازی یک هنرمند درجه یک با نام مهیار علیزاده که در کارنامه پربار فعالیتهایش آثار ممتازی دیده میشود که چه در عرصه آهنگسازی سریال و فیلم و چه در عرصه آهنگسازی آلبوم از وی به عنوان یک هنرمند ممتاز در عرصه موسیقی نام برده میشود.
این آلبوم «هفت الف» نام داشت، یک آلبوم در حوزه موسیقی کلاسیک ایرانی که پاییز امسال به واسطه حمایتهای مالی یک بانک دولتی و پشتیبانی تولیدکنندگان شناخته شدهای چون نیما جوان و البته مشاوره حسین علیشاپور خواننده ممتاز موسیقی ایرانی پیش روی مخاطبان قرار گرفت. یک آلبوم با چارچوب گرافیکی کاملاً حرفهای که در روی جلد آن علیرغم برخی از آلبومهایی که توسط بعضی از خوانندگان تازه به شهرت رسیده میبینیم، خبری از عکس پارسا خائف نبود. مولفهای که نشان دهنده عزم جزم پارسا برای ورود حرفهای به دنیای موسیقی با وجود برخی از اشتباهاتش بوده است.
خائف که قبل از به شهرت رسیدنش در مسابقه استعدادیابی «عصر جدید» در جشنوارههای موسیقی «نوای خرم» و «جوان» نیز به عنوان هنرمند برتر معرفی شده بود، طی ماههای اخیر ضمن حضور در رویدادهای مختلف تبلیغاتی که با واکنشهای مثبت و منفی هم رو به رو بود دو تک آهنگ «خیال تو» و «سرخی سیب» به آهنگسازی مسعود تدینی و تیتراژ برنامه تلویزیونی «میدون» را نیز در فضای مجازی منتشر کرده بود. وی آبان ماه سال ۱۳۹۸ نیز برنده جایزه ویژه فستیوال «گراند پریکس» موسیقی موغام کشورهای اسلامی شد.
همه اینها بهانهای شد تا گروه هنر خبرگزاری مهر به واسطه حضور این خواننده نوجوان در یک مجموعه کاملاً حرفهای از موسیقی که نتیجه برگزیده شدن یک هنرمند مستعد در یک برنامه تلویزیونی پربیننده چون «عصر جدید» است نشستی را با حضور پارسا خائف، نیما جوان ناشر و محمد عبداللهی مدیر برنامههای او برگزار کرده و از چند و چون تولید آلبوم «هفت الف» با برخی دستاندرکاران آن به بحث و گفتگو بنشیند. گفتگویی که مهیار علیزاده نیز در لحظات پایانی به آن ملحق شد و از تجربههای همکاری با پروژهای سخن گفت که در ایران کمتر شاهد تولید آن برای یک هنرمند در این شرایط سنی بودیم.
* بهتر است از تعارفات رایج درباره اثر و ماجراهای مرتبط به آن بگذریم و یک راست برویم سراغ اصل ماجرا که میتواند در معرفی هرچه بهتر آلبوم به مخاطبان و طرفداران نقش ایفا کند. آلبومی که هم به لحاظ موسیقایی و نوازندگی، هم به لحاظ نوع انتخاب خواننده و هم نشر و توزیع آن میتواند دربرگیرنده نکاتی باشد که حضور پارسا خائف بهعنوان پدیده موسیقایی فصل اول برنامه «عصر جدید» جذابیتهای رسانهایاش را افزونتر کرده است.
پارسا خائف: من همیشه در کارهایی که در حوزه موسیقی انجام میدهم، تلاش خود را انجام دادهام تا با استادان و بزرگان خودم در عرصه موسیقی مشورت مستمر داشته باشم. در این راه هم تاکنون نشده که بخواهم کار مهمی را انجام بدهم اما از نظرات استادان بهره مند نشوم. به معنای دقیقتر آنچه در کارهایم پیش روی مخاطبان قرار میگیرد، رصد دقیق نظرات و پیشنهادات استادان و بزرگانم در حوزه موسیقی و بعد نتیجهگیری از این پیشنهادات روی خروجی کارهاست که امیدوارم تاکنون مورد توجه مردم عزیزم قرار گرفته باشد.
درباره آلبوم «هفت الف» هم ماجرا به همین صورتی که عرض کردم، آغاز شد، یعنی ما اول به این نتیجه رسیدیم که یک آلبوم، یک خاطره و یک مجموعه از پارسای آن زمان که قرار است صدایش تغییر کرده و ثابت نماند تدوین و جمعآوری شود تا هم برای خودمان به یادگار بماند و هم برای شنوندگان عزیزمان خاطرهای از صدای بنده از زمان حضور در عصر جدید باشد. دقیقاً در همین شرایط بود که بعد از نتیجهگیری های لازم در زمینه تولید یک آلبوم موسیقایی به موضوع آهنگساز رسیدیم و من از آنجا که همیشه مشغول پیگیری و جستجو درباره آثار مختلف آهنگسازان ایرانی بوده و آنها را با دقت گوش میکردم، با آلبوم «افسانه چشمهایت» مواجه شدم، زمانی که دقیقاً مصادف با رونمایی این اثر نیز شده بود. من در زمان رونمایی آلبوم «افسانه چشمهایت» مهیار علیزاده بود که احساس کردم آن صدایی که خودم دوست دارم و میتواند برای شنونده دلنشین باشد، در ملودیهای این آهنگساز نیز وجود دارد، یعنی من میتوانم با نگرش این هنرمند در حوزه آهنگسازی حرفهایم را بزنم. خوشبختانه بعد از اینکه با او از نزدیک آشنا شدم به من افتخار داد و آهنگسازی آلبوم «هفت الف» را پذیرفت.
به طور حتم تجربه انتشار یک آلبوم موسیقی با مولفههای حرفهای آن برای من هم لذت بخش و هم دربرگیرنده شرایط آموزنده و فراموش نشدنی بود. شرایطی که در هیچ آموزشگاه موسیقی وجود نداشت و باعث شد تا من علاوه بر فراگیری پروسه تولید آثار موسیقایی در قالب آلبوم، آموزههایی زیادی را هم از ضبطهایی استودیویی فرابگیرم. چارچوبی که با حضور مهیار علیزاده و دیگر هنرمندان برایم بسیار افتخارآمیز، جذاب و آموزنده بود و لازم است بار دیگر از همه عوامل اجرایی بابت این حضور قدردانی کنم.
محمد عبداللهی: بعد از پایان برنامه «عصرجدید» پرسشی مطرح شد که آیا هنرمندی میتواند در سن و سال آن زمانِ پارسا دست به تولید آلبوم بزند یا نه؟ شرایطی که طبیعتاً یکسری معایب و یکسری محاسنی داشت. اتفاقاً در همین چارچوب بود که با در نظر گرفتن همه مصالح و مشاوره تعدادی از بزرگان موسیقی که به پارسا واقعاً لطف داشتند، تصمیم بر این شد تا با وجود همه اما و اگرها، نقدها، واکنشهای منفی و مثبت و هجمههایی احتمالی، آلبومی با خوانندگی پارسا منتشر شود تا او آنچه تاکنون در حوزههای آموزشی از استادانش به صورت تئوری فراگرفته بود، این بار در حوزههای عملی آن را تجربه کرده و از فضایی که به واسطه حضور در برنامه عصرجدید به وجود آمده به بهینهترین شکل ممکن در مسیر اهداف موسیقاییاش گام موثری بردارد. ضمن اینکه یک یادگار موسیقایی هم از صدایی که مردم پارسا را با آن شناختند و ممکن است در آینده تغییر کند نیز باقی میماند.
مهیار علیزاده: خوب به خاطر دارم که به آنها گفتم و تاکید کردم که اگر قرار است من برای پارسا کاری انجام دهم، حتماً باید اولین گزینه باشم. زیرا دوست داشتم در ریشه یک داستان موسیقایی باشم که اگر ۳۰ سال آینده به آن نگاهی شد، همگان بدانند که بنده پایه گذار آن بودم در این راه، سلیقه، علاقه و برخی مولفههای مد نظر پارسا حول محور آهنگساز شناخته شدهای به نام مهیار علیزاده و به نوعی میتوان گفت اولین انتخاب پارسا بود. دست بر تقدیر هم در مراسم رونمایی آلبوم «افسانه چشمهایت» به خوانندگی علیرضا قربانی و همایون شجریان دیداری بین پارسا و مهیار علیزاده اتفاق افتاد و پس از آن مهیار علیزاده این افتخار را داد که آهنگسازی اولین آلبوم پارسا خائف را به عهده بگیرد. پذیرشی که طبیعتاً برای مهیار علیزاده هم دربرگیرنده ریسک بزرگی بود اما به قول حسین علیشاپور عزیز که به عنوان مشاور در پروژه «هفت الف» حضور داشت، همه ما در برنامهها و مصاحبهها از حمایت جوانها و استعدادها حرف میزنیم اما هیچ کسی تا به حال به این پرسش پاسخ نداده که این حمایت باید چطور اتفاق بیفتد؟ بر همین اساس به نظرم امثال مهیار علیزاده و حسین علیشاپور در وادی عمل این حمایت را نشان دادند. تجربهای که حتم دارم برای پارسا تجربه بسیار گرانقدر و ارزشمندی بود که امیدوارم مخاطب هم از کار راضی باشد.
اساساً فلسفه انتخاب آلبوم با عنوان «هفت الف» هم بر همین مبنا بود که واژه «هفت» به دلیل هفت آهنگ انتخاب شده و «الف» نیز به معنی آن است که پارسا هنوز در آغاز مسیر قرار دارد و مانند دانش آموزی که در کلاس اول ابتدایی حرف «الف» را مشق میکند، مشق دوران ابتدایی خود در حوزه موسیقی را شروع کرده که نوپایی او در این راه را نشان میدهد. شرایطی که حتی در گرافیک آلبوم نیز تلاش کردیم آن را به ظهور و بروز برسانیم.
مهیار علیزاده: باعث افتخار من بود که به عنوان آهنگساز اولین مجموعه رسمی پارسا خائف انتخاب شدم. من عصر جدید را از زمانی که پارسا وارد آن شد، دنبال میکردم. البته نه اینکه بخواهم بگویم خیلی علاقه خاصی داشتم به اینکه برای یک خوانندهای در این سن و سال آهنگسازی کنم، ولی زمانی که با آقای عبداللهی، پارسا و پدرش ملاقات و با من وارد مذاکره و گفتگو شدند از جدیت آنها و اینکه با هدف به دنبال فعالیتهای موسیقایی پارسا هستند، خیلی مشتاق شدم این اتفاق بیفتد.
من خوب به خاطر دارم که به آنها گفتم و تاکید کردم که اگر قرار است من برای پارسا کاری انجام دهم، حتماً باید اولین گزینه باشم. زیرا دوست داشتم در ریشه یک داستان موسیقایی باشم که اگر ۳۰ سال آینده به آن نگاهی شد، همگان بدانند که بنده پایه گذار آن بودم. در این زمینه تلاشم را هم انجام دادم. فقط یک نقطه سخت در ماجرا وجود داشت و آن انتخاب اشعار بود که در این زمینه جناب عبداللهی و من خیلی باهم کلنجار میرفتیم که آیا شعر مورد نظر، مناسب این هست که از زبان یک خواننده نوجوان خوانده شود یا نه؟ در قسمت آهنگسازی هم اصلاً با شرایط دشواری رو به رو نبودم چون پارسا خیلی خوب کار را اجرا میکرد و در این زمینه ما هیچ مشکلی نداشتیم.
* با توجه به تفاسیری که پارسای عزیز و شما به آن اشاره داشتید، آیا برنامهریزی و طراحی برای برگزاری کنسرت یا کنسرتهایی از این آلبوم دارید یا نه؟
عبداللهی: آن دغدغهای که در ذهن پارسا، کارشناسان و استادان موسیقی و حتی خانواده او هست، مبتنی بر این رویکرد بوده و هست که فعلاً قصدی برای برگزاری کنسرت آلبوم «هفت الف» نیست. چرا که از همان اول هم نگاه بیزنسی به ماجرا نبود. اتفاقاً حین تولید این آلبوم بود که نیاز به آموزش بسیار بیشتر احساس شد و ما وظیفه سنگینتری را احساس کردیم که باید کلاسهای آموزشی پارسا چند برابر شود.
تصور میکنم ما برای برگزاری کنسرت فاصله چند سالهای داریم که باید در این مدت با آموزش بیشتر و تولید آثار ارزشمند به سمت و سوی ارزشمند و هدفمندی هدایت شود. شما مطمئن باشید تولید آلبوم «هفت الف» رفتن به مسیر مارکت موسیقی نبوده است؛ چرا که خود پارسا معتقد است برای ورود به عرصههای مارکتینگ حوزه موسیقی باید در مسیر آموزش صداسازی، شناخت تاریخ و ادبیات، نوازندگی و حتی آهنگسازی که جزو دغدغههای اوست کارهای زیادی باقی مانده و فعلاً باید وقت و زمان را به آن اختصاص داد تا برنامهریزی برای کنسرت.
* آقای جوان شما هم از معدود تولیدکنندگان و ناشران حوزه موسیقی هستید که طی سالهای اخیر با وجود شرایط تاسف بار فرآیند تولید، بازاریابی و فروش محصولات موسیقایی در نظام اقتصادی موسیقی ایران همچنان به کار مشغولید و تلاش میکنید در حوزههای خاص تری حضور داشته باشید، چه شد که به پارسا خائف و نشر و پخش آلبومی از او رسیدید؟
نیما جوان: من قبل از اینکه بخواهم به پرسش شما جواب بدهم، نکته مهمی دارم که گفتن آن در این مجال لازم باشد. اینکه وقتی یک استعداد هنری در یک جریان فرهنگی ظهور و بروز پیدا میکند، همیشه نگرانیهایی درباره آینده این راه و مسیری که این استعداد قرار است طی کند، مطرح میشود. شرایطی که متاسفانه در بسیاری از مواقع به ثمر نمیرسد. اما این بار بسیار خوشحالم که با حضور افرادی چون جناب عبداللهی و خانواده فهیم پارسا خائف عزیز خیالم از بابت آینده کاری او راحت است. زیرا الان که به صحبتهای پارسا و آقای عبداللهی گوش میدادم و آنها با صراحت میگفتند که فعلاً به کنسرت فکر نمیکنند و فقط به مسائل آموزشی متمرکز هستند، خیالم راحت میشود که این استعداد در مسیر روشنی قدم گذاشته که به دلیل اندیشمند بودنش میتواند دربرگیرنده اتفاقات خوشایندی برای او باشد.
نیما جوان: اگر ۱۰۰ نسخه از یک آلبوم هم به فروش برسد ما باید بگوییم خدا را شکر. گرچه چنین تعدادی کمی بالاتر و پایینتر هرگز راضیکننده نیست اما متاسفانه ماجرای کرونا و شرایط موجود اجازه نداده که هیچ آلبومی حتی آلبوم هنرمندان معروف به غیر از موارد استثنا توفیقی در فروش داشته باشند درباره آلبوم «هفت الف» هم باید عرض کنم که به دلیل تغییرات و دگرگونیهای فراوانی که در فروش محصولات موسیقایی به وجود آمده و فروش نسخه فیزیکی این آثار بسیار ضعیف شده، بنابراین سرمایه گذاران کمتری حاضر میشوند که وارد تولید آلبومهایی شوند که قدرت ریسک بالایی دارند و من از حامی مالی این پروژه قدردانی میکنم که وارد این چارچوب شد که اگر این حمایت مالی وجود نداشت قطعاً راهی که انتخاب شده سختتر طی میشد. بنابراین آنچه ما در این آلبوم انجام دادیم حضور در فرآیند بعد از ضبط استودیویی اثر بوده که ما به عنوان یک بازوی اجرایی در حوزه مجوزها و راهکارهای پخش و نشر اثر همراه دوستان بودیم.
این را هم بگویم که اکنون کار نشر و پخش فیزیکی آثار موسیقایی بسیار کار دشوار و پرهزینهای شده که حتی به نسبت سال گذشته نیز دچار تغییرات فاحش و کمرشکنی به لحاظ مالی شده که واقعاً کار را برای فعالان این عرصه دشوار کرده است. متاسفانه لطمهای که در ایام کرونایی به صنعت نشر موسیقی شد به قدری ناراحت کننده و سهمگین بود که بسیاری از ناشران و تهیه کنندگان ناچار شدند، پخش فیزیکی آلبومها را حذف کنند اما خوشبختانه به همت دوستان، این اتفاق برای آلبوم «هفت الف» به گونهای دیگر رقم خورد که منجر به تولید نسخه فیزیکی اثر هم شد.
البته باید بپذیریم بعد از طی این مراحل این محتوای یک اثر موسیقایی است که میتواند حیات خود را حفظ کرده و بعد با ترفندهای تبلیغاتی به حیات خود میان گوش شنیداری مخاطبان ادامه دهد. خوشبختانه روندی که برای فروش آلبوم «هفت الف» روی داد، روند راضی کنندهای بود چرا که الان اگر ۱۰۰ نسخه از یک آلبوم هم به فروش برسد ما باید بگوییم خدا را شکر. گرچه چنین تعدادی کمی بالاتر و پایینتر هرگز راضی کننده نیست، اما متاسفانه ماجرای کرونا و شرایط موجود اجازه نداده که هیچ آلبومی حتی آلبوم هنرمندان معروف به غیر از موارد استثنا توفیقی در فروش داشته باشند.
* آیا در مرحله مشارکت شما با پروژه «هفت الف» این شهرت پارسا بود که شما را برای حضور در این آلبوم مجاب کرد یا نه این تواناییها و انگیزهای بالقوه یک هنرمند نوجوان مستعد برای حضور در عرصههای حرفهای بود که نشر شناخته شدهای چون شما را برای پشتیبانی یک آلبوم دارای ریسک وارد فضای همکاری شود؟
نیما جوان: ما در مجموعه خود بیش از ۴۰ اثر را منتشر کردیم که از این تعداد فقط یک یا دو اثر دربرگیرنده هنرمندان مشهوری بود. پس میتوان گفت این ویژگیهای کارها بودند که ما را به سمت خود جذاب کرده است. البته که قطعاً نمیتوان گفت شهرت پارسا به واسطه حضورش در برنامه پربیننده ای چون «عصرجدید» در ماجرای ورود ما بی تاثیر بوده است. اما من وقتی کار را شنیدم بسیار بر دلم نشست و به طور حتم حتی اگر پارسا خائف را کسی نمیشناخت، ما قطعاً وارد پروسه نشر این آلبوم میشدیم.
نکته دیگر اینکه یکی از نکات بسیار هوشمندانه و مثبتی که برایم در این آلبوم مشهود بود، هوشمندی در انتخاب اشعار بود. چرا که پارسا یک هنرمند نوجوان است و اگر در اشعار ملودیهایش یکسری مفاهیمی را بگوید، شاید خیلی برای مخاطب قابل پذیرش نباشد، اما در آلبوم «هفت الف» میبینیم که شنونده اشعار خوانده شده توسط یک هنرمند نوجوان را میپذیرد. ضمن اینکه همین کارها توانسته با مخاطب بزرگسال هم ارتباط برقرار کند و این به نظرم یکی از ویژگیهای مهم آلبوم است.
* من پرسشم را از این منظر مطرح کردم، چون پارسا قبل از شهرت و فراگیریاش میان مخاطبان در رویدادها و جشنوارههایی چون «جشنواره موسیقی نوای خرم» و «جشنواره موسیقی جوان» و حتی جشنواره موسیقی فجر عرض اندام کرده بود. اما متاسفانه هیچ تهیهکننده و ناشری این استعداد و شاید استعدادهای نهفته دیگر را ندید تا به واسطه این رویدادهای مرتبط با موسیقی استعدادها را پیدا کند و اگر عصر جدیدی در کار نبود، معلوم نبود، پارسا میتواند شرایط و موقعیت امروز را داشته باشد یا نه؟
نیما جوان: من آن دورهای که پارسای عزیز در جشنوارههای موسیقی حضور داشت را به خاطر نمیآورم و به طور حتم هم بر این باورم حضور او در جشنوارههای تخصصی موسیقی بسیار موضوع مهمی است. اما میدانیم که چنین رویدادهایی با وجود تلاشهای فراوانی که اهالی رسانه انجام میدهند، آنچنان با استقبال رسانههای فراگیر مواجه نمیشود به همین جهت خیلیها از آن رد میشوند و کسی برای آنچه در این رویداد مهم اتفاق میافتد، مکث نمیکند.
نیما جوان: قطعاً اگر با شخصیت پارسا مواجه نشده بودم، انتشار این آلبوم در این شرایط سنی را صحیح نمیدانستم چون ممکن بود او را از جریان اصلی منحرف کند حتی من یادم هست که وقتی با رییس انجمن موسیقی حرف میزدیم از او میخواستم که ای کاش شرایطی فراهم شود تا از ناشران و تهیه کنندگان برای حضور در رویدادهای تخصصی حوزه موسیقی دعوت کنند. به هر حال اولین مواجهه من با پارسا خائف مانند بسیاری از مخاطبان در عصر جدید اتفاق افتاد. اما این را هم بگویم این محتوای شخصیتی و توانایی هنری پارسا بود که من را بعد از آشنایی در عصر جدید علاقه مند کرد تا در پروژه «هفت الف» حضور پیدا کنم.
* این پرسش را از شما و پارسا هم میکنم که آیا صلاح میدانید که در این شرایط سنی که پارسا در آن حضور دارند، انتشار آلبوم و ورود به مارکتینگ موسیقی ایران به صلاح هنرمند یا هنرمندانی چون اوست؟
جوان: قطعاً اگر با شخصیت پارسا مواجه نشده بودم، انتشار این آلبوم در این شرایط سنی را صحیح نمیدانستم. چون ممکن بود او را از جریان اصلی منحرف کند، اما در مورد پارسا باید صراحتاً اعلام کنم که اتفاق درستی افتاده و الان هم که از او شنیدم که یکی از اهدافش برای انتشار آلبوم «هفت الف» فقط ثبت یک دوره و برهه از فعالیتهای موسیقاییاش در این شرایط سنی بوده خیالم راحت میشود چرا که او نیامده تا سریع معروف شود و بعد هم برود سراغ درآمدزایی و کارهایی از این دست.
خائف: همان طور که آقای جوان هم اشاره داشت، من آلبوم «هفت الف» را تولید نکردم تا بخواهم به بهانه آن بروم و کنسرت بدهم و از آن درآمد مالی داشته باشم. من همیشه حساسیت زیادی روی کیفیت کارهایم داشته و دارم و به جهت همین رویکرد بارها اتفاق افتاده که تنظیم آثارم چندین بار اتفاق افتاده است. شما این را بدانید اگر استادانم جور دیگری ماجرا را میدیدند و انتشار آلبوم را به صلاح نمیدانستند قطعاً من این کار را انجام نمیدادم.
* حالا که صحبت از ماجرای شهرت و محبوبیت و اتفاق «عصرجدید» به میان آمد، مایلم به کمی قبلتر برگردم، زمانی که پارسا خائف همانی بود که در جشنوارهها و رویدادهایی چون «نوای خرّم»، «جوان» و چند مجموعه موسیقایی مشغول کسب تجربه و خوانندگی بود که به گمانم و با توجه به اجراهایی که قبل از عصر جدید از او دیدم و شنیدم، خبر از ظهور و بروز خوانندهای میداد که اگر روی همین خط و ریل حرکت میکرد هم میتوانست به درجهای از کیفیت برای محبوبیت و شهرت دست پیدا کند، شرایطی که قطعاً با حضور در برنامه «عصر جدید» احسان علیخانی سهلتر شد و پارسا خائف را به واسطه هنرش و ابزار رسانه به ستارهای درخشان تبدیل کرد، در این شرایط چه اتفاقی افتاد که حضور در یک برنامه استعدادیابی را برای ورود به دنیای خوانندگی و محبوبیت انتخاب کردی؟ آیا آنچه به دنبالش بودی در جشنوارهها و رویدادهای تخصصی که در آن شرکت داشتی وجود نداشت؟ آیا در مشاورهها و تصمیماتی که برای این نحوه ورود داشتی شهرت در درجه اول قرار داشت یا نکته دیگری را برای مسیرت انتخاب کرده بودی؟
پارسا خائف: ببینید نحوه ورود من به دنیای موسیقی با تاثیر مستقیم خانوادهام به ویژه پدربزرگم آغاز شد که به شدت علاقه مند فعالیتم در عرصه موسیقی سنتی بود. او همیشه دوست داشت تا من به سمت این نوع موسیقی هدایت شوم و بعد که به واسطه کمک و همراهی او و البته یاری خانوادهام وارد این سبک شدم، دیدم موسیقی ایرانی چه دنیای جذابی دارد. با همین حس و حال بود که در اردبیل ردیفهای موسیقی را نزد هنرمندانی چون فواد سمیعی و علیرضا مهدیزاده آغاز کردم و با پیشنهاد این عزیزان بود که برای شرکت در جشنواره موسیقی جوان انگیزه پیدا کردم. انگیزهای که باعث شد که در گروه سنی الف رتبه اول را کسب کنم. بعدها هم که به تبریز رفتیم به واسطه تشویق استادانم به جشنواره موسیقی نوای خرم رفتم و در آنجا هم به عنوان هنرمند برگزیده در رشته تک خوانی معرفی شدم.
در این ایام بود که تیزر برنامه «عصر جدید» را در تلویزیون دیدم و بعد این انگیزه را پیدا کردم تا در این رویداد هم حضور پیدا کنم. تا زمان پخش بخش «راستی آزمایی» آن قدر فکر نمیکردم که حضورم در عصر جدید تا این حد بازتاب داشته باشد و ماجرا را واقعاً جدی نمیگرفتم، اما بعد فهمیدم که وارد شرایط ارزشمندی شدم که شرایط زندگی هنریام را دگرگون کرد و قطعاً اگر عصر جدیدی وجود نداشت من مطمئنم پارسا خائف این گونه دیده نمیشد.
خائف: واقعیت این است که انتقادات استاد حسین علیزاده و استاد فریدون شهبازیان درباره من قطعاً از روی دلسوزی بوده که برایم بیاندازه ارزشمند و آموزندهاند. زیرا نشاندهنده ارزشی است که این استادان مسلم موسیقی برای هنرآموزانی در سن و سال من، وقت میگذارند و به ما میفهمانند که نگرانمان هستند این برنامه به اعتقاد من یک تریبون قوی نه برای من که برای همه استعدادهای آن زمان بود که توانستند در یک قاب بسیار پرمخاطب حرفهای خود را بزنند. به هر حال بعد که به مرحله اصلی دعوت شدم دقیقاً همان آموزههایی که از جشنوارههای موسیقی جوان و نوای خرم در حوزه ردیف یاد گرفته بودم در مرحله اول با آواز اصفهان اجرا کردم که خوشبختانه مورد پسند قرار گرفت و کارم در عصر جدید آغاز شد.
* آیا در همان فضایی که پر از هیاهوها و هیجانات تبلیغاتی بود، آریا عظیمینژاد و بعدتر محمد اصفهانی نقش موثری در انتخاب اهداف و برنامههایت برای انتخاب قطعاتی که جهت اجرا انتخاب کرده بودی، داشتند؟ آیا آنها تو را از مسیری که در آن قدم گذاشتی آگاه میکردند که چه خطرات و آسیبهایی ممکن است بر سر راه تو به عنوان یک نوجوان غرق شده در شهرت و محبوبیت قرار گیرد؟
پارسا خائف: بدون تردید چنین چیزی وجود داشت. کما اینکه آقای عظیمینژاد، آقای اصفهانی و آقای علی زندوکیلی به شدت روی نکات آموزشی من تاکید میکردند. حتی نظرات استاد حسین علیزاده که چه پیش از آغاز عصر جدید و چه در حین پخش این برنامه آویزه گوش من بود که باید مراقب کاری که آغاز کردم باشم. اینکه شهرت باعث نشود تا اتفاقات بدی برای من بیفتد. این باعث خوشحالی و افتخار من بود که هنرمندی چون محمد اصفهانی از همان موقع نیز تمرکزش را روی صدایم معطوف کرده بود تا بعد از حضورم در عصر جدید که وارد دوره بلوغ میشوم و صدایم تغییر میکند، باید چه تمرینهایی را انجام دهم. حساسیتهایی که به شدت روی آن تاکید داشتم و مایل بودم با دقت هرچه تمام آنها را رعایت کنم.
خوشبختانه احساس میکنم که خوب پیش رفتهام به ویژه اینکه ایام کرونا باعث شد تا در مورد آموزش جلو بیفتم و در حوزه نوازندگی ساز پیانو و ساز سه تار به تکمیل آموزههایم بپردازم. کما اینکه در حوزه آواز نیز ردیفهای موسیقی سنتی را به اتمام رساندم و وارد بحثهای تخصصیتر از جمله «مرکب خوانی» شدم.
* عصر جدید که تمام شد، یک پارسا خائف جدید هم متولد شد، یک شرایط بسیار ویژه و خطرناک که در ابتدای ماجرا از این سو و آن سو شنیده میشد، آن عزیزانی که تو و برنامههای تو را مدیریت میکردند، فضا را به سمتی بردهاند که طبق شنیدهها به واسطه حضور و شهرت به دست آمدهات در عصر جدید دربرگیرنده منفعت طلبیهای اقتصادی و مادی بود. چارچوبی که قطعاً با این احوالاتی که اکنون از آن یاد کردی به نوعی منافات دارد. آیا مایل هستی درباره این مسائل و شایعاتی که به وجود آمد به نکتهای اشاره کنی؟ شرایطی که با انتقاداتی هم از سوی بزرگان موسیقی ایران از جمله جناب حسین علیزاده و جناب فریدون شهبازیان درباره نحوه حضورت در عصر جدید همراه شد و فضایی را به وجود آورد که از بیرون ماجرا خوشایند به نظر نمیرسید و حتی اینگونه قلمداد شد که از درون برنامه عصر جدید هم حمایت آنچنانی از تو صورت نگرفت.
پارسا خائف: واقعیت این است که انتقادات استاد حسین علیزاده و استاد فریدون شهبازیان درباره من قطعاً از روی دلسوزی بوده که برایم بی اندازه ارزشمند و آموزندهاند. زیرا نشان دهنده ارزشی است که این استادان مسلم موسیقی برای هنرآموزانی در سن و سال من، وقت میگذارند و به ما میفهمانند که نگرانمان هستند. شما قطعاً بدانید که هم خودم و هم عزیزانی که از نزدیک در جریان فعالیتهای موسیقایی من هستند میدانند که قصد من برای ورود به موسیقی، فضای مارکتینگ و درآمدزایی نبوده و نیست.
مهیار علیزاده: وقتی چنین شرایطی از سوی هنرمندان و استادان بزرگ موسیقی کشورمان درباره نحوه حضور هنرمندان نوجوان در برنامههای استعدادیابی به وجود آمد کارم کمی سختتر شد. به عبارتی دچار یک وسواس شده بودم که: «مهیار نکند این کاری که داری انجام میدهی، یک عمل اشتباه است؟» اما بعد از مدتی متوجه شدم این رویکرد انتقادی و البته در چارچوب خود درستِ هنرمندان به دلیل تاثیرات منفی است که از فضای مجازی متولد شده بود. اینکه به واسطه یک برنامه تلویزیونی پربیننده بچههای کم سن و سال با یک اتفاق معروف شده و این چنین به چشم آمدهاند و حالا با انواع اقسام خطراتی مواجهند که آمدشان به این برنامهها تاثیرات مخربی دارد. نکتهای که در نوع خود بسیار نکته درستی است. اما از سوی دیگر در حوزه سینما اگر یک بازیگر نوجوان برای بازی در یک سریال انتخاب شده و نوع زندگیاش دچار تغییر و تحولات اساسی شده و به چشم میآید، باید بگوییم که نباید این کار را انجام دهد؟
اینها پرسشهایی بود که طی این مدت روی آن تمرکز کنم و به این نتیجه رسیدم چنین شرایطی با یک مدیریت درست و منطقی میتواند فضای ارزشمندی را برای هنرمندانی در سن و سال پارسا ایجاد کند. کما اینکه بسیاری از بزرگان موسیقی دنیا بودند که حتی در سنین کودکی در بهترین سالنهای اروپایی کنسرت دادند و به شرایط موثری دست پیدا کردند. دقیقاً در این چارچوب بود که دیدم با تمام احترام به سخنان بزرگان موسیقی کشورم باید ادامه دهم، ولی باید در این مورد وسواس بیشتری خرج دهم. من دوست داشتم این کار را برای پارسا انجام دهم، کاری که پارسا در ۱۰ سال آینده از آن دفاع کند و بگوید فعالیتهایی که در این زمینه انجام گرفته جلوتر از سن و سال زیستیاش هنگام خوانش اثر بوده است.
محمد عبداللهی: بنده همچنان تاکید داشته و دارم که اگر پارسا خائف در این سن و سال وارد فضای تجاری حوزه موسیقی به واسطه حضورش در برنامه عصرجدید و موارد مشابه دیگر شود، اتفاقی بسیار غلط و اشتباه خواهد بود محمد عبداللهی: آقای سعیدی در جواب سئوال شما باید به یک نکته اشاره کنم، اینکه گاهی اوقات در چارچوب و حتی حواشی یک جریان «صورت مساله ای» ایجاد میشود که شما به یک «پرسش» پاسخی بدهید. بعد شرایطی پیش میآید که «پرسش» برداشته میشود و فقط «پاسخ» میماند و معلوم نیست که پاسخ براساس چه پرسشی بوده و آن پرسش نیز چه پیش فرضهایی داشته است؟
درباره این موضوعی که شما به آن اشاره داشتید نیز چنین شرایطی پیش آمد. در آن زمان برخی از دوستان یک مبنایی را قرار داده بودند که پارسا بعد از حضور در عصر جدید فلان مبلغ از هر اجرا پول دریافت میکند و اگر فرض کنیم در هر یک ماه پنج مرتبه چنین برنامههایی باشد، آن عدد را در چند عدد دیگر ضرب و تقسیم میکردند و وقتی عددی حاصل میشد، آن عدد یک عدد درشت به حساب میآمد و پس از آن هم حرف و حدیثها آغاز میشد. در حالی که اصلاً چنین چیزی وجود نداشت و ما اصلاً چنین رویکرد کاسب کارانه ای را برای مسیر فعالیتهای پارسا انتخاب نکرده بودیم.
اگر بعداً متهم به نگاه پوپولیستی نشوم، مایلم در این چارچوب پرسشی را مطرح کنم. اینکه بسیاری درباره پارسا میگویند و میگفتند که او باید در فاز آموزش قرار بگیرد. یک نکته بسیار درست که به هیچ وجه نه او، نه من و نه خانواده اش منکر آن هستیم. اما آیا مقوله آموزش در کشورما هزینه بر نیست؟ آیا کسی در شرایط پارسا وقتی میخواهد آموزش ببیند، وقتی باید سازی تهیه کند نیاز به پول ندارد؟ جالب اینکه دراین شرایط پیش فرضهایی پیش روی پارسا قرار گرفت. اینکه پدر پارسا را یک مرد متمول معرفی کردند که حتی به واسطه ثروتش با پول و رانت پارسا را تا فینال عصر جدید هدایت کرده است. به عبارتی در پشت پرده داد و ستدی رخ داده که موجب به وجود آمدن این شرایط پارسا شد. در حالی که بنده خدا را گواهی میدهم که شخص احسان علیخانی کیلومترها با آنچه این دوستان میگفتند فاصله داشت و دارد و به قدری متین و دلسوزانه کنار شرکت کنندگان ایستاد که برای من بسیار ارزشمند بود.
بنده همچنان تاکید داشته و دارم که اگر پارسا خائف در این سن و سال وارد فضای تجاری حوزه موسیقی به واسطه حضورش در برنامه عصرجدید و موارد مشابه دیگر شود، اتفاقی بسیار غلط و اشتباه خواهد بود. قطعاً هم در این راستا حرف استادان بزرگی چون حسین علیزاده و فریدون شهبازیان درست و صحیح است. اما این بزرگان به پرسشی پاسخ دادند که پیش فرضهایی داشت که من به جهت همین پاسخها سرتعظیم فرود می آورم. کما اینکه شاید ما هم ازعینک این بزرگان ماجرا را نگاه میکنیم. پس بدانید و مطمئن باشید که بعد از عصر جدید ما از هر ۱۵ برنامهای که پارسا را دعوت کردند فقط حضور در یک برنامه را پذیرفتیم.
یک جنبه از ماجرای پذیرش هم فقط به این شرایط بازمی گردد که پدرپارسا کارمند اداره ارشاد استان اردبیل است که بادرآمد کارمندی قطعاً از پس هزینههای آموزشی پارسا در این شرایط برنمی آید. پس دوستان لطفاً کلاهتان را قاضی کنید که اگر ما به یک دستمایه مالی نیازداریم فقط برای صرف آموزش پارسا است. در این راه هم میدانیم باید مقابل بسیاری از مضرات حضور در برنامههای مختلف ایستادگی کنیم که طبیعتاً در این شرایط با استادان عزیزمان نیز به یک مصالحه می رسیم.
ما نه میتوانیم کار را به صفر برسانیم و نه میتوانیم و میخواهیم ن زیر شعله را زیاد کنیم تا بسوزد شاید برایتان جالب باشد که تمام رنامه هایی که پس از عصر جدید رفتیم. چه ایونت بزرگ چه کوچک که حتی برخی از هم از طرف صدا و سیما بوده در این دو سال گذشته به ۱۵ عدد هم نمیرسد. من معتقدم اتفاقاً بزرگ نمایی و زیر ذره بین گذاشتن باعث شد که چنین پرسشهایی مطرح شد.
* اما جالب اینجاست که من همین چند وقت پیش که حسب یک برنامه رسانهای در یک موسسه حضور داشتم که یکی از مدیران آن موسسه برای میزان قیمت حضور پارسا در یک برنامه به شدت هرچه تمام مشغول چانه زنی بود که گویی این چانه زنی نشات گرفته از دریافت مجوزی بود که به نظر میآید از طرف پارسا یا وابستگانش به آن موسسه داده شده و شرایطی را به سمتی هدایت کرده که طبیعتاً دربرگیرنده مولفههای یک خواننده در شرایط فعلی پارسا نیست. آیا نمیتوانستید در همان ایام ماجرا را در سمت و سویی مدیریت کنید که میتوانست شرایط معتبرتری را برای چنین حاشیههایی پیرامون پارسا فراهم کند.؟
عبداللهی: ما چون در زمینه رسانه زور خاصی نداشتیم همه نقدها را خواندیم و به همه آنها هم فکر کردیم. چه در مورد نکتهای که شما به آن اشاره داشتید و چه در سایر مواردی که پیرامون فعالیتهای پارسا در رسانهها و فضای مجازی منتشر شده بود. هیچ واکنشی نشان ندادیم. در این راه هم هرجا احساس کنیم آنچه به عنوان نقد مطرح شده با واقعیت تطبیق دارد قطعاً خودمان را اصلاح خواهیم کرد، اگر نه سرمان را به دور ازهیاهو وسروصدا پایین میاندازیم و راهمان را با کمک و مشاوره از بزرگان عرصه موسیقی ادامه میدهیم.
فقط مطمئن باشید اگر ما قصدمان کسب درآمد بوده، پس چرا از حاشیهای که برایمان ایجاد شد، موج سواری نکردیم؟ حتی این موج سواری حاشیهای و رسانهای میتوانست ما را تا مدتها در کورس اخبار و حاشیهها برای کسب درآمد نگه دارد. اما به هیچ وجه چنین روشی را انتخاب نکردیم چون اعتقادی به آن نداریم و نداشتیم و نخواهیم داشت.
ادامه دارد...